«فردای روز دوم (عاشورا) من و همسرم برای دیدن آنچه از تظاهرات باقی مانده بود، از خانه خارج شدیم و در مسیر راهپیمایی حرکت کردیم؛ به قدری آفیش و دیوارنوشته بر ویترینها و دیوارها بود که قابل توصیف نیست؛ به زنم گفتم: "گویی اقیانوسی در یک شب طوفانی هر آنچه را که در دل داشته بیرون ریخته"، بیاعتباری بیقید و شرط رهبران کشور، عدم اطمینان کامل به آنها و در یک جمله، طرد کامل رژیم پهلوی را دیدم.»۱
متن بالا بخشی از گفتوگوی احسان نراقی با محمدرضا پهلوی در روزهای بعد از راهپیماییهای عظیم تاسوعا و عاشورای سال 13۵۷ است که به عمر رژیم پهلوی خاتمه داد؛ راهپیماییهایی که به اذعان بسیاری از تحلیلگران، اعم از تحلیلگران وابسته به رژیم پهلوی و محققان مستقل، نقش بارزی در فروپاشی پهلوی دوم ایفا کرد.
دولت نظامی و تاسوعا و عاشورای 13۵۷
دولت ازهاری به تازگی روی کار آمده بود؛ دولتی که قرار بود عمر مستعجل و رو به پایان رژیم پهلوی را در خوشبینانهترین حالت تمدید کند؛ حدود یک ماه پس از روی کار آمدن وی بود که تظاهرات تاسوعا و عاشورای حسینی همچون سیلی خروشان از راه رسید و در این میان مهمترین مسئله نوع مواجهه دستاندرکاران رژیم با این راهپیماییها بود که از مدتها قبل پیشبینی شده بود.
دولت ازهاری و کارشناسانش مستأصل از تصمیمگیری در زمینه صدور مجور برای برگزاری یا عدم برگزاری این راهپیماییها، بار دیگر به رأس هرم، یعنی محمدرضا، رجعت کردند و در نهایت بنا شد این راهپیماییها برگزار شود و البته برای آن مقررات سختی در نظر گرفته شد؛ برای مثال مقرر شد در تهران حرکت دستهها در جنوب خط شرقی و غربی، که به موازات خیابان شاهرضا از سیدخندان و سه راه ضرابخانه است، صورت گیرد و مأموران نظامی، از این خط به بالا را با نهایت دقت کنترل و مراقبت نمایند تا مردم به طرف شمال شهر حرکت نکنند.۲
آغاز حرکت از تهران
تظاهرات تاسوعا و عاشورای حسینی از مدتها قبل تدارک دیده شده بود و مسئلهای نبود که صدور مجوز و یا عدم صدور آن از سوی رژیم پهلوی دوم خللی در برگزاریاش ایجاد کند و شاید به همین علت بود که سیاستگذاران امنیتی پهلوی دوم و در رأس آنها شخص محمدرضا خود را از تک و تا نینداخته و با آن مخالفت نکردند.
آغاز این حرکت انقلابی از تهران صورت گرفت و راهپیمایان در دو روز متوالی به سمت میدان آزادی تهران حرکت کردند؛ شاهدان عینی و محققان عنوان کردهاند نظم این مراسم در نوع خود بینظیر بود و تبدیل به راهپیمایی عظیم علیه سیاستهای شاه شد.
جمعیت وسیع مراسم روزهای تاسوعا و عاشورا سبب شده بود در نهایت قطعنامه هفدهمادهای این دو راهپیمایی دو بار و در ساعات ۱۳ و ۱۵ آن روز قرائت شود؛ به نحوی که جمعیتی که ساعت یک بعدازظهر قطعنامه را شنید، بهتدریج میدان را ترک کرد، آنگاه جمعیتی که در خیابان آیزنهاور بود به میدان وارد شد و ساعت سه برای بار دوم قطعنامه قرائت گردید.۳ از جمله ویژگیهای بارز راهپیماییهای تهران در این دو روز این بود که زنان نیز برای نخستینبار با چادرهای یکدست مشکی وارد عرصه مبارزه شدند و در کنار مردان علیه رژیم شعار دادند.
همهگیر شدن تظاهرات
یکی از مهمترین خصلتهای محرم سال 13۵۷ این بود که تظاهرات و راهپیماییهای آن محدود به تهران باقی نماند و مردم سایر شهرهای ایران نیز وارد عرصه مبارزه جدیتر با رژیم شدند.۴ مردم مشهد، مازندران، کرمان، شهرکرد و خمین، خوزستان، سیستان و بلوچستان، یزد، فارس، تبریز، زنجان، ارومیه، قزوین، همدان، رشت، لرستان، کرمانشاه، اراک، کرج نیز یکصدا با برگزاری تظاهرات مقابل رژیم پهلوی ایستادند.
رویکرد رژیم
در تمام مدت برگزاری راهپیماییهای تاسوعا و عاشورای حسینی، رژیم تمام هوش و حواسش به این راهپیماییها بود و آن را زیر نظر گرفته بود؛ از سوی دیگر بسیاری از تحلیلگران این راهپیماییها را آخرین اولتیماتوم به رژیم عنوان میکردند. ارتش و بهویژه گارد شاهنشاهی در این میان در هراس بیشتری بودند و احتمال درگیری، شورش و حتی جنگ نیز در جریان این راهپیماییها میرفت و البته گارد شاهنشاهی خود را برای تمامی این موارد آماده کرده بود که بیانگر واهمه آنها از این راهپیماییها بود.۵
دولت ازهاری و کارشناسانش مستأصل از تصمیمگیری در زمینه صدور مجور برای برگزاری یا عدم برگزاری این راهپیماییها [:راهپیماییهای تاسوعا و عاشورا]، بار دیگر به رأس هرم، یعنی محمدرضا، رجعت کردند و در نهایت بنا شد این راهپیماییها برگزار شود و البته برای آن مقررات سختی در نظر گرفته شد؛ برای مثال مقرر شد در تهران حرکت دستهها در جنوب خط شرقی و غربی، که به موازات خیابان شاهرضا از سیدخندان و سه راه ضرابخانه است، صورت گیرد
حمله به رأس هرم
یکی از مهمترین ویژگیهای بارز راهپیماییهای تاسوعا و بهویژه عاشورای حسینی در تهران و شهرستانها این بود که در آنها، شعار «مرگ بر شاه» به وفور از سوی راهپیمایان سر داده شد و از این نظر نیز این راهپیماییها تندتر و متمایزتر بودند؛ زیرا شخص محمدرضا را هدف قرار داده بودند. البته برخی گروههای سیاسی، از جمله نهضت آزادی، با طرح این شعار که رأس رژیم مورد اصابت قرار گیرد مخالف بودند.
اربعین 13۵۷ و پیام امام
راهپیماییهای تاسوعا و عاشورای حسینی سال 13۵۷ ضربات «لازم» را به رژیم پهلوی وارد کرد، اما ضربه «کافی» را راهپیمایی اربعین وارد کرد. در آستانه اربعین سال 13۵۷، امام راحل پیامی صادر نمودند و در آن تأکید کردند که راهپیمایی و تظاهرات پرشور در این اربعین وظیفه شرعی و ملی است. نکته شایان ذکر در پیام صادرشده این بود که بنیانگذار جمهوری اسلامی، پیشبینی نموده بود که در جریان این راهپیمایی ملت بزرگ ایران، نظام پهلوی را دفن و مخالفت خود را با شورای سلطنت اعلام میکند.
آزمون دولت بختیار
راهپیمایی اربعین سال 13۵۷، نخستین آزمون و محک جدی دولت بختیار نیز بود؛ شاه به تازگی از کشور خارج شده بود و بختیار ۲۶ دیماه زمام امور را به دست گرفته بود، دولت و نیروهای نظامی ضمن هراسی که از این راهپیمایی بهویژه بعد از صدور پیام امام داشتند بنا نداشتند که مقابل آن نیز ایستادگی جدی کنند کما اینکه به گفته قرهباغی، حتی عدهای از سرپاسبانها و پاسبانها علاوه بر گزارش کتبی به طور شفاهی هم صریحا اظهار میکنند که ما مسلمان و مقلد آیتالله خمینی هستیم و نمیتوانیم برخلاف اوامر و دستورات آیتالله رفتار کنیم.۶
هایزر نیز در همین ایام در تهران بسر میبرد؛ جلسه شورای امنیت نیز بلافاصله به دستور بختیار تشکیل شد و همگی بر برگزاری راهپیمایی و عدم مقابله با آن رأی دادند، اما هایزر به بختیار توصیه کرد این راهپیمایی حتما باید نظاممند باشد و وی باید به مردم اخطار دهد که با هر حرکت خشونتآمیز مخالفت میشود؛ بختیار نیز در یک پیام رادیویی و تلویزیونی عنوان کرد با هرگونه حرکت خارج از نظم در روز اربعین حسینی برخورد میشود.۷
تیر خلاص به پیکر نیمهجان
تظاهرات اربعین سال 13۵۷ مانند تظاهرات تاسوعا و عاشورای حسینی با شور و حرارت بالایی برگزار شد و حتی پرشورتر نیز بود؛ کما اینکه به اذعان بسیاری شاید بتوان آن را بزرگترین تظاهرات سیاسی و مذهبی تاریخ ایران تا آن برهه قلمداد کرد. علاوه بر تهران در بسیاری از شهرهای دیگر ایران نیز اربعین سال 13۵۷ به تبعیت از پیام امام، با شور برگزار شد و در نهایت به صدور قطعنامهای دهمادهای منجر گشت که براساس آن دولت بختیار و شورای سلطنتی غیرقانونی اعلام شدند و درخواست تظاهراتکنندگان این بود که تمامی امور کشور به دست شورای انقلاب اسلامی که توسط امام(ره) تعیین میشوند اداره شود. تظاهرات اربعین 13۵۷ در نهایت تیر خلاص را به اذعان بسیاری از کارشناسان نظامی وابسته به رژیم پهلوی بر پیکره نیمهجان این رژیم وارد کرد و به فاصله ۲۲ روز بعد از این تظاهرات بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
نتیجه
رژیم پهلوی دوم از مدتها قبل بهویژه از نیمه دوم سال 13۵۶ و به دنبال برپایی تظاهراتهای متعدد و سراسری، عملا فلج شده بود و اعتصابهای عمومی نیز وضعیت بغرنج آن را مضاعف کرده بود، اما هرچه به نیمه دوم سال 13۵۷ نزدیک شد، بر حجم و میزان این تظاهرات افزوده گردید. نقطه اوج این حرکات انقلابی در تاسوعا و عاشورای حسینی سال 13۵۷ رقم خورد، اما تیر خلاص را راهپیماییهای گسترده مردمی اربعین همان سال رقم زد. این راهپیماییها در شرایطی رقم خورد که محمدرضا پهلوی در ۲۶ دیماه از کشور خارج شده بود و از سوی دیگر امام(ره) با صدور پیامی بر غیرقانونی بودن شورای سلطنت تأکید نموده و خواستار حضور گسترده مردمی در راهپیمایی اربعین شده بودند. در نهایت نیز ضربه نهایی را راهپیمایی اربعین بر کالبد نیمهجان پهلوی دوم، شورای سلطنت و دولت بختیار به صورت توأمان وارد کرد و به عمر آن پایان داد.
نمایی از میدان آزادی تهران در روز راهپیمایی تاریخی عاشورای سال 1357
پی نوشت:
1. احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۲، ص ۲۰۰.
2. عباس قرهباغی، اعترافات ژنرال، تهران، نشر نی، ۱۳۶۸، ص ۶۹.
3. اکبر فلاحی، محرم و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۰، صص ۱۵۹-۱۶۱.
4. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۹۳، ص ۳۵۰.
5. روحالله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، ص 563.
6. عباس قرهباغی، همان، ص ۲۰۳.
7. رابرت هایزر، ماموریت به تهران، ترجمه نعمتالله عاملی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۰، ص ۱۹۳.