نقد امام خمینی یک نقد بنیادین بود که پایههای دولت بهاصطلاح توسعهگرای رضاشاه را نشانه میگرفت: «[رضاخان] از قزوین آمد، تهران را گرفت و کودتا کرد و یک عدهای را گرفت، حبس کرد و کمکم ماند. اولش نمیدانم رئیس قشون بود و بعد کمکم شد وزیر جنگ و بعد کمکم شد نخستوزیر و بعد هم با سرنیزه مجلس درست کرد و با سرنیزه الزام کرد اینها را که باید قاجاریه را خلع بکنید و باید من سلطنت کنم. همهاش سرنیزه بود!»
از جور رضاشاه کجا داد کنیم/ زین دیو، بر که ناله بنیاد کنیم
آن دم که نفس بود، ره ناله ببست/ اکنون نفسی نیست که فریاد کنیم
امام خمینی(ره)ـ دیوان اشعار
در دوران شانزدهساله سلطنت رضاشاه تغییرات قابل ملاحظهای در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ایران بهوجود آمد. اگرچه از دیدگاه سیاسی و اداری، حکومت ایران در زمان سلطنت او، در مقایسه با ضعف و آشفتگی دوران قاجار گام مهمی به سوی نظم و قاعدهمندی برداشت، اما ماهیت این اقدامات اصلاحی بر پایه زور و سرکوب تعریف شده بود؛ چراکه اصولا قدرت در دست شاهی متمرکز شد که خاستگاه و تکیهگاهش ارتش بود. رویکرد رضاشاه به نوسازی و توسعه در ابعاد مختلف خصلتی تکسویه، دستوری، از بالا به پایین و بر اساس سرکوب منتقدان بود.
او به بهانه ترقی و پیشرفت بهدنبال تغییر در زیست اجتماعی مردم بود. در حوزه توسعه فرهنگی و اجتماعی، بر اساس همان نگاه سطحی، آموزههای مذهبی و حضور روحانیون در زندگی اجتماعی را مانع پیشرفت ایرانیان میدانست؛ در نتیجه بخش عمدهای از سیاستهای خود در این عرصه را در راستای تضعیف این دو عنصر ریشهدار جامعه ایران قرار داده بود.
ماهیت ضددینی نوسازی رضاشاه
مجموعه اقدامات رضاشاه نظام اجتماعی ایران را بهشدت دگرگون کرده و نظمی نوین را جایگزین مناسبات کهن ساخت. دولت پهلوی اول اگرچه خود را متولی نوسازی در ایران میدانست، اما به بهانه همین نوسازی بسیاری از آزادیهای سیاسی و حقوق شهروندی را که آرمان انقلاب مشروطه بود، لگدمال کرد.
امام خمینی(ره) در آغاز سلطنت رضاشاه (آبان 1304ش) طلبهای 23ساله بود که از سه سال قبل به تأسی از استادش آیتالله عبدالکریم حائری یزدی از حوزه علمیه اراک راهی قم شده بود. رضاشاه که پیش از رسیدن به سریر سلطنت و در سالهای نخستین حکومتش تا اندازهای تظاهر به دینداری و حمایت از دینداران میکرد، بهتدریج چهره واقعی خود را نشان داد. او هرگونه نهاد و ساختار مرتبط با آموزههای دینی را عاملی مزاحم در مسیر برنامههای خود میدانست. در این دوران و بهویژه پس از درگذشت آیتالله حائری یزدی در سال 1315ش، حوزه علمیه قم زیر فشار سیاستهای ضددینی رضاشاه در تنگنا بود.
شاه مستبد که پس از تثبیت ارکان قدرتش با هر انتقاد و مخالفتی بهشدت برخورد میکرد، عرصه را برای متدینین و منتقدان مذهبی هم تنگ گرفت. سیاستهای فرهنگی دولت بهویژه تصویب قوانینی همچون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه و قانون کشف حجاب، با مخالفت روحانیون و اقشار مذهبی جامعه مواجه شد. برخورد قهرآمیز رضاشاه با این مخالفتها که در فاجعه گوهرشاد شکلی عیان و بیرحمانه به خود گرفت، خردهنظام مذهب را همچون سایر خردهنظامهای ساختار اجتماعی ایران به حاشیه برده و تحت سیطره حکومت مطلقه رضاشاهی قرار داد.
نخستین موضعگیری روشن امام خمینی(ره) در نقد سیاستهای رضاشاه، سه سال پس از برکناری و خروج او از کشور رقم خورد. امام در 15 اردیبهشت 1323ش در اعلامیهای انقلابی مردم و روحانیون را دعوت به قیام برای خدا و مبارزه با بدعتها و ظلمهای رضاخانی کرده است. در این اعلامیه فهرستی از تلاشهای ضدمذهبی دشمن و راه مبارزه با آنها آمده است. در ادامه همچنین به فحشا و فساد و از بینبردن مدارس دینی و موقوفات آنان، ترویج کتابهای ضدشیعه کسروی و... به عنوان پیامدهای سیاستهای ضددینی رضاشاه اشاره شده است.1
وقتی دولت نامشروع پهلوی عامل نوسازی شد
نگرش امام خمینی(ره) به اقدامات پهلوی اول بیش از آنکه ناظر به مصادیق باشد، به بنیان نامشروع این حکومت بازمیگشت. نقد امام یک نقد بنیادین بود که پایههای دولت بهاصطلاح توسعهگرای رضاشاه را نشانه میگرفت: «[رضاخان] از قزوین آمد، تهران را گرفت و کودتا کرد و یک عدهای را گرفت، حبس کرد و کمکم ماند. اولش نمیدانم رئیس قشون بود و بعد کمکم شد وزیر جنگ و بعد کمکم شد نخستوزیر و بعد هم با سرنیزه مجلس درست کرد و با سرنیزه الزام کرد اینها را که باید قاجاریه را خلع بکنید و باید من سلطنت کنم. همهاش سرنیزه بود!».2
ایشان در جای دیگری فرمودند: «او مجلسی درست کرد که یک مجلس غیرملی و برخلاف قانون اساسی بود. ...برخلاف قانون اساسی رضاشاه را به سلطنت نصب کرد و قاجاریه را خلع کرد؛ یعنی مجلس مؤسسان درست کردند آنهم با سرنیزه».3
خصومت با روحانیت به بهانه نوسازی و توسعه
علاوه بر ماهیت نامشروع دولت پهلوی که اقدامات بعدی او را نیز نامشروع جلوه میداد، خصومت رضاشاه با روحانیت که در برنامههای توسعهگرایانه او بهروشنی منعکس بود نیز مورد انتقاد شدید امام خمینی(ره) قرار داشت.
ایشان با اشاره به اینکه تشریح روزگار تلخ رضاخانی کار بسیار سختی است میافزاید: «اینها به طور اطمینان در تاریخ محفوظ است.... و انشاءالله شماها ببینید و اگر ماها و شماها ندیدیم، نسلهای بعد خواهند دید. اگر بتوانند تشریح کنند آن جنایاتی که آن مرد کرد. چه خونها ریخت! چقدر علما را اسیر کرد. چقدر به اسم اتحاد شکل به این ملت بیچاره فشار آوردند و چقدر مظلومها را کتک زدند و چقدر علما را هتک حرمت کردند و چقدر عمامهها را از سر اهل علم برداشتند».4
امام خمینی با تأکید بر اینکه یکی از خیانتهای رضاشاه به ملت ایران سرکوب عشایر بود فرمودند: «بعضی از خانهایی که در آن وقت بودند تعدیات داشتند، لکن رضاخان از این باب آنها را تضعیف نکرد، بلکه شاید دستوراتی داشت که این کسانی که میتوانند از کشور خودشان دفاع کنند و نمیگذارند دیگران تجاوز کنند نباشند. از خیانتهایی که رژیم سلطنتی پهلوی به اسلام کرد و به ایران، تختهقاپو کردن عشایر و ایلات ما بود تا وحدت ملی ما و وحدت اسلامی ما از دست برود»
از نگاه رضاشاه و روشنفکران و کارگزاران سیاسی حامی او، مقوله «تجدد» لااقل به آن شکلی که مدنظرآنها بود با وجود قشر روحانیت تحقق نمییافت. امام خمینی(ره) سالها بعد دراینباره میفرماید: «اول هدفی که رضاخان در نظر گرفت، کوبیدن روحانیت بود به اسم اینکه میخواهم اصلاح بکنم. تمام کارهایشان از اول تا آخر به اسم اصلاح و به اسم ترقیدادن کشور بود».5
امام خمینی(ره) و رد مخالفت روحانیون با پیشرفت و ترقی
امام خمینی(ره) در تبیین مواضع خود نسبت به مقولاتی همچون ترقی، پیشرفت و اصلاح امور همواره تلاش میکرد سمپاشیهایی را که در زمان رضاشاه پهلوی و پسرش علیه روحانیون انجام میشد خنثی کند. تلاش رضاشاه این بود که روحانیت و اقشار مذهبی را مخالف و در خوشبینانهترین حالت بیعلاقه به مصادیق پیشرفت معرفی کند. این رویکرد بعدها توسط پسرش نیز به شکلی دیگر دنبال شد.
امام خمینی(ره) در فروردینماه سال 1343ش و در بحبوحه تبلیغات محمدرضا پهلوی علیه مخالفان برنامههایش، دراینباره به نکاتی اشاره فرمودند که به نوعی موضع ایشان درباره اقدامات رضاشاه را نیز نمایندگی میکند: «در خارج ما را مخالف اصلاحات معرفی میکنند. میگویند آخوندها میخواهند الاغ سوار شوند و از این در به آن در بروند. آخوندها میگویند که برق نمیخواهیم، طیّاره نمیخواهیم. اینها مرتجع هستند و میخواهند به قرون وسطی برگردند... آیا مخالفت با استبداد و حمایت از استقلال کشور ارتجاع است؟ ما که میگوییم به احکام اسلام عمل کنید، به قانون اساسی عمل کنید، ما مرتجعیم؟ کدام روحانی گفته است که ما با فلان مظاهر تمدن مخالفیم؟ ما با فسادها مخالفیم».6
نکته ظریفی که امام در اینجا به آن اشاره دارد، چگونگی استفاده از مظاهر تمدن و ابزارهای تکنولوژیک است: «شما مظاهر تمدن را وقتی که در ایران میآورید چنان از صورت طبیعی خارجش میکنید که چیز حلال را مبدل به حرام میکند».7
امام خمینی که خود مدافع اصلاحات بوده و بارها فرموده بود که با مسائل تمدنی مخالفتی ندارد، جدا کردن روحانیت از بدنه تجدد را ضربهای اساسی به قوای مادی جامعه میدانست: «خطای دیگر آنها [حکومت رضاشاه] بدبینکردن توده جوان به روحانیت بود که بهواسطه آن، تفکیک قوه روحی و مادی از یکدیگر گردید و زیانهای کمرشکن به کشور وارد شد. از دست دادن این قوه معنوی و مادی کار مملکت را عقب انداخت. تا این دو قوه را برنگردانیم، به همین حال هستیم».8
کشف حجاب و «تختهقاپو کردن عشایر»؛ برداشتی سطحی از مظاهر تمدن
یکی دیگر از وجوه سطحینگرانه نوسازی رضاشاه، قانون کشف حجاب بود. این تصمیم نمونه روشن دخالت یک حکومت تمامیتخواه در سبک زندگی و اعتقادات مردم بود؛ طرحی غیرانسانی و ناقض آزادیهای شخصی که با زمینهچینی روشنفکران و حامیان رضاشاه و با تکیه بر قانون «اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه» تصویب و به خشنترین شکل ممکن اجرا شد.
محمدعلی کاتوزیان این اقدام رضاشاه را در تمام تاریخ استبداد ایرانی بیسابقه دانسته و به کنایه مینویسد: «بهراستی این پیروزی بزرگی برای حقوق بشر، حیثیت اشخاص، آزادی فردی، امنیت خصوصی، ادب اجتماعی، حقوق قانونی، عدالت اجتماعی و بالاتر از همه رهایی زن بود... این است انبوهی از شواهد بر ضد مدرنیسم جاهلانه و آثار مخرب آن بر فرهنگ و زندگی بشر در قرن بیستم میلادی... آنچه اتفاق افتاد نه رهایی بود و نه پیشرفت؛ اقدام خودکامانه و شبهمدرنیستی یک مستبد و معدودی متعصب بیریشه بود که او را همچون "ناجی ایران" میستودند».9
امام خمینی(ره) بارها در سخنان خود با انتقاد از این اقدام رضاشاه فرمودند: «این مرد بیصلاحیت وقتی که به ترکیه رفت، آنجا دید که آتاتورک چنین کارها و چنین غلطهایی کرده از همان جا از قراری که آن وقت میگفتند تلگراف کرده است به عمّال خودش که مردم را متحدالشکل کنید».10
رهبر انقلاب همچنین در جای دیگری فرمودند: «... حجابِ انسانیت را پاره کردند اینها. خدا میداند که چه مخَدراتی را اینها هتک کردند و چه اشخاصی را هتک کردند... اجبار میکردند با سرنیزه و پلیس، مردم محترم را، بازرگانهای محترم را، علما را، اصناف را، به اسم اینکه خودشان جشن گرفتند. در بعضی از جشنها، بهاصطلاح خودشان، اینقدر گریه کردند مردم که اینها از آن جشن شاید اگر حیایی داشتند پشیمان میشدند».11
ایشان همچنین نگاه سطحی و مبتذل رضاشاه به ترقی ممالک اروپایی را نیز این گونه مورد انتقاد قرار دادند که «آن روز که کلاه پهلوی سر آنها گذاشتند همه میگفتند مملکت باید شعار ملی داشته باشد. استقلال در پوشش دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. چند روز بعد کلاه لگنی گذاشتند سر آنها؛ یک دفعه حرفها عوض شد گفتند ما با اجانب مراوده داریم باید همه همشکل باشیم تا در جهان باعظمت باشیم».12
سیاست تختهقاپو کردن و یا اسکان عشایر بهعنوان یکی از برنامههای رضاشاه برای رسیدن به ترقی و پیشرفت هم از جمله موارد موردنظر امام خمینی بود. ایشان با اینکه پدر خود را در درگیری با عوامل یکی از خانهای محلی از دست داده بود، با تأکید بر اینکه یک از خیانتهای رضاشاه به ملت ایران سرکوب عشایر بود فرمودند: «بعضی از خانهایی که در آن وقت بودند تعدیات داشتند، لکن رضاخان از این باب آنها را تضعیف نکرد، بلکه شاید دستوراتی داشت که این کسانی که میتوانند از کشور خودشان دفاع کنند و نمیگذارند دیگران تجاوز کنند نباشند. از خیانتهایی که رژیم سلطنتی پهلوی به اسلام کرد و به ایران، تختهقاپو کردن عشایر و ایلات ما بود تا وحدت ملی ما و وحدت اسلامی ما از دست برود».13
نتیجهگیری
نگرش امام خمینی(ره) به نوسازی دوره رضاشاه نه از منظر یک متخصص توسعه یا یک اقتصاددان که از جایگاه یک مجتهد آگاه، اسلامشناس، حساس به حفظ آموزههای دینی، آشنا به درد مردم و علاقهمند به استقلال و هویت ملی است. اینگونه است که ایشان بعدها و در جریان انقلاب اسلامی با ابتنا بر آموزههای دینی و بیانی که برای مردم نیز همهفهم باشد، بر دو نکته مهم درباره اقدامات رضاشاه تأکید کردند: اول، ماهیت نامشروع حکومت پهلوی که به تعبیر ایشان از همان ابتدا با زور سرنیزه مطرح و تثبیت شد و دوم، خصلت ضددینی و خشونتآمیز و سطحینگر اقدامات نوسازانه رضاشاه؛ اقداماتی که تنها به دنبال زدودن شعائر اسلامی و جایگزینی ظواهر غربی بود. امام خمینی(ره) برای تبیین این موضوع، عموما ملموسترین و بیرونیترین وجه نوسازی شبهمدرنیستی رضاشاه یعنی کشف حجاب و اتحاد البسه را برجستهسازی کرد و در این مسیر به خوبی توانست با مخاطبان خود ارتباط بگیرد.
امام خمینی در کنار برخی دوستان و همدرسان خویش در دوران طلبگی در قم
پی نوشت:
1. رسول جعفریان، «امام خمینی و سلطنت رضاخان»، فصلنامه تاریخ معاصر، سال پنجم، ش 19 و 20 (زمستان 1380)، ص 9.
2. لوح فشرده صحیفه امام، ج 4، ص 493.
3. همان، ج 5، ص 63.
4. همان، ج 3، ص 299.
5. همان، ج 16، ص 177.
6. همان، ج 1، ص 286.
7. همان، ص 287.
8. رسول جعفریان، همان، ص 26.
9. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1389، ص 173.
10. لوح فشرده صحیفه امام، ج 3، ص 299.
11. همان، ص 300.
12. رسول جعفریان، همان، ص 36.
13. لوح فشرده صحیفه امام، ج 10، ص 365.