برخی محققان قحطیهای تاریخ ایران را معلول قهر طبیعت دانستهاند. این نگاه نه به کلی خالی از واقعیت است و نه تمام واقعیت را دربر دارد. با توجه به جغرافیای نیمهخشک ایران تردیدی نیست که بسیاری از قحطیها از خشکسالیهای متناوب نشئت گرفته است، با وجود این، دور از واقعیت خواهد بود که اگر سهم عوامل اجتماعی و سیاسی در ایجاد و سیر تحول قحطیهای ایران نادیده یا دستکم گرفته شود
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ بررسی اسناد تاریخی برجایمانده از عصر قاجار و منابع تاریخی این دوره، بهویژه از زمان ناصرالدینشاه تا پایان حکومت قاجار، از وقوع بحرانهاي بزرگ اقتصادي، سياسي و اجتماعي حكايت ميكند. گرانی و قحطی نان ــ که از عصر ناصری مرتب به وقوع میپیوست ــ و مردم را به ستوه آورده بود، يكي از بحرانهاي اقتصادی مهم اين دوران است كه بیش از همه رعايا و مردم عادي با آن دستوپنجه نرم میکردند؛ بهطوری که این وضعیت در بسياري از موارد به شكلگيري ناآرامیهای شهری و شورشهای اجتماعی فراگیر منجر میشد. پرسش اصلی در اینجا این است که این بحرانهای مكرر در زمینه نان ناشی از چه عواملی بود و چه پيامدهايي داشت؟ به نظر میرسد که علاوه بر خشکسالی و بلایای طبیعی، مهمترین عاملِ بروز بحران نان عوامل سیاسی و اجتماعی و ناتوانی حکومت در مدیریت صحیح بازار داخلی و سوءاستفاده بعضی از حکومتگران از شرایط بهوجودآمده بود.
قحطی و کمیابی ارزاق عمومی در ایران
قحطی در ایران سابقهای به قدمت تاریخ این سرزمین دارد. ساکنان ایران، از کهنترین روزگاران، به صورت ادواری، با قحطی و کمیابی ارزاق دست به گریبان بوده و بارها بر اثر آن قربانیان بسیار دادهاند. درباره علل ایجادکننده این قحطیها سخن بسیار گفته شده است. برخی محققان این قحطیها را معلول قهر طبیعت دانستهاند. این نگاه نه به کلی خالی از واقعیت است و نه تمام واقعیت را دربر دارد. با توجه به جغرافیای نیمهخشک ایران تردیدی نیست که در تاریخ، بسیاری از قحطیهای ایران از خشکسالیهای متناوب نشئت گرفته؛ به گونهای که حتی در کتیبههای تاریخی ایران باستان نیز به آن اشاره شده است.[1] با وجود این، دور از واقعیت خواهد بود که اگر سهم عوامل اجتماعی و سیاسی در ایجاد و سیر تحول قحطیهای ایران نادیده یا دستکم گرفته شود. این عوامل گاه منشأ و علت شروع قحطیها بودهاند و گاه عامل تشدیدکننده و ادامهدهنده آنها.
بنابراين، قحطي و در پي آن بحران ارزاق و بهويژه نان ــ قوت اصلي و رکن مهم سفره ايراني ــ در تاریخ معاصر ایران اتفاق نادری نیست و سابقهدار است. براساس اسناد مکتوب، دوره قاجار هم از اين مسئله مستثنا نبوده است و بهويژه عصر ناصرالدینشاه (از جمله قحطي عمومي سال 1249-1250ش) و البته دوره مظفري چندين بار قحطی و در پي آن کمبود/ بحران نان رخ داده و تأثيرات خود را بر جاي گذاشته است.
زمينههاي شكلگيري و تشديد بحران نان
در ايجاد قحطيهاي پي در پي دوران قاجار و بهويژه قحطي هولناك سال 1249-1250ش، ناسازگاري طبيعت ــ خشكسالي و سرما و يخبندان بسيار شديد ــ عامل اصلي و عمده بود و ساير عوامل بيشتر جنبه ثانوي يا تشديدكننده داشتند. به نوشته عبدالله مستوفي: «... از يكي دو سال پيش، كمباراني شروع شده بود و گراني و كميابي خواروبار خودنمايي ميكرد، ولي در زمستان 1287ق/ 1249ش باران هيچ نيامد و مايههاي سنواتي هم تمام شده بود...».[2] در زمستان سال بعد هم فقط در مناطق غربي و جنوبي كشور بارندگي شد و از قضا همين بارندگيها، كه در بعضي نقاط به شكل برفهاي سنگين و متوالي نازل گرديد، با ايجاد راهبندان، مانع انتقال غله شد.[3]
نخستين نتيجه خشكسالي افزايش سريع قيمت غلات و بهطور خاص گندم بود. به روايت مستوفي «... در تهران قيمت نان، كه در اوايل سال 1287ق بيش از يك من هفت شاهي نبود، بهمرور ترقي كرد و در اين وقت (زمستان 1287) به يك من يك قران رسيد... در زمستان 1288ق قيمت نان به يك من پنج قران، كه پانزده شانزده برابر قيمت عادي آن بود، رسيد.».[4] افزایش قیمت و گرانی به اندازهای بود که بخش عمدهای از مردم در تهیه قوت اولیه خود بازماندند و گرسنگی جان بسیاری را گرفت؛ محمدعلی غفاری دراینباره نوشته است: «از تلف شدن مخلوق خدا و پریشانی عموم خلق، کتابها بايد نوشت».[5]
افزون بر خشكسالي و گراني، در نتيجه احتكار غلات و آذوقه توسط دولتمردان و تجار و فروش آن به بهاي گزاف به مردم، بحران نان شکل گرفت و مردم را به ازدحام در برابر دکانهای نانوایی کشاند که سبب وقوع شورشهای متعدد نان در این دوره شد و شهرهایی چون تهران، تبریز، فارس، یزد، کاشان و کرمان بارها با شورش نان مواجه شدند. محلاتی در توصیفی دقیق نوشته است: «... زن و مرد و بیچارگان با پولی که به هزار جان کندن بهدست آوردهاند بسا سه چهار ساعت در برابر دکان نانوان ایستاده تا یک نان به قیمت جان بخرد و مردم روی هم ریخته در برابر دکان نانوا اینقدر جمعیت است که راه سد شده و فریادها به آسمان بلند است».[6]
قحطی نان در عصر ناصری؛ یورش به ارگ سلطنتی
منابع تاریخی قاجار، بهویژه از دوره ناصری تا پایان حکومت قاجار، از اعتراض مردم به کمبود و گرانی نان سرشار است؛ بهطوری که در عصر ناصری 72 بار قحطی و گرانی در مناطق مختلف روی داد؛ در نتیجه این وضعیت، 47 بار بلوا و شورش شهرهای مختلف را فراگرفت. فریدون آدمیت گزارشي را كه استريك، نماينده سياسي انگلستان در ايران، از بحران نان در تهران 1239ش آورده، سندی مهم در فهم وضعیت بحران نان دانسته است:
«مردم پايتخت از بيناني، پريشانحال بودند... . بهدليل بدي راهها غله به شهر نميرسيد. گرسنگي شرم زنان را برده بود، به هر كس در كوي و برزن ميرسيدند، ياري ميجستند. روز 17 شعبان 1277ق شاه از شكار باز ميگشت كه انبوه چندهزار نفري زنان جلوي او را گرفتند. نان ميخواستند و پيش چشم شاه دكان نانوايي را چپاول كردند... روز بعد آشوب از نو برخاست. با وجود آنكه دروازهها را بسته بودند، چندهزار زن هجوم آوردند، به ضرب سنگ و چوب نگهبانان را ازپاي درآوردند، به شهر ريختند... چنين قرار نهاده بودند كه دو گروه تشكيل دهند. گروهي روانه سفارت انگليس گردند و گروه ديگر به سفارت روس بروند و از وزيران مختار تقاضا كنند كه از جانب مردم در كار تأمين نان شهر با شاه گفتوگو نمايند. جمعي به سفارت انگليس رفتند و چادر از سر برداشتند (كه در واقع نشانه اعتراض به دولت بود)».[7]
ناصرالدينشاه براي ختم غائله برخوردي قهرآميز با منصوبان خود كرد تا با ايجاد رعب و وحشت هم شورشها را آرام كند و هم مسئوليت مشكل پيشآمده را از دوش خود بردارد؛ كه البته به مقصودش نيز رسيد. مشكل نان حل نشد و آشوب پي در پي برپا گشت.
همچنین، با مشخص شدن اهمیت موضوع، ساخت انبارهاي بزرگ غله در تهران و ولايات براي شكستن قيمتها، پرداخت مستقيم وجه به خبازان براي كاستن از قيمت نان، منع صادرات گندم، شكستن درِ انبارهاي محتكران، تنبيه شديد خبازان متخلّف و قيمتگذاري نان، براي مديريت مسئله نان و پيشگيري از اغتشاش و بلوا در دستور کار دولت قرار گرفت. بااینحال، در این سالها گرسنگی و فقر به واقعیتی اجتماعی و بخشی از زیست روزانه رعایا تبدیل شده بود. ونسا مارتین دراینباره نوشته است: «تهیدستان ساکن شهرهای ایران دوره قاجار حتی بیبرگونواتر و زندگیشان ناپایدارتر از تهیدستانی بود که در شهرهای اروپا ساکن بودند».[8]

شماره آرشیو: م336-0-381-1
دوره مظفری و تداوم بحران نان
در دوره مظفرالدینشاه، که میراثدار بحرانهای اقتصادی عصر ناصری بود، بحران نان رخ داد. اعتراض به وضعیت وخیم اقتصادی و تورم فزاینده، که قدرت خرید را از تودهها میگرفت و در عین حال بستر مناسبی برای سودجویی گروههایی مانند محتکران و برخی حکام محلی فراهم میکرد، عموما در بلوای نان متبلور میشد. در واقع، بخش مهمي از اعتراضهاي شهري در دوره مظفرالدينشاه شورشهاي نان بودند. گزارشهای تاریخی متعدد نشان میدهد در سال 1277ش اولين خشكسالي عصر مظفري رخ داد و کمبود گندم به بحران نان در اکثر شهرها دامن زد.[9]
کمبود گندم بهسرعت سبب افزایش قیمت نان و حتی سایر اقلام غذایی شد؛ به گزارش آبراهامیان در همین دوره بهای نان ۹۰ درصد و شکر 33 درصد افزایش یافت.[10] این وضعیت موجب ناآرامیهای شهری و اعتراض مداوم مردم تهران، مشهد، شیراز، زنجان، آذربایجان، همدان، سیستان و... میشد. کمبود گندم و بهتبع آن آرد در نانواییها باعث میشد در بسیاری از مناطق ایران پخت نان از سه نوبت به یک نوبت برسد و سرانجام هم نانواییها تعطیل شدند. تعطیل شدن نانواییها مردم را در تنگنا قرار داد و موجب شورش آنها شد؛ برای مثال سپهر نوشته است: «هنگامی که عمل نان تهران خیلی مغشوش شده بود و علت بیشترش را از تقلب نانواییها میدانستند، لذا به حکم شاه مختارالسلطنه، وزیر نظمیه، جمعی از خبازان را گرفته در سبز میدان چوب زد، لیکن فردای آن روز نان بدتر شد. اغلب نانواها بستند و مابقی که باز بودند نان گیر کسی نمیآید».[11]
در گزارشی دیگر به درگیری مردم معترض به گرانی و بیکیفیتی نان با نانوانیها اشاره شده: «در کرمان و سیستان مانند سایر نقاط ایران نان گران شد و درنتیجه در بگومگویی که میان زنان و نانوا درگرفت، نانوا کتک خورد و زنان هم برای اعتراض و هم برای جلوگیری از تبعات برخوردشان با نانوا به خانه حاکم کرمان و سیستان پناه بردند».[12]
شاید این مطالب برای شما هم جالب باشد:
|
فرجام سخن
بروز قحطی و بحران نان در دوره قاجار بهویژه از عصر ناصری به بعد، از جمله مسائل مهم جامعه ایرانی است که علاوه بر خشکسالی و بلایای طبیعی، مهمترین عاملِ بروز آن عوامل سیاسی و اجتماعی و ناتوانی حکومت در مدیریت صحیح بازار داخلی و سوءاستفاده بعضی از حکومتگران از شرایط بهوجودآمده بود. این مسئله خود پیامدهای ناگواری ازجمله رکود دادوستد و تجارت، کاهش شدید کشت و زرع، شیوع بیماریهای واگیردار، مهاجرت، مرگومیر و ناامنی را درپی داشت. به همین دلیل شاهد اعتراضهای شهریِ گوناگون و مستمری در این دوره هستیم. تشدید مشکلات اقتصادیِ عصرِ مظفری اساس جامعه و حکومت وابسته به آن را با چالش شدید و تغییرات بنیادین مواجه ساخت؛ به طوری که مورخان اين اتفاقات ــ بحران نان ــ را از مقدمات مهم نهضت مشروطه در شش سال بعد از آن ميدانند.
پینوشتها:
[1]. محمدتقی راشد محصل،
کتیبههای ایران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1380، ص 52.
[2]. عبدالله مستوفي،
شرح زندگاني من، ج1، تهران، زوار، 1341، ص 110.
[3]. شوكو اوكازاكي، «قحطي بزرگ سال 1288 در ايران»، ترجمه هاشم رجبزاده،
آينده، سال 12، ش3-1، 1365، ص 28.
[4]. عبدالله مستوفي، همان.
[5]. محمدعلي غفاري،
خاطرات و اسناد، محمدعلي غفاري، به تصحيح منصوره اتحاديه و سيروس سعدونديان، تهران، تاريخ ايران، 1361، ص 41.
[6]. محمدعلی سیاح محلاتی،
خاطرات حاج سیاح، به کوشش حمید سیاح، تهران، کتابخانه ابن سینا، 1346، ص 166.
[7]. فریدون آدميت و هما ناطق،
افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشرنشده دوران قاجار، تهران، آگاه، 1356، ص 79.
[8]. ونسا مارتین،
عهد قاجار؛ مذاکره، اعتراض و دولت در ایران قرن سیزدهم، ترجمه حسن زنگنه، تهران، ماهی، ۱۳۹۷، ص 147.
[9]. عبدالحسینخان سپهر،
مراتالوقایع مظفری، به تصحیح عبدالحسین نوایی، ج 1، تهران، 1386؛ سهامالدوله بجنوردی،
سفرنامه خراسان و کرمان، تهران، توس، 1374.
[10]. یرواند آبراهامیان،
تاریخ ایران مدرن، محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ۱۳۹۳، ص 86.
[11]. عبدالحسینخان سپهر، همان، ص 415.
[12]. روزنامه
ایران سلطانی، س 56، ش 8 (1321ق)، ص 6.