«علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی، در قامت یک همسر» در گفت‌وشنود با سارا الحسینی

همواره در اندیشه ارتقای زندگی محرومان بود

روایت همسران نخبگان دینی، علمی و اجتماعی، از مدخل‌های شاخص در بازشناخت شخصیت و منش ایشان قلمداد می‌شود. هم از این روی و در گفت‌وشنود پی‌آمده، با بانو سارا الحسینی، همسر علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی، به گفت‌وگو نشسته‌ایم. امید آنکه علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید
همواره در اندیشه ارتقای زندگی محرومان بود
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
نحوه آشنایی و ازدواج سرکار عالی با علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی چگونه بود؟ از ویژگی‌های شخصیتی ایشان، چه روایتی دارید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. ما با هم خویشاوند بودیم و یکدیگر را خوب می‌شناختیم، به همین دلیل هم همسریِ آن بزرگوار را قبول کردم. هنگام ازدواج، من پانزده سال داشتم و ایشان 25 سال. می‌دانستم که اهل علم، مطالعه و درس است. در نجف درس خوانده و آدم زحمتکش و تلاشگری است. در تمام طول زندگی، حتی برای لحظه‌ای او را بیکار ندیدم. همیشه به فکر افراد محروم و مستند بود و دوست داشت در زندگی آنها تغییری ایجاد کند. در رفتار با همه از جمله خانواده، همیشه پایبند به اصول اسلامی و شریعت بود. روابط و مسئولیت‌های درون خانواده شهید هم، مبتنی بر شرع بود. ایشان در هیچ رابطه و معامله‌ای، اصول اسلامی را زیرپا نمی‌گذاشت. ازآنجاکه ما زندگی ساد‌ه و بی‌آلایشی داشتیم، تلخی و ناراحتی‌ای در خانه ما به‌وجود نمی‌آمد. البته ایشان نهایت کوشش خود را می‌کرد که بچه‌ها به اخلاق پایبند باشند و سهل‌انگاری در این زمینه، موجب ناراحتی او می‌شد.
 
علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی، در دوره جوانی
علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی، در دوره جوانی

شیوه‌های تربیتی ایشان در مراوده با فرزندان را چگونه دیدید؟
ارتباط شهید با فرزندانش، بسیار عالی بود، فراوان به آنها محبت می‌کرد و برای تربیتشان می‌کوشید. البته مشغله‌های دینی و فرهنگی شهید، زیاد بود و اوقات کمی را در خانه می‌گذراند، اما همان وقت اندک را که داشت، به خانواده اختصاص می‌داد. بسیار خوش‌اخلاق بود و حضورش، اسباب شادی همه می‌شد. حتی همسایه‌ها هم، از دیدنش خوشحال می‌شدند و به ایشان علاقه داشتند. هدف شهید از تربیت فرزندان، آماده کردن آنها برای یاری به امام زمان(عج) و خدمت به مردم و خانواده بود. ایشان به بچه‌ها اجازه نمی‌داد که حتی به شوخی هم دروغ بگویند. با همه فرزندانش انس و الفت داشت و با آنان یکسان رفتار می‌کرد. تمام هدفش این بود که بچه‌ها تحت تعلیمات آل‌محمد(ص) بزرگ شوند. شهید همه زندگی خود را وقف امام زمان(عج) و خدمت به ملت و وطن خود کرده بود و با وجود مشغله، شهرت و محبوبیت، مسئولیت‌های خانوادگی را هم، طبق اصول اسلامی و به نحو احسن انجام می‌داد.
 
نگاه شهید عارف الحسینی به جایگاه و نقش زنان در جامعه اسلامی چگونه بود؟
ایشان برای زنان احترام زیادی قائل بود و مادر و همسرش را نیز بسیار تکریم می‌کرد. ایشان روی تعلیم و تربیت مردان و تأثیر آن بر تربیت زنان، تأکید فراوانی داشت و به برابری در تربیت و آموزش برای زنان و مردان قائل بود. همواره تأکید می‌کرد که زنان باید در ابعاد مختلف زندگی پیشرفت کنند و علم، دانش و هنر را بیاموزند. از نظر شهید در تربیت زنان، رعایت حجاب از اهمیت خاصی برخوردار بود.
 
از خاطرات تلخ و شیرین زندگی خویش با شهید عارف الحسینی، به مواردی اشاره کنید.
زندگی من با شهید، سراپا شیرینی و لطف بود و هیچ‌وقت تلخی‌ای بین ما رخ نداد. ما نسبت به سلامت زندگی‌مان مطمئن و درنتیجه شاد بودیم. شهید هر کاری را برای رضای خدا انجام می‌داد و اگر کمکی به کسی می‌کرد و او متقابلا قدردانی می‌نمود، می‌گفت: برای رضای خدا بوده است و تشکر لازم نیست. رفتار ایشان در ادوار قبل و بعد از رهبری، هیچ تفاوتی نکرد و با مرور زمان، محبتش بیشتر هم می‌شد. شهرت هیچ تأثیری روی رفتار او نگذاشته بود.
 
با ماجرای شهادت ایشان چگونه مواجه شدید؟ به نظر شما چه عناصر و جریاناتی در این واقعه دخیل بودند؟
شنیدن خبر شهادت ایشان، برایم قابل تحمل نبود و نمی‌دانم چگونه این واقعه را تحمل کردم! هرچند از دست دادن او برایم سخت ناگوار بود، اما خوشحال بودم که در راه هدفش به درجه شهادت نائل شده است. خبر شهادت ایشان را به بهانه فوت عمویش به من دادند! من آن موقع در پیوار، یعنی جایی که خانه پدری شهید هست، بودم. من فقط برای چند لحظه در هنگام تشییع، جسد مبارکش را دیدم و شهادتش را به او تبریک گفتم. مراسم عزاداری برای ایشان، در سراسر پاکستان، در کشورهای اسلامی و حتی کشورهای غربی هم برگزار شد. من در محلی زندگی می‌کردم که به خاطر فرهنگ خاصی که دارد نتوانستم در مراسم تشییع شرکت کنم، اما از دیگران می‌شنیدم که مراسم بی‌سابقه بوده است!
به نظر من کسانی او را به شهادت رساندند که از تأثیرگذاری وی در اعتلای تشیع در پاکستان آگاه بودند و نمی‌خواستند این اتفاق بیفتد. وهابیون، حکومت بعث عراق، آمریکا و رژیم صهیونیستی می‌دانستند که ایشان در پاکستان امام خمینی دیگری خواهد شد و از تکرار انقلاب ایران در پاکستان، وحشت داشتند.
 
و سخن آخر؟
شهید هنوز هم برای من زنده است. بسیار انسان شایسته و ارجمندی بود و دغدغه‌ای جز آگاهی‌بخشی به نسل جوان نداشت. همیشه دعا می‌کرد که خداوند شهادت را نصیب او کند و خدا هم دعایش را مستجاب کرد. حس می‌کنم که او از دنیا نرفته و یادش هر روز برایم تازه‌تر می‌شود. امام خمینی تأکید کردند که افکار شهید را زنده نگه دارید و من در این زمینه حس می‌کنم که او همچنان زنده است.
https://iichs.ir/vdcaiwnu.49nyo15kk4.html
iichs.ir/vdcaiwnu.49nyo15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما