تولد شوم؛ نژادپرستي از نوع صهيونيستي «آنها» و «ما» (صفحه ۳)
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛

کشتار يهوديان در سال 1945 در آلمان براي يهوديان باقي مانده «خوش بيني شادي‌آفريني به همراه داشت. آرزوهاي زنده‌هاي باقيمانده يهوديان اروپايي مورد توجه قرار گرفت و انتقال آنان به فلسطين در يک مقياس قابل توجهي با حمايت و تأييد جهاني انجام، و کامنولث يهوديان تشکيل شد.» 46 اين کشتار همان چيزي بود که هرتزل به دنبالش بود. او معتقد بود که تا مسئله يهوديان جنبه سياسي به خود نگيرد، حل نمي‌شود. هلوکاست براي يهوديان همچون آتشي بود که بر ابراهيم نبي گلستان شد. زيرا براي صهيونيست‌ها شادي آفرين و حلال مشکلات بود. لذا چنان که گفتيم با دامن زدن و همراهي با ياران هيتلر، از آن نهايت استفاده را بردند.
 
مسئله زنده نگهداشتن احساسات «ضد يهود» يا يهودستيزي از ديد صهيونيست‌ها مهمترين عامل موفقيت آنان در کليه زمينه‌ها بوده است. يوري ايوانف با استفاده از کتاب آلفرد لي‌لي ينتال نوشته است: «نه سازمانهاي مذهبي و نه سازمانهاي متعدد غيرمذهبي يهوديان، هيچ يک مايل نيستند چنين سلاح مؤثري را از دست بدهند. اگر تعصب را از ميان بردارند، آن وقت مؤمني وجود نخواهد داشت. به محض اينکه قدمهاي موفقيت‌آميزي را در جهت از بين بردن تعصب برداشتيد، سرچشمه وجوه لازم براي فعاليتهاي ملي يهود خواهد خشکيد. از اين رو، هيچ گونه حمله علمي بر يهودستيزي ممکن نيست و اين توطئه‌اي بين پيشوايان دين و مليون و ساير رهبران سازمانهاي يهود است.» 47
 
وقتي در سال 1940 مسئله ضد يهود در آلمان نازي از بين رفت «... صهيونيست‌ها خود به صراحت گفتند اينک به منابع جديد يهودستيزي نياز است؛ لذا لازم بود چنين منابعي را بسازند» و چه وقيحانه بن گورين در اين زمينه اظهار نظر کرده است. او با صراحت کامل اعلام داشته بود که: «من از اعتراف به اين نکته شرم ندارم که اگر قدرت مي‌داشتم، چنان که آرزويش را مي‌دارم، گروهي از جوانان کاري را جدا مي‌کردم، جوانان هوشمند، شايسته و فداکار نسبت به آرمان ما و مشتاق و آرزومند کمک به رهايي يهوديان. آن وقت اين جوانان را به ممالکي مي‌فرستادم که يهوديانشان غرق در خودخواهي گناه آلودند.» وظيفه اين جوانان اين بود که خود را غيريهودي جلوه دهند... و يهوديان را با شعارهاي ضديهود به ستوه آورند ـ شعارهايي مانند «يهودي قاتل» ... يهودي به فلسطين برگرد و ...» و بدينوسيله به مهاجرت وامي‌داشتم. 48 جالب است که جزو ادعيه، خاخامها در کنيسه‌ها دعا مي‌کردند که: خداوند! اين «يهودآزاري» را که همچون موهبتي به کمک يهوديان آمده است، از صحنه گيتي محو نسازد!
 
بن گورين معتقد بود که در آن صورت توطئه‌گري او هزاران بار از نتايج موعظه هزاران فرستاده بيشتر بود.
 
امروزه ديگر اين ترفند در نزد انسانهاي پاي‌بند به اصول اخلاقي، رنگي ندارد. اين نکته را ماير ويلنر يکي از نمايندگان در مجلس اسرائيل به صراحت بيان داشت. او گفت: «يهودستيزي هرگز به حال هيچ ملتي مفيد نبوده است؛ نه به حال کساني که سياست برتري نژادي را عليه يهوديان اعمال کردند و نه هم يهودياني که همان سياست را عليه اعراب به کار مي‌برند». 49 در اعلاميه‌اي که عده‌اي از روزنامه‌نويسها، شعرا و نويسندگان اسرائيلي منتشر کردند، نوشته شده است: «... تحکم بر ملتي ديگر به تباهي اخلاق ستمگران منتهي مي‌شود... ملتي که بر ملت ديگر ستم روا مي‌دارد، با اين کار ناچار آزادي خود و افراد خود را فدا مي‌کند.»
 
تصور يهوديان از «قوم برگزيده» باعث شد تا آنها هرگز خود را با ديگران همسان و همطراز نبينند. مسئله نژادپرستي در دين يهود به حدي است که حتي در سال 1965 وقتي بيست و ششمين کنگره صهيونيست‌ها در شهر بيت‌المقدس تشکيل شد، اين نکته از مسائل بسيار حساس گفتگوها بود و مورد تأکيد قرار گرفت. در قطعنامه آن کنگره آمده است: «آداب و رسوم و سنن يهود بايد دقيقآ در گتوها ]محله يهودي‌ها[ حفظ شود. و نژاد خالص يهود و ارزشهاي آن نبايد در ساير نژادها محو و يا مستحيل گردد.» 50
 
به جرأت مي‌توان آغاز پيدايش اين تز نژادپرستي را از زمان ظهور قوم يهود دانست. شايد يکي از دلايلي که موجبات تنفر عليه صهيونيستها را فراهم کرده است، همين عقيده برتري نژادي آنان باشد.
 
آرنولد توين بي معتقد بود که صرف نظر از مسائلي که در طول تاريخ بر قوم يهود گذشته و باعث شده است که آنان به خود و يکديگر نزديک شوند، آنها فراموش نکرده‌اند که «قوم يهودند.» آن نژادپرستي که خصيصه ذاتي يهوديان است، آنها را در هر کجاي جهان باشند، به يکديگر نزديک مي‌کند.
 
عده‌اي معتقدند که يهوديان، افرادي باهوش و ذکاوت و داراي تحصيلات عاليه مي‌باشند. اينها مشخصات يهوديان «اشکنازي» است که هسته اوليه صهيونيسم را هم کاشتند و به تشکيل دولت اسرائيل ختم کردند. اينها همه اروپايي و از نژادي غير از قوم 51 يهود مي‌باشند. بسياري از اروپائيان، از جمله آناني هستند که تغيير مذهب داده‌اند، در حالي که خون فرزندان اسحاق را در رگها ندارند.
 
يهوديان اصيل همان «سفارديم» ها يا يهوديان خاورميانه مي‌باشند که جز نفرت و خصومت نسبت به اعراب، چيز ديگري نداشتند که تقديم دولت غاصب يهود کنند. اصولا در مقايسه با «اشکنازي»، يهوديان خاورميانه از لحاظ علم و صنعت بسيار عقب افتاده بودند. يهوديان آفريقايي بويژه «فلاشاها» که از کشور حبشه به آن جا رفتند، از يهوديان خاورميانه هم عقب‌مانده‌ترند. در حالي که شايد ادعاي آنان که از يهوديان اصيل هستند، بي‌جا نباشد. زيرا اتيوپي سرزمين ملکه سباست که با سليمان ازدواج کرد و دين يهود را با قسمتي از قوم بني اسرائيل به آن جا برد.
 
در يک جمع‌بندي نهايي مي‌توان گفت در واقع، تاريخ اين عقده خويشتن برتربيني اسرائيليان که فلسطيني‌ها را به حساب نمي‌آورند، «ريشه دير پايي در تاريخ صهيونيسم دارد.» و مي‌توان آن را ميراث هرتزل و وايزمن دانست. يکي از صهيونيست‌هاي آمريکايي وقتي در سال 1929 به فلسطين رفت و رفتار يهوديان رابا فلسطينيان ديد، «از دين سياسي خود برگشت.» او در يادداشتهاي خود نوشت: «مهاجرين يهودي، عرب‌ها را همچون نژادي نامتمدن تحقير مي‌کنند. بعضي از آنها، از اعراب به عنوان هندي شمردگان سرخ و برخي ديگر به عنوان وحشي نام مي‌برند ... يهوديان به ساکنين بومي صرفآ همچون حاشيه نشيناني از قرن سيزدهم مي‌نگرند. به همين دليل، چنين مي‌پندارند که صهيونيست‌ها قادرند از راه معامله و تشويق و آزار، دير يا زود عرب‌ها را برانند و بعد فلسطين را تبديل به خانه‌اي ملي براي يهوديان کنند.» 52 در واقع، چنين برداشتي را اکنون نيز مي‌توان در نظريه‌هاي رهبران و يهوديان مهاجر ديد و «در بي‌اعتقاديهاي غرب و بخصوص ايالات متحده نسبت به حقوق فلسطيني‌ها سراغ کرد.» 53 در حقيقت بايد گفت که فلسطينيان «فداي» مطامع اسرائيليان شده‌اند.
 
صفحه 1
صفحه 2
______________________________
 
46. Peter Gross, op. cit, P. 207.
47. يوري ايوانف، صهيونيسم، صفحه 151 .
48. همان كتاب و صفحه.
49. همان كتاب، صفحه‌هاي 197 ـ200 .
50. علي اوغور، كنگره صهيونيست‌ها، ترجمه جعفر سعيدي، صفحه 69 .
51. به توضيح مربوط به كتاب قبيله سيزدهم در مورد اين نودينان مراجعه شود.
52. نوام چامسكي. مثلث سرنوشت، صفحه 94 .
53. همان كتاب، صفحه 94 .
https://iichs.ir/vdcdkz0x.yt0kx6a22y.html
iichs.ir/vdcdkz0x.yt0kx6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما