خیابانی، بانی موج اصلی مخالفت با معاهده 1919
قیام شهید شیخ محمد خیابانی در تبریز، در مخالفت با
معاهده انگلیس ساخته 1919 آغاز گشت. پیش از آن نیز اما، بسا عالمان دین، رجال ملی، روشنفکران و بدنه مردم، مخالفت گسترده خویش را با این عهدنامه ابراز کرده بودند، اما این خیزش در ساحت سیاست ایران، رویدادی دِگر بود! زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین روحالله حسینیان، در چند و چون کلید خوردن این نهضت تاریخی چنین آورده است:
«پس از پایان جنگ جهانی دوم، انگلیسیها برای تثبیت نفوذ خود در ایران، در مرداد 1298، قراردادی با نخستوزیر وقت ایران ــ وثوقالدوله ــ امضا کردند. به موجب قرارداد 1919، امتیاز راهآهن و راههای شوسه در سراسر کشور، به انگلیس واگذار شد و ارتش و دستگاه مالیه ایران، زیر نظر مستشاران سیاسی و اقتصادی بریتانیا قرار گرفت. پس از امضای این قرارداد، انگلستان منتظر تصویب قرارداد از طرف مجلس ایران نشد و یک هیئت نظامی به ریاست ژنرال دیکسون و یک هیئت مالی به سرپرستک آرمیتاژ اسمیت، برای تشکیل سازمان جدید ارتش و اداره امور مالیه اعزام کرد. در این میان، مردم تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی، که پس از تعطیلی مجلس دوم برای سازماندهی مجدد مبارزات سیاسی خود به تبریز برگشته بود، علیه این قرارداد دست به قیام زدند. خیابانی قرارداد 1919 را ناقض حاکمیت ملی و استقلال ایران دانست و در تهران با وعظ، خطابه و نگارش مقاله به تشریح ابعاد خطرناک این پیمان پرداخت. او برای واداشتن وثوقالدوله به لغو معاهده، در بهار 1299ش به مبارزه مسلحانه روی آورد و در روزهای میانی فروردین همان سال، تمامی ادارات و مراکز دولتی تبریز را تصرف کرد. با گسترش این قیام به دیگر شهرهای آذربایجان، این منطقه از حاکمیت دولت وثوقالدوله خارج شد. انتشار اخبار قیام مردم تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی، موج تازهای از مخالفتهای عمومی را در میان اقشار مختلف مردم بهوجود آورد؛ بهطوری که احمدشاه قاجار نیز تحت تأثیر مخالفتهای گسترده مردم، حاضر نشد این قرارداد را تأیید کند. سرانجام در پی گسترش مخالفتهای مردم، بهویژه تبریزیها، وثوقالدوله در 4 تیر 1299 استعفا داد و روز 8 اسفند 1299، سیدضیاءالدین طباطبائی رئیسالوزرا طی اعلامیهای رسمی، قرارداد 1919 را غیرقابل اجرا اعلام کرد...».
زندهیاد شیخ محمد خیابانی، در مقطع قیام خویش در تبریز
خیابانی چه میگفت؟
تدارک گفتمانی، بخش مهمی از هر قیام قلمداد میشود. هم از این روی دقت در آثار و مآثر خیابانی، ما را به گرایشهای نظری او نزدیک میکند. در تاریخ معاصر ایران، بسا محققان به این مقوله پرداختهاند، که علی آذری، خیابانیپژوه نامور و معاصر، در عداد ایشان قلمداد میشود. او در بخشی از اثر معروف خود، دراینباره نوشته است:
«خیابانی در مقالهای به نام حقیقت را باید گفت، در تاریخ 15 رجب 1335، اجرای قوانین و اصول مشروطه را هدف خود میداند و مینویسد: نظر ما، مساعدت تام و تمام با اولیای امور است و تقاضای ما، جز اجرای قوانین و اصول مشروطیت نیست... وی شرط همراهی خود را اجرای این قوانین برمیشمرد و ادامه میدهد: در غیر آن موقع که نقض در قانون یا مماطله در ادای وظیفه نبینم، دم فرو بسته وظیفهشناسی خود را ظاهر خواهم ساخت... از نظر خیابانی: اگر در اجرای مشروطه سستی صورت بگیرد و سوءاستعمال در اختیارات و اقتدارات مقامات عالیه مشاهده شود، کیست که زبان تنقید ملت را توانید برید؟... خیابانی در 17 فروردین 1299، برای احقاق حقوق مردم و اجرای مشروطه، علم قیام برافراشت. چند روز بعد یعنی در 19 فروردین، در بیانیهای که از طرف قیامگران صادر شد: تحصیل یک اطمینان تام و کامل از این حیث که مأمورین حکومت، رژیم آزادانه مملکت را محترم و قوانین اساسیه را که چگونگی آن را معین مینماید، به طور صادقانه مرعی و مجری دارند، به عنوان یکی از خواستههای اصلی قیام مطرح گردید... قیامکنندگان درخواست خود را چنین مطرح کردند: برقرار داشتن آسایش عمومی، از قوه به عمل آوردن رژیم مشروطیت. شیخ محمد خیابانی اجرای مشروطیت را خواست همه آزادیخواهان میداند و در نطق خود در 17 اردیبهشت اظهار میدارد: ما آزادیخواهان، همه یک امل، یک آرزو، یک مرام، یک عقیده داریم؛ ما همه میگوییم مشروطیت حقیقی باید در مملکت حکمرانی کند... وی در نطق ۱۹ اردیبهشت ۱۲۹۹، با تأکید بر استقرار مشروطیت در سرتاسر کشور، اعلام میدارد: فعلا ما یک مشروطه داریم، از قوه به فعل درآوردن این مشروطه، اولین قدمی است که باید برداریم و اول چیزی که میخواهیم، عبارت از استقرار رژیم مشروطیت در سراسر ایران است... حرف او این است: باید مشروطیت حقیقی در مملکت حکمرانی کند... و در نطق یکشنبه 9 خرداد 1299، با تأکید بر اهداف قیام میگوید: این قیام برای تأمین آزادی و استقلال ایران و اجرای کامل قانون اساسی است...».
پیامدهای عمرانی یک قیام
بهرغم آنکه جنبش خیابانی ماهیتی ضد استعماری داشت، اما در دوره حکومت خویش بر تبریز، توانست دستاوردهای عمرانی متنوعی نیز بیافریند، که تاریخ و حافظه عمومی مردم این شهر، آنها را ثبت و ضبط کرده است. محقق نامور زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی، فهرستی از آن را به ترتیب پیآمده بیان کرده است:
«جنبش آزادیستان، بر حکومت استبدادی در آذربایجان نقطه پایان گذاشت و در راه تأمینِ منافعِ اکثریت مردم، یعنی دهقانان، کارگران، تجار کوچک، روشنفکران، صنعتگران و افراد کمدرآمد شهری قدمهای بزرگی برداشت، از جمله: قیمت ارزاق عمومی و اجناس پرمصرف را پایین آورد و در حد ثابتی نگاه داشت/ هیئتی از تبریز به دیگر شهرهای آذربایجان از جمله: ارومیه، اهر، مرند، اردبیل، شبستر و... اعزام گردید تا به مشکلات مردم از نزدیک رسیدگی کند و کارهای مأموران دولتی را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد/ انواع مالیاتهای کمرشکنی که حکومت شاه از روستاییان میگرفت، لغو و تنها مالیات بر درآمد به رسمیت شناخته شد/ زمینهای خالصه به رایگان بین روستاییان تقسیم گردید، ولی دهقانان زمینهای فئودالی را میتوانستند تنها با پرداخت پول از ملاکان بخرند و فئودالها نیز املاکشان را جز به رعیتهای خود نمیتوانستند به کسان دیگری واگذار کنند/ جنبش خیابانی برای پرداخت وام به روستاییانی که مایل به خرید املاک فئودالها بودند، بانکهای فلاحت و ملی را بنیان نهاد/ قانون اصلاحات ارضی و تقسیم زمینهای خالصه بین روستاییان، اولین بار در محال ارونق و انزاب و در چند روستای دهخوارقان (آذر شهر) اجرا گردید و بدینترتیب به سیستم کهنِ زمینداری فئودالی، ضربه سنگینی وارد آمد و انواع زورستانی و بیگاری و دیگر انقیاد فئودالی، به حداقل ممکن رسید/ کلیه آبها، از جمله آبهای قنات، چشمهها، رودخانهها و... ملی اعلام شد و در اختیار عموم قرار گرفت...».
فقدان نیروی نظامی، چشم اسفندیار نهضت خیابانی
شکست نهضت استقلالطلبانه شیخ محمد خیابانی را عللی چند است که بیتردید فقدان یک نیروی نظامی مسلح، که در برابر مهاجمان بایستد و حملات آنان را دفع نماید، در زمره آنها بهشمار میآید. بهواقع رهبر قیام، بیشتر اولویت را به آگاهیآفرینی و غفلتزدایی عمومی میداد و عملا از این مهم غافل شد که برای حراست از دستاوردهای قیام، وجود یک فوجِ اسلحه بهدست ضروری مینماید. برخی این رویداد را به عدم تمکن مالی نهضت نیز مرتبط دانستهاند. زندهیاد سیدهادی خسروشاهی، در این فقره نیز معتقد است:
«مطالعه در افکار و حالات خیابانی، نشان میدهد که وی بیشتر به یک انقلاب فکری معتقد بود تا انقلاب نظامی؛ چنانکه در اکثر نطقهایش، صحبت از تجدد، تفکر، تعقل و دوری از جهالت شده است. او در یکی از نطقهایش، راجع به تحول میگوید: ما میخواهیم زنجیرهای جهل و نادانی را از دست و پای خودمان باز کنیم... ما میبینیم که زمان ما، به درجات عالیه ترقی و تمدن رسیده است... انقلابات و نهضتهای اجتماعی نیز، باید ما را وادار به این نوع تدارکات نماید و وسیله انتباه و تجدد ما گردد... خیابانی درصدد بود تا همهچیز را از ریشه و پایه دگرگون سازد، افکار خفته را بیدار نماید، احکام و ضوابط قدیمی را از ادارات برداشته و متدهای جدیدی را حامل گرداند. وی این را عملی نمیدانست مگر به بیداری افکار مردم. خیابانی سعی داشت حرکتش را گام به گام پیش ببرد، اما اقدام دولت مرکزی به سرکوبی وی و اشتباه خودش در عدم تدارک نظامی کافی باعث شد که حرکتش متوقف شده، مردم نیز بهسرعت از اطرافش پراکنده گردند. خیابانی از ضعف دولت مرکزی در آذربایجان استفاده کرد و بدون برخورد نظامی، توانست به شهر تبریز مسلط گردد. با اینکه امکانات لازم برای او فراهم بود، سعی چندانی در تشکیل یک نیروی مسلح نکرد. وی معتقد بود که در مرحله نخست، باید انقلاب فکری و فرهنگی ایجاد شود. او تنویر افکار مردم را سرلوحه کارهایش قرار داده بود، درحالیکه بدون داشتن یک نیروی نظامی مقتدر، در آن زمان رسیدن به اهدافی که وی در نظر داشت، بعید بود. تنها نیروی مسلحی که وی داشت، عدهای از افراد محلی بودند که از وی حمایت میکردند و در روز حمله قوای دولتی، همین تعداد اندک بودند که در برابر آنها ایستادگی کردند. خود وی نیز در یکی از نطقهایش، به تشکیل یک گارد مخصوص که تحت ریاست خودش باشد، اشاره کرده است، ولی جریان کار نشان داد که چنین گاردی نیز تشکیل نگردید و شاید علت آن این است که نهضت وی از نظر مالی در مضیقه بود. آری عدم توجه خیابانی به تشکیلات نظامی و تنظیم یک نیروی منظم یا چریکی، بزرگترین ضربه را به نهضت او زد و نتوانست در مقابل حرکت نظامی دولت مقاومت کند...».
زندهیاد شیخ محمد خیابانی، در میان نمایندگان دومین دوره مجلس شورای ملی
ترفندهایی که برای شیخ محمد خیابانی و میرزا کوچکخان جنگلی، سرنوشتی یکسان رقم زد!
نکته شاخص در کارنامه قیامهای چهرههایی چون شیخ محمد خیابانی و
میرزا کوچکخان جنگلی، کمشائبه یا بیشائبه بودن آنهاست. آنها ضعف دارند و احیانا دشمنان نیز از همین طریق برای از میان برداشتن آنها عزم جزم میکنند، اما حقیقت و صداقتشان همچنان پابرجاست و دشمنان، ناگزیر از آناند که به آنها پیرایه ببندند و در طول تاریخ نیز بستند. بااینهمه این اتهامات، هرگز نتوانسته است رهزن حقیقت شود. دکتر حسین آبادیان، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، موضوع را اینگونه بسط داده است:
«وزارت دریاداری بهصراحت خاطرنشان میساخت که نفت ایران مهمترین منبع تهیه سوخت ناوگان نیروی دریایی انگلستان است. به تصریح دریاداری غیر از نفت جنوب، منابع دستنخورده دیگری در ایران وجود داشت که انگلیس باید بر آنها تسلط مییافت. یکی از این منابع در نواحی شمالی ایران واقع بود، که دریاداری حتی حاضر بود به قیمت اعزام نیروی نظامی، آن را تحت تسلط خود درآورد، اما با وجود قوای میرزا کوچکخان، این سناریو به رؤیا شباهت داشت. در اینجا بود که سناریوی دیگری شکل گرفت: کارمندان محلی سفارت انگلستان در تهران توصیه کردند انگلستان باید از الیگارشی قاجار، که حاکم بر ایران است، فاصله گیرد تا اعتماد برخی از محافل داخلی این کشور را به خود جلب نماید. بنابراین نورمن، وزیر مختار جدید انگلستان، تصمیم گرفت نخستوزیر وقت، یعنی میرزا حسنخان وثوقالدوله، را بهرغم حمایت شخص کرزن از او، سرنگون سازد. تصمیم بعدی این بود که بین صفوف جنگلیها اختلاف افکنند. این مأموریت بر عهده
سردار فاخر حکمت نهاده شد. حکمت از این مأموریت پیروز خارج شد. از آن سوی تصمیم بر این گرفته شد تا جنبش شیخ محمد خیابانی در آذربایجان را ــ که صبغهای کاملا ضد انگلیسی داشت ــ در هم فروپاشانند. راه حل قضیه بسیار آسان بود: باید تبلیغ میشد که این افراد، از مرام و مسلک بلشویسم حمایت میکنند؛ با اینکه هر دو تن در کسوت روحانیت بودند؛ همچنین باید عدهای بهویژه در صفوف جنگلیها دست به اقدامات افراطی میزدند تا تودههای مردم را از جنبش میرزا جدا سازند...».