تهران صورت هشت ضلعی ناقص‌الاضلاعی داشت که با خندقی که به دورش حفر کرده بودند از اراضی اطرافش جدا می‌شد و ارتباط آن با خارج شهر تنها به وسیله دروازه‌ای بود که اطرافش ساخته شده بود.
حدود و ثغور طهران قدیم
تهران صورت هشت ضلعی ناقص‌الاضلاعی داشت که با خندقی که به دورش حفر کرده بودند از اراضی اطرافش جدا می‌شد و ارتباط آن با خارج شهر تنها به وسیله دروازه‌ای بود که اطرافش ساخته شده بود.
عرض خندق1 بین شش تا 10 ذرع و عمق آن تقریباً چهار ذرع بود و این آخرین خندق شهر بود که در زمان ناصرالدین‌شاه حفر شده، محدوده شهر را نسبت به برج و باروهایی که در عهد شاه طهماسب صفوی کشیده شده بود و بیش از یک فرسخ محدوده نداشت تا چهار برابر وسعت بخشیده بود.
 
حدود جغرافیایی تهران در زمان مورد بحث عبارت بود از:
شمال: از شرق به غرب، در طول خیابان شاهرضا نرسیده به پیچ شمیران تا کمی بعد از چهارراه کالج که به شکل مایل به طرف غرب و خیابان 30 متری ممتد می‌گردید.
غرب: از زیر چهارراه شاه [چهارراه جمهوری] تا نزدیک میدان گمرک.
 
جنوب: در امتداد خیابان شوش2 تا میدان شوش.
شرق: در مسیر خیابان شهباز3 تا بعد از میدان ژاله که کج و معوج و با اضلاعی ناقص در جهات فرعی به یکدیگر پیوسته هشت ضلعی نامتناسب شهر را به وجود می‌آورد.
خیابان‌های مذکور غیر از خیابان شوش که بعد از همه احداث شد اولین خیابانهایی بودند که در زمان پهلوی اول از زمین‌های دولتی، یعنی خندق‌هایی که پر شدند، به وجود آمد و با ایجاد آنها ضرر و زیانی متوجه کسی نشد.4و5
 

منظره هوایی بخشی از شهر تهران و عمارت تکیه دولت در اواخر دوره قاجاریه
شماره آرشیو: 60608-275م

پی نوشت:
 
1. خندق عبارت بود از مجرای عمیقی که جهت حفاظت شهر حفر شده بود و هنگام حمله دشمن در آن آب می‌بستند و ارتباط شهر با خارج به وسیله پل‌های جلوی دروازه‌ها برقرار می‌گردید.
2. این خیابان بعدها کشیده شده نامگذاری گردید و در آن زمان فقط به صورت خندق و خاکریز وجود داشت.
3. این خیابان نیز بعدها کشیده شده نامگذاری گردید. قریه دولاب در شرق این خیابان بود.
4. برای پر شدن و آباد شدن تکه خندقهایی که در گوشه و کنار خیابانهای جدیدالاحداث باقی می‌ماند بلدیه (شهرداری) دستور داد هر کس آنها را پر کند متعلق به خودش باشد و به او سند مالکیت بدهند. به این ترتیب خندقها پر شد و روی آنها دیوارکشی و خانه‌سازی کردند. نامرغوب‌ترین آنها خندقهای دو طرف خیابان شاهرضا بود که می‌گفتند زمینش شنی است و خاک رس ندارد به درد خشت زدن نمی‌خورد و کمتر کسی به تصرف آنها میل می‌نمود.
5. جعفر شهری، گوشه‌ای از تاریخ اجتماعی طهران قدیم، ج 1، تهران، معین، 1370، صص 13ـ14. https://iichs.ir/vdcd.90o2yt0k5a26y.html
iichs.ir/vdcd.90o2yt0k5a26y.html
نام شما
آدرس ايميل شما