پدیده بهائیت و رابطه بهائیان با یهودیان، از مسائل مهم تحولات تاریخ معاصر ایران، بهویژه در دوره پهلوی است. از سال 1868م که میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) و همراهانش به بندر «عکا» منتقل شدند، پیوند بهائیان با کانونهای مقتدر یهودی تداوم یافت و مرکز بهائیگری در سرزمین فلسطین اشغالی به ابزار مهمی برای عملیات یهودیان و شرکایشان در دستگاه استعماری انگلستان بدل شد
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پدیده بهائیت و رابطه بهائیان با یهودیان، از مسائل مهم تحولات تاریخ معاصر ایران، بهویژه در دوره پهلوی است. از سال 1868م که میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) و همراهانش به بندر «عکا» منتقل شدند، پیوند بهائیان با کانونهای مقتدر یهودی تداوم یافت و مرکز بهائیگری در سرزمین فلسطین اشغالی به ابزار مهمی برای عملیات یهودیان و شرکایشان در دستگاه استعماری انگلستان بدل شد. از طرف دیگر، تحولات بهائیت در ایران آن را از یک «فرقه» به یک «سازمان سیاسی» تبدیل کرد، امری که از یکسو تبعات زیانباری در پهنه سیاسی کشور داشت و از سوی دیگر نفوذ در مراکز قدرت را برای بهائیان تسهیل کرد. این جستار بر آن است ضمن ریشهیابی پیوند یهودیت و بهائیت در دوره قاجار و پهلوی، پیامدهای سیاسی آن را بررسی کند.
![حبیب ثابت عضو محفل روحانی ملی بهائیان در نشست افراد مؤثر این فرقه در اسرائیل](http://www.iichs.ir/Upload/Image/2018/09/Orginal/bb62e3cb_9866_41e0_b287_a8af9cc37e16.jpg)
حبیب ثابت عضو محفل روحانی ملی بهائیان در نشست افراد مؤثر این فرقه در اسرائیل
شماره آرشیو: 76-112ث
بازوها و بازیهای استعمار
ورود و بقای استعمارگران در کشورهای هدف بدون وجود بازوها و ابزارهای مناسب امکان نداشت. نفوذ در این زمینه با «ایجاد تردید» در باورهای دینی و ملی و بهکارگیری ترفندهای پیچیده بستر را برای ظهور فرقههایی نظیر بابیت و بهائیت را در ایران فراهم کرد. دوران قاجار، روزگار تسلط دو استعمارگر بزرگ روس و انگلیس بر ایران بود. در بطن «بازی بزرگ» روسیه و انگلیس، که تمام قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم را دربرمیگیرد، مأمورانی به منطقه آسیای مرکزی و ایران گسیل شدند. در این بازی بزرگ، دولتمردان و مأموران غربی در مواجهه با دو نهاد مهم و برای تسلط بر ایران و بهدست گرفتن امور باید برای آن دو برنامهریزی میکردند. این دو نهاد یکی «دین» بود و دیگری «دولت»؛ ازهمینرو، رشد فرقههای مصنوعی را باید در این چهارچوب تاریخی و سیاسی در نظر گرفت. براساس این نگاه، دو فرضیه درباره ظهور و رشد بابیگری پیشرو قرار میگیرد: الف) حمایت روسیه از سیدمحمدعلی شیرازی؛ ب) تحریک و حمایت انگلیس از وی.[1]
در فرضیه نخست، حمایت منوچهرخان معتمدالدوله، حاکم اصفهان، از محمدعلی شیرازی مطرح میشود. نویسندگان قاجاری معتقدند که منوچهرخان خوانین بختیاری را با پول و زور و نیرنگ هرطور که بود «رام» کرد، ولی علمای اصفهانی را از عهده برنمیآمد؛ ازاینرو تلاش کرد «باب» را زیر سیطره خود درآورد تا علیه علما برخیزد.[2] نظر دوم این است که کینیاز دالگورکی، وزیرمختار روسیه در ایران، پیش از اینکه به سفارت گماشته شود، در سالهایی که محمدعلی شیرازی در کربلا مشغول تحصیل بود، با اسم مستعار «شیخ عیسی لنکرانی» ظاهرا به زی طلبگی درآمد و با وی معاشرت پیدا کرد و سرانجام به آنچه شد تحریک و هدایت کرد.[3]
در فرضیه دوم، منشأ پیدایش بابیت را الیگارشی یهودیان انگلیسی وابسته به قدرتهای استعماری میدانند. شهبازی میگوید: «حضور پنجساله علیمحمد باب در تجارتخانه داییاش در بوشهر و ارتباط او با کمپانیهای یهودی و انگلیسی در این بندر و کارگزاران ایشان منشأ بابیت بوده است؛ زیرا اندکی پس از این اقامت پنجساله بود که باب در سال 1260ق/ برابر با 1844م، دعوی خود را اعلام کرد و با حمایت کانونهای متنفذ و مرموز بهسرعت به شهرت رسید.[4]
پس از این مراودات، با برافتادن دولت روسیه تزاری در جنگ جهانی اول، حمایت انگلستان از بهائیت آغاز شد؛ بهطوریکه لرد آلنبی، حاکم حیفا، به عبدالبها (جهت خدمتی که به ارتش انگلستان کرده بود) لقب «سِر» با نشان دولت انگلیس عطا کرد. از آن پس بهادیت به صورت عامل یهودیت، یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران شد.[5] همکاری و همدلی بهائیان با دولتهای استعماری در دوره پهلویها، مسیر نوینی در پیش گرفت و پرده تازهای را آغاز کرد.
![مراسم اعطای نشان ویژه دولت انگلستان به عباس افندی](https://www.iichs.ir/images/docs/000024/024890/images/Abdul-Baha-Abbas-Affandi.jpg)
مراسم اعطای نشان ویژه دولت انگلستان به عباس افندی
همکاری و همدلی بهائیان با صهیونیسم اسرائیل
در دوره معاصر، رابطه یهودیت و بهائیت یکی از مسائل سیاسی بسیار مهم در حوزه سیاست داخلی و نیز سیاست بینالملل بهشمار میآید. با آغاز حکومت پهلوی و تسامح نسبی رژیم نسبت به آنان، فرصت تازهای برای گسترش تبلیغ بهائیگری و نفوذ در دستگاه دولتی فراهم شد.[6] «محفل روحانی ملی بهائیان ایران» یکی از محافلی است که در سال 1300ش در تهران تشکیل شد و نخستین سازمان منسجم و هماهنگی بود که با برنامهریزیهای جهانی شوقی افندی گسترش یافت و شعبهای از آن نیز در خاک اسرائیل تأسیس شد.[7] ازاینرو، یک گرایش ذاتی بین یهودیت و بهائیت مشاهده میشود، بهگونهای که «نفوذ یهودیان» در فرقه بهائیت تا آنجا پیش میرود که کارها را از دست مسلمانان بهائیشده خارج کردند و همهکاره این فرقه شدند.[8] در میان مورخان برخی به پدیده بهائی شدن یهودیان نگاه «مارانوسی» دارند و این گرویدن را نوعی «سیاست» میدانند که براساس آن گروهی «یهودی مخفی» در ظاهر بهائیت را شکل میدهند.[9]
حسن نیکو، که زمانی خود بهائی بود، درباره گرویدن یهودیان به بهائیت به علل کلی زیر اشاره کرده است: «مسلمانان دشمن مشترک بهائیان و یهودیان بودند؛ یافتن معاشر و وصلت با اقلیتی دیگر؛ و سرمایهگذاری برای آینده به این صورت که اگر غلبه و قدرت با بهائیان گردد عجالتا خودی در حزب آنان وارد کرده باشند».[10] افزون بر این، مدیران بهائی، سوگیریهای همدلانهای با اسرائیل در جنگهای ششروزه 1346ش و جنگ رمضان 1352ش داشتند و ضمن حمایت از یهودیان، به جمعآوری پول، که در یک فقره آن حدود 120 میلیون تومان به نفع اسرائیل گزارش شده است، اقدام و آن را به بیتالعدل در شهر «حیفا» ارسال کردند.[11] بنابراین، تاریخ گواه آن است که این سازمان سیاسی همواره علیه مسلمانان و برای تأمین منافع حامی خود، اسرائیل، توسط کارگزاران خود، هم در درون فرقه و هم در ارکان دولت، فعالیت کردهاند.
![یوسف سبحانی و تعدادی از بهائیان در سفر به اسرائیل](https://www.iichs.ir/images/docs/000024/024850/images/2--Bahais.jpg)
یوسف سبحانی و تعدادی از بهائیان در سفر به اسرائیل
شماره آرشیو: 119-۱۳۳س
نفوذ بهائیت در دستگاه اجرایی و امور سیاسی
بهائیها هیچ نوع وابستگی به ایران نداشتند و به گفته حسین فردوست «این افراد جاسوسهای بالفطره بودند».[12]همچنین، همواره در بحرانها و آشوبهایی که در کشور رخ میداد، سران بهائی، با دسیسههای اربابان انگلیسی، آمریکایی و اسرائیلی خود با عنوان بانیان توطئه شناخته میشدند. حکومت پهلوی هم هیچ گونه محدودیتی برای آنها ایجاد نمیکرد و اساسا برنامههای بهائیها را در پیشبرد اهداف خود میدید، اما باید این مطلب را درنظر گرفت که نفوذ قوی شبکه بهائیت در دستگاه دولتی صرفا به دلیل حمایت دولت از آنها نبود، بلکه بیشتر مشارکت قوی آنها با سازمانهای جاسوسی دول استعماری، بهویژه یهودیان، عامل عمده تقویت و دوام بهائیها بود. درهرحال، نفوذ اصلی بهائیت در دوران عبدالکریم ایادی، یکی از افراد طراز اول بهائیت، اتفاق افتاد. او به این دلیل نام فامیل «ایادی» داشت که پدرش از «ایادی امرالله»، یعنی چندنفر خواص اطراف عباس افندی، بود. ایادی با نفوذی که نزد محمدرضا پهلوی کسب کرد بهائیها را به مقامات عالی رساند.[13]
پروین غفاری در کتاب «تا سیاهی در دام شاه»، درهمینباره نوشته است: «من به همراه ایادی در محافل و مجالس بهائیان شرکت میکردم و بعینه میدیدم که اکثر دولتمردان و صاحبان نفوذ در صنایع و پستهای مهم کشور از این فرقه هستند».[14] این نفوذ با صدارت امیرعباس هویدا، دستاندازی بهائیان به مراکز سیاسی مملکت را بهشدت فزونی بخشید. پیش از هویدا نیز، یعنی در زمان صدارت حسنعلی منصور، مسئله بهائیان و اسرائیل موضوع مخالفت امام خمینی(ره) قرار گرفته بود. امام در بخشی از سخنان خود میفرمایند: «دین شما مردم مسلمان در معرض خطر قرار گرفته؛ دولت میخواهد به دست بهائیها و اسرائیلیها شما را از بین ببرد. بدانید که دولتِ شما به دوهزار نفر بهائی، هر یک پانصد دلار کرایه طیاره داده که به لندن بروند، جمع شوند و علیه قرآن و پیغمبر شما تصمیم بگیرند».[15] امام در ادامه افزودهاند: «این مبالغ از طریق ثابت پاسال برای اعزام به لندن از طریق معامله دولت با وی تأمین شده است... از مالیاتی که دولتِ شما از شما مسلمانها میگیرد این مخارج را میکند و یهودی و اسرائیلی و بهائی را تقویت میکند».[16]
نتیجه
پیوند یهودیت و بهائیت ریشه در حمایت دولتهای استعماری روس و انگلیس و سپس اسرائیل از آن داشته است. این فرقه هر برهه از تاریخ، بنا بر اقتضائات ژئوپلیتیکی و متأثر از شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همانند اسب تروا در ایران نفوذ کرد و در پشت ساختارهای الیگارشیک و سیاسی دولت پهلوی، همواره از دشمنان ایران حمایت نمود.
پینوشتها:
[1]. حمیدرضا اسماعیلی،
سازمان سیاسی بهائیت 1892-1979، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چ سوم، 1401، صص 49-48.
[2]. اعتضادالسلطنه،
فتنه باب، توضیحات و مقالات عبدالحسین نوایی، تهران، بابک، 1362، ص 119.
[3].
کینیاز دالگورکی جاسوس اسرارآمیز روسیه تزاری، تهران، حافظ، چ سوم، بیتا، صص 29-36.
[4]. عبدالله شهبازی،
جستارهایی از تاریخ بهاییگری در ایران، نشر اینترنتی، صص 21-22.
[5]. فریدون آدمیت،
امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، چ نهم، 1385، ص 457.
[6]. ثریا شهسواری،
اسناد فعالیت بهائیان در دورهی محمدرضاشاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 62.
[8]. میکائیل جواهری،
بهائیت، پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1392، ص 286.
[9]. حمیدرضا اسماعیلی،
سازمان سیاسی بهائیت، همان، ص 400.
[10]. حسن نیکو،
فلسفه نیکو در پیدایش راهزنان و بدکیشان، ج 1، بیجا، بینا، بیتا، صص 81 و 89.
[11]. حمیدرضا اسماعیلی، همان، ص 394.
[12].
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ج 1، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، اطلاعات، 1368، ص 375.
[14]. پروین غفاری،
تا سیاهی در دام شاه، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1376، ص 82.
[15]. امام خمینی،
صحیفه امام، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1378، ص 227.