«حماسه مقاومت فدائیان اسلام» در آینه روزنگاشتهای زندهیاد آیتالله حاج شیخ غلامحسین جمی؛
گروه نظامی «فدائیان اسلام» در پی آغاز جنگ تحمیلی و برای دفاع از شهر راهبردی آبادان و مناطق اطراف، خود را به آن خطه رساند و بهرغم کمبود امکانات، با حداقل سلاح توانست این منطقه مهم را که منبع انرژی کشور بهشمار میآید، حفظ کند. در دوره محاصره شهر آبادان، زندهیاد آیتالله حاج شیخ غلامحسین جمی، که امامت جمعه آنجا را برعهده داشت، با شهامتی مثالزدنی، آن منطقه را ترک نگفت و به اقامه نماز جمعه و اداره امور آن پرداخت. فدائیان اسلام در آن دوره، با شادروان جمی رابطه و همکاری نزدیک یافتند. این رابطه در روزنگاشتهای آیتالله جمی از آن مقطع بر جای مانده است
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
یک: گروه نظامی «فدائیان اسلام» در پی آغاز جنگ تحمیلی و برای دفاع از شهر راهبردی آبادان و مناطق اطراف، خود را به آن خطه رساند و بهرغم کمبود امکانات، با حداقل سلاح توانست این منطقه مهم را که منبع انرژی کشور بهشمار میآید، حفظ کند. بیشک خوانش تاریخچه جنگ تحمیلی بهویژه مقطع آغازین آن، بدون مرور نقش آنان ناتمام و ابتر خواهد بود
.
دو: در آن دوره زندهیاد آیتالله حاج شیخ غلامحسین جمی، امامت جمعه آبادان را بر عهده داشت. وی نیز در دوره محاصره این شهر و با شهامتی مثالزدنی، آن منطقه را ترک نگفت و به اقامه نماز جمعه و اداره امور آن پرداخت. فدائیان اسلام در آن دوره، با شادروان جمی رابطه و همکاری نزدیک یافتند و تمامی توان خود را بر جلوگیری از پیشرفت متجاوزان بعثی و حدالامکان عقب راندن آنها متمرکز ساختند.
سه: از آیتالله جمی در آن مقطع، روزنگاشتهایی بر جای مانده است، که دههها بعد با عنوان «نوشتم تا بماند»، توسط نشر سوره مهر روانه بازار کتاب گشت. وی در آن مجموعه و در مواردی چند، از شهید سیدمجتبی هاشمی نام برده و حماسه مقاومت ایشان در آن دوره سرنوشتساز را ستوده است. اینک در موسم تجلیل از این یاران پاکباز و مخلص انقلاب اسلامی، مروری بر این روزنگاشتها مفید مینماید. امید آنکه مفید و مقبول آید
17/ 9/ 1359
«شب گذشته آتشبارها که در نزدیکی منزل مستقر است، بهشدت کار کرد و شلیکها پیدرپی و لاینقطع بود. شلیک سلاحهای دشمن نیز به گوش میرسید. این درگیری از ساعت یک بعد از نیمهشب، شدت بیشتری یافت. خلاصه تا صبح ساعت 8 شلیک قطع نشد و معلوم شد که درگیری خیلی شدید است. برای کسب اطلاع از چگونگی درگیری، صبح به راه افتادم و به سپاه پاسداران رفتم. آنجا اجمالا خبر دادند که درگیری از ناحیه شرقی بهمنشیر، جبهه ذوالفقاری ... بوده است. بعدا اطلاعات بیشتری رسید و معلوم شد از طرف نیروهای ما، شبیخونی سخت به آنها زده شده که در نتیجه تعداد زیادی، بیش از یکصد نفر کشته و مجروح شده و حدود سیزده نفر از ارتشیان عراق به اسارت نیروهای ما درآمده و چند خودرو و نفربرشان نیز منهدم گردیده و از نیروهای ما هم ده تا دوازده نفر شهید و در همین حدود مجروح شدهاند. خلاصه موفقیت خوبی برای نیروهای ما کسب کردهاند...».
26/ 10/ 1359
«این هفته محل برگزاری نماز[جمعه] چون هفته قبل مسجد موسی بن جعفر (بهبهانیهای سابق) است... جمعیت از هفته قبل بیشتر بود و اکثریت، رزمندگان جبههها بودند. قبل از ایراد خطبهها، آقای هاشمی، فرمانده فدائیان اسلام، چند دقیقه صحبت کرد و صحبتش در رابطه با وحدت و یگانگی و جنگیدن با صدام کافر بود. سخنش مفید و مؤثر بود...».
15/ 1/ 1360
«به هتل کاروانسرا که محل استقرار نیروهای فدائیان اسلام است، رفتم. فرمانده عملیات آنها آقای هاشمی، به ماهشهر رفته بود. معاونش آنجا بود. این برادران بامحبت از ما پذیرایی کردند. چند نفر برادر روحانی نیز آنجا بودند، که از تهران و بعضی شهرستانهای دیگر آمده بودند. از وضع فدائیان اسلام پرسش کردم. گفتند: حدود هشتصد نفر رزمنده در اینجا داریم، که قسمت عمده در جبهه ذوالفقاری مستقرند و در جزیره مینو و کوت شیخ نیز هستند و تا کنون فراوان زخمی و شهید دادهاند. پیرمردی را در آنجا دیدم، خیلی بانشاط که قدرت روحش، از چهره مصممش مشهود بود. گفت: چهار فرزندم در جبهه هستند و خودم در اینجا به خدمت برادران رزمنده مشغولم...».
6/ 4/ 1360
«حدود ساعت 9، آقای هاشمی، فرمانده فدائیان اسلام، با عدهای حدود ده نفر از برادران فدائیان اسلام، به دیدنم آمدند. این برادران فدائیان اسلام از بدو جنگ تا کنون، در جبهههای آبادان هستند و در این مدت رشادتهای اعجابانگیزی از خود نشان داده و فراوان شهید نثار انقلاب کردهاند و همچنین مجروح و زخمی و ناقصالعضو، ولی از سخنان امروزشان کاملا مشهود بود که مصمم هستند تا بیرون راندن مزدوران بعثی و آزاد شدن تمام سرزمینهای انقلاب در آن منطقه، همچنان با عزم و جزم بمانند و بجنگند. تا حدود ساعت 10:30 این برادران بودند و شرح فداکاریها و جانبازیها را میدادند...».