پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ روابط ایران با قدرتهای جهانی از مسائل و موضوعاتی است که بسیار درباره آن صحبت شده است. در واقع به واسطه اهمیت ایران در تاریخ و موقعیت این کشور یکی از معادلات بینالمللی نحوه روابط ایران با ابرقدرتها بوده است. این موضوع بهویژه در تاریخ معاصر ایران اهمیت دو چندانی دارد؛ زیرا ایران در محاسبات بینالمللی این ابرقدرتها جایگاه ویژهای داشته و تلاش شده است از آن برای رسیدن به اهداف و مقاصد سیاسی استفاده شود.
یکی از این قدرتهای بینالمللی کشور فرانسه است که در دوران معاصر حضورش در ایران در سایه قدرتهایی همچون روسیه و انگلستان قرار گرفته است. در واقع از روابط ایران و فرانسه به واسطه نقش و حضور پررنگ قدرتهایی همچون روسیه و انگلستان کمتر صحبت به میان آمده است. یکی از این مقاطع تاریخی ایران عصر رضاشاه است؛ مقطعی که روابط دو کشور دچار فراز و نشیب شده و با تنشهایی همراه بوده است. بر این اساس، در سطور زیر تلاش خواهد شد نوع بازیگری فرانسه در ایران و روابط دو کشور در دوره رضاشاه بررسی شود.
حسابی که رضاخان برای قدرتهای خارجی باز کرد
با روی کار آمدن رضاشاه، عصر جدیدی از سیاستورزی در ایران آغاز شد. در آغاز این دوره بسیاری از روشنفکران گمان کردند که ایران میتواند در مسیر توسعه قرار گیرد و در نهایت به آزادی سیاسی نیز دست پیدا کند. هرچند این تصور در نهایت غلط از آب درآمد، قدرت گرفتن رضاشاه تغییراتی را هم در داخل و هم در خارج رقم زد. بهتدریج او قدرت را در داخل قبضه و رقبای سیاسی را از میدان به در کرد و کوشید بر رابطه با قدرتهای بینالمللی حساب کند. او که برای قدرتگیری خود مدیون انگلیسیها بود، تلاش کرد پای سایر قدرتهای بینالمللی آن مقطع، یعنی فرانسه و بهویژه آلمان را به ایران باز کند.
روابط سیاسی و فرهنگی ایران و فرانسه
رضاشاه تلاش کرد روابط خود را با فرانسه در ابعاد مختلف گسترش دهد. او برای گسترش روابط سیاسی و فرهنگی با فرانسه اهمیت بسیاری قائل بود. وی حتی پیش از آنکه به تخت پادشاهی تکیه زند و در دورهای که وزیر جنگ کابینه مستوفیالممالک بود، شصت کارشناس نظامی را از این کشور برای کمک مستشاری به ارتش استخدام کرد. در مقابل نیز دولت فرانسه اولین دولتی بود که در سال 1306ش اقدام ایران در لغو کاپیتولاسیون را تأیید کرد و به این ترتیب حمایت خود را از سیاست رضاشاه در عمل نشان داد.[1]
موارد متعدد دیگری نیز وجود دارد که از توسعه روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران با فرانسه حکایت میکند؛ برای نمونه، در سال 1306ش بود که تعدادی از کارمندان وزارت پست و تلگراف برای آموزش در زمینه فن مخابره تلگراف بیسیم به پاریس اعزام شدند یا در سال 1307ش که قانون اعزام محصل به اروپا اجرا شد، دانشگاههای فرانسه یکی از مقاصدی بود که دانشجویانی ایرانی برای تحصیل معرفی میشدند. علاوه بر این، بسیاری از معلمان و مدرسان فرانسوی نیز در مدارس عالیه ایران همچون مدرسه حقوق و علوم سیاسی و مدرسه طب مشغول تدریس بودند. از جمله این افراد میتوان به دکتر لافن یا ژان فونتانا و پروفسور لوور اشاره کرد.[2]
موضوع دیگر که از روابط ایران زمان رضاشاه با فرانسه حکایت میکند کاوشهای باستانشناسی فرانسویها در ایران بود؛ البته این کاوشها پیش از آن و در دوره قاجاریه آغاز شده بود؛ چون فرانسویها امتیاز حفاری علمی را در سال 1900م بهدست آورده بودند و براساس امتیاز یادشده، کارشناسان و باستانشناسان موزه لوور نخست در همدان و سپس در شوش و دزفول به حفاری و اکتشاف مشغول شدند. این کار در دوره سلطنت رضاشاه نیز ادامه پیدا کرد تا اینکه امتیاز یادشده در سال 1306ش به پایان رسید. بااینحال، بعد از آن از طرف وزارت فرهنگ اجازه حفاری علمی در شوش با شرایط دیگری به فرانسویها داده شد.[3] البته اولین قرارداد رسمی فرهنگی میان ایران و فرانسه در سال 1308ش بسته شد.
این قرارداد میان وزیرمختار ایران در پاریس و وزیر فرهنگ دولت فرانسه منعقد شد و درباره برابری ارزش مدارک تحصیلی میان طرفین بود. مورد دیگری که ایرانیان بسیار از آن تأسی گرفتند به قواعد و قوانین حقوقی کشور باز میگردد. در حقیقت هنگام تأسیس وزارت دادگستری در سال 1308ش بسیاری از قوانین کشور فرانسه بررسی و از آنها اقتباس شد. از جمله این اقتباسها میتوان به قسمتهایی از قانون مدنی و بهویژه قانون تجارت اشاره کرد که در اردیبهشت سال 1313ش مصوّب شد.[4]
مقالاتی که خشم رضاخان را برانگیخت
نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که روابط دو کشور بدون تنش نیز نبود و در مقطعی حتی مناسبات رسمی میان دو کشور قطع شد. ماجرا از آن قرار است که در سال 1315ش به واسطه آزادیهای سیاسی که در فرانسه بود و در نتیجه آن، روزنامههای منتشرشده در آنجا مطالب مختلفی منتشر میکردند مناسبات ایران و فرانسه دستخوش تغییر شد. در واقع انتقادهایی که روزنامههای فرانسه در قالبهای مختلف از شیوه حکمرانی رضاشاه میکردند سبب شد روابط ایران و فرانسه برای مدتی قطع شود؛ برای مثال، در سال 1933م روزنامه «فیگارو» عنوان کرد که یک جانور زمینخوار در آسیا پیدا شده که زمین افراد را میبلعد. این مطلب به غصب زمین از سوی رضاخان، که در این مقطع زمانی بهشدت توسط وی دنبال میشد، اشاره میکند.[5]
البته مقامهای رسمی ایران تلاش بسیاری کردند که این انتقادها دنبالهدار نشود. مقامهای ایران ابتدا تلاش کردند مقامهای فرانسه را تحت فشار قرار دهند تا روزنامههای این کشور مطالب مندرج علیه رضاشاه را تکذیب کنند، اما به نتیجهای نرسیدند و مسیر دیگری را در پیش گرفتند. آنها در پی آن برآمدند تا زمینه چاپ مطالب مختلف در زمینه پیشرفت و توسعه در ایران را که توسط رضاشاه دنبال میشد فراهم کنند تا به نوعی جبران مافات شود. این بود که شاهد چاپ مقالاتی در حمایت از رضاشاه بودیم؛ برای مثال میتوان از چاپ مقالهای با عنوان «ایران دگرگون شده» به قلم شارل شونیه نام برد که در حمایت از اقدامات رضاشاه منتشر میشد.[6]
اما روند انتقاد به رضاشاه بیش از آن بود که جلوی قطع روابط دو کشور را بگیرد؛ بهویژه که مشی استبدادی رضاشاه کوچکترین مخالفتی را برنمیتابید و تحمل نمیکرد؛ به همین دلیل، دولت ایران در بهمنماه 1315ش نسبت به اهانتی که نمایش عکسها و چاپ مقالاتی در پاریس در انتقاد از اقدامات رضاشاه انجام شده بود به صورت رسمی اعتراض کرد و ابوالقاسم فروهر، وزیرمختار ایران در پاریس، را به ایران بازگرداند و روابط دو کشور به طور کلی قطع شد.[7]
این را از اظهارت علامه قزوینی نیز میتوان آشکارا درک کرد. وی در نامه خود به سیدحسن تقیزاده (وزیرمختار ایران در فرانسه در سال 1313ش) این گونه گفته است که لابد مسبوق به سابقه است که ایران از 28 دسامبر با فرانسه قطع روابط کرده است و تمام اجزای سفارت همراه با خود وزیرمختار و تمام محصلین خیلی سریع به طرف ایران حرکت خواهند کرد. علت این قطع روابط احتمالا در جراید به سمع و نظر شما رسیده است که موضوعی بسیار پیش پا افتاده محسوب میشود؛ موضوعی که در نهایت موجب انفصال سرکار عالی از وزارت مختاری پاریس گردید.[8] تقیزاده در ادامه این نامه نقدها به عملکرد رضاشاه را شوخی قلمی مطرح کرده و آن را امری بسیار پیش پا افتاده دانسته است که نباید به قطعی روابط ایران و فرانسه منتهی میشد.[9]
جشن عروسی و برقراری مجدد روابط
قطعی روابط ایران و فرانسه چند سال بیشتر ادامه نیافت و دولت فرانسه خود برای تجدید روابط دو کشور پیشقدم شد. در حقیقت، دولت فرانسه هیئت ویژهای به ریاست ژنرال ماکسیم وگان، فرمانده کل نیروهای فرانسه در سوریه و لبنان، را راهی تهران کرد تا ضمن حضور در جشنهای عروسی ولیعهد ایران، یعنی محمدرضا پهلوی، از رضاشاه عذرخواهی کند. رضاشاه در نهایت این عذرخواهی را پذیرفت و در خرداد 1318ش انوشیروان سپهبدی را به سمت وزیرمختار به پاریس فرستاد و روابط دو کشور به حالت عادی بازگشت. این روند تقریبا تا پایان دوره سلطنت رضاشاه ادامه پیدا کرد و واقعه دیگری نتوانست روابط کشور را دچار خدشه کند.[10]
در پایان باید گفت که روابط ایران و فرانسه در دوره رضاشاه فراز و نشیبهایی داشت، اما در مجموع روابط دو کشور حسنه بود و مبادلات میان طرفین در ابعاد مختلف رو به گسترش نهاد. بااینحال، در یک مقطع و به واسطه نقدهایی که نشریات و جراید فرانسه به عملکرد رضاشاه در شیوه حکمرانی داشتند روابط دو کشور دچار تنش شد و حتی به قطعی انجامید.
این امر به واسطه این بود که رضاشاه میخواست آنچه را در داخل در حال اجرای آن بود در سطح بینالمللی نیز تداوم بخشد. در حقیقت او که کوچکترین مخالفتی را در داخل تحمل نمیکرد و در مقابل کمترین نقدی واکنش نشان میداد، نمیتوانست به انتقادها در سطح جهانی نیز بیتفاوت باشد. به همین خاطر نقد عملکرد او در داخل توسط جراید فرانسوی با واکنش شدیدش روبهرو شد؛ به نحوی که مناسبات رسمی دو کشور برای مدت تقریبا دو سال قطع شد و حتی مسئولان سیاسی مستقر در سفارتخانههای دو کشور نیز مجبور شدند محل کار خود را ترک کنند و به کشور خود بازگردند؛ البته روابط دو کشور بعد از چند سال دوباره برقرار شد و تا پایان سلطنت رضاشاه ادامه داشت.
پینوشتها:
[1]. ولی صفری حصاری،
روابط ایران و فرانسه از رویداد ارومیه تا پایان حکومت رضاشاه، تهران، نشر اقبال، 1391، ص 150.
[2]. غلامرضا علی بابایی، «نگاهی به مناسبات سیاسی ایران و فرانسه»، مجله سیاست خارجی (بهار 1378)، صص 38-39.
[5]. یرواند آبراهامیان،
تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389، صص 139-140.
[6]. محمود پورشالچی،
قزاق: عصر رضاشاه پهلوی، تهران، انتشارات مروارید، 1384، صص 607-608.
[7]. عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1382، ص 396.
[8]. تقیزاده در سال ۱۳۱۳ش به سمت وزیرمختار ایران در فرانسه انتخاب شد و به فرانسه رفت. در همان سال ظاهرا از وی خواسته شد که جلوی مطالب تند درباره رضاشاه را در مطبوعات فرانسه بگیرد. تقیزاده در پاسخ این درخواست رضاشاه گفت که در اینجا آزادی مطبوعات بیشتر از این است که شخصی خارجی بخواهد جلوی آن را بگیرد. در همان ایام مقالهای از تقیزاده در مجله تعلیم و تربیت انتشار یافت که در آن با مصوبات شورایی به نام اصلاح فرهنگ در وزارت جنگ مخالفت شده بود. جواب تقیزاده به شاه و آن مقاله موجب برکناری وی از سمت وزیرمختاری در فرانسه شد. پس از عزل تقیزاده از وزیرمختاری، وی را به تهران فراخواندند، اما بهنظر میرسد که وی به دلیل احساس خطر، به جای بازگشت به ایران به برلین رفت؛ پس از آن حدود شش سال در انگلیس به تدریس و تحقیق مشغول شد.
[9]. غلامرضا علی بابایی، همان، ص 39.
[10]. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 396.