نگاهی به عملکرد سفیر انگلستان در ایران در جنگ جهانی دوم؛

بولارد؛ کسی که محمدرضا را بر تخت سلطنت نشاند

ریدر در نامه‌ای که 24 مهر 1320 به وزارت خارجه انگلیس ارسال می‌کند، می‌نویسد: «من اخیرا یک پیغام محرمانه از شاه دریافت کردم حاکی از اینکه او مایل است بیشتر اوقات من را، تنها و بدون اطلاع دیگر سیاستمداران، ملاقات کند. شاه گفت که احساس می‌کند بعضی از وزیران واقعیت را به خاطر منافع خودشان تحریف می‌کنند».
بولارد؛ کسی که محمدرضا را بر تخت سلطنت نشاند
موقعیت استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه از دو منظر قابل بررسی است؛ بسیاری بر این باورند که این موقعیت یک امتیاز منحصربه‌فرد محسوب شده و می‌تواند منجر به کسب امتیازهای گوناگون جهانی شود. از سوی دیگر و همچنان که تاریخ ثابت کرده است، در شرایطی که دولت ایران در موضع ضعف قرار داشته باشد، این موقعیت استراتژیک همواره به ضرر ما بوده است. از دوران حضور ناپلئون بناپارت و علاقه وی به تصرف هند در زمان قاجار گرفته تا جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی متفقین در شهریور 1320 این مسئله هویداست. البته در اینجا به دنبال بررسی این موضوع نیستیم بلکه فقط با طرح این مطلب، برآنیم تا نشان دهیم که ساختار ضعیف حاکمیت در ایران، تا چه اندازه خسارات جبران ناپذیری برای ایران به ارمغان آورده تا جایی‌که از دوران قاجار تا پایان حکومت پهلوی همواره شاهد دخالتهای گسترده کشورهای قدرتمند در سیاست داخلی و خارجی ایران بوده‌ایم.
 
 بدون شک جنگ جهانی دوم و شهریور سال 1320 که منجر به استعفای رضاشاه از سلطنت و خروج وی برای همیشه از کشور شد، یکی از مهم‌ترین بزنگاه‌های تاریخ ایران به‌شمار می‌رود. فرآیند اشغال ایران و استعفای شاه از سلطنت بدون حضور ریدر ویلیام بولارد، سفیر آن روز بریتانیا در ایران ممکن نبوی یا حداقل با سختیهای بیشتری همراه بود. البته نمونه مشابه چنین رویدادهایی در تاریخ معاصر ایران، بسیار است. کودتای 28 مرداد و بازی منحصربه فرد سفیر آمریکا و انگلیس در ایران که منجر به سقوط دولت مصدق شد از دیگر موارد است. بااین‌حال به نظر می‌رسد اگر اتفاقات شهریور 1320 به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد، شاید هیچ‌گاه کودتای 28 مرداد نیز صورت نمی‌گرفت. هدف ما از این یادداشت، بررسی نقش و جایگاه ریدر ویلیام بولارد در دوران سفارتش در ایران و به طور مشخص اتفاقات سال 1320 است.
 
ریدر ویلیام بولارد کیست؟
 آنچه از منابع پیداست، ریدر بولارد در 5 دسامبر سال 1885در حومه‌های لندن به دنیا آمده است. با توجه به اینکه خانواده وی از شرایط مالی مناسبی برخوردار نبودند، به همین دلیل تحصیلات مقدماتی وی در یکی از مدارس ضعیف لندن سپری شد. بولارد پس از پایان دوران کالج، در سال 1906 وارد بخش کنسولی آسیای غربی وزارت خارجه انگلیس می‌شود. حضور در بخش کنسولی آسیای غربی این فرصت را برای بولارد فراهم می‌سازد تا بتواند شناخت نسبتاً خوبی از این منطقه به‌دست آورد. نکته جالب‌تر در خصوص وی این است که شروع دوران تحصیل وی در دانشگاه هم‌زمان شده بود با انقلاب مشروطه و آشنایی وی با ادوارد براون، شرق‌شناس معروف. بولارد در این زمان، نه تنها اطلاعات دقیقی در خصوص وضعیت فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران کسب کرد، بلکه با کمک ادوارد براون به زبانهای عربی، ترکی و فارسی نیز آشنایی خوبی حاصل می‌کند.1
 
به‌جز یک دوره‌کوتاهی که وی مجبور به بازگشت به انگلیس و فعالیت در اداره مستعمرات بخش خاورمیانه لندن شد، تمام دوران فعالیّت بولارد در همین منطقه غرب آسیا و البته شوروی سپری شد. بولارد به واسطه آشنایی با زبانهای عربی و ترکی و به سبب اینکه در دوران تحصیل خود، مطالعات منسجمی از غرب آسیا و بخشی از شمال آفریقا به‌دست آورده بود، بلافاصله پس از پایان دوران تحصیل در دانشگاه، به عنوان سفیر بریتانیا به عثمانی اعزام می‌شود. دوران صدارت وی در عثمانی هم‌زمان با شروع جنگ جهانی اول بود، به همین دلیل وی مجبور بود فعالیتهای خود را به بخش قابل توجهی از مستعمرات بریتانیا در این مناطق اختصاص دهد. نخستین ورود وی به ایران نیز در همین دوران و برای انعقاد یک قرارداد گمرکی انجام شد.2دوران فعالیت بولارد به عنوان سفیر بریتانیا در غرب آسیا، تماماً در فاصله دو جنگ جهانی رخ داده است. از این رو نه تنها وی درک قابل توجهی از شرایط ویژه جنگ جهانی و نوع عملکرد کشورها در این مناطق داشت، بلکه به‌خوبی می‌دانست که خطر جنگ، چگونه امکان دخالت در کشورهای ضعیف را برای کشورهای قدرتمند فراهم می‌سازد. بولارد در بسیاری از کشورهای منطقه غرب آسیا به عنوان سفیر و سرکنسولی فعالیت کرد. وی سرانجام و با کوله‌باری از تجربه در سال 1939 به عنوان وزیر مختار در ایران مشغول به کار شد و این مقام را تا زمان بازنشستگی از فعالیت یعنی، 1946 یدک کشید.
 
هم‌زمان با حمله متفقین از شمال و جنوب و با توجه به اینکه رضاشاه عملاً حکومت خود را از دست رفته می‌دید، روسیه و برخی در انگلیس به دنبال پیدا کردن جانشینی قاجاری برای حکومت پهلوی بود، ولی این بولارد بود که با کمک فروغی مانع از این مسئله شد. در واقع قدرت و نفوذ بولارد در ایران آن زمان به حدی بود که شرایط را برای ادامه حکومت پهلوی فراهم ساخت.  
 دوران مأموریت وی در ایران، دقیقاً هم‌زمان شد با جنگ جهانی دوم. به نظر می‌رسد بریتانیا از اهمیت استراتژیک ایران در جنگ جهانی دوم مطلع بود که با شروع این جنگ خانمان‌سوز، شخصی همچون بولارد را که علاوه بر شناخت دقیق از شرایط سیاسی و اجتماعی ایران، با حدود 30 سال تجربه سفارت و کنسولی، می‌توانست بهترین گزینه برای فعالیت در ایران باشد، برگزیده است.
 
آنچه بولارد در ایران انجام داد
جنگ جهانی دوم از زمانی برای ایران مهم شد که انگلیس و شوروی متحد شدند. شوروی که پیش از این نزدیک به جناح آلمان قرار داشت، با حمله ژرمنها به گروه متفّقین پیوست و به عنوان دشمن درجه یک هیتلر و آلمان شناخته شد. در چنین شرایطی ارسال نیروی نظامی و کمکهای تسلیحاتی به شوروی به عنوان مهمترین برنامه متفقین محسوب می‌شد. با توجه به موقعیت سوق‌الجیشی ایران، بهترین کشور برای کمک به روسیه، دولت تحت حاکمیت خاندان پهلوی بود. از سوی دیگر با توجه به اینکه رضاشاه پیش از این و به‌طور ضمنی حمایت خود را از آلمان هیتلری اعلام کرده بود، نخستین و مهم‌ترین مسئولیت ریدر بولارد، وزیر مختار بریتانیا در ایران، فراهم کردن شرایط برای تسلط متفقین بر ایران و برکناری رضاشاه بود. از سوی دیگر باید به این مسئله توجه کرد که اهمیت ایران برای انگلیس تنها وضعیت مرزی ما با روسیه نبود، بلکه وجود ذخایر غنی نفتی و فعالیت شرکت نفت انگلیس در ایران، از دیگر دلایل خاص بودن ایران برای انگلیس بود، هرچند بولارد در خاطراتش تنها موضوع کمک به شوروری را مطرح می‌کند. وی در این خصوص می‌گوید: «مهمترین خواسته ما چیزی جز حمل سریع محمولات و کمکهای نظامی از طریق ایران به خاک شوروی نبود».3
 
پیش از اینکه به نقش وی در ماجرای شهریور 1320 برسیم، بهتر است به این مسئله توجه کنیم که اساساً تصور بولارد از حکومت پهلوی و پادشاهی رضاشاه، آن چیزی نبود که خاندان پهلوی خود می‌پنداشتند. رضاشاه و فرزندش همواره حکومت خود را به عنوان یک نظام مشروطه و آزادیخواه می‌شناختند، در حالی‌که شخصی مانند بولارد که شناخت نسبتاً عمیقی از شرایط ایران داشت، رضاشاه را این‌گونه توصیف می‌کند: «با اینکه او حکومت خود را برمبنای قانون اساسی مشروطه تشکیل داده بود، در عمل اختیار همه چیز را به‌دست گرفته و به هیچ کس اجازه نمی‌داد برخلاف میلش دست به کاری بزند». بولارد در بخش دیگری از خاطراتش در مورد رضاشاه می‌گوید: «او پس از چندی همان اعمالی را پیشه کرد که شاهان ایران قبل از مشروطه بدان می‌پرداختند و باعث می‌شدند همیشه بین آنها و بقیه ملت شکافی وجود داشته باشد و اصولا حد بین درآمد ملی و آنچه به جیب شاه سرازیر می‌شد مشخص نباشد».4
 
در سحرگاه سوم شهریور سال 1320 که نیروهای انگلیس و شوروی از سمت مرزهای شمال و غرب، وارد کشور شدند، تحرکات جدی بولارد نمایان می‌شود. وی به همراه سفیر شوروی در همان شب، یادداشتی با این مضمون که بر اثر توجه شاه ایران نسبت به خواسته‌های متفقین مبنی بر اخراج نیروهای آلمانی از ایران، نیروهای انگلیس و شوروی وارد ایران شده‌اند و در مسیر حرکت به تهران هستند، تقدیم نخست‌وزیر وقت می‌نماید. هم‌زمان با این مسئله و با توجه به اینکه رضاشاه عملاً حکومت خود را از دست رفته می‌دید، روسیه و برخی در انگلیس به دنبال پیدا کردن جانشینی قاجاری برای حکومت پهلوی بود، ولی این بولارد بود که با کمک فروغی مانع از این مسئله شد. در واقع قدرت و نفوذ بولارد در ایران آن زمان به حدی بود که شرایط را برای ادامه حکومت پهلوی فراهم ساخت. در اینجا باید به این مسئله توجه کنیم که رضاشاه نیز از قدرت بولارد کاملاً آگاه بود. وزیرمختار انگلیس پیش از آنکه ایران از سوی متفقین اشغال شود، در نامه‌ای از رضاشاه می‌خواهد که داوطلبانه راه‌آهن و بنادر ایران را در اختیار نیروهای متفقین قرار دهد. در واقع وی به صورت ضمنی رضاشاه را تهدید می‌کند که اگر داوطلبانه راه‌آهن و بنادر را در اختیار آنها نگذارد، به زور متوسل خواهند شد. در همین زمینه، رضاشاه در جواب بولارد گفته است: «مردم ایران حساس به دولت خارجی‌اند». پاسخ بولارد به این جواب شاه نیز قابل تأمل است:«برای انگلستان رضایت یا نارضایتی مردم ایران مهم نیست و اصولاً اظهارنظر افکار عمومی ملت ایران اهمیتی ندارد».5
 
نقش بولارد پس از رفتن رضاشاه از کشور، پررنگ‌تر شد به شکلی که وی توانسته بود به طور کامل توجه و اعتماد محمدرضاشاه را به خود جلب کند. این مسئله به‌حدی بود که محمدرضاشاه شکایت و گله‌مندی از وزرای خود را نزد بولارد مطرح می‌کرد. در همین خصوص او در نامه‌ای که 24 مهر 1320 به وزارت خارجه انگلیس ارسال می‌کند، به این موضوع می‌پردازد. بخشی از این نامه بدین شرح است: «من اخیرا یک پیغام محرمانه از شاه دریافت کردم حاکی از اینکه او مایل است بیشتر اوقات من را، تنها و بدون اطلاع دیگر سیاستمداران، ملاقات کند. شاه گفت که احساس می‌کند بعضی از وزیران واقعیت را به خاطر منافع خودشان تحریف می‌کنند».6 به طور کلی باید گفت که بولارد در دوران 5 ساله سفارت خود در ایران، نه تنها با تمام وجود منافع انگلیس را در ایران و منطقه، حفظ کرد بلکه اساساً وی نقش چشمگیری در سیاست خارجی و حتی داخلی ایران نیز ایفا کرد به شکلی که شرایط را برای عزل رضاشاه آماده ساخت و مانع از فروپاشی حکومت پهلوی شد.

مقامات کشوری و لشکری با همسرانشان (در سفارت بریتانیا در تهران) همگی بر گرد بولارد؛ در زمان اشغال ایران
 آن گوشه بالا سمت چپ، مرتضی خان یزدانپناه و احمد امیراحمدی ملقب به قصاب لرستان نیز لبخند رضایت بر لب دارند. گویی تمام اخم و تخم و داغ و درفششان برای مردم بود
شماره آرشیو: 4524-11ع

پی نوشت:
 
1. ریدر بولارد و کلارمونت اسکراین، شترها باید بروند، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، نشر البرز، 1396، ص42.
2. ریدر بولارد و کلارمون اسکراین، همان، ص50-55.
3. لاله شناسی آذری، "متفقین و رضاخان"، ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، سال چهارم، شماره 36، 1384، ص59.
4. ریدر ویلیام بولارد، خاطرات سر ریدر ویلیام بولارد سفیر کبیر انگلستان در ایران، ترجمه غلامحسین میرزا صالح، تهران، نظر طرح نو، 1371، ص65-68.
5. محمود طلوعی، رازهای نگفته (خاطرات اردشیر زاهدی)، تهران، انتشارات علم، 1381، ص136.
6. ریدر ویلیام بولارد، خاطرات سر ریدر ویلیام بولارد سفیر کبیر انگلستان در ایران، ترجمه غلامحسین میرزا صالح، تهران، نظر طرح نو، 1371، ص78. https://iichs.ir/vdcc.mqea2bqx4la82.html
iichs.ir/vdcc.mqea2bqx4la82.html
نام شما
آدرس ايميل شما