«درنگی در سیره علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی-4» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام سیدیعقوب حسین جعفری

هرکس که او را می‌دید، شیفته امام می‌شد

علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی، نماینده رسمی امام خمینی در پاکستان به‌شمار می‌آمد و به گاهِ رهبری شیعیان این کشور، بسا ذهن‌ها و دل‌ها را با انقلاب و نظام اسلامی آشنا ساخت و به خدمت آن درآورد. در گفت‌وشنود پی‌آمده، حجت‌الاسلام سیدیعقوب حسین جعفری، از شاگردان آن بزرگ، به بسط این مقوله پرداخته است
هرکس که او را می‌دید، شیفته امام می‌شد
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
آشنایی شما با علامه شهید سیدعارف حسین الحسینی و تلمذتان در نزد ایشان، از چه دوره‌ای آغاز شد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من در سال 1979م، که در مدرسه جعفریه مشغول تحصیل شدم، با شهید بزرگوار علامه سیدعارف حسین الحسینی آشنا شدم. ایشان استاد ما بود و من دروس حوزوی را با ایشان شروع کردم. قبلا اصلا ایشان را نمی‌شناختم. این آشنایی، به مقطع اوایل انقلاب ایران برمی‌گردد.

در منش شهید عارف الحسینی، چه نکاتی برجسته می‌نمود؟
آن بزرگوار بسیار خوش‌اخلاق و خوش‌برخورد بود. هر کسی که برای بار اول ایشان را می‌دید، احساس می‌کرد چندین سال است که او را می‌شناسد. تواضع کم‌نظیر و خوشرویی ایشان، هر کسی را جذب می‌کرد. همه اینها عنایات خداوندی بود، ولی قطعا ایشان هم زحمات زیادی را متحمل شده بود تا خود را به این مدارج برساند. ایشان تنها شخصیت در میان علمای شیعه پاکستان بود که مسائل جاری و مبتلابه جامعه را تجزیه و تحلیل می‌کرد و اطلاعات و قدرت سنجش ایشان، در تمام زمینه‌های دینی، فرهنگی و سیاسی کاملا بارز بود. ما در آن موقع، هیچ شناختی از امام خمینی نداشتیم و ایشان را نمی‌شناختیم. فقط می‌دانستیم که در ایران انقلابی صورت گرفته و درگیری‌هایی بوده است، ولی از وقتی که با شهید آشنا شدیم و ایشان ویژگی‌های امام را برایمان توضیح داد، مقلد ایشان شدیم. نه تنها ما، هر کسی که ایشان را می‌دید و توصیف امام را از زبان ایشان می‌شنید، شیفته امام می‌شد. یا مثلا ما هیچ اطلاعی از علت و ماهیت جنگ ایران و عراق نداشتیم. ایشان بود که با پخش نوارها یا فیلم‌هایی درباره مسائل ایران، ذهن ما را نسبت به مسائل گوناگون روشن کرد. ویژگی‌هایی را که من در ایشان دیدم، در هیچ فرد دیگری ندیدم.
 
سیدیعقوب حسین جعفری

روش تربیتی و آموزشی شهید عارف الحسینی را چگونه دیدید؟
مهم‌ترین ویژگی شهید این بود که هر توصیه‌ای که به دیگران می‌کرد، اول خودش به آن عمل می‌نمود. حتی موقعی که حدیث یا روایتی را می‌خواند، ابتدا خوب تأمل می‌کرد تا ببیند آیا خودش به آن عمل می‌کند یا نه و اگر نمی‌کرد، حرفش را نمی‌زد! همیشه هم می‌گفت: «من در حدی نیستم که بتوانم به شما اخلاقیات را یاد بدهم!». اما عملا جوری رفتار می‌کرد که همه از ایشان می‌آموختند. موقعی که نزد ایشان درس می‌خواندم، برای ایشان مجله «پاسدار اسلام» می‌آمد. ایشان این مجله را به ما هم می‌دادند تا مطالعه کنیم. همیشه جملات شخصیت‌های برجسته‌ای چون شهید آیت‌الله مطهری را برایمان می‌خواند و هفته‌ای یک روز برایمان حدیث اخلاقی می‌گفت، اما زیاد علاقه نداشت درباره اخلاق حرف بزند و بیشتر ترجیح می‌داد در عمل نشان بدهد که باید چه کار کنیم. همیشه می‌گفت: «من خودم صاحب فلان فضیلت نیستم، اما شما سعی کنید که باشید». اسوه اخلاق نیکو و رفتار اسلامی بود، اما با تواضع، مکارم اخلاقی خود را انکار می‌کرد! در زمینه تربیت طلاب، بسیار جدی و در عین حال مهربان و صمیمی بود. همین محبتش هم بود که شاگردان را جذب می‌کرد و همه با دل و جان به حرف‌هایش گوش می‌دادند. بیشتر مثل یک دوست و رفیق بود تا یک معلم، به همین دلیل خیلی راحت همه سؤالاتمان را از ایشان می‌پرسیدیم و ایشان هم به سهولت جوابمان را می‌داد. احترام ما را همیشه نگه می‌داشت و اعتماد به نفس و عزت نفسمان را تقویت می‌کرد. ما هم وقتی برخوردهای محبت‌آمیز ایشان را می‌دیدیم، طبعا روزبه‌روز به او علاقه بیشتری پیدا می‌کردیم. همیشه به ما توصیه می‌کرد که خوب درس بخوانیم تا بتوانیم کارهای اساسی بکنیم. معتقد بود که اگر خوب تحصیل و خودتان را قوی کنید، در آینده می‌توانید کارهای اساسی را انجام بدهید.
 
مختصات نگاه شهید عارف الحسینی به امام خمینی و انقلاب اسلامی چه بود؟ ایشان با استفاده از چه شیوه‌هایی، به معرفی رهبرکبیر انقلاب اسلامی می‌پرداخت؟
ایشان معتقد بود که درست است که امام خمینی ایرانی‌تبار است و شناسنامه ایرانی دارد، اما متعلق به تمام جهان اسلام و انقلاب ایران، انقلابی جهانی است. ایشان امام را رهبر و ولی‌فقیه همه مسلمین جهان می‌دانست و به شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر تأسی می‌کرد که درباره امام گفته بودند: «همان‌گونه که امام خمینی ذوب در اسلام است، شما هم ذوب در ایشان باشید». شهید حقیقتا ذوب در امام بود. در آن منطقه از شاگردان امام، افراد دیگری هم بودند، اما ایشان از همه آنان متفاوت می‌نمود. حدیث معروفی هست که هر کسی که برای خدا قدمی برمی‌دارد، خدا دل‌های همه را متوجه او می‌کند. امام خمینی و شهید عارف الحسینی، مصداق کامل این حدیث بودند. حضرت امام هم شناخت کاملی از شهید داشتند و در پیامی که به مناسبت شهادت ایشان دادند، فرمودند: «من فرزند عزیزی را از دست داده‌ام».
 
در دوره رهبری شهید عارف الحسینی، کسانی بودند که اعتقاد داشتند گفتار و رفتار ایشان، در واقع نوعی تبلیغ سیاسی برای انقلاب اسلامی ایران و رهبری آن است. شهید با این نگاه، چگونه مواجه می‌شد؟
نکته تأسف‌بار این است که حتی برخی از دوستان و شیعیان هم می‌گفتند: انقلاب ایران به ما ربطی ندارد، اما شهید تا لحظه شهادت، واقعا به امام خمینی و انقلاب اسلامی اعتقاد داشت. قبل از رهبری ایشان، مقلدین آیت‌الله حکیم و آیت‌الله خویی در پاکستان زیاد بودند و امام خمینی چندان مقلدی نداشتند! شهید تنها مروّج امام در آن منطقه بود و بقیه علما، با ایشان بحث و گفت‌وگو می‌کردند، ولی ایشان به دلیل شناختی که از امام داشت، استقامت می‌کرد و همین امر موجب ثبیت و توسعه فراوان مرجعیت امام در پاکستان شد.
 
قدری به عقب برگردیم. شهید عارف الحسینی به‌رغم وجود عالمان مسن‌تر و پرسابقه‌تر در پاکستان، از چه روی به رهبری شیعیان انتخاب شد؟
این پرسش برای خیلی‌ها مطرح بود. موقعی که ایشان رهبر شد، من در پاکستان نبودم، اما می‌توانم بگویم که ایشان ویژگی‌هایی داشت که دیگر علمای پاکستان نداشتند، از جمله بینش باز سیاسی. دیگر علما، دین را در حد به‌جا آوردن احکام و شعائر ترویج می‌کردند و کاری به مسائل سیاسی و اجتماعی نداشتند، اما شهید می‌گفت: «دیانت ما عین سیاست ماست و باید از مسائل سیاسی و اجتماعی، اطلاع داشته باشیم و در برابر آنها واکنشِ به‌هنگام نشان بدهیم». ایشان از نظر سنی و علمی، از برخی از علمای پاکستان پایین‌تر بود، اما در عین حال ویژگی‌هایی داشت که کاملا ایشان را از دیگران ممتاز می‌کرد. از جمله اینکه اندیشه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی‌اش بی‌نظیر بود. از همه مهم‌تر اینکه مشیت خداوند بود که ایشان به میدان بیاید تا به مردم خدمت کند. جنبه‌های عرفانی و معنوی‌ای که ما در ایشان دیدیم، در بسیاری از علمای دیگر ندیدیم. دعا خواندن ایشان عجیب بود و به هنگام آن، گریه می‌کرد. خصلت‌هایی داشت که خیلی روی ما تأثیر می‌گذاشت. شهید موقعی که رهبر شیعیان پاکستان شد، با وجود مشغله‌های فراوان، هیچ‌وقت نماز شب و دعای کمیلش ترک نشد. او در این مقام، بیشتر متوجه و متذکر بود.
 
سیدیعقوب حسین جعفری

سیره شهید عارف الحسینی در مقام رهبر شیعیان پاکستان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
مهم‌ترین مبنای ایشان در رهبری، اتحاد مذاهب مختلف اسلامی و مسلمین بود. در دورانی که با ایشان بودیم، دیدیم که خیلی‌ها به خاطر نحوه رفتار ایشان شیعه شدند. شهید با اینکه عاشق اهل بیت(ع) بود، با اهل سنّت هم ارتباط راحت و صمیمانه‌ای داشت و همین باعث می‌شد که آنها هم به او جذب شوند. ایشان از مسائل مهم و جاری، فهمی عمیق داشت و همه آنها را تجزیه و تحلیلِ دقیق می‌کرد.
در مقام انجام وظیفه رهبری، بس خستگی‌ناپذیر بود و گاهی تا 2 بعد از نیمه‌شب کار می‌کرد. همه شاهد بودند که بسیار زحمت می‌کشید. خیلی‌ها تلاش می‌کردند تا ایشان را آمریکایی، کمونیست و یا حتی وهابی معرفی کنند! یادم هست یک سال از رهبری ایشان گذشته بود که از صدا و سیمای ایران آمدند تا با ایشان مصاحبه کنند. پرسیدند: شما در عرض این یک سال چه کرده‌اید؟ ایشان گفت: «تلاش کرده‌ام اثبات کنم که شیعه هستم!». متأسفانه حتی برخی از شیعیان ناآگاه هم، به ایشان تهمت می‌زدند. در دورانی که رهبری به عهده‌اش بود، فشارهای روحی زیادی را تحمل کرد. ایشان اولین کس در پاکستان بود که راه‌پیمایی روز قدس را به راه انداخت. شهید عارف الحسینی شجاعت خاصی داشت. ایشان می‌دانست با وجود حاکمان زورگویی چون ضیاءالحق، احتمال بروز هر اتفاقی برای او هست. بااین‌همه حرفش را می‌زد و از کسی ابائی نداشت. در دوره رهبری به بسیاری از نقاط پاکستان رفت و در همه جا مدارس، مساجد و حسینیه‌هایی را افتتاح می‌کرد. اگر ایشان زنده می‌ماند، با خلق خوش و تأثیرگذاری گسترده و عمیقش، می‌توانست خیلی‌ها را شیعه کند، اما متأسفانه دشمن که همیشه در کمین انسان‌های تأثیرگذار و ضداستعمار است، ایشان را از ما گرفت. با تمامی شهرت و آوازه‌اش در دوره رهبری، بسیار ساده‌زیست بود و مطلقا دنیاطلبی در ایشان وجود نداشت. هنگامی که به شهادت رسید، رادیوهای بیگانه گفتند: «او امام خمینی شبه‌قاره هند بود». ذره‌ای تکبر در وجودش نداشت و بسیار خوش‌طبع و خوش‌سفر بود.
 
آیا راه ایشان پس از شهادتشان ادامه پیدا کرد؟
متأسفانه خیر؛ چون بسیاری از پیروان و دوستان ایشان شهید، عده‌ای تبعید و فراری، یا دلسرد و مأیوس شدند! البته کسانی که شهید عارف الحسینی را درک کرده باشند، هیچ‌وقت ایشان را فراموش نمی‌کنند، ولی مسلما دیگر رهبری چون ایشان به عرصه نیامد. نباید از یاد برد که کار کردن در پاکستان بسیار سخت است؛ چون مذاهب گوناگون در آنجا هستند و خود شیعه هم یکدست و هماهنگ نیست. ایشان اگر چند سال دیگر زنده می‌ماند، اوضاع پاکستان کلا تغییر می‌کرد؛ به همین دلیل هم ضیاءالحق با کمک بیگانگان، ایشان را به شهادت رساند.
https://iichs.ir/vdchzzni.23nkvdftt2.html
iichs.ir/vdchzzni.23nkvdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما