نوزدهمین روز تحصن استادان در دانشگاه تهران با ورود حضرت آیتالله طالقانی به دبیرخانه در ساعت شش و 50 دقیقه بامداد آغاز شد. ما از همان روزهای اول تحصن، با حضرت آیتالله طالقانی ارتباط داشتیم و آقای دکتر محمد ملکی مرتباً اوضاع متحصنان را به ایشان گزارش میداد و رهنمودهایی دریافت میکرد و همین پشتگرمیها و حمایتهای ایشان...
سید محمدکاظم نائینی
درآمد:
در دی ماه 1357، جمعی از اساتید مبرز دانشگاه تهران، در اعتراض به حملات خشونت بار نظامیان به دانشگاهیان وعموم مردم، دست به اعتصابی نامحدود زدند. این تحصن در یکی از روزهای انجام خود، با حمایت و تأیید مجاهد نستوه مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی مواجه شد که روحیه مضاعفی به متحصنین بخشید.
نوشتاری که پیش روی دارید، توسط یکی از متحصنین و در همان روزها به رشته تحریر درآمده و گزارشی نسبتا دقیق از این رویداد تاریخی را نشان می دهد. اینک در آستانه سالروز این رویداد تاریخی و به نیت نکوداشت خاطره آن، این روایت منتشر نشده را به شما تقدیم می داریم.
***
نوزدهمین روز تحصن استادان در دانشگاه تهران با ورود حضرت آیتالله طالقانی به دبیرخانه در ساعت شش و 50 دقیقه بامداد آغاز شد. ما از همان روزهای اول تحصن، با حضرت آیتالله طالقانی ارتباط داشتیم و آقای دکتر محمد ملکی مرتباً اوضاع متحصنان را به ایشان گزارش میداد و رهنمودهایی دریافت میکرد و همین پشتگرمیها و حمایتهای ایشان و مردم بود که استادان خود را در آن اوج وحشیگری و آدمکشی دولت نظامی در یک مکان محدود محبوس و فریاد تظلمخواهی را نزد جهانیان بلند کرده بودند که اگر بیانیههای امیدبخش ایشان به متحصنان نمیرسید، به احتمال زیاد عدهای ناامید تحصن را میشکستند.
بیم از به فراموشی سپرده شدن یک تحصن!
هر چند اعتصاب غذای 24 ساعته متحصنان انعکاس مطلوبی در بین مردم داشت، به علت درگیری مردم با دولت غاصب نظامی و کشت و کشتارهای بیرحمانه مردم در خیابانها تحصن میرفت که به فراموشی سپرده شود که آیتالله طالقانی آن را نجات داد. او تحصن موفقیتآمیز استادان و آثار درخشان آن را در بین توده مردم مبارز میستود و آن را نشانهای از دلیری و مردمی بودن متحصنان میدانست. این بود که استادان متحصن هم در قلب مردم نفوذ و همراه با مردم مستضعف همبستگی خود را در مبارزه اعلام میکردند و همین پایداریشان بود که حس حسادت عدهای را که از ترس به تحصن تن نداده یا آن را شکسته بودند برانگیخت. اینان در فکر در هم شکستن تحصن افتادند و با پیام و تلفن ادامه تحصن را بیارزش جلوه دادند و ما را متهم میکردند وقتی مردم در مقابل گلولهها شهید میشوند، شما در دژی محکم درها را به روی خود بسته و مهمانی راه انداختهاید. ما نان نداریم بخوریم، شما چلوکباب مجانی میخورید و از این قبیل حرفها. این پیامها کمکم عدهای از متحصنان کم ایمان را متزلزل کرد، بهطوری که با نق زدنهای پیاپی در صدد برآمدند به تحصن خاتمه بدهند و آن را ناموفق در هم بشکنند، اما عدهای از نمایندگان سازمان ملی به پشتیبانی گروه مذهبی نهایت کوشش را کردند که اعتبار آن را حفظ کنند، زیرا شکستن تحصن توأم با متلاشی شدن سازمان ملی دانشگاهیان به مثابه از بین رفتن آبرو و حیثیت استادان دانشگاه تهران بود و خدا را شکر که چنین نشد. در راهروها با تفسیر سوره العصر میکوشیدم دوستان مردد را به اهمیت موضوع واقف و آنان را از توطئهچینیهایی که میشد، آگاه سازم.
جلسههای مجمع عمومی دائم متشنج میشد، برخی از متحصنان به یکدیگر پرخاش میکردند و کمیته تحصن و سازمان ملی را به باد انتقاد میگرفتند؛ تا اینکه یکی از اساتید متحصن، مجبور شد عدهای از سرشناسان را برای تقویت روحیه متحصنان به داخل دبیرخانه دعوت کند. افرادی که دعوت شدند آقایان عبدالکریم لاهیجی، منوچهر هزارخانی، باقر پرهام، رالف شانمن، هدایتالله متیندفتری و... بودند. ورود هر یک از این افراد، چندان مطابق میل و سلیقه برخی از استادان نبود تا اینکه آقای دکتر کاظم ابهری، دکتر ترابعلی براتعلی و دکتر محمد ملکی به اتفاق به منزل حضرت آیتالله طالقانی رفتند و وضع متحصنان را برای ایشان تشریح کردند و نظر ایشان را درباره ادامه یا شکستن تحصن استفسار کردند.
پیام اولیه آیت الله به اساتید متحصن دانشگاه
ایشان پیامی دادند که موجب دلگرمی همه متحصنان شد. ایشان اظهار کردند:
تحصن استادان در پیشبرد نهضت فوقالعاده مؤثر بود و موجبات موفقیت ما را فراهم ساخته است، وانگهی همبستگی قشر روشنفکر دانشگاهی با مردم ارکان طاغوت را در هم میشکند. شما باید سنگر خود را تا پیروزی نهایی حفظ کنید و مادامی که به هدف مقدستان نرسیدهاید، تزلزل و دودلی به خود راه ندهید. موفقیت نزدیک است. بودن شما در آنجا دو فایده دارد: اول اینکه همه مبارزان دانشگاهی آنجا دور هم جمع هستید که هر گاه به شما نیاز داشته باشیم در اختیار ما خواهید بود و دوم اینکه به صورت گروهی به هدفها بهتر و سریعتر خواهید رسید. همه با هم دست در دست یکدیگر در سنگر مبارزه باشید، در حالی که اگر به خانه برگردید پراکنده میشوید و وحدت و یکپارچگی خود را از دست خواهید داد. پس وجودتان در آنجا فعلاً لازم است و هر وقت نیازی به ادامه تحصن شما نباشد، خودم دستور میدهم مردم شما را با آغوش باز بپذیرند و درهای دانشگاه را باز کنند. در روزهای آتی به نزد شما خواهم آمد و همه برادران را از نزدیک خواهم دید. موفق باشید.
این پیام همه را امیدوار کرد و همچنین عدهای را که دلشان میخواست تحصن را بشکنند، ولی از شرم آن را بیان نمیکردند، قدری صبور کرد. از آن به بعد متحصنان بیصبرانه در انتظار دیدار حضرت آیتالله طالقانی ماندند. چهار روز گذشت و خبری نشد تا اینکه به آقای دکتر ملکی خبر دادند پس فردا عصر یعنی در روز 18 دی ماه آقای طالقانی به آنجا خواهد آمد. شب شانزدهم به منزل دکتر احمد مدنی، عضو جبهه ملی تلفن کردم و از ایشان ضمن کسب اخبار بیرون تقاضا کردم وقتی به دیدار آیتالله طالقانی میروند از ایشان بخواهند با توجه به روحیه متزلزل استادان متحصن هر چه زودتر لطف کنند و به محفل ما بیایند تا ما را به دیدار خود دلگرم و شاد کنند. ایشان با آقای دکتر نظیری تماس گرفتند و دکتر نظیری هم به من تلفن زد که هم اکنون به منزل آیتالله طالقانی خواهم رفت و از ایشان تقاضا میکنم حتماً به دانشگاه تشریف بیاورند. نامبرده ساعتی بعد از منزل آیتالله طالقانی به من تلفن کرد و گفت: «من الان خدمت آقا هستم. ایشان فرمودند فردا ساعت شش صبح صبحانه را در جمع استادان خواهم بود.» دکتر نظیری اضافه کرد خودم فردا صبح به منزل آقا میروم و با ماشین شخصی ایشان را به آنجا خواهم آورد.
حضوری امیدآفرین و تاریخی
صبح زود تمام استادان از خواب برخاستند و خود را آماده استقبال از حضرت آیتالله طالقانی کردند. ایشان نزدیک ساعت هفت به دبیرخانه آمدند. دو نفر همراهشان بودند: دکتر نظیری و حجتالاسلام نجفآبادی با صدای تکبیر و صلوات از ایشان استقبال کردیم. در آسانسور حضرت آیتالله طالقانی دلیل دیر آمدن خود را برنامهریزی نادرست آقای دکتر نظیری عنوان کردند و گفتند: «ایشان ما را بعد از نماز صبح سوار ماشین کرده و یک ساعت است در خیابانها میگرداند. با این پیشفرضها که اول ببینم تیمسار امیر رحیمی فرماندار نظامی اجازه میدهد به دانشگاه برویم یا نه؟ مبادا جلوی ما را بگیرند، بعد ما را به خانه دکتر یدالله سحابی برده است. ایشان خواب بودند، بعد به اینجا آورده است. به هر حال ما را در اختیار خود داشته است. ایشان اخلاقاً طوری کارها را شلوغ میکند که از روال اصلی خارج میشود.
ایشان صبحانه را با متحصنان خوردند و بعد از وضع خوراک و غذای ما پرسیدند. گفتیم خوب است. غذا را دانشجویان دانشگاه در کوی دانشگاه یا از بیرون تهیه میکنند و به موقع به داخل میآورند. یک دیس شیرینی روی میز بود. پرسیدند: «این از کجا آمده است؟» به دکتر نظیری گفتم: «شیرینی خانگی است. خانمم پخته و به اینجا آورده، نان قزوینی است.» آقا شنیدند و با طنز گفتند: «این روزها همه برای قزوین جنگزده چیز میفرستند، شما از قزوین چیز میگیرید؟!» سپس رو به حاضران فرمودند: «اینجا شما از بیرون راحتتر هستید و هم وضعتان خوب است و هم امنیت دارید. اینجا هر چند مانند یک زندان است باید گفت یک زندان خوب است و همه شرایط زندگی و رفاهی آماده است، منهای شخص ِحسینی 1».
سپس از تصمیم استادان درباره ادامه یا شکستن تحصن سؤال کردند. آقای دکتر غلامرضا خسروشاهی ضمن خوشامدگویی اظهار داشت ما به خاطر مردم و پیروزی این اقدام را کردهایم و تا موفق نشویم از اینجا بیرون نخواهیم رفت، اما چنانچه در بیرون بتوانیم بیشتر و بهتر در مبارزه سهیم باشیم به امر شما بستگی دارد، هر وقت امر بفرمایید این کار را خواهیم کرد. ما فقط و فقط به دستور شما و به دستور رهبرمان حضرت آیتالله خمینی اینجا را ترک خواهیم کرد. آقای طالقانی با لبخند پدرانهای گفتند: «پس همین جا بمانید. در این صورت خیال من راحتتر است، هم شما امنیت بیشتری دارید، زیرا این روزها در بیرون خطرهای زیادی وجود دارد، همه را تهدید میکند، مردم را بیمحابا میکشند و خانهها را خراب میکنند، دیگر هر وقت ما به شما نیاز داشته باشیم، همه شما را یک جا میتوانیم در اختیار داشته باشیم.» سپس به شوخی گفتند: «شما که اینجا ناراحت نیستید. اینطور که من میبینم غذا، خوراک، نفت، سوخت، تنقلات و خلاصه همه چیز دارید. مردم در بیرون هیچ چیز ندارند. اگر بیرون بودید، الان باید در صف نفت ایستاده باشید. همین جا بمانید. جایی نروید، بهترین جا همین جاست. در زمان هارونالرشید یکی ادعای پیغمبری کرد. او را گرفتند و پیش هارون بردند. خلیفه ضمن صحبت با او متوجه شد این شخص گرسنه است. دستور داد او را به سفرهخانه بردند و چند روزی از او پذیرایی خوبی کردند. وقتی شکمش سیر شد، او را پیش هارون آوردند. هارون از او پرسید: حالا چطوری؟ جواب داد: خوبم. سؤال کرد: تازگیها به تو وحی نازل نشده است؟ پاسخ داد: چرا همین امروز فقط یک بار و آن اینکه به من وحی آمد همین جا بمان و بیرون نرو که جای تو همین جاست».
سخنان آیت الله در جمع اساتید متحصن
سپس آقای طالقانی بلند شدند و از اتاق شورا به اتاق مجاور (اتاق معاون دانشگاه) که فرش داشت، رفتیم و همه روی زمین نشستیم. آقا سخنانی ایراد فرمودند که بسیار زیبا و تازه و برای همه ما جالب بود. هر چند آقا مبلی برای نشستن داشتند، ولی ترجیح دادند ایستاده سخن بگویند. بخشهایی ازسخنان ایشان به شرح ذیل است:
وقت ما ضیق است و کارها زیاد و گرفتاریها بسیار و همیشه مترصد فرصتی بودم که با یک وقت وسیعتری با آقایان عزیز دانشگاهی باشم و از نزدیک با آنان صحبت کنم و انس بگیرم و بعد هم از نظرات آقایان و اندیشههایشان برای پیشرفت این نهضت استفاده کنیم که متأسفانه وقت کم است. امید است فرصت بیشتری در پیش باشد. ما سالهاست با دانشگاه ارتباط داریم. اگر خودستایی نباشد، شاید از سال 1320 به بعد تقریباً نزدیک بحبوحه جنگ بینالملل دوم و پایان جنگ بینالملل اول ما به فکر ارتباط جامعه روحانیت و دانشگاه برآمدیم. یکی از مسائلی که استعمار و استبداد داخلی و عوامل استبداد سعی و کوشش کرده بودند، این بود که بین طبقه دانشگاهیان با روحانیت و میان روحانیت فاصله بیندازد و نه تنها فاصله بلکه تضاد و دشمنی ایجاد کنند و یکی از عوامل کتکهایی که من خوردهام برای همین و به خاطر از بین بردن همین فاصله بود... دانشگاه ما باید تزکیه اجتماع را به عهده بگیرد، تزکیه را باید از تزکیه مراکز علمی شروع کرد. در محیطهای ناپاک هر انسانی به هر حال آلوده میشود. باید تزکیه را از خودمان شروع کنیم. یک دانشگاهی باید یک نمونه اخلاق باشد و در روابط با انسانها نمونهای از انسانیت و شرف باشد. دومین مرحله تزکیه دانشگاه پاکسازی محیط آن از عناصر خودفروش و ناپاک است که علم و دانش را به ثمن بخس میفروشند و به خاطر دریافت پول و گرفتن مقام، شرف علمی خود را خرید و فروش میکنند. این فساد معلول سیاست غیر انسانی رژیم است که به دانشگاهها هم سرایت کرده است. رژیم میخواهد همه چیز در اختیار او باشد، فکر انسانها، خودشان و همه مردم نوکر و برده او باشند. این نهضت که با روش اصیل رهبری میشود، امید است بتوانیم آن را در جهتی هدایت کنیم که یک محیط تزکیه در تمام قشرها ایجاد و محیط دانشگاه از هر حیث برای ظهور استعدادها، هنرها و انسانها آماده شود. امیدوارم تحصن شما منشأ یک حرکت در جنبش و مبدأ تزکیهای در دانشگاه باشد و سعی کنیم دانشگاه را تزکیه کنیم و عناصر مشکوک و خودفروش را از این محیط طرد و برای اداره دانشگاه از افراد سالم و پاک انتخاب کنیم. چشم امید ملت ایران به شماست.
بازتاب یک حضور امیدآفرین
بعد از سخنان حضرت آیتالله طالقانی یکی از اساتید به نمایندگی از طرف استادان متحصن چنین گفت: «شما فقط تزکیه را به کار بردید و مفهوم آن را عمیقاً برای ما گشودید که دیگر جای ابهامی باقی نمیماند، اینک امیدواریم بتوانیم این دانشگاه را که با خون دانشجو و استاد روی پا ایستاده است آنطور که فرمودید و شرح دادید تزکیه کنیم. دانشگاه باید منعکسکننده صدای مردم باشد. ما هم برای رسیدن به این هدف به دانشگاه آمدیم و سعی میکنیم زندگی خود را از این به بعد وقف آن کنیم. امروز برای ما روز مهمی است و ما این روز و خاطره آن را هرگز فراموش نخواهیم کرد. برای سازمان ملی دانشگاهیان ایران نیز جای سرافرازی است که اینک فعالیتهایی را آغاز کرده که مورد تأیید شما روحانیون مبارز و شخصیتی چون شماست و میکوشد اقداماتی کند که بازگوکننده تمنیات مردم باشد. باز روی کلمه تزکیه که به کار بردید و کلمه همبستگی که بارها در بیانیههای حکیمانه خود به آن اشاره کردید تکیه میکنم و با افتخار و مباهات میگویم ما با تمام نیرو به سوی همین هدفها گام برمیداریم و اعتقاد داریم در تغییرات بنیادی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که در پیش داریم و آنچه را که سرنوشت مملکت ما عمیقاً بدان بستگی دارد، توجه به همین مفاهیم است. تزکیه باید سراسر جامعه ما را فرا بگیرد. امیدواریم دانشگاه جایی باشد که بتواند شیوه تزکیه را به جامعه تفهیم کند. انشاءالله».
سپس حضرت آیتالله طالقانی برخاستند و برای پیروزی نهضت اسلام و سرنگونی دستگاه فاسد رژیم منفور پهلوی دعا کردند و سپس با ادای این جمله تشویقکننده که در سنگر مبارزاتی خود بمانید تا وقت آن فرا برسد، صبور و پایدار باشید، دبیرخانه دانشگاه را ترک کردند.
انعکاس بازدید حضرت آیتالله طالقانی از متحصنان دانشگاه تهران نه تنها در سطح شهر بازتابی گسترده یافت و مردم دانستند همبستگی استادان با نهضت از ریشه عمیق اسلامی سرچشمه گرفته و بار دیگر پیوند روحانیت و دانشگاه مستحکمتر شده است، بلکه این خبر در سراسر ایران و حتی جهان پیچید و سخنرانی سازنده آیتالله طالقانی بلافاصله با تلفن به روزنامهها و شهرستانها مخابره شد. هر چند عین متن سخنرانی را راقم این سطور دقیقاً و بهطور کامل برای روزنامههای اطلاعات و کیهان تلفنی خواند، با این همه وقتی روزنامهها در عصر منتشر شدند، قسمتی از سخنان حضرت آیتالله طالقانی را خود روزنامهها سانسور کرده بودند، آنجا که فرمودند: دزدان همه چیز ما را بردند و بهجای خداپرستی، شاهپرستی و فردپرستی را جایگزین کردند و همچنین دانشگاه ما دانشگاه درباری شده است و خلاصه روزنامهها با نوعی خودسانسوری بیشتر این جملات را که مستقیماً علیه شاه بود، حذف کرده بودند!