«درنگی در سیره علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی-2» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام سیداحمد حسین حسینی

او «وحدت کلمه» را درمان درد شیعیان پاکستان می‌دانست

حجت‌الاسلام سیداحمد حسین حسینی، از شاگردان و تربیت‌شدگان علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی است. او سال‌ها پس از شهادت آن بزرگ، همچنان معتقد است که شیعیان پاکستان، تاکنون رهبری به جامعیت و کارآمدی وی نداشته‌اند و درمان دردهای اکنون آنان نیز، در گرو بازگشت به مکتب آن رهبر نامور و آموزه‌های آن است
او «وحدت کلمه» را درمان درد شیعیان پاکستان می‌دانست
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
از چه دوره‌ای و چگونه با زنده‌یاد علامه سیدعارف حسین الحسینی آشنا شدید؟ و این آشنایی چگونه توسعه و تعمیم یافت؟
بسم الله الرحمن الرحیم. در کلاس دوم راهنمایی بودم که شهید بزرگوار علامه سیدعارف حسین الحسینی را شناختم و تحت ‌تأثیر شخصیت ایشان، جذب تحصیل علوم دینی شدم و به مدرسه‌شان رفتم. خاطرم هست که حدود پنج کتاب حوزوی را پیش ایشان خواندم، از جمله: شرح امثله، عوامل ملامحسن، صمدیه، که این آخری را به تنهایی نزد ایشان تلمذ کردم. در دورانی که ایشان رهبر شیعیان پاکستان شدند، معالم درس می‌دادند. برنامه درسی‌ای که ایشان برای طلاب تدارک دیده بود، خیلی عمیق و جالب بود. شیوه ایشان این‌گونه بود که تا طلبه درسی را درست یاد نگرفته بود، حتی یک خط هم جلو نمی‌رفت و آن‌قدر درس قبلی را از او می‌پرسید تا مطمئن می‌شد که خوب یاد گرفته و آن وقت، درس جدید را به او می‌گفت. اصرار داشت که مطالب را دقیق و کامل بفهمیم. ایشان طلبه‌ها را در حد جلد اول شرح لمعه، پیش خود نگه می‌داشت و سپس طلاب علاقه‌مند به ادامه تحصیل را به حوزه علمیه قم می‌فرستاد. ایشان به تمام معنا، به حضرت امام تأسی کرده بود و مثل ایشان روی دو نکته بسیار تأکید داشت: تعلیم و تعلم. هر پنجشنبه کلاس درس اخلاق داشت. به‌شدت اعتقاد داشت که تحصیل عربی، ادبیات و دروس حوزوی نیستند که علما را از سایر مردم متمایز می‌سازند، بلکه این درس اخلاق است که موجب برتری آنها می‌شود. من در آن دوره فارسی را خوب بلد نبودم. ایشان نوارهای دروس اخلاق آیت‌الله مشکینی و سخنرانی‌های شهید آیت‌الله مطهری را برایمان می‌گذاشت و می‌گفت: «اینها چهره‌های برجسته شیعه هستند و شما طلبه‌ها، باید خوب به درس‌هایشان گوش بدهید». ما آنها را نمی‌شناختیم، ولی می‌دیدیم که ایشان عاشق آنهاست و همین باعث می‌شد که به درس‌های آنها گوش بدهیم.
 
سیداحمد حسین حسینی

در کشور پاکستان، علمای شیعه فراوان بودند. علت انتخاب علامه سیدعارف حسین الحسینی به رهبری شیعیان، به‌رغم جوانی ایشان چه بود؟
واقعا موضوع رهبری ایشان، خیلی عجیب بود! بعد از رحلت مرحوم مفتی جعفر حسین، مسئله جانشینی ایشان در محافل شیعه پاکستان مطرح شد. به نظر من تقوا، خلوص و ایمان قوی ایشان، باعث شد همه کسانی که مشتاق دیدن این فضایل در یک فرد بودند، به ایشان جذب شوند. اصولا انسان به کسانی که روح تعبد و تقوا در آنان قوی است، اعتماد می‌کند. ایشان متقی و قابل اعتماد بود و شرایط یک رهبر شایسته را داشت.
 
سیره ایشان در مقام رهبری شیعیان پاکستان را چگونه دیدید؟
ایشان با غم و درد مردم شریک بود و هر کسی فکر می‌کرد که شهید تنها با او صمیمی است و غم او را می‌خورد؛ به همین دلیل محبوب قلب‌ها بود و همه محبت خاصی به او داشتند. در مواجهه با گروه‌ها و مسلک‌های دیگر هم، همواره مانند امام از وحدت سخن می‌گفت. همیشه سعی می‌کرد دیگران را جلو بیندازد و هیچ‌وقت خودش جلو نمی‌افتاد. همیشه در نمازجماعت‌ها، پشت سر امام جماعت سایر مساجد می‌ایستاد و با همه رابطه صمیمانه و خوب و سازنده داشت. به‌قدری روی اتحاد همه مذاهب اسلامی حساس بود و دراین‌باره کار می‌کرد که در تشییع جنازه ایشان از همه گروه‌ها و مذاهب شرکت کرده بودند.
 
در دوران رهبری شهید عارف الحسینی، چه عناصر و جریاناتی در مسیر اقدامات ایشان مانع ایجاد می‌کردند؟
بعضی از مشکلات را اقوام ایجاد می‌کردند. برخی از مسائل هم، به اخلاقیات و رسوم اجدادی مربوط می‌شد. بخشی هم مشکلاتی بود که قدرت‌های بزرگ دنیا ایجاد می‌کردند و از خارج از کشور تحمیل می‌شد. رفتار بعضی از دوستان هم، شهید را خیلی آزار می‌داد، به گونه‌ای که آن بزرگوار به گریه می‌افتاد و ما هم از گریه ایشان متأثر می‌شدیم!
 
مواجهه ایشان با سلفی‌گری پاکستانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
شهید در مورد همه گروه‌ها شعار وحدت سر می‌داد، اما در مقابل سلفی‌ها محکم می‌ایستاد؛ چون می‌دانست که اینها اصلاح‌پذیر نیستند! حتی موقعی که به ما درس عقاید می‌داد، فریادش از دست کارهای سلفی‌ها به آسمان می‌رسید و در کل تاریخ اسلام، آنها را مزدور قدرت‌های دیگر می‌دانست. آنها تا هم‌اینک نیز، یکی از مهم‌ترین موانع آرامش و امنیت پاکستان هستند.
 
شهید عارف الحسینی در مواجهه با خرافات، اعم از مذهبی و غیر مذهبی چه رویکردی داشت؟ در این عرصه تا چه میزان موفق شد؟
به عنوان یک رهبر، ورود ایشان به بعضی زمینه‌ها فوق‌العاده دشوار بود. از همان اول هم بعضی‌ها در مورد ایشان، شایعه‌سازی‌های بدی می‌کردند. اینها کسانی بودند و هستند که نسبت به شیعه نظرات خاصی دارند و مثلا می‌گفتند: ایشان «یا علی مدد» را قبول ندارد! این شایعه خیلی به ضرر شهید تمام شد؛ چون عده زیادی از شیعیان، نسبت به این شعار تعصب دارند. شهید باید انرژی و وقت زیادی را صرف می‌کرد تا این سوءتفاهمات را برطرف کند و رویکردهای اصلی خویش را پی بگیرد. اصلاح شیوه عزاداری بر حضرت سیدالشهدا(ع)، از جمله نکاتی بود که شهید بر آن اصرار فراوانی داشت. آن رهبر مظلوم در این زمینه، حتی با خانواده خود هم اختلاف نظر داشت! آنها این مراسم را با ساز و نمایش برگزار می‌کردند، اما ایشان از اینکه مراسم عزاداری امام حسین(ع) شبیه مجالس صوفیان شود، زجر می‌کشید! تغییر این شیوه، یک کار فرهنگی بزرگ را می‌طلبید و ایشان پس از مدتی و تا حدودی، در این زمینه موفق شد.
 
میزان توفیق شهید عارف الحسینی در بسط مکتب امام خمینی در پاکستان، تا چه میزان بود؟ ایشان دراین‌باره، از چه شیوه‌هایی استفاده می‌کرد؟
قبل از رهبری ایشان، اندیشه حضرت امام در محافل خاصی که سطح علمی‌شان بالا بود و در سطح محدودی مطرح بود. شهید نوارهای سخنرانی‌ امام و فیلم‌هایی را که از ایران آورده بود، ده به ده می‌برد و در حسینیه‌ها پخش و مردم را با انقلاب ایران آشنا و خط رهبر انقلاب را برایشان تشریح می‌کرد. عادت شهید این بود که از مرجعیت به طورکلی دفاع می‌کرد. یک بار کسی درباره مرجعی که در قم مشکلاتی داشت، حرفی زد و شهید با قاطعیت گفت: «شما حق ندارید درباره یک مرجع، حرف نامناسبی بزنید»، درحالی‌که قبل از آن همه تصور می‌کردند که شهید از شنیدن این حرف‌ها خوشحال شود! هنگامی هم که حضرت امام ایشان را به عنوان نماینده خود انتخاب کردند، جایگاه معنوی ایشان ارتقای زیادی پیدا کرد و دست شهید در بعضی از زمینه‌ها باز شد و توانست پیشرفت خوبی داشته باشد.
 
هنگام مسافرت شهید عارف الحسینی به قم در دوره رهبری ایشان، شما در حوزه علمیه این شهر در حال تحصیل بودید. از آن سفر و حاشیه و متن آن، چه خاطراتی دارید؟
ایشان طلاب پاکستانی را جمع کرد و گفت که بودن در حوزه علمیه قم را غنیمت بشماریم. ما در آن دیدار، حدودا بیست نفر بودیم. بعد از همه ما پرسید: برنامه‌مان چیست و آیا در حوزه می‌مانیم یا نه؟ به ما توصیه کرد که خیلی زود، دنبال ازدواج و بچه‌دار شدن نرویم و خودمان را گرفتار تأمین معاش خانواده نکنیم و وقتمان را صرف درس و بحث کنیم، تا به درجه‌ای برسیم که به درسمان لطمه‌ای وارد نشود. من به شهید گفتم: می‌خواهم حداقل چهار سال در حوزه بمانم... و به تصور خودم، این مدت کافی بود! شهید ناراحت شد و گفت: «من شش سال در حوزه نجف ماندم و 26 سال داشتم که ازدواج کردم. شما چرا این‌قدر زود دنبال این‌جور حرف‌ها می‌روید؟» شهید اصرار زیادی داشت که بیشتر در حوزه بمانیم و خوب درس بخوانیم.
 
آیا اثر مکتوبی نیز از شهید عارف الحسینی به یادگار مانده است؟ ایشان چقدر شاگردان خود را به تألیف تشویق می‌کردند؟
شهید بسیار اهل مطالعه بود. ما همواره شاهد بودیم که ایشان حتی در مواقع سفر هم مطالعه می‌کند. بسیار اهل پژوهش و تحقیق بود، اما به خاطر کثرت مشغله و نداشتن فرصت، مجال پیدا نمی‌کرد تا آنها را بنویسد و تبدیل به کتاب کند. پس از شهادت ایشان، برخی از دوستان مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها و خاطرات آن بزرگوار را چاپ کردند. همواره به طلاب تأکید داشت که بنویسند و می‌گفت: «علم را با قلم حفظ کنید، چون علم فرّار است». همیشه می‌گفت: «هر چه را که می‌شنوید و یاد می‌گیرید بنویسید؛ این نوشتن باعث می‌شود که مطلب در ذهنتان بماند»، که همین‌طور هم هست.
 
سیداحمد حسین حسینی

خبر شهادت ایشان را چگونه دریافت کردید؟
صبح بود و من در مدرسه حجتیه قم بودم. از خواب بیدار شدم و می‌خواستم صبحانه را آماده کنم که از بلندگوی مدرسه صدای قرآن بلند شد! دوستان گریه می‌کردند. از آنان پرسیدم چه شده، که گفتند: در پیشاور این اتفاق افتاده و شهید مجروح شده است و او را به بیمارستان برده‌اند! اخبار ضد و نقیضی به ما می‌رسید. درس تعطیل شد و همگی سینه‌زنان از مدرسه حجتیه بیرون آمدیم! همه می‌پرسیدند: چه خبر شده؟ و ما نمی‌توانستیم حرفی بزنیم و فقط گریه می‌کردیم! وضع خیلی بدی بود و روز و شب آشفته‌ای را از سر گذراندیم. فراق شهید برایمان بسیار دشوار بود. وقتی که خبر شهادت ایشان رسما اعلام شد، درد ما هم صد چندان شد!
 
سال‌ها از شهادت علامه سیدعارف الحسینی می‌گذرد. تأثیر دوران رهبری ایشان در میان شیعیان پاکستان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ایشان هنوز هم برای شیعیان، یک رهبر و اسوه نمونه است و بسیاری تلاش می‌کنند تا راه ایشان را ادامه بدهند. هدف همه ما پیاده کردن اندیشه‌های شهید است، ولی حتی دوستان نزدیک ایشان هم نتوانسته‌اند اهداف ایشان را آن‌گونه که شایسته است پیدا کنند، ما که جای خود را داریم! ما پس از شهادت ایشان رهبری واحد نداریم و این دردی است که همه از بابت آن زجر می‌کشیم! برای رفع مشکلات شیعیان پاکستان، تنها راه همان است که شهید توصیه می‌کرد: «وحدت کلمه».
https://iichs.ir/vdce778w.jh8eoi9bbj.html
iichs.ir/vdce778w.jh8eoi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما