برنامه‌ریزی اقتصادی در ایرانِ دوره رضاشاه؛

موانع انسانی نوسازی

اوّلین توجّه و رویکرد نظام‌مند، نسبتا منسجم و دارای طرح به منظور ایجاد برنامه‌ریزی توسعه در ایران به وسیله یک متخصّص و تحصیل‌کرده اقتصادی، در کشور در دهه 1310ش صورت گرفت؛ در این سال، برای اولین‌بار برنامه هفت‌ساله با طرحی با عنوان «لزوم پروگرام صنعتی» به دولت ارائه شد
موانع انسانی نوسازی
 
اوضاع بسیار نابسامان سیاسی، اجتماعی و البتّه اقتصادی ایران طی سال‌های بعد از انقلاب مشروطه به‌ویژه اواسط دهه 1290ش که مقارن با جنگ جهانی اول بود و البته سال‌های پس از آن، افزون بر اینکه ساختار سیاسی نوپای مبتنی بر سلطنت مشروطه ایران را دچار تلاطم شدید نمود، نیاز به اصلاحات و اقدامات تأثیرگذار در حوزه اقتصادی را نیز بیش از پیش برای مقامات و صاحب‌منصبان و همچنین اندیشمندان ایرانی و حتی بعضا توده مردم، نمایان نمود؛ لذا همچنان که ساختار سیاسی کشور دگرگونی عظیم و برجسته‌ای را تجربه می‌کرد، در آن سو، نیاز به اصلاح امور مالی و اقتصادی نیز بیشتر آشکار می‌گردید.
 
سرانجام مجلس دوّم شورای ملّی به منظور سروسامان دادن به نظام مالی به‌هم‌ریخته و آشفته ایران، با استخدام مستشار مالی به نام شوستر از یک کشور خارجی موافقت کرد و یک مشاور اقتصادی آمریکایی در راستای سامان بخشیدن به اوضاع آشفته خزانه‌داری کشور در اوایل دهه 1290ش وارد ایران شد،1 اما با توجه به اوضاع سیاسی و نظامی ‌بسیار ناامیدکننده و اسفناک ایران، این اقدام منجر به نتیجه سودمندی نشد، چنان‌که تقریبا یک دهه بعد از آن، مشابه همین اقدام از سوی مجلس چهارم شورای ملّی نیز انجام گردید و یک مستشار مالی آمریکایی دیگر به نام آرتور میلسپو قدم به خاک کشور ایران گذاشت 2 که او نیز توانست کار خاصّی پیش ببرد.
 
جدای از همه موارد یادشده، اوّلین توجّه و رویکرد نظام‌مند، نسبتا منسجم و دارای طرح به منظور ایجاد برنامه‌ریزی توسعه در ایران به وسیله یک متخصّص و تحصیل‌کرده اقتصادی، در کشور در دهه 1310ش صورت گرفت،3 زمانی که مهندس علی زاهدی یک برنامه توسعه و عمرانی هفت‌ساله برای کشور پیشنهاد نمود. علی زاهدی، فارغ‌التحصیل مهندسی معدن از فرانسه بود که در سال 1310ش برای اولین‌بار برنامه هفت‌ساله را با طرحی با عنوان «لزوم پروگرام صنعتی» به دولت ارائه کرد. این برنامه که حاوی تعدادی پروژه و طرح صنعتی برای ایجاد زیرساخت‌های توسعه اقتصادی در ایران بود، هیچ‌گاه مورد توجه مقامات کشور واقع نگردید.4
 
زاهدی در برنامه خود عنوان نمود که «نهضت صنعتی ایران امروز محتاج یک پروگرام جامعی است که خطوط برجسته مالی، فنی و اداری صنایع را رسم نموده از اقدامات متشتت و بی‌اساس و بی‌رویه جلوگیری نموده، باعث شود با قلیل استعداد مالی که ما داریم منتهای نتیجه عملی را پس از چند سال به‌دست آوریم»،5 بااین‌حال شایان ذکر است علی رغم اینکه زاهدی بعدها پس از تشکیل نخستین شورای اقتصاد عضو این شورا بود، اما وی اندیشه و آرای خود را صرفا به صورت یک پیشنهاد علمی ‌ارائه نمود و این پیشنهاد مورد توجه هیچ یک از مقامات و مسئولین وقت قرار نگرفت و حتّی چند سال بعد از آنکه شورای اقتصادی تشکیل شد، در این شورا مطرح نگردید.6
 
تقریبا نیم دهه بعد از آن، یعنی در سال 1316ش بود که نخستین اقدام جدّی و عملی در راستای برنامه‌ریزی به منصه ظهور رسید و آن نیز تأسیس شورای اقتصاد به پیشنهاد اداره کل تجارت بود که وظیفه طرح و ارائه نقشه‌های اقتصادی و مالی و پیشنهاد راه در راستای اجرای آن را برعهده داشت.7 گویا نقش اصلی را در این ماجرا ابوالحسن ابتهاج ایفا نمود؛ او که گفته می‌شود از افراد تأثیرگذار در پیشبرد اندیشه برنامه‌ریزی در ایران به‌شمار می‌آمد، و در سال 1315ش به عنوان بازرس دولت در وزارت دارایی حضور داشت، عقاید خود در خصوص لزوم تهیه نقشه برای فعالیت‌های اقتصادی و تشکیل هیئتی جهت انجام این امر را به دفعات با حسین علاء، که رئیس وقت اداره کل تجارت بود، در میان گذاشت و موافقت او را جلب نمود. 
 
بدین ترتیب با پیگیری رئیس اداره کل تجارت موافقت رضاشاه و تصویب هیئت دولت در اواسط فروردین‌ماه 1316ش، شورایی به نام شورای اقتصادی به منظور تمرکز مطالعات اقتصادی و نیز طرح نقشه‌های اقتصادی و ارائه طریق در اجرای آنها تشکیل گردید. در اساسنامه این شورا بود که دولت ایران برای نخستین‌بار به طور رسمی‌ موضوع برنامه‌ریزی برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور را مطرح ساخت.8 اعضای این شورا عبارت بودند از: نخست‌وزیر وقت، یعنی محمد جم، وثوق‌الدوله، حسین علاء به عنوان رئیس اداره کل تجارت، حسین عدل به عنوان رئیس کل فلاحت، مهدی فرخ به عنوان رئیس کل صناعت، علی وکیلی به عنوان رئیس اتاق تجارت، محمود بدر در منصب کفیل وزارت مالیه، رضاقلی امیرخسروی در جایگاه رئیس بانک ملی و رئیس بانک فلاحتی یعنی کمال محوی.9
 
آن طور که ابتهاج بیان می‌کند، کارخانه چغندر قند در یکی از شهرهای مازندران (شاهی سابق، قائم‌شهر فعلی) بود که بعد از تأسیس و احداث مشخص شد که در آنجا محل مناسبی برای کشت چغندر وجود ندارد و بعد از انجام هزینه هنگفت، کارخانه را به یکی از شهرهای مرکزی ایران (اراک) منتقل نمودند
 
این شورا علی رغم شکل‌گیری و شروع به کار و برپایی چندین جلسه حول موضوعات مسائل اقتصادی و عمرانی کشور ایران همچون توسعه صنایع و کشاورزی، موارد بهداشتی و مسائل عمرانی و مقولات آموزشی، اندکی بعد از آن بدون آنکه  موفق به تنظیم برنامه‌ای گردد، با شکست مواجه گردید.10 بنابر اظهار رئیس دبیرخانه شورای اقتصاد، علل این عدم موفقیت و ناکامی ‌برنامه‌ریزی طی این مقطع زمانی متوجّه دو شخص بود: یکی وزیر وقت مالیه یعنی محمود بدر که گفته می‌شود بر این اعتقاد بود باید روزمره زندگی کرد و نظرش درست مخالف فلسفه برنامه‌ریزی بود:
 
«من مشغول تهیه مقدمات کار شدم. ولی در عمل دیدم هر جا کار ما به وزارت مالیه بر می‌خورد با کارشکنی محمود بدر مواجه می‌شویم... علاء قبول کرد و دو نفری به دفتر بدر رفتیم. همه دلایلی را که در جلسات قبل در حضور خودش گفته بودم دوباره تکرار کردم و لزوم تهیه برنامه بلندمدت را برای عمران مملکت یادآور شدم. بدر گفت: شما ایران و ایرانی را نمی‌شناسید، ولی من می‌شناسم، اصلا برنامه بلندمدت یعنی چه؟ جواب دادم در کارهای مربوط به مملکت نباید روزمره و بدون برنامه زندگی کرد. بدر گفت من اعتقاد دارم در ایران باید روزمره زندگی کرد من فکر فردا را هم نمی‌توانم بکنم آن وقت شما می‌خواهید نقشه تهیه کنید که پنج سال دیگر چه کار بکنید. انجام این کار در این مملکت غیرممکن است و این فکر اصلا عملی نیست».11
 
مهم‌تر از وزیر مالیه وقت ایران، مطابق اظهار ابوالحسن ابتهاج، شخص اول مملکت در آن زمان، یعنی رضاشاه، به عنوان مانعی برای برنامه‌ریزی عمرانی در مملکت به‌شمار می‌آمد: «شکست فکر برنامه‌ریزی در این مرحله به این علت بود که اصولا رضاشاه به تمرکز کارهای عمرانی اعتقاد نداشت. به عقیده او کارهایی که در راه اصلاحات صنعتی و اقتصادی ایران لازم بود به عمل آید می‌بایستی به ابتکار و دستور او باشد». ابتهاج عنوان می‌کند که به طور کلی و اساسا چون پهلوی اول به استخدام نیروی متخصص، شخص کاردان و فرد خبره در حوزه‌های اقتصادی و عمرانی اعتقاد نداشت، اغلب کارهای بزرگی که در زمان او انجام می‌شد دارای عیوب فاحش و بزرگی هم بود که در بعضی از موارد طرح را حتّی غیرکاربردی و غیرقابل استفاده می‌نمود، که نمونه‌ای از آن سد کرخه در خوزستان بود؛ چنان‌که بعد از اتمام این سد، هنگامی‌که می‌خواستند مخزن سد را پُر نمایند، معلوم گردید باید از همان آبی استفاده نمایند که طی سال‌های متمادی به مصرف مشروب کردن مزارع اطراف سد می‌رسد و اگر بخواهند آن را به مصرف این سد برسانند، روستاهایی که طی سده‌ها قبل از آن، از این آب مشروب می‌شدند، خشک و لم‌یزرع خواهند شد.
 
مورد دیگر در همین راستا، آن طور که ابتهاج بیان می‌کند، کارخانه چغندر قند در یکی از شهرهای مازندران (شاهی سابق، قائمشهر فعلی) بود که بعد از تأسیس و احداث مشخص شد که در آنجا محل مناسبی برای کشت چغندر وجود ندارد و بعد از انجام هزینه هنگفت، کارخانه را به یکی از شهرهای مرکزی ایران (اراک) منتقل نمودند. شاید یکی دیگر از نمونه‌های برجسته عدم برنامه‌ریزی دقیق و آینده‌نگری برای انجام طرح‌های عمرانی و زیربنایی به احداث راه آهن سراسری در زمان پهلوی اول بر می‌گردد؛ به طوری که بر اساس اظهاری مطابق این پروژه عظیم:
 
«در ساختمان راه آهن سرتاسری ایران، که بدون شک از کارهای برجسته رضاشاه بود، نیز مسئله تأمین هزینه اجرای آن، که تأثیر عمیقی در وضع مالی و اقتصادی ایران داشت، مورد توجه قرار نگرفت. هزینه اجرای طرحی مانند راه آهن که برای استفاده نسل‌های آینده احداث می‌شود نمی‌بایستی بر یک نسل تحمیل شود. این اصل مهم در مورد ساختمان راه آهن ایران رعایت نشد و نتیجه این بود که کلیه هزینه آن به صورت عوارض قند و شکر به یک نسل، آن هم به بزرگ‌ترین مصرف‌کنندگان قندوشکر که ضمنا فقیرترین طبقه جامعه بودند، یعنی کشاورزان و طبقات کارگر، تحمیل شد و در نتیجه اثرات تورم برای اولین‌بار در زندگی مردم آشکار گردید و هزینه زندگی به طور نامعقولی ترقی کرد. طرز صحیح اجرای برنامه بلندمدتی مانند راه آهن این است که نسل حاضر و نسل‌هایی که در آینده از مزایای اجرای چنین طرحی استفاده می‌کنند در تأمین مخارج آن نیز سهیم باشند و این عمل فقط به این صورت قابل اجراست که هزینه طرح از راه تأمین وام از داخل و یا خارج کشور فراهم گردد».12
 
حسین علاء در حال گفت‌وگو با ابوالحسن ابتهاج
حسین علاء در حال گفت‌وگو با ابوالحسن ابتهاج
شماره آرشیو: 1898-4ع

پی نوشت:
 
1. بنگرید به: ویلیام مورگان شوستر، اختناق ایران، ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری، کلکته، مطبع حبل‌المتین، 1333ق.
2. بنگرید به: آرتور چستر میلسپو، ماموریت آمریکایی‌ها در ایران، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، پیام، 1356ش.
3. موسی غنی‌نژاد، اقتصاد و دولت در ایران، تهران، اتاق بازرگانی و صنایع و معادن، 1395ش، ص 239.
4. احمد تابش، اندیشه توسعه و برنامه‌ریزی در ایران و چگونگی تشکیل سازمان برنامه، تهران، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، 1383ش، ص 18.
5. علی زاهدی، لزوم پروگرام صنعتی، تهران، بی‌نا، 1342ش، ص 18.
6. حسین عظیمی‌ آرانی، توسعه، برنامه‌ریزی و فرهنگ (مجموعه مقالات)، تهران، نی، 1393ش، ص 158.
7. فیروز توفیق، برنامه‌ریزی در ایران و چشم‌انداز آینده آن، تهران، مؤسسه آموزش‌وپروروش مدیریت، 1385ش، ص 23.
8. احمد تابش، همان، صص 64-65 .
9. ابوالحسن ابتهاج، خاطرات ابتهاج، ج 1، تهران، علمی، 1371ش، ص 302.
10. آرشیو مرکز اسناد ملی ایران، شناسه سند 13538/240.
11. ابوالحسن ابتهاج، همان، ص 303.
12. همان‌جا.
  https://iichs.ir/vdcg.w97rak9tzpr4a.html
iichs.ir/vdcg.w97rak9tzpr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما