در نهضت مشروطهخواهی ایران یکی از کارآمدترین اهرمهای مبارزاتی، بستنشینی یا تحصن بود. تحصن در سفارت انگلستان نیز یکی از این اقدامات تاریخی بود که به لحاظ علل وقوع، نحوه پیشبرد آن و پیامدهایش حائز اهمیت تاریخی است
مشروطهخواهان و تحصن در سفارت انگلیس؛
چرا مشروطهخواهان سفارت انگلیس را برای تحصن برگزیدند؟
20 مرداد 1403 ساعت 16:47
مولف : یاسر صابری
در نهضت مشروطهخواهی ایران یکی از کارآمدترین اهرمهای مبارزاتی، بستنشینی یا تحصن بود. تحصن در سفارت انگلستان نیز یکی از این اقدامات تاریخی بود که به لحاظ علل وقوع، نحوه پیشبرد آن و پیامدهایش حائز اهمیت تاریخی است
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ نهضت مشروطهخواهی در ایران به مثابه یک تحول تاریخی در ساختار سیاسی و اجتماعی، طی یک فرایند کنش سیاسی و اجتماعی به وقوع پیوست. در این فرایند، یکی از کارآمدترین اهرمهای مبارزاتی، بستنشینی یا تحصن بود. تحصن در سفارت انگلستان نیز یکی از این اقدامات تاریخی بود که به لحاظ علل وقوع، نحوه پیشبرد آن و پیامدهایش حائز اهمیت تاریخی است.
با این مقدمه، لازم است پیش از بررسی علل تحصن در سفارت انگلستان، مروری داشته باشیم بر آغاز اعتراضها و بستنشینیها و نضج و شکلگیری نهضت مشروطه در زمان مظفرالدینشاه قاجار. اولین اعتراضات وقتی به وقوع پیوست که فردی به نام مسیو نوز بلژیکی اداره گمرک ایران را در دست گرفت. وضع تعرفههای گمرکی بالا و رفتار نامناسب او با بازرگانان ایرانی، نارضایتیهای بسیاری را برانگیخت. نوز و کارکنانش عملا با ایرانیان سر دشمنی داشتند و از هر کالایی چند برابر معمول تعرفه میگرفتند و مبالغ را بهزور از تجار میستاندند. رساندن صدای اعتراض بازرگانان به عینالدوله، صدر اعظم وقت، نیز حاصلی نداشت و احقاق حقی صورت نمیگرفت. تجمیع نارضایتیها در اردیبهشتماه 1284، کار را به جایی رساند که بازاریان تیمچهها، کاروانسراها و بازار را تعطیل کردند و بازرگانان در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی، بست نشستند. بازرگانان به گواهی ناظمالاسلام، اقدامات خود را با سیدمحمد طباطبائی و سیدعبدالله بهبهانی، از روحانیون سرشناس تهران، هماهنگ میکردند.[1]
بستنشینان حرم عبدالعظیم، خواهان رسیدگی به تعرفههای جدید گمرکی و کاهش آن، مقابله با رفتار نامناسب و ستمگرانه کارکنان گمرک و بدخواهیهای نوز و همکارانش بودند. پادشاه کشور، در این روزها آماده سفر به اروپا میشد و به همین دلیل نایبالسلطنه، به دیدار معترضان و آیتالله بهبهانی رفت و به آنان قول داد پس از بازگشت شاه به خواسته آنان رسیدگی و مسیو نوز را برکنار کند؛ بنابراین تا بازگشت شاه که چهار ماه طول کشید اعتراضها موقتا خاموش شد.[2]
چند ماه بعد در آذرماه 1284، جنگی میان کشورهای روسیه و ژاپن درگرفت که تبعات آن بالارفتن قیمت قند در ایران بود. قند ایران در آن دوره از طریق واردات از روسیه تأمین میشد. گرانی قند از 5 قران به 7 قران، باعث شد علاءالدوله، حاکم وقت تهران، هفده تن از بازرگانان را به اداره حکمرانی تهران فرابخواند و چند تن را به فلک ببندد. او دستور داد حاجی سیدهاشم قندی را که از تجار معتبر، خوشنام و بانی کارهای نیک بود و زیر بار تعهد دادن برای ارزان فروختن قند نرفت، به فلک بستند.[3]
پس از این اتفاق باز هم بازرگانان، بازارها را تعطیل و به همراه مردم در مسجد شاه تجمع کردند. علمای معترض و میرزا ابوالقاسم امام جمعه نیز در مسجد حضور داشتند. سیدجمال واعظ بر منبر رفت تا صدای معترضان باشد، اما ابوالقاسم امام جمعه در میانه سخنرانی او، برخاست و علیه او و به حمایت از شاه داد سخن در داد. هواداران امام جمعه جلسه را بهم ریختند و پس از درگیری پیشآمده، آقایان بهبهانی، طباطبائی، مردم و علمای دیگر رفتند. 22 آذرماه به پیشنهاد طباطبائی علما، بازرگانان، طلاب، واعظان و مردم، مجددا در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند و روزبهروز بر تعداد معترضان افزوده شد. پس از حدود یک ماه کش و قوس، میانجیگری و درخواستهای متعدد برای بازگشت متحصنین به شهر، سرانجام شاه به عینالدوله دستور داد که عدالتخانه دولتی تأسیس شود، خواستههای متحصنین عملی شود و آنان به شهر بازگردانده شوند.[4]
امیربهادر، اقبالالدوله، نصرالسلطنه و شمسالملک با کالسکههای سلطنتی به حرم عبدالعظیم رفتند و متحصنین را با احترام به شهر بازگرداندند. مردم، شهر را چراغانی کردند و تأسیس عدالتخانه را جشن گرفتند. بهتدریج همراه نام عدالتخانه نام مجلس یا دارالشورا نیز بر سر زبانها افتاد و به مطالبهای عمومی تبدیل شد. عینالدوله، علاءالدوله را از حکمرانی تهران برکنار کرد، اما بقیه درخواستها بهتدریج به فراموشی سپرده شد. اقدامات دیگری نیز در اسفندماه برای مقابله با معترضان انجام شد. بعضی مطبوعات توقیف و جمعی از آزادیخواهان از جمله سیدجمال واعظ تبعید شدند.[5] نیمه اردیبهشت 1285 طباطبائی نامهای به عینالدوله نوشت و در آن از بدعهدی دولت در عمل به وعدهها گلایه کرد و بر تأسیس مجلس تأکید کرد. طباطبائی نامه دیگری برای شاه نوشت و مجددا خواهان برپایی مجلس عدالت، مرکب از نمایندگان همه اصناف برای احقاق حق مردم، شد. [6]
متعاقب کشته شدن طلبهای به نام سیدعبدالحمید، بازاریان دکانها را بستند و در مسجد جامع، جمعیت انبوهی از طلاب و بازاریان جمع شدند و درخواستهای قبلی خود مبنی بر عزل نوز، تبعید علاءالدوله و عسگر گاریچی[7] را تکرار کردند. قوای قزاق مسجد را محاصره و از ورود آب و غذا جلوگیری کردند.[8] اجتماع معترضان در مسجد آدینه نیز به درگیری با مأموران دولتی انجامید و با شلیک مأموران تعدادی از معترضان کشته و بسیاری زخمی شدند.[9]
تیرماه 1285، با ادامه درگیریها و مقاومت دولت، علما تصمیم به مهاجرت به قم گرفتند. فضای شهر تهران نظامی و امنیتی بود و ترس معترضان از جان خود، این اندیشه را در میان آنان بهوجود آورد که در سفارت انگلیس و تحت حمایت این کشور تحصن کنند. پیش از اینها نیز بهبهانی در نامههایی از سفارت انگلستان خواسته بود تا میان معترضان و دولت میانجیگری و از خواست مردم حمایت کند. انگلستان به واسطه امتیازاتی که از حکومت قاجار گرفته بود، رو در روی مردم ایران قرار داشت و این فرصت خوبی بود تا وجهه خود را از طریق برقراری ارتباط خوب با مشروطهخواهان بهبود دهد. حکومت انگلستان در آن زمان، پادشاهی مشروطه بود و میتوانست الگویی برای مشروطهخواهان و مورد اعتماد ایشان باشد. از سوی دیگر، روسیه در آن زمان درگیر جنگ با ژاپن و انقلاب داخلی شده بود و این فرصت مجال بیشتری به انگلستان داده بود تا در تحولات ایران اثرگذاری بیشتری داشته باشد و بر این اساس با استقرار بستنشینان در محوطه سفارت خود در تهران موافقت کرد.[10]
به باور برخی بهبهانی و طباطبائی راضی به تحصن در سفارت نبودند و بر همین مبنا راهی قم شدند، اما دو روز پس از رفتن علما، عدهای به قلهک رفتند و از کارکنان سفارت پرسیدند: «اگر ما به سفارتخانه پناهنده شویم راه داده خواهند شد و یا نه؟»[11] مأموران سفارت گرچه ابتدا مخالفت کردند، اما مقاومت چندانی از خود نشان ندادند و 27 تیرماه 1285 بود که حدود پنجاه نفر از بازرگانان و طلاب به سفارت رفتند و آنجا بست نشستند. بهتدریج بر تعداد متحصنین در سفارت افزوده شد و طی چند روز به سیزده یا چهاردههزار نفر رسید.
انگیزه دیگر پناه بردن به سفارت انگلستان انگیزه حفظ امنیت معترضان بود. بستنشینیها در اماکن مقدسه، اعتراضات، تظاهرات، تجمع در مساجد تا آن زمان با مقاومت دیوانیان به خشونت و خونریزی کشیده شده بود.[12] از سوی دیگر نفوذ سفارتها بر ارکان تصمیم گیری در ایران، انگیزه دیگری بود برای استمداد از این کشور و پناه بردن به سفارت آن تا در عین حفظ امنیت، معترضان بتوانند به خواستههای خود نیز دست یابند.
در این میان نمیتوان اراده و منافع دولت انگلستان را نیز در حمایت از مشروطهخواهان نادیده گرفت. انگلستان احتمالا به این نتیجه رسیده بود که نهضت تحولخواهی ایرانیان متوقف نخواهد شد و همراهی و حمایت از نهضت بیشتر میتواند منافع این کشور را در ایران پس از مشروطه تضمین کند. ادوارد گری در 8 اوت 1906م، با درک اهمیت و عظمت حرکت ملت ایران، به اسپرینگ رایس چنین نوشت: «در حال حاضر، طبق گزارشی که به من رسیده، نزدیک به چهاردههزار نفر در باغ تابستانی سفارت ما در قلهک بست نشستهاند و عقیده شخصیام این است که خود شاه نیز، دیر یا زود، به جمع بستنشینان خواهد پیوست...».[13] لرد کرزن در کتاب «ایران و قضیه ایران» تأکید میکند که ایران هم به جهت بازی بزرگ و هم چشماندازهای تجاری در آن روزگار، برای انگلستان اهمیتی حیاتی داشت.[14]
کد مطلب: 25463