نگاهی به ملی شدن کانال سوئز؛

جرقه‌ای بر انبار باروت ملی‌گرایی

کانال سوئز آبراهی بزرگ است که به دلیل اتصال دریای مدیترانه به دریای سرخ، اهمیت زیادی در تجارت جهانی به‌ویژه تجارت دریایی اروپا و آسیا دارد. این کانال در کنترل استعمارگران مختلف از جمله فرانسه بود تا آنکه جمال عبدالناصر آن را ملی اعلام کرد. این اتفاق کمی بعد از ملی شدن نفت ایران رخ داد
جرقه‌ای بر انبار باروت ملی‌گرایی

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ کانال سوئز آبراهی بزرگ است که دریای مدیترانه را به دریای سرخ متصل می‌کند. این کانال اهمیت زیادی در تجارت جهانی به‌ویژه تجارت دریایی اروپا و آسیا دارد. کانال سوئز تا قبل از سال 1956م در کنترل استعمارگران مختلف از جمله فرانسه بود، اما در آن سال بر اثر تلاش‌های جمال عبدالناصر، این کانال ملی اعلام شد. این اتفاق کمی بعد از ملی شدن نفت ایران رخ داد. در واقع می‌توان گفت دکتر مصدق بزرگ‌ترین الگوی جمال عبدالناصر در ملی شدن این کانال بود. با توجه به این مقدمه، در ادامه چگونگی ملی شدن کانال سوئز و تأثیر دکتر مصدق بر جمال عبدالناصر در این اقدام به بررسی شده است.
 
کانال سوئز چگونه ملی شد؟
در سال‌هایی که استعمارگران انگلیسی و فرانسوی بر سر تصاحب سرزمین مصر با هم در جدال بودند، فرانسه کانال سوئز را در سال 1869م احداث کرد. با بهره‌برداری از این مسیر، راه دریایی میان اروپا و آسیا کوتاه‌تر شد.[1] ازآنجاکه فرانسه عامل مهمی در احداث کانال بود، اداره کامل آن نیز بر عهده این دولت قرار گرفت و این وضع تا قبل از ملی شدن کانال سوئز در سال 1956م ادامه یافت؛ البته انگلستان نیز بعد از تأسیس این کانال، سهم چشمگیری در آن به‌دست آورد. نفوذ و استعمار فرانسه و انگلستان از طریق شرکت کانال سوئز اعمال می‌شد.
 
کانال سوئز در بخش اسماعیلیه (سال ۱۸۶۰م)کانال سوئز در بخش اسماعیلیه (سال ۱۸۶۰م)

شرکت کانال سوئز، کاملا به نفع استعمارگران فرانسه و انگلستان فعالیت می‌کرد؛ چنان‌که فرانسه از طریق این کانال بر بسیاری از مستعمرات خود نظارت داشت. انگلستان نیز کانال سوئز را وسیله‌ای برای کنترل بهتر مستعمرات خود می‌دانست؛ به‌ویژه آنکه این کانال، مسیر دریایی کلیدی به هند نیز به‌شمار می‌آمد، اما گذشته از موقعیت استراتژیک، منافع اقتصادی کانال نیز اهمیت داشت.
 
منبع درآمد شرکت کانال سوئز از محل دریافت عوارض گمرکی از کشتی‌های عبوری بود. بخش بزرگی از این درآمد به شرکت کانال سوئز یا همان استعمارگران انگلستان و فرانسه تعلق می‌گرفت و سهم بسیار ناچیزی از آن نصیب کشور مصر می‌شد. این وضعیت، با استقلال سیاسی و اقتصادی مصر در تضاد بود و باعث اعتراض ملی‌گرایان مصری از جمله جمال عبدالناصر شد؛ البته زمینه این کار ابتدا با حذف ملک فاروق از قدرت و قرار گرفتن ناصر به جای او فراهم شد.
 
در سال ۱۹۵۲م، گروهی از افسران ارتش مصر حکومت فاسد ملک فاروق، پادشاه وابسته به انگلستان، را سرنگون کردند. چهار سال بعد، جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور جدید، کنترل کانال سوئز را به‌دست گرفت و اعلام کرد که این کانال به مصر تعلق دارد، نه به انگلیسی‌ها و فرانسوی‌هایی که مدت‌ها بود اداره آن را در دست داشتند.[2] به این ترتیب با اقدام ناصر و همفکرانش، کانال سوئز در 26 ژوئیه 1956م ملی شد.
 
جمال عبدالناصر
جمال عبدالناصر
 
نتایج ملی شدن کانال سوئز
ملی شدن کانال سوئز پیامدهای سیاسی و نظامی متفاوتی داشت. برخی از این پیامدها عبارت بودند از:
 
1. حمله استعمارگران به مصر و عقب‌نشینی:
در پی اقدامِ ناصر در ملی کردن کانال سوئز، نیروهایی از انگلیس، فرانسه و رژیم صهیونیستی، در 31  اکتبر آن سال، هم‌زمان به مصر حمله کردند، اما با وجود برتری نظامی این کشورها در جنگِ سوئز، فشار افکار بین‌المللی بر دولت‌های متجاوز و نیز مقاومت ملت مسلمان مصر، موجب عقب‌نشینی اشغالگران از منطقه کانال سوئز شد و این کانال در اختیار ملت و دولت مصر قرار گرفت.[3] به این ترتیب استعمارگران در رویارویی با مصر، شکست دیگری را متحمل شدند.
 
2. پیامدهای ژئوپلیتیکی:
ملی شدن کانال سوئز و شکست انگلیس و فرانسه از مصر پیامدهای ژئوپلیتیکی گسترده‌ای داشت. گرچه عقب‌نشینی این کشورها متأثر از فشارهای بین‌المللی نیز بود، این موضوع از کاهش نفوذ قدرت‌های استعماری اروپایی در منطقه و ظهور مصر در چهره یک کشور مستقل به رهبری ناصر خبر می‌داد.
 
3. محبوبیت ناصر و جنبش ملی‌گرایی:
بی‌شک یکی از مهم‌ترین پیامدهای ملی شدن کانال سوئز، افزایش محبوبیت ناصر و تقویت جنبش ملی‌گرایی بود. ناصر با محبوبیت خود، الهام‌بخش جنبش‌های ملی‌گرایانه دیگری شد. او نه تنها در ماجرای ملی شدن کانال سوئز بسیار مقتدرانه عمل کرد، بلکه پس از آن نیز در برابر استعمارگرایان با اقتدار کامل ایستاد. او به‌ویژه بعد از حمله نظامی اسرائیل، انگلستان و فرانسه، چهره مرد سیاسی پیروزمند به خود گرفت و در مصر و در سراسر جهان سوم محبوب‌تر از آن شد که بود. کوته زمانی پس از لشکرکشی فرانسه و انگلستان به مصر به دستور ناصر چند کشتی که پرچم هریک از آن
دو کشور را برافراشته بودند، در کانال سوئز غرق شدند و کانال بسته شد. این اقدام نشان داد که درگیری نظامی نه تنها کنترل کانال را به دولت انگلستان و فرانسه بازنمی‌گرداند، بلکه راه گذار کشتی‌ها از کانال را نیز می‌بندد؛ به‌ویژه آنکه از آن پس ناصر می‌توانست رفت و روب و بازگشایی کانال را عقب اندازد و اروپا را به «بی‌نفتی» دچار کند.[4]
 
جمال عبدالناصر در کنار کانال سوئز، اداره تمام سازمان‌ها و شرکت‌های متعلق به انگلستان و فرانسه را که در مصر دایر شده بود نیز در اختیار گرفت. او دستور داد که سازمان‌های بازرگانی و صنعتی فرانسه در مصر را دولت چند گاهی در اختیار خود درآورد و نگهداری کند. در واقع این اقدام ناصر نیز ضربه دیگری بود به فرانسه در زمینه سیاسی. بسیاری این اقدام ناصر را تحقیر فرانسه اعلام کردند و معتقد بودند فرانسه با عقب‌نشینی در برابر ناصر، آبرو و حیثیت خود را به باد داد. 
 
تأثیرات دکتر مصدق بر ناصر
گرچه جمال عبدالناصر با اقدام خود الهام‌بخش جنبش‌های ضداستعماری و ملی‌گرایانه شد، خود از دکتر مصدق تأثیر پذیرفت. ناصر بارها در مصاحبه‌های خود دکتر مصدق را قهرمان ملی خوانده و اعلام کرده بود که اقدام او در ملی کردن کانال سوئز متأثر از دکتر مصدق بوده است. این تأثیرپذیری به قدری بود که بعدها بسیاری اعلام کردند مصدق منشأ انقلاب مصر نیز بود. بر این اساس وقتی که جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهوری مصر، کانال سوئز را ملی کرد، «خودش را پیرو مکتب مصدق زعیم شرقیه نامید و دستور داد یکی از خیابان‌های زیبای قاهره را که قبلا (به مناسبت نخستین ازدواج شاه با شاهدخت فوزیه خواهر ملک فاروق) "شارع رضاشاه پهلوی" نام‌گذاری شده بود، به "شارع محمد مصدق" تبدیل کردند که هنوز به این اسم باقی است».[5]
 
شاید این مطلب برای شما هم جالب باشد:
 
تهدیدات فراملی نهضت ملی شدن صنعت نفت برای انگلستان
 

البته این موضع با عکس‌العمل‌های منفی بسیاری روبه‌رو بود. مهم‌ترین این عکس‌العمل‌ها از آنِ کشورهای مخالف ملی شدن کانال سوئز و نیز مخالفان دکتر مصدق بود. محمدرضا پهلوی از جمله شخصیت‌های سیاسی بود که نسبت به صحبت‌های ناصر مخالفت شدیدی نشان داد. این دشمنی بعدها با ملحق شدن ایران به پیمان بغداد تشدید شد. علاوه بر این، «دولت ایران در کنفرانس استفاده‌کنندگان از کانال سوئز که به ابتکار انگلیس در اواخر مرداد ۱۳۳۵ش/ اوت ۱۹۵۶م) در لندن تشکیل شد شرکت کرد. در این کنفرانس، دالس ضمن مخالفت با ملی کردن کانال، طرحی ارائه داد که هدف آن تضمین دائمی ‌اداره کانال از طریق یک سیستم بین‌المللی بود؛ به عبارت دیگر اداره کانال را یک سازمان غیرسیاسی بین‌المللی به عهده می‌گرفت که از کنترل دولت مصر خارج بود».[6] ظاهرا قرار بود محمدرضا پهلوی همراه چندتن از رؤسای کشورهای غربی نزد ناصر بروند و او را به پذیرفتن این طرح متقاعد کنند.
 
وقتی ناصر از این موضوع مطلع شد با ابراز تأسف و تعجب از آن، تشکیل کنفرانس را خلاف استقلال سیاسی مصر اعلام کرد؛ زیرا این کنفرانس بدون اطلاع ناصر و کشور مصر تشکیل شده بود. بااین‌حال ناصر جدا از موضوع تشکیل کنفرانس، از حضور محمدرضا پهلوی در آن نیز بسیار ناراحت بود؛ زیرا به اعتقاد ناصر، کشور مصر برای کانال سوئز همان کاری را کرده بود که مصدق برای نفت ایران انجام داده بود. ناصر این موضوع را مستقیما با شاه نیز در میان گذاشت و ناراحتی خود از عضویت ایران در کنفرانس لندن را نیز ابراز کرد. درهرصورت این کنفرانس نیز نتوانست کار خاصی پیش ببرد.
 
جمال عبدالناصر علاوه بر ملی کردن کانال سوئز، در امور خارجی و بین‌المللی اصول دکتر مصدق را سرلوحه اقدامات خود قرار داده بود. از جمله این موارد می‌توان به جنبش غیرمتعهدها اشاره کرد. وقتی که جنبش کشورهای غیرمتعهد در شهریور ۱۳۴۰ تأسیس شد، ناصر، در مقام یکی از رهبران مؤسس این جنبش، اعلام کرد که همچنان پیرو مصدق و اصول اوست.   
 
سخن نهایی
ملی شدن نفت ایران و کانال سوئز، که تقریبا با فاصله اندکی از یکدیگر رخ دادند، پیامدهای مهمی برای مبارزه با استعمار در خاورمیانه و فراتر از آن داشتند. این رویدادها نشان‌دهنده تمایل روزافزون مردم کشورهای مستعمره و وابسته به استقلال و کنترل بر منابع ملی بودند و زمینه را برای ظهور هرچه بیشتر جنبش‌های استعمارزدایی و پدیدآمدن نظم جهانی جدید فراهم کردند. هرچند مقابله استعمارگران با هر دو رویداد، استفاده از شیوه‌های نظامی و سیاسی همچون کودتا بود، در نهایت آنها نتوانستند مانع پیشروی این جنبش‌ها در سایر کشورها شوند.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . جمعی از نویسندگان، روزشمار تاریخ شمسی، قمری، میلادی، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان‫، 1390، ص 2477-2478.
[2] . دان ناردو، عصر استعمارگری، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، تهران، نشر ققنوس، 1386، صص 219-222.
[3] . جمعی از نویسندگان، همان، صص 2477-2478.
[4] . مهران توکلی، استعمار، استعمارگری، استعمارزدایی، جهان سوم، تهران، نشر نی، 1385، صص 142-143.
[5] . عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، مؤلف، 1368، ص 57.
[6] . همان، صص 137-138.
https://iichs.ir/vdceex8w.jh8nzi9bbj.html
iichs.ir/vdceex8w.jh8nzi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما