«شهید سیدمرتضی آوینی و سه دوره اندیشیدن درباره سینما» در گفتوشنود با حسین معززینیا؛
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
از نگاه شهید آوینی آیا بین سینما و انقلاب اسلامی میتوانست نسبت و حتی رابطهای وجود داشته باشد؟
بله؛ اما در این زمینه سینمای موعود یا مطلوب مدنظرش بود، نه فیلمهایی که در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سینماها نشان میدادند. برای درک نگاه آن بزرگوار، باید به گفتهها و نوشتههای ایشان رجوع و در آنها تأمل کرد. ایشان صاحب تفکری اصیل و خلافعادت بود. از نگاه شهید آوینی انقلاب اسلامی واقعهای بسیار شگفتآور و از جنس دعوت پیامبران بود، که انسانها را به فطرتشان رجوع میدهد و آغازی نو در تاریخ است. ایشان انقلاب ایران را واقعهای سیاسی و یا حتی تاریخی به معنای امروزیاش تفسیر نمیکرد، بلکه آن را حادثهای در امتداد تاریخ پیامبران میدانست و معتقد بود عصر جدیدی آغاز شده که ما طلیعهدارش خواهیم بود. در عین حال متذکر بود که ما بهرغم پیروزی، هنوز در محاصره تمدن غرب هستیم و نمیتوانیم از تماس با غربیها و مظاهر تمدنشان دور بمانیم. ایشان از فرار و گوشهنشینی پرهیز داشت و میگفت: «حالا که طلیعهداران تاریخ آیندهایم، بهتر است به جای خزیدن در غار، بر دامنه آتشفشان منزل گزینیم...».
هیچ موضوعی در زندگی او، از جوانی تا شهادت، به اندازه مسئله نسبت میان ما و غرب، ذهنش را مشغول نکرده بود و آنچه که نوشته، شرح و تفصیل این نسبت در حوزههای گوناگون است. مسئله ما و غرب بسیار دشوار و پیچیده است، که بررسی آن نیازمند همت والائی است و شهید آوینی چنین همتی را داشت. ایشان میان فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی و فرهنگ و هنر غرب مواجهه میدید، امّا بهجز در برخی از موارد که قدرت سیاسی با اثر فرهنگی و هنری یکی شده بود، مخاصمه نمیدید. ایشان سینما را به عنوان یکی از پدیدههای فرهنگ غرب، پدیدهای قابل اهمیت، تأثیرگذار و درخور توجه میدانست. سینما در نظرش مهمترین هنر این روزگار و فیلمسازی، استفاده از تأثیرگذارترین رسانه موجود بود و لذا در این زمینه، بیش از هزار صفحه نوشت و بیش از صد فیلم و برنامه تلویزیونی به یادگار گذاشت.
باور رایج این است که سینما، جزئی از فرهنگ مهاجم و براندازنده غربی است. شهید آوینی چگونه میخواست بین انقلاب اسلامی و سینما، ارتباط برقرار کند؟
بحث دشوار و پیچیدهای است. بیتردید وجه مهاجم و برانداز فرهنگ غربی، از نگاه آقای آوینی پنهان نمانده بود. اصلا اصطلاح تهاجم فرهنگی را برای نخستین بار، ایشان به کار برد. ویژگی فرهنگ غرب ــ که از آن به تهاجم تعبیر میشود ــ گاهی یک توطئه و دسیسه سیاسی، برای براندازی یک فکر، یا یک دولت، یا یک شخص است، امّا همیشه هم این طور نیست. فرهنگ غرب مهاجم است، امّا این تهاجم همیشه سیاسی نیست، بلکه چون سالهای سال تمدن غرب غالب بوده، خصوصیت ذاتی این تمدن به تهاجم مبدل شده است. وقتی امری غالب است، طبعا مهاجم هم هست، که لزوما دسیسه نیست. ایشان معتقد بود فرهنگ غرب مهاجم است، امّا تاریخ آینده از آن ماست، پس باید بر فرهنگ غرب غلبه و عرصه را از آنِ خود کنیم.
از منظر شهید آوینی، نسبت سینما با گفتمان انقلاب اسلامی چه بود؟ و آیا آنگونه که برخی گفتهاند، معتقد بود که میتوان آن را به مثابه ابزاری برای بسط تفکر انقلابی به کار گرفت؟
تلقی ابزاری از پدیدهها، خود نشانه بارز غربزدگی شدید و وخیم است و کسانی که سینما، تلویزیون، مطبوعات و وسایل تکنولوژیک را ابزاری برای بسط و شرح عقایدشان میپندارند، از لحاظ انحطاط فکری با غربیها تفاوت چندانی ندارند! ایشان بر این باور بود که لوازم فرهنگ غرب، هرگز ابزار یک تفکر متفاوت نمیشوند. به همین دلیل ایشان اصطلاحاتی مانند «سینمای اسلامی» را نمیپسندید. از نظر ایشان چنین رویکردهایی، در حکم التقاط و کج فهمی است. سینما، سینماست، اسلام، اسلام است و هر کدام در نظام جهان، جایگاه خود را دارند. البته ازآنجاکه حقیقت هنر، نسبتی با حقیقت عالم دارد و سینما هم نسبتی با هنر دارد، پس حقیقت سینما امری معنوی است، امّا این به نوع تقرب ما به موضوع بستگی دارد.
این تقرب چگونه حاصل میشود؟
با شناخت ماهیت سینما. شهید آوینی روی این موضوع بسیار تأمل داشت و مقالات سینمایی فراوانی، در این زمینه از ایشان باقی ماندهاند. ایشان توانست نسبت فکری و عملی درخشانی، با مظاهر فرهنگ و هنر غرب، خصوصا سینما برقرار کند. آثار ایشان در حوزه تاریخ و ادبیات سینمایی ایران، اصیلترین و باهویتترین آثار در این زمینه محسوب میشوند. البته بزرگان فکری ما از جمله مرحوم آل احمد در دهههای اخیر، نوشتههای گوناگونی درباره سینما به یادگار گذاشتهاند، اما رویارویی آن بزرگوار با سینما، عظیم و همهجانبه بود و با تواضعی متفکرانه، هزار صفحه نوشتن درباره سینما را هم کافی نمیدانست و در آخرین مقاله سینمایی منتشرشدهاش، یعنی «تکنیک در سینما»، نوید شروعی دوباره برای نگارش سلسله مقالاتی ماهیتشناسانه، درباره نسبت تکنیک و محتوا و ماهیت تکنیک سینمایی را میدهد.
در کُل نوشتههای سینمایی ایشان را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: دوره اول، سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی است. ایشان پس از مدتی تأمل در باب سینما، دستهبندی و سازماندهی یافتههایش در خصوص ماهیت این پدیده و نسبت آن با انقلاب اسلامی را آغاز میکند و حاصل کار، مقالاتی است تئوریک که در سالهای 1367، 1368 و 1369، در فصلنامه «فارابی» چاپ و بعدها در قالب کتاب «آینه جادو» منتشر شد. این کتاب دایرهالمعارف اولیه شهیدآوینی درباره سینما و جنبههای گوناگون آن و دربرگیرنده بسیاری از دیدگاههای اساسی ایشان، درباره سینماست.
امّا دوره دوم از سالهایی آغاز میشود که شهید آوینی در کنار طرح مباحث نظری، به سینمای موجود در کشور نیز توجه نشان میدهد و متوجه میشود که سینمای نوین ایران، دارد به بیراهه میرود. به نظر ایشان اولین سیاستگذاران سینمای پس از انقلاب، به منظور تقابل با سینمای مبتذل گذشته و احیای سینمای متناسب با عظمت و زیبایی انقلاب اسلامی، به دام مخاطبگریزی، نخبهگرایی و روشنفکربازی افتادهاند. برخی از نقد فیلمهای مشهور ایشان دراینباره، بسیار بحثانگیز و تأثیرگذار بودند و اغلب با نام مستعار فرهاد گلزار چاپ میشدند. از جمله دو نقدی که بر فیلم «هامون» با عناوین «چرا جهانسومیها هامون میسازند؟» و «ایمان یا نیهیلیسم هامونی؟» و یا نقد دو فیلم جنجالبرانگیز مخملباف با عنوان «وقتی بادکنک میترکد» کجرویها و عوام فریبیهای سیاستگذاران و چند تن از فیلمسازان آن روزها، که فضای فرهنگی را تحت تأثیر قرار داده بودند، ایشان را وا میداشت با تعابیر تند و با تمام وجود در مقابل برخی از جریانات بایستد و اتهام تندروی و دگماتیسم را به جان بخرد. ایشان باکی نداشت که فاشیست نامیده شود! بیتردید اصلیترین سهم در تعطیل شدن بساط سینمای عرفانی و از اعتبار افتادن مدعیان این نوع سینما، متعلق به شهید آوینی است. ایشان برای مقابله با این جریان، هیچ ملاحظه و مصالحهای نکرد. مضمون مقاله درخشان «سینما، مخاطب»، شاید امروز بحثی بدیهی باشد، امّا در اسفندماه 1370، جماعتی را برآشفت و نام این بدیهیات را وقاحت نهادند!
و امّا دوره سوم این دوره را میتوان مرحله آسودگی خیال ایشان از بابت نابودی بدعتهای سینمای روز و برچیده شدن دفتر و دستک سینمای روشنفکرانه دهه 1360 دانست. در این دوره ایشان مقالات تئوریک متفاوتی را درباره نسبت تکنیک و مضمون در سینما نوشت و بحث «خرق حجاب تکنیک» را برای نخستین بار مطرح کرد. دو مقاله «عالم هیچکاک» و «تکنیک در سینما» که در این دوره نوشته شدند، از مهمترین مقالات سینمایی شهید و نقطه عطفی در اعتقادات سینمایی ایشان است.
بهرغم اشاراتی که در این زمینه داشتید، مایلیم دلایل مواجهه ایشان با اندیشه حاکم بر سینما در دهه 1360 را بیشتر بسط دهید.
شاید اصلیترین دلیل، مخاطبگریزی و لحن متفرعنانه سینماگران آن دوره بود، که با تأثیرپذیری از فیلمسازان روشنفکرپسند آن روزها مثل تارکوفسکی رایج شده بود. آن روزها فیلم خوب، فیلم بیداستان با تعدادی تصاویر انتزاعی بود! شهید آوینی به ضرورت تعریف سالم و ماهرانه داستان در یک فیلم سینمایی معتقد بود؛ چون داستان را صورتی مثالی از تجربیات روزمره ما میدانست و میگفت: «تماشاگر سینما مینشیند، تا زندگی را بر پرده سینما تماشا کند و همان طور که زندگی آغاز و پایان و اوج و فرود دارد و وجود و هویت انسان در طول این وقایع و اوج و فرودهاست که شکل میگیرد، فیلم نیز باید ذاتا به این ساختار وفادار بماند...». ایشان معتقد بود: «داستاننویسی که سعی میکند داستانی بنویسد که داستان نباشد، ابله است، امّا این بلاهتها در دوران مدرنیسم با عنوان هنر ستایش میشوند...».
آیا شما در این گونه آرا و نگاههای ایشان، تغییری را احساس کردید؟
ایشان در هر دوره از زندگی، متناسب با دغدغههای آن دوران و سختگیریهایی که در وهله اول درباره خودش و سپس در باره اطرافیانش روا میداشت، رویکرد خاصی داشت. در کتاب «آینه جادو» به تبع شرایط و احوال آن دوران، نسبت به سینما سختگیر است و لذا لحن مقالاتش در آن دوران، تا حدودی اخلاقی و ملامتگر است. امّا مقاله «عالم هیچکاک»، حاکی از شرایط و احوال جدید است. من این نسبت جدید را تغییر نمینامم. این همان سوءتفاهمی است که باعث شد تا برخی از افراد سطحی در سال 1371، علیه ایشان تهاجم سنگینی را آغاز کنند و توجه ایشان به هیچکاک را دستاویز این حملات قرار دهند. هیچکاک در نظر ایشان، نمونه دلپسندی از دستیابی به سبکی کامل و مؤثر و نیز در اختیار گرفتن تکنیک پیچیده سینما، به منظور روایت داستانهایی جذاب و زیبا محسوب میشد و البته در این مسیر، ابایی از دلبستگی به او و فیلمهایش نداشت. ایشان با شور و شوق، همه فیلمهای موجود را هیچکاک تماشا میکرد و با علاقه در مورد آنها حرف میزد و از روند پیشرفت مراحل آماده شدن کتاب هیچکاک، بسیار خوشحال بود. ایشان خصوصا در نیمه دوم سال 1371، فیلم زیاد میدید و دربارهشان بحث میکرد.
فیلمهای مطلوب و مورد پسند شهید آوینی، در سینمای ایران و جهان کدام بودند؟
در سینمای ایران فیلمهای «مهاجر» و «دیدهبان» ابراهیم حاتمیکیا، «مجموعه قصههای مجید» کیومرث پوراحمد، «نیاز» علیرضا داوودنژاد، «نرگس» رخشان بنیاعتماد و «عروس» بهروز افخمی را میپسندید. در سینمای جهان، فیلم «سرگیجه» هیچکاک، «2001: یک ادیسه فضایی» کوبریک و «جاده» فدریکو فلینی را بسیار دوست داشت و «مرد عوضی» هیچکاک را ــ که پس از انتشار کتاب هیچکاک تماشا کرد ــ به اندازه «سرگیجه» فیلم مهم و درخشانی میدانست. امّا بنده معتقدم از محدود کردن تفکر سینمایی ایشان در این چند فیلم، پرهیز کنید و بیشتر به افقهای بعدی این تفکر خیره شوید و پیوسته در این باب تأمل کنید که او از سینما چه میخواست؟