رویکرد و نگاه حکومت پهلوی اول به تبریز؛

زنگ خطر سیاست‌های دولت‌سالار رضاخان

تبریز از جمله شهر‌های ایران بود که بنیه بخش خصوصی آن در حوزه اقتصاد و فرهنگ قوی بود. این مهم زنگ خطری برای سیاست‌های دولت‌سالار رضاشاه بود
زنگ خطر سیاست‌های دولت‌سالار رضاخان
 
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ تبریز به عنوان یکی از نقاط مهم فرهنگی و اقتصادی در منطقه آذربایجان، در تاریخ معاصر ایران تحولات بسیاری دیده است. این نوشتار با هدف بررسی برخی تغییرات، به‌ویژه در ارتباط با سیاست‌های فرهنگی و اقتصادی رضاشاه، نگاشته شده است. این تحلیل می‌تواند نمایانگر دیدگاه و سیاست‌های رضاشاه در قبال اقوام نیز باشد؛ ازاین‌رو، در ادامه سعی شده است موقعیت تبریز در سیاست‌های رضاشاه و پیامد‌های آن سیاست‌ها به بحث گذاشته شود.
 
تبریز و بخش خصوصی؛ تهدیدی برای دولت‌سالاری
در دوره رضاشاه، به بخش خصوصی توجهی نشد و دولت از آن زمان سایه خود را بر همه ابعاد سیاست و اقتصاد ایران گستراند.[1] تبریز از جمله شهر‌های ایران بود که بنیه بخش خصوصی آن در حوزه اقتصاد و فرهنگ قوی بود. این مهم زنگ خطری برای سیاست‌های دولت‌سالار رضاشاه بود. برای مهار بخش خصوصی، استقلال نسبی مدارس ملی در تبریز نادیده گرفته شد و رضاشاه سیاست حذف تدریجی چنین مدارسی را برای همسویی با اهداف خود در پیش گرفت؛ به‌گونه‌ای که از زمان روی کار آمدن پهلوی اول تا سال ۱۳۰۸ش، ده مدرسه غیر دولتی یا به اصطلاح ملی تعطیل شد.[2] پس از ایجاد چنین محدودیت‌هایی، مدارس دولتی بیشتری نسبت به گذشته به فعالیت خود ادامه دادند و مدارس خصوصی به هیچ وجه نتوانستند با آنها رقابت کنند. «دبستان بنات پهلوی» یکی از این مدارس دخترانه بود که در سال ۱۳۰۴ تأسیس شد.[3] علاوه بر این، در دوره پهلوی اول برای اولین بار گواهینامه صلاحیت مدیران مدارس کشوری به دولت و وزارت آموزش و پرورش داده شد.[4]
 
یکی از شعب مدرسه رشدیه در تبریزیکی از شعب مدرسه رشدیه در تبریز
شماره آرشیو: 63966-275م
 
چنین سیاست‌هایی ناشی از ناسیونالیسم مدنظر پهلوی اول بود که سیاست ضد قومی، اسلام‌ستیزی و سلطنت‌طلبی از محور‌های اصلی آن به‌شمار می‌آمد. علاوه بر ناسیونالیسم، ترویج زبان رسمی، که بخشی از طرح تمرکزگرایی بود، و نهادینه شدن کشف حجاب، که یکی از نماد‌های اصلاحات و غرب‌زدگی به‌شمار می‌آمد، دو سیاست فرهنگی این دوره است. برخی از محققان از جمله داوود مناشری دگرگونی آموزش در دوره رضاشاه را با تمایل دولت وقت به تجدید خود و غرب‌زدگی ــ که در آن فرهنگ و رسوم مناطق مختلف ایران جایی نداشت ــ مرتبط می‌دانند.[5]
 
شاه‌پرستی و تلاش برای استحاله قومی
در دوره رضاشاه تغییرات محتوایی و آموزشی در زمینه آموزش و پرورش تا حدودی تمام استان‌ها را فرا گرفت. با وجود این، دولت توجه جدی به سیاست‌های فرهنگی در آذربایجان داشت؛ چرا که حکومت از یک‌سو سعی در تمرکز سیاسی و حذف قوای محلی داشت و از سوی دیگر وضعیت خاص قومی منطقه آذربایجان و شهر تبریز تهدیدی برای مرکز به‌شمار می‌آمد و اجرای برخی سیاست‌های فرهنگی در این منطقه حیاتی بود. یکی از ابزار‌های مهم دولت برای تدوین سیاست‌های فرهنگی محتوای کتاب‌های درسی است؛ چرا که توجه بیشتر به آموزش تاریخ می‌تواند منعکس‌کننده دیدگاه دولت مبنی بر ترویج ناسیونالیسم باشد.[6] اما رضاشاه پا را از آنچه معمول بود فراتر گذاشت.
 
تلاش جدی رضاخان برای نادیده گرفتن دیدگاه‌های مناطق فرهنگی مختلف ایران به‌ویژه در آذربایجان خود را نشان داد. این سیاست باعث شد به‌رغم رشد محتوای درسی و تاریخی در کتاب‌های مدارس، منطقه آذربایجان و تبریز سهمی در محتوای آنها نداشته باشند. معلمان تبریز با اینکه در تألیف کتاب‌های درسی بسیار فعال بودند و در یازده دسته کتاب داشتند، در نگارش کتاب‌های تاریخی شرکت نداشتند. املا، انشا، فارسی‌خوانی، اخلاق و همچنین مطالب آموزشی برای دروس فنی، تجربی و هنری، از جمله محتواهایی بود که معلمان تبریز برای مؤسسات آموزشی تولید می‌کردند، اما مشارکتی در تولید محتوای درس تاریخ نداشتند. کتاب‌های تاریخی را بسیاری از نویسندگان و محققان مرکزی می‌نوشتند؛ بنابراین، می‌توان فرض کرد که انحصار دولت در نوشتن کتاب‌های تاریخ، بخشی دیگر از سیاست‌های اجتماعی دولت رضاشاه بوده است که عمدتا سعی در پررنگ کردن سهم دولت و کاهش سهم مناطق، از جمله منطقه آذربایجان، در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران داشته است.[7]
 
رضاشاه در حقیقت در مسیر افراطی روشنفکرانی گام بر می‌داشت که خواستار اشاعه افراطی زبان فارسی در همه جا بودند و نسبت به «رفع خطر زرد» که اشاره به ترک‌ها داشت هشدار می‌دادند.[8] در چنین شرایطی اقلیت‌ها، از جمله ترک‌ها، احساس می‌کردند که برای تغییر فرهنگ و زبان خود در معرض فشار و تهدید قرار گرفته‌اند. همچنین به تقویت و حفظ هویت فرهنگی و زبانی آنها توجه کافی نمی‌شود و معنای چنین سیاستی جز استحاله قومی نیست.
 
یکی از مدارس دوره رضاشاه
شماره آرشیو: 661-۱ع

تسخیر حوزه عمومی؛ تضعیف اقتصاد و کنشگری تبریز
رضاخان می‌کوشید حوزه عمومی تبریز را نیز به تسخیر دولت درآورد و یکی از
مسیرهای او برای رسیدن به این هدف برگزاری جشن‌های گوناگون همراه سخنرانی و شعرخوانی در حوزه عمومی و مدارس بود. موضوع عمده این سخنرانی‌ها و شعرخوانی‌ها میهن‌پرستی، برتری نژاد آریایی، محکومیت حملات مغول، استفاده و نیاز به زبان فارسی در برابر زبان‌های قومی از جمله زبان ترکی بود. در یکی از این سخنرانی‌ها، ایران به گل سرخی تشبیه شد که رضاشاه باغبان آن به‌شمار می‌آمد و به شرکت‌کنندگان نوید می‌داد که از این به بعد با زحمات واقعی وی، ایران قدم به قدم پیشرفت خواهد کرد.[9]
 
تمام سخنرانی‌های عمومی، در مدارس بزرگ یا سالن‌های تئاتر برگزار و از همه ساکنان شهر برای شرکت در این جلسات دعوت می‌شد. جالب است که بنا به اظهارات وزیر کشور، این سخنرانی‌ها در حالی برگزار می‌شد که بیشتر ساکنان استان‌های آذربایجان شرقی و غربی به زبان فارسی آشنایی نداشتند. آمار مربوط به این مراسم، مقاومت مردم آذربایجان در مقابل سیاست‌های رضاخان را کاملا هویدا می‌کند.
 
بر اساس آمار سال ۱۳۱۸ در مجموع ۱۳۸ سخنرانی با ۲۸.۱۲۵ مخاطب در آذربایجان شرقی برگزار شده است. در همین سال ۴۸۳ سخنرانی در اصفهان با ۹۳.۸۲۲ مخاطب، ۲۴۴ سخنرانی با ۳۰.۶۹۳ مخاطب در کاشان و ۳۷۰ سخنرانی با ۷۴.۰۳۱ مخاطب در ساری برگزار شد. کاملا عیان است که با توجه به گستره جغرافیایی و جمعیتی آذربایجان شرقی، تعداد سخنرانی‌ها و مخاطبان آن بسیار کمتر از سایر شهر‌ها و استان‌های کشور بوده است.[10]
 
تلاش‌های جدی حاکمیت پهلوی اول برای تسخیر حوزه عمومی و سروری دولت بر همه ابعاد جامعه تنها به نافرمانی شهروندان آذربایجان منتهی نشد. گروهی از شهروندان با روبه‌رو شدن با پدیده‌های اجتماعی جدیدی مانند سلطه همه‌جانبه دولت بر اقتصاد، انحصارطلبی، پوشش اجباری و نظام وظیفه، راه مهاجرت را برگزیدند. مهاجرت کارخانه‌داران، کارفرمایان و بازرگانان از تبریز به شهر‌های دیگر به‌ویژه تهران به دلایل متعددی از جمله فشار روزافزون حاکمیت بر آذربایجان، کاهش تجارت با شوروی و انحصار حق تجارت خارجی توسط دولت انجام شد. علاوه بر سرمایه‌داران، کارگران و روستاییان نیز به تهران و شهرستان‌ها مهاجرت کردند. این عوامل به تضعیف اقتصاد و تجارت تبریز به عنوان یکی از پایه‌های اصلی تجارت و اقتصاد ایران منجر شد. هم‌زمان آذربایجانی‌ها اعتقاد داشتند که در نبود نظارت و انحصار سخت دولت بهتر می‌توانند موفقیت اقتصادی و خوشبختی را فراهم آورند[11]
 

فشرده سخن
در دوره حکومت رضاخان، تبریز، یکی از شهرهای قوی ایران در بخش خصوصی و فرهنگی، تحت تأثیر سیاست‌های دولت قرار گرفت. با توجه به رویکرد‌های ملی‌گرایانه و غرب‌زدگی، کاهش تعداد مدارس خصوصی و ترجیح دادن به مدارس دولتی، بخش خصوصی در این شهر رو به ضعف نهاد. این تغییرات، که یکی از ابزار‌های سیاست‌های فرهنگی و ناسیونالیستی دوره پهلوی اول بود و از تلاش حکومت برای همسو‌سازی تمام ایران با اهداف دولت مرکزی پرده برمی‌داشت، به تضاد تبریز با مرکز دامن زد؛ چراکه ترویج فرهنگ ملی و توجه به سیاست‌های فرهنگی مرکزی، به نادیده گرفتن تفاوت‌ها و فرهنگ‌های مناطق مختلف ایران، به‌ویژه آذربایجان منجر شد. این سیاست‌ها باعث انحصار دولت در نگارش کتاب‌های تاریخ و کنترل محتوای آموزشی شد؛ به‌گونه‌ای که فضای معرفتی منطقه و نقش معلمان در تولید محتوا‌های تاریخی نادیده انگاشته شد. چنین رویکردی، که ناشی از تلاش دولت برای ایجاد ارتباط یکپارچه با مرکز و کاهش تأثیرات مناطق به‌ویژه آذربایجان بود، در نهایت مهاجرت سرمایه انسانی و مالی را نیز در پی داشت.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. موسی غنی‌نژاد، اقتصاد و دولت در ایران، تهران، اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی، 1395، صص 331-332.
[2]. حسین امید، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج 1، تبریز، فرهنگ، 1332، ص 331.
[3]. فاطمه اورجی نیک‌آبادی، «مدارس دخترانه تبریز»، زمانه، ش 48 (1385)، ص 14.
[4]. حسین امید، جلال جلال‌شکوهی و یوسف بیگ‌باباپور، تاریخ فرهنگ آذربایجان، تهران، منشور سمیر، 1398، صص 303-318.
[5]. داود مناشری، نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن، ترجمه محمدحسین بادامچی و عرفان مصلح، تهران، حکمت سینا، 1397، صص 145-150.
[6]. غلامرضا وطن دوست، سیمین فصیحی، زهرا حامدی، «نمودهای ناسیونالیسم در کتاب‌های درسی تاریخ دوره پهلوی اول»، تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری، ش 1 (1388)، صص 183-185.
[7]. جلیل نائبیان و محرم قلی‌زاده، «نقش سیاست‌های فرهنگی دوره رضاشاه در وضعیت آموزش و پرورش تبریز»، جستارهای تاریخی، ش 2 (پاییز و زمستان 1389)، ص 99.
[8]. ناصر صدقی، محمد سلماسی‌زاده، ولی دین‌پرست و فرهاد جعفری، «ناسیونالیسم ایرانی و مسأله آذربایجان و زبان ترکی (با تأکید بر مجلات دوره ‌گذار از قاجاریه به پهلوی)»، تاریخ اسلام و ایران، ش ۴۹ (بهار ۱۴۰۰)، صص ۷۸-۷۹.
[9]. جلیل نائبیان و محرم قلی‌زاده، همان، ص 100.
[10]. محمود دلفانی، فرهنگ‌ستیزی در دوره رضاشاه (اسناد منتشرنشده سازمان پرورش افکار) 1317 - 1320 ه‌ - ش، تهران، اسناد ملی ایران، 1376، صص 28-29.
[11]. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، مرکز، ۱۳۸۵، صص ۱۷۹-۱۸۰؛ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۴، ص ۱۸۸.
https://iichs.ir/vdcaiunu.49nmi15kk4.html
iichs.ir/vdcaiunu.49nmi15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما