«با علامه شیخ محمدتقی بهلول گنابادی، از بازگشت به ایران تا رحلت-5» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام سیدحسن حسینی واعظ

همواره از دستاوردهای انقلاب اسلامی دفاع می‌کرد

در گفت‌وشنود پی‌آمده، حجت‌الاسلام سیدحسن حسینی واعظ، از دیگر روحانیانی که پس از بازگشت علامه شیخ محمدتقی بهلول گنابادی به ایران، با ایشان آشنا و مصاحب گشت، به بازگویی خاطرات خویش از آن بزرگ پرداخته است. وی همسانی علم و عمل و نیز چیره‌دستی بهلول در بسیاری از علوم و فنون را رمز جذابیت شخصیت وی قلمداد و او را شخصیتی کم‌نظیر معرفی می‌کند
همواره از دستاوردهای انقلاب اسلامی دفاع می‌کرد
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
آشنایی شما با زنده‌یاد علامه شیخ محمدتقی بهلول گنابادی، در چه دوره‌ای روی داد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوره‌ای که طلبه جوانی بودم، در سفری از مشهد به سبزوار رفتم و در مدرسه علمیه فخریه سبزوار، دیدم که مرحوم آقای بهلول (رحمه‌الله) برای جمعی از طلاب و علمای شهر صحبت می‌کند. تابستان و زمان تعطیلی حوزه بود و من به شهر خودمان رفته بودم. یادم هست که هوا بسیار گرم بود و ایشان هم با شور و طراوت حرف می‌زد و خود و اطرافیانش، با بادبزن‌های دستی خودشان را باد می‌زدند! با اینکه پیرمرد بود، اما از نظر قدرت جسمی و روحی، بسیار توانمند و قوی بود. می‌گفت: «من قدرت دارم هیجده ساعت حرف بزنم!...» و همین کار را هم می‌کرد.
 
سیدحسن حسینی واعظ

این خاطره مربوط به دوره‌ای بود که ایشان تازه از افغانستان بازگشته بود؟
بله؛ آشنایی ما در اوایل ایامی بود که ایشان از زندان و تبعید افغانستان بازگشته بود. ایشان در ماجرای قیام مسجد گوهرشاد، به افغانستان فرار کرد و سال‌ها در آنجا زندانی بود. موقعی که آزادش کردند، به مصر و عراق رفت. ما صدایش را از رادیوهای آنجا می‌شنیدیم، اما سن و معلومات من ایجاب نمی‌کرد که بتوانم با مسائلی که ایشان مطرح می‌کرد، ارتباط برقرار کنم!
 
علامه بهلول پس از بازگشت به ایران، دیدگاه‌های انتقادی خود را در منابر، به چه شکل مطرح می‌کرد؟
ایشان مطالبش را در قالب داستان‌های تاریخی، یا پند و نصیحت و به شیوه‌ای تمثیلی بیان می‌کرد. البته گاهی هم صریح حرف می‌زد. یادم هست که همان سال در مسجد جامع سبزوار، منبر خیلی تندی رفت. پس از آن آقای علی محمدی از علمای شهر ــ که مسئول حوزه علمیه هم بود ــ آقای بهلول را به خانه‌اش دعوت کرد. رئیس شهربانی هم آمده بود که ببیند بهلول چه می‌گوید! عده‌ای از طلاب هم حضور داشتند. من با اینکه طلبه سبزوار نبودم و در مشهد درس می‌خواندم، آقای محمدی از سر لطف دعوتم کرده بود. مرحوم بهلول خطاب به رئیس شهربانی گفت: «می‌خواهم داستانی را تعریف کنم که شما لایق شنیدن آن هستید...» و با همین یک جمله، همه را متوجه مقصود خود کرد. بعد تمام رده‌های حکومتی، از شاه تا رده‌های بعدی را زیر سؤال برد و مجموعه‌ای از فضاحت‌های آنها را مطرح کرد. به‌هرحال در آن دوره، گاهی هم صریح صحبت می‌کرد.
 
با وجود تفاوت سنی فراوان علامه بهلول با جوانان، سخنانش برای آنان جذاب بود. به نظر شما این قدرت ارتباط، از چه نشئت می‌گرفت؟
مرحوم بهلول حافظه‌ای استثنائی داشت و به همین دلیل، داستان‌های تاریخی، اشعار، قصه‌ها و تمثیل‌های فراوانی را به خاطر سپرده بود. بر آیات و روایات نیز مسلط بود و لذا تحلیل‌ها وتفسیرهای دقیق و زیبایی داشت. همان‌طور که گفتم، محفوظات ایشان بی‌نظیر بود. خود ایشان می‌گفت: حدود پانصدهزار بیت شعر را از حفظ است! به نظر من جاذبه منبرهایش، به خاطر اطلاعات وسیعش بود. می‌گفت: همه حاشیه ملاعبدالله و معالم را از حفظ است و می‌تواند زیارت عاشورا را از آخر به اول بخواند! الفیه‌ای در برابر الفیه ابن‌مالک، به عربی و به شعر داشت که واقعا جالب بود. در مقابل حدیث کساء، یک حدیث لحاف سروده بود و گاهی می‌خواند و در آن جنگ بین حق و باطل را از زمان حضرت آدم(ع) تا دوره صدام، به صورت شعر و به زبان عربی آورده بود. یک شب در منزل ما دعوت بود و این شعر را خواند و من ضبط کردم. محفوظات و نیز اطلاعات وسیعش از مسائل روز و مهم‌تر از آن، سادگی و بی‌تکلف بودنش در بیان مطالب، سخنان او را سرشار از لطف و جاذبه کرده بود. زندگی‌اش کلا خالی از تکلف بود. قبل از قیام مسجد گوهرشاد، همسرش را طلاق داد تا تنها وارد میدان مبارزه شود. می‌گفت: «از آن بیم داشتم که رژیم به خاطر تحت فشار قرار دادن من، همسرم را آزار بدهد...». موقعی هم که برگشت، برای خودش تکلفی ایجاد نکرد و چیزی نداشت که کسی بتواند از او بگیرد. تنها سفر می‌کرد و راه‌های بسیار طولانی را پیاده می‌پیمود. به حداقل غذا ــ که نان و ماست بود ــ بسنده می‌کرد و در غذا خوردن هم، بسیار بی‌تکلف بود.
 
سیره عبادی علامه بهلول را چگونه دیدید؟
به نظرم ایشان در زمره نوادر روزگار بود، که حتی به مقام مکاشفه نیز رسیده بود! تقریبا در تمامی ایام سال، روزه بود و روزه‌های طولانی هم می‌گرفت. یک شبِ تابستان در ایام فاطمیه، در منزل آقای رضاپور دعوت بودیم. مرحوم بهلول با زبان روزه، در مسجد سخنرانی طولانی‌ای کرد. یک ساعت از اذان مغرب گذشته بود که برای افطار آمد. من یک گلابی خورده بودم و تنها وسط آن باقی مانده بود. ایشان با همان اندک، افطار کرد! تقید به ساده‌زیستی را از همین افطار عجیب ایشان می‌شود فهمید. ایشان با این رفتارش به ما آموخت که حتی در حد هسته میوه هم نباید اسراف کرد. علاوه بر آن، ته‌مانده خورده دیگری را هم می‌شود راحت خورد، درحالی‌که اکثر ما از چنین کاری پرهیز می‌کنیم و نهایتا اینکه حتی در فصل تابستان هم روزه بود، که تقیّد شدید ایشان به مستحبات را نشان می‌داد.
 
ایشان در انتخاب شهرها یا روستاهایی که برای تبلیغ می‌رفت، معیار خاصی داشت؟
گمان نمی‌کنم. به نظرم به هر جا که احساس می‌کرد نیاز هست، می‌رفت و دشواری راه، مانع از رفتنش نمی‌شد. جاهایی را که کسی نمی‌رفت، با علاقه بیشتری می‌رفت. معمولا هم سخنرانی‌هایش طولانی بودند و مستمعین هم، با علاقه گوش می‌دادند. در قضیه وعظ، خیلی مهم است که انسان بداند چه موضوعی برای مخاطب جالب است. ایشان به هنرهایی چون خطاطی هم تسلط داشت، شناگر ماهری بود و به طب سنتی هم احاطه جدی داشت. ما معمولا در تعریف از افراد، به این نکات که در جذابیت شخصیت نخبگان بسیار مؤثر هستند، توجه نمی‌کنیم. مرحوم بهلول به اسب‌سواری، تیراندازی و شنا علاقه خاصی داشت و همه را هم با علاقه یاد گرفته بود. مجموعه اینها برای او در نزد همگان و به ویژه جوانان، جذابیت ایجاد می‌کرد.
 
دیدگاه علامه بهلول درباره انقلاب و نظام اسلامی، امام خمینی و رهبر معظم انقلاب اسلامی چه بود؟
ایشان به هر نحوی که شده، حتی در قالب داستان و تمثیل، از دستاوردهای انقلاب اسلامی دفاع می‌کرد. به حضرت امام علاقه‌ای عمیق داشت و همیشه بی‌تکلف و بدون قرار قبلی، خدمت ایشان می‌رفت. امام هم با روی گشاده، ایشان را می‌پذیرفتند. با رهبری معظم انقلاب نیز رابطه‌ای صمیمانه داشت و زیاد به ملاقات ایشان می‌رفت. ایشان هم با توجه به سابقه طولانی مبارزاتی مرحوم بهلول، ایشان را می‌پذیرفتند و مورد لطف قرار می‌دادند. ایشان در پیام خود به مناسبت رحلت آقای بهلول، دیدگاه‌های خود را درباره ایشان بیان کردند، که نکات بسیار جالبی در آن هست.
https://iichs.ir/vdcbggb5.rhba0piuur.html
iichs.ir/vdcbggb5.rhba0piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما