عالم مجاهد آیت‌الله حاج شیخ ابوالقاسم خزعلی، از سابقون شاگردان و مصاحبانِ امام خمینی در حوزه قم به شمار می رود. وی در جریان مبارزات آغاز نهضت اسلامی، از جمله مشاوران شاخص رهبر کبیر انقلاب به شمار می رفت و در فعالیتهای آن دوره، نقشی در خور و نمایان داشت. آنچه در گفت وشنود پیش روی از نظر می گذرانید، پاره ای از خاطرات ایشان از آن مقطع تاریخی است. امید آنکه مقبول افتد.
امام فرمود: آتشی زیر خاکستر است که به‌زودی زبانه می‌کشد!
□ جنابعالی به علت نزدیکی با آیت‌الله‌العظمی بروجردی، امام خمینی و دیگر مراجع، شناخت خوبی از نقطه نظرات همه این بزرگواران دارید. به نظر شما،امام در کدام موضوعات با مرحوم بروجردی تفاوت نظر داشتند و چرا؟
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین(ع). حضرت امام به آیت‌الله‌العظمی بروجردی (اعلی الله مقامهما) علاقه زیادی داشتند و روزی که ایشان از دنیا رفتند، فرمودند: حوزه و مرجعیت از بین رفت! اما در مورد شیوه اداره حوزه، بین این دو بزرگوار اختلاف نظر وجود داشت، کما اینکه مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری هم اداره حوزه را به آن شکل صلاح نمی‌دانستند و با امام در این باره موافق بودند. آیت‌الله بروجردی در دوران طولانی زعامت خود، امور را به افرادی واگذار می‌کردند که برخی از آنها، دست کم از سوی بخشهایی از حوزه و فضلای آن، مورد اعتماد نبودند و امام نسبت به عملکردشان انتقاد داشتند. امام حتی درباره قضیه بهاییت هم، معتقد بودند مرجعیت نباید در این‌گونه امور دخالت مستقیم کند و واعظ قدرتمندی مثل مرحوم آقای فلسفی (رضوان الله علیه) برای انجام این کار کافی است، چون اگر این مبارزه به پیروزی بینجامد، خواهند گفت واعظی اقدام کرد و پیروز شد، در حالی که هنوز مرجعیت در این امر دخالت نکرده است، ولی اگر به شکست ختم شود، به حساب مرجعیت گذاشته نمی‌شود و می‌گویند یک واعظ موفق نشد! همین باریک‌بینی نشان می‌دهد درک امام از مسائل سیاسی از مرحوم آقای بروجردی عمیق‌تر و هوشمندانه‌تر بوده است. البته شاید علت تحفظات آقای بروجردی، به این دلیل بود که ایشان تنهایی و شکست آیت‌الله کاشانی، شهادت مرحوم مدرس و شکست مشروطیت را دیده بودند و نمی‌خواستند حوزه‌ای که تازه داشت قدرت پیدا می‌کرد، در اثر مخالفت صریح با رژیم به مخاطره بیفتد.
 
□ از وقایع پس از رحلت آیت‌الله بروجردی بفرمایید. آنچه منجر شد که امام به رغم بنای اولیه بر گوشه‌نشینی و اعتزال، به میدان مبارزه قدم بگذارند؟
با رحلت مرحوم آیت الله بروجردی، رژیم فضا را مناسب دید تا برنامه‌های خود را اجرا کند و از آنجا که هنوز متوجه صلابت و قدرت امام نشده بود، خوشبختانه ما فی الضمیر خود را آشکار کرد. قبل از اینکه قضیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شود، تصمیم داشتم برای سخنرانی به نجف‌آباد بروم و برای خداحافظی خدمت امام رفتم. ایشان فرمودند: از قول من به علمای نجف‌آباد بگویید آتشی زیر خاکستر هست که به‌زودی زبانه می‌کشد!من فریاد می‌زنم، شما هم همراهی کنید!
 
□ در مبارزه امام علیه این لایحه، به‌طور شاخص چه کسانی با امام همراهی کردند؟ منظورم شاگردان ایشان هستند؟
در آن دوره، مرحوم آقای ربانی شیرازی در گردآوری امضای فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم نقش بسیار مهمی داشت. ایشان ارتباط نزدیکی با مراجع داشت و هر بار که اعلامیه‌ای را می‌آورد تا امضا کنم، نام هفت هشت ده نفر پایین اعلامیه دیده می‌شد. بنده هم در جریان مبارزه امام علیه این لایحه، همواره در خدمت امام بودم و حتی یک لحظه هم ایشان را ترک نکردم.
 


□ هدف رژیم از طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی چه بود؟ دولت وقت در پس چنین لایحه ای، چه چیز را می جست؟
پهلوی می‌خواست کاری کند که وظایف روحانیون به بیان احکام غسل، وضو و تیمم محدود شود و نفوذ علما از بین برود ونهایتاً راه برای نفوذ و گسترش بهائیت باز شود. اولین کاری هم که کرد این بود که سوگند به قرآن را برای نمایندگان مجلس تبدیل به سوگند به کتاب آسمانی کرد. مرحوم آقای فلسفی در مسجد ارک و مسجد سید عزیزالله تهران با قدرت تمام علیه این لایحه صحبت و مواضع امام را بیان کرد. بنده هم در نجف‌آبادِ اصفهان در این باره صحبت کردم. در بین مراجع آیت‌الله گلپایگانی هم در این موضوع بسیار همراهی کردند.
 
□ آیا شما شاهد فاجعه فیضیه بودید؟ از این رویداد چه خاطراتی دارید؟
خیر، آن روز مهمان داشتم و نتوانستم به مجلسی که مرحوم آیت الله گلپایگانی به مناسبت سالگرد شهادت امام صادق(ع) در فیضیه برگزار کرده بودند، بروم، ولی بعد از حادثه به آنجا رفتم که مرا راه ندادند! فردای آن روز که رفتم در و پنجره‌های شکسته را جمع کرده بودند، اما آثار تخریب در همه جا دیده می‌شد.
 
□ آثار اجتماعی این حادثه چه بود؟
هوشیاری آدمهایی که تا آن روز گیج و ناهوشیار بودند. از جمله در تهران، در روز 15 خرداد، مردم در مسجد حاج ابوالفتح اجتماع کردند و شعبان بی‌مخ و دار و دسته‌اش به جان مردم افتادند، اما مرحوم طیب و یارانش مردانه در مقابل آنها ایستادند و آنان را وادار به عقب‌نشینی کردند. این بیداری و آگاهی‌ای که در جامعه اتفاق افتاد، مرهون مظلومیتی بود که برای طلاب فیضیه پیش آمد وهمه را تحت تأثیر قرار داد.
 
□ همان طور که همه می دانند امام در پی واقعه حمله به فیضیه، اعلامیه مهمی را صادر کردند. محتوای اعلامیه چه بود و دیگر علما چه واکنشی نشان دادند؟
امام در اعلامیه‌شان فرموده بودند: شاه‌دوستی یعنی غارتگری و آدمکشی و تقیه حرام است و اظهار حقایق اسلام، ضرورت عاجل دارد. پس از حادثه فیضیه امام به بنده فرمودند: نزد آقایان شریعتمداری و گلپایگانی برو و بخواه که سه نفری در محکومیت این جنایت رژیم اعلامیه بدهیم. ابتدا به منزل مرحوم آقای گلپایگانی رفتم که در اثر حمله رژیم به مدرسه فیضیه بیمار شده بودند و کسی را نمی‌پذیرفتند. بعد به منزل آقای شریعتمداری رفتم و پیشنهاد امام را مطرح کردم، ولی ایشان گفت: به صلاح نیست و افرادی غیر از مراجع باید این اعلامیه را امضا کنند که البته امام قبول نکردند.
 
□ پیامدهای صدور اعلامیه امام چه بود؟
ایشان را در 15 خرداد 42 دستگیر کردند و تا 18 فروردین 43 در زندان و حصر نگه داشتند. مردم و علما با پیگیریهای مستمر، رژیم را وادار کردند ایشان را از زندان آزاد کند، البته بلافاصله اجازه بازگشت امام به قم را ندادند و ابتدا ایشان در منزل آقای روغنی در داودیه اقامت کردند. بعد هم با مجاهدت علما از جمله آیت‌الله‌ میلانی، آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله آخوند همدانی، شهید صدوقی و... بالاخره امام را بی‌سر و صدا به قم آوردند.
 
□ پس از آزادی از زندان، امام مبارزاتشان را چگونه ادامه دادند؟ مخصوصاً در جشنهای آزادی امام در قم چه گذشت؟ با عنایت به اینکه جنابعالی سخنران برخی از آنها بودید؟
در روز 18 فروردین آن سال، روزنامه اطلاعات مطلبی را چاپ کرد که: خرسند هستیم  که روحانیت در زمینه انقلاب سفید، با مردم همراه شد!! امام با دیدن این مطلب، فوق‌العاده ناراحت شدند و تصمیم گرفتند در روز 21 فروردین در مدرسه فیضیه، درباره این موضوع صحبت کنند. برخی از نزدیکان امام نگران شدند و با سخنرانی امام مخالفت کردند، چون رژیم در پی بهانه‌ای بود تا بار دیگر امام را دستگیر کند. امام به بنده فرمودند: بروید و جواب این روزنامه را بدهید، وگرنه خودم بالای منبر همه چیز را خواهم گفت! همچنین از بنده و مرحوم آقای مشکینی و یکی دو نفر دیگر خواستند برای مشورت همیشه در دسترس ایشان باشیم.
 
□ دومین واقعه مهم آن دوران که منجر به موضع‌گیری شدید امام شد، قانون کاپیتولاسیون بود. در این باره هم به خاطراتتان اشاره بفرمایید؟
این قانون در دوره نخست‌وزیری حسنعلی منصور توسط مجلس سنا و مجلس شورای ملی تصویب شد که اقدام بسیار خطرناکی علیه استقلال مملکت بود. این قانون به‌قدری خفت‌بار بود که حتی کشورهایی مثل پاکستان هم از ترس مردمشان جرئت نکرده بودند آن را مطرح کنند! اما رژیم مزدور پهلوی این قانون را تصویب و اجرا کرد. طبق این قانون، امریکاییهای مقیم ایران دستشان برای انجام هر خیانت و جنایتی باز بود و نمی‌شد آنها را طبق قوانین ایران بازخواست و محاکمه کرد. رژیم تلاش زیادی کرد اخبار مربوط به این قانون به گوش کسی نرسد، اما امام خروش برآوردند و موضوع را در سخنرانی روز ولادت حضرت زهرا(س) به گوش مردم رساندند. ایشان در آن سخنرانی کاپیتولاسیون را ام‌المصائب ملت ایران برشمردند و مردم را نسبت به این تلاشهای پنهان، آگاه کردند. قبل از انجام این سخنرانی، رژیم به دست و پا افتاد و آدم ظاهرا وجیه‌المله‌ای را برای وساطت نزد امام فرستاد که ایشان را از سخنرانی ِ تند منصرف کند اما طبیعتاً ایشان قبول نمی کردند. وقتی رژیم مطمئن شد با تطمیع و تهدید در قبال امام کاری را از پیش نمی‌برد، تصمیم گرفت ایشان را تبعید کند. از آنجا که رژیم می‌دانست دستگیری علنی امام خشم مردم را بر خواهد انگیخت، مأموران رژیم شبانه به منزل امام یورش بردند و اطرافیان امام و ساکنان خانه را مورد ضرب و شتم قرار دادند. سپس امام را به تهران آوردند و بلافاصله به ترکیه تبعید کردند.
 
 

□ پس از تبعید امام در قم چه رویدادهایی اتفاق افتادند؟ بازتاب تبعید امام در حوزه قم چگونه بود؟
پس از تبعید امام، مرحوم آقای حاج‌ آقا مصطفی سعی کرد با مراجع تماس بگیرد. ابتدا به منزل آیت‌الله مرعشی نجفی رفت، اما عوامل رژیم حرمت منزل این مرجع تقلید را نگه نداشتند و ریختند و حاج آقا مصطفی را دستگیر و زندانی و بعد هم به ترکیه تبعید کردند.
 
□ جنابعالی از زمره کسانی هستید که چه قبل از پیروزی انقلاب و چه پس از آن با امام رابطه نزدیک و صمیمانه‌ای داشتید و لذا از دیدگاههای ایشان در باب مسائل گوناگون آگاه هستید. از نظر حضرت امام کدام یک از شخصیتهای دینی ـ سیاسی شأن بالاتری داشتند؟
امام به مرحوم مدرس علاقه ویژه‌ای داشتند و همیشه درباره بلاهایی که رژیم پهلوی به ایشان تحمیل کرده بود صحبت می‌کردند. یک بار به من فرمودند: «مدرس ذخیره‌ای از سوی خداوند متعال بود که پیش از همه به مفاسد خانواده پهلوی پی برد.» امام در درک مسائل زمانه و زمان‌شناسی تا حد زیادی تحت تأثیر مرحوم مدرس بودند.
 
□ چگونه از رحلت حضرت امام باخبر شدید؟ از حال و هوای آن شبها و روزها برایمان بگویید.
بنده ده دقیقه بعد از رحلت امام، خود را به جماران رساندم و دیدم همه دارند گریه می‌کنند. آیت‌الله خامنه‌ای هم اندوهگین در کنار درختی نشسته بودند. یکی از آقایان به ایشان گفت: می‌خواهیم تا 24 ساعت خبر رحلت امام را اعلام نکنیم تا تکلیف جانشین ایشان معلوم شود. آیت‌الله خامنه‌ای گفتند:« اگر این کار را بکنید و خبر از رادیوهای خارج پخش شود، آبروی مملکت می‌رود و مردم خواهند گفت خبر به این مهمی را از ما پنهان کردند! فردا صبح آن رادیوها را گوش کنید، اگر خبر را دادند، بلافاصله اعلام کنید، وگرنه تا 24 ساعت خبر را پخش نکنید». من این مطلب را از جمله روشن بینیها و دقتهای ایشان می بینم که البته از سوی جمع هم پذیرفته شد.
مایلم در پایان این مصاحبه، اشاره‌ای هم به نقش مرحومه مخدره همسر امام (رضوان الله علیها) بکنم. ایشان انصافاً فوق‌العاده استوار و با اراده بودند و تمام مصائب و مشکلات زندگی پر فراز و نشیب امام را صبورانه تحمل کردند.ان شاالله الان درجوار رحمت الهی مأجور باشند.
https://iichs.ir/vdcd.o0s2yt0foa26y.html
iichs.ir/vdcd.o0s2yt0foa26y.html
نام شما
آدرس ايميل شما