کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بررسی معاهده 1921

وقتی تاریخ ایران سخاوت روسها را می‌بیند!

3 اسفند 1395 ساعت 9:18

در این عهدنامه امتیازاتی که به ایران داده می‌شود بسیار سخاوتمندانه و به دور از عرف دیپلماتیک آن مقطع تاریخی بود، به حدی که تعجب انگلیسیها را در آن مقطع بر می‌انگیزاند. آنها تا مدتی گمان نمی‌کردند که روسها حاضر شده باشند چنین امتیازاتی به ایران واگذار کنند و بر این پندار بودند که احتمالا کاسه‌ای زیر نیم کاسه است.


 
یکی از موضوعات محوری در تاریخ معاصر ایران روابط پیچیده کشور با قدرتهای بزرگ جهانی بود. قدرتهایی که همواره چشم طمع به تمامیت ارزی کشور داشته و در پی به دست آوردن منافع خود بودند. یکی از راههایی که این کشورها می‌توانستند به هدف خود دست یابند عقد قراردادهایی بود که به مدد قدرت نظامی و اقتصادی به ایران تحمیل می‌کردند. در واقع این قراردادها مکمل پیروزی این کشورها در ابعاد نظامی و اقتصادی بود. بدین‌ترتیب قدرتهای بزرگ آنچه را که از طریق جنگ نمی‌توانستند تصاحب کنند در عرصه معاهدات به کشورمان تحمیل می‌کردند. اما گاهی هم پیش می‌آمد که طرف قدرتمند امتیازات متنوعی را در انعقاد با یک کشور ضعیف‌تر اعطا می‌کرد. در اینجا این سوال پیش آمد که هدف نهایی کشور قوی تر از اعطای ان امتیازات چیست. یکی از معاهداتی که سوالات بسیاری در همین راستا پیرامون آن وجود دارد، معاهده 1921 است. معاهده‌ای که میان ایران و اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بسته شد و طی آن دو طرف امتیازاتی را به دست آورده‌اند که تا به امروز محل بحث بسیاری قرار گرفته است. بر این اساس، پژوهش زیر تلاش خواهد کرد تا با بررسی این معاهده و توجه به بافت و بستر تاریخیش موضوع را مورد نقد و ارزیابی موشکافی دقیق‌تری قرار دهد.
 
انقلاب اکتبر 1917 و روی کار آمدن رژیم بلشویکی
روسها در آغاز چهارمین سال از جنگ جهانی اول از وضعیت نابسامانی که از آن رنج می‌بردند به ستوه آمده بودند. وضعیتی که رژیم تزاری و نیکولای دوم برای آنها به وجود آورده بود. در نتیجه خواست ملت روسیه و نخبگانش تعبیر شد و نیکولای دوم در برابر خواست اکثریت جامعه تسلیم شد و استعفانامه خود را در مارس 1917 در ستاد فرماندهی کل قوا در جبهه جنگ تسلیم کرد. بدین‌ترتیب رژیم روسیه تزاری به تاریخ پیوست و جانشینان لیبرال او قدرت را به دست گرفتند. آنها نیز همچون سلف خود به دنبال توسعه طلبی و تمایلات امپریالیستی رفتند که نتیجه‌ای برایشان نداشت. بدین‌ترتیب رویای امپریالیستی آنها نیز نقش بر آب شد و با ورود لنین به سنت پترزبورگ، انقلاب کمونیستی وی که ده سال برای آن مبارزه کرده بود به پیروزی رسید.
 
 در این مقطع زمانی نیروهای روسیه در شمال و غرب ایران حضور داشتند و این ناشی از مقتضیات جنگ جهانی اول بود. در واقع ایران، علی‌رغم اعلام بی‌طرفی در جنگ جهانی اول به دلیل موقعیت ژئوپولیتیکی‌ایش توسط نیروهای متفقین به اشغال درآمده بود. اما با وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه بارقه امید در میان وطن دوستان جوانه زد و نخبگان سیاسی امیدوار شدند کشور از قسمت شمال و شمال غرب توسط اشغالگران آزاد شود1. در واقع روسها که درگیر مسائل داخلی خود شده بودند ترس این را داشتند که انقلابشان در نطفه خفه شود. به تعبیری ترس از قدرتهای بزرگ لیبرال همچون انگلستان برای به شکست کشیدن انقلاب کمونیستی شوروی، رهبران این کشور را بر آن داشته بود تا توجه خود را بر تحکیم و تثبیت انقلاب در داخل متمرکز کنند. به عبارت دیگر اولویت انقلابیون از مطامع امپریالیستی به تقویت و توسعه مارکسیسم در داخل تغییر یافته بود2. در نتیجه دولت بلشویکی رسما اعلام کرد که عهدنامه‌ها و توافقهای پیشین روسیه و انگلستان که ایران را میان دو کشور امپریالیست تقسیم کرده بود( منظور قراردادهای 1907 و 1905 است) باطل، کن لم یکن و از درجه اعتبار ساقط است. آنها همچنین در نطقی انقلابی اعلام کردند که ای ایرانیان به شما قول می‌دهیم که به محض پایان عملیات نظامی، سربازان ما خاک کشورتان را تخلیه کنند و شما مردم ایران این حق را داشته باشید که آزادانه در مورد سرنوشت آتی خود تصمیم بگیرید. این تحولات در عرصه بین‌المللی، تنها یک روی سکه بود. با وجود ناآرامی در کشور که به دلیل بی‌ثباتی سیاسی و ضعف اقتدار مرکزی به وجود آمده بود، کشور دستخوش آشوبهای سیاسی شده بود3. در واقع پس از پیروزی انقلاب مشروطه مردم نعمت امنیت و ثبات را به قیمت آزادی لجام گسیخته از دست داده بودند. به تعبیر همایون کاتوزیان در چرخه استبداد و هرج و مرج، هرج و مرج سپهر سیاسی ایران را به تسخیر خود درآورده بود.
 
کودتای سوم اسفند 1299
اما نیروی دیگری که در ایران حضور داشت و از ایران به عنوان پلی برای پیروزی در جنگ استفاده می‌کرد انگلستان بود. کشوری که در کنار همسایه شمالی نقش بسزایی در تحولات تاریخ معاصر ایران ایفا کرد. انگلیسها نیز که پس از شکست در اجرای سناریو قرارداد 1919 ترس از گرفتار شدن کشور در دامن کمونیسم را داشتند اجرای نقشه کودتای سوم اسفند را در سر می‌پروراندند. کمونیسمی که علی‌رغم وعده و وعیدهایش استان گیلان را به اشغال درآورده بود. در واقع سیاست ضد شوروی وثوق الدوله، روابط نزدیک نیروهای نظامی انگلستان با قوای ضدانقلابی روس و پناهنده شدن یکی از سرداران سلطنت طلب روس به ایران خاک استان گیلان را پهنه تجاوزگری روسها قرار داده بود. چهل روز از این موضوع نگذشته بود که وثوق الدوله استعفا داد و جای خودش را به میرزا حسین خان مشیرالدوله سپرد. در گیلان نیز یک حکومت سوسیالیستی توسط میرزا کوچک خان نیز تشکیل شد که عمر درازی نداشت و چندی بعد کمونیستها سیطره کامل خود را بر خاک گیلان تکمیل کردند. عدم حل مشکل ایران سبب شد که مشیرالدوله نیز استعفا دهد و سپهدار رشتی فتح الله خان اکبر جای او را گرفت. بدین ترتیب تنگنای ایجاد شده از دو سو باعث شد اراده دو طرف(ایران و روسیه) بر آن شود که عهدنامه‌ای میانشان امضاء گردد و مشکلات دو کشور حل و فصل شود4. چرا که از یک سو ایران از اشغال کشور خود توسط روسها می‌هراسید و از سوی دیگر روسیه از تهدید انقلاب خود توسط ابرقدرتی به نام انگلیس که در ایران حاضر بود می‌ترسید.
 
عهدنامه 1921 را می‌بایست نتیجه مقتضیات روز دانست. مقتضیات زمان و ضروریات داخلی و بین‌المللی موجب شد دو کشور در عرض مدت کوتاهی برای انعقاد این عهدنامه به توافق رسند. عهدنامه‌ای که ابتدا روند پیشرفت آن کند بود و دلیل آن هم اختلاف دو کشور بر سر این مسئله بود که کدام یک ابتدا باید مفاد عهدنامه را اجرایی کند.  
عهدنامه 1921 میان ایران و روس  
عهدنامه 1921 را می‌بایست نتیجه مقتضیات روز دانست. مقتضیات زمان و ضروریات داخلی و بین‌المللی موجب شد دو کشور در عرض مدت کوتاهی برای انعقاد این عهدنامه به توافق رسند. عهدنامه‌ای که ابتدا روند پیشرفت آن کند بود و دلیل آن هم اختلاف دو کشور بر سر این مسئله بود که کدام یک ابتدا باید مفاد عهدنامه را اجرایی کند. ایرانیها بر این عقیده بودند که روسها باید ابتدا خاک گیلان را ترک کنند و روسها می‌خواستند که ابتدا ایران از عناصر ضد انقلابی در روسیه پاک شود. مع الوصف، عهدنامه 22 ماده‌ای میان دو کشور بسته شد. عهدنامه‌ای که دو روز پس از کودتای 29 اسفند 1299بسته شد و تا به امروز حرف و حدیثهای بسیاری را با خود به همراه داشته است5.
 
آنچه از ارزیابی این عهدنامه بر می‌آید دو وجهی بودن آن است. در واقع در این عهدنامه امتیازاتی که به ایران داده می‌شود بسیار سخاوتمندانه و به دور از عرف دیپلماتیک آن مقطع تاریخی بود، به حدی که تعجب انگلیسیها را در آن مقطع بر می‌انگیزاند. آنها تا مدتی گمان نمی‌کردند که روسها حاضر شده باشند چنین امتیازاتی به ایران واگذار کنند و بر این پندار بودند که احتمالا کاسه‌ای زیر نیم کاسه است. طبق ماده یک این عهدنامه تمام عهدنامه‌هایی که میان ایران و روسیه تزاری بسته شده بود و به ضرر ایران تمام می‌شد ملغی اعلام شد. همچنین بر اساس ماده دوم و سوم تمام قراردادهایی که میان روسیه و کشور ثالثی در مورد ایران بسته شده بود ملغی اعلام گردید و دو کشور پذیرفتند در امور داخلی یکدیگر مداخله نکنند. همچنین طبق ماده پنج و شش این عهدنامه دولت روسیه متعهد شد بانک استقراضی روسیه تمام املاک و امکاناتش را به ایران واگذار کند و همچنین تمام تاسیسات جاده‌ها و پست در انزلی را به دولت ایران تحویل دهد، اما در عهدنامه موادی هست که به نظر می‌رسد منافع و نگرانیهای دولت تازه تاسیس کمونیستی را برآورده ساخته است.
 
طبق مواد هجده و نوزده این عهدنامه دولت ایران موظف شد که خاک خود را محلی برای پرورش نیروهای اخلالگر و ضد کمونیستی قرار ندهد. همچنین دولت ایران موافقت کرد اگر خاکش محلی برای حمله دولتی به روسیه شد یا اینکه دولتی دیگر به این خیال افتاد خاک ایران را به پایگاه عملیاتی خصمانه تبدیل کند، اتحاد جماهیر شوروی بدون فوت وقت و تنها با دادن یک تذکر خود راسا برای دفع خطر وارد عمل شود؛ به شرط اینکه ثابت شود ایران خود توان دفع خطر را دارا نبوده است6.
 
در مجموع آنچه از عهدنامه بر می‌آید این است که مجموعه‌ای از عوامل داخلی و بین‌المللی وجود داشت که سبب شد چنین عهدنامه‌ای امضا شود. روسها از یک طرف با انقلابی داخلی روبه‌رو بودند، انقلابی که ممکن بود توسط نیروهای لیبرال همچون انگلستان از بین رود. در نتیجه انقلابیون برای تثبیت و تحکیم موقعیت خود در داخل تن به امضای چنین معاهده‌ای دادند. همچنین بی‌ثباتی سیاسی و نبود دولتی مقتدر در تهران انگلیسیها را وا داشته بود تا روند امضای چنین معاهده‌ای را تسهیل سازند. معاهده‌ای که طی آن تا حدودی نگرانی انگلیسیها از افتادن ایران به دام کمونیسم و تهدید منافع این کشور در هند را از بین می‌برد.
 
در واقع «کمربند بهداشتی» انگلستان به دور اتحاد جماهیر شوروی تنها از ناحیه ایران احساس خطر می‌کرد که با وقوع کودتا و در پی آن امضای این معاهدده تا حدودی مرتفع شد. در نهایت آنچه بیش از همه مهمتر به نظر می‌رسد ذکر این نکته است که امضای این عهدنامه به دلیل دوستی انقلابیون روسیه با ایران و یا در نظر گرفتن منافع کشورمان نبود بلکه این موقعیت تاریخی و به روایتی منافع قدرتهای بزرگ درگیر در ایران بود که چنین مسیری از تاریخ را ورق زد. مسیری که با رعایت و با در نظر گرفتن تمام نگرانیها و دغدغه‌های دو قدرت بزرگ آن روزگار درگیر در ایران طی طریق می‌نمود.

میدان سرخ مسکو
شماره آرشیو: 10840-1-193ک

پی نوشت:
 
1.جواد شیخ الاسلامی، انقلاب اکتبر 1917 و عهدنامه 1921 ایران و شوروی، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره 152-151، ص80.
2.جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، ترجمه: احمد تدین، تهران، چاپ سوم، 1380، ص 304.
3. جواد شیخ الاسلامی، همان، ص 82.
4.عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از صفویه تا جنگ جهانی دوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1382، ص 368.
5. شیخ الاسلامی، همان، ص 87.
6- همان، ص 88.


کد مطلب: 4323

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/4323/وقتی-تاریخ-ایران-سخاوت-روسها-می-بیند

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir