جنايت و كشتار در ديرياسين آن چنان عظيم و وحشتناك بود كه وقتي فرمانده تروريستهاي «هاگانا» كه در آن وقت «مرد خاي رما» بود، به آنجا رسيد، اعلان كرد كه «كار تمام است» و اعضاي «هاگانا» وارد نميشوند. او به فرمانده ايرگون، بگين، گفت: «ما مسئوليت قتلعامي را كه شما انجام دادهايد، به عهده نميگيريم.» با اين حال، «ايرگون» بعدآ اعلام داشت كه كشتار در ديرياسين با همراهي اعضاي گروه هاگانا انجام گرفت.
پس از اين كشتار فجيع و ناجوانمردانه، آژانس يهود جريان آن را در تمام دهات اورشليم همچون فتحي عظيم با آب و تاب بسيار و با بلندگوهاي گوشخراش تكرار ميكرد و ميگفت: «اگر خانههاي خود را ترك نكنيد، سرنوشت اهالي ديرياسين را خواهيد داشت». 20
به اعتقاد ليليينتال «قصابي كردن» گروه ايرگون، كشتاري كه بگين «به انجام آن افتخار ميكرد»، و آن را «فتح بزرگ» ميخواند، باعث شد تا اعراب، گروه گروه خانه و زندگي خود را ترك كنند و به كشورهاي همسايه پناه برند. به اين اميد كه سازمانهاي بينالمللي وسيله بازگشت آنان را به خانه و كاشانهشان فراهم سازند. لكن تأثير حقه آژانس يهود و گروههاي تروريستي آنها، كار خود را كرد و افرادي همچون «بن گورين»، «بگين» و ساير صهيونيستها چون خاخام «ابا هيل سيلور» و ساير صهيونيستهاي را به آرزوي ديرين خود كه بيرون راندن اعراب از سرزمين فلسطين بود، رسانيد. كاري كه ميشود آن را با «بيرحمي نازيها مقايسه كرد»؛ حتي «وحشتناكتر از آن». زيرا در اردوگاه «Lidice» فقط «مردان و پسران را ميكشتند»؛ ولي گروه ايرگون به فرمان «بگين»، حتي از كشتن زنان حامله و كودكان و پيران نيز صرفنظر نكردند.
كشتار بيگناهان ديرياسين در آن وقت، آن چنان وحشتناك بود كه حتي يكي از نويسندگان يهود به نام جان كيمچ 21 آن را «سياهترين برگ در تاريخ مبارزه» ناميد. ولي صهيونيستهاي ساكن كيبوتصهاي يهودينشين آن را لازم ميدانستند و ميگفتند: «اين حمام خون . . . از لحاظ رواني عامل مؤثري براي اخراج اعراب از فلسطين بود». و حيّم وايزمن اولين رئيس جمهور اسرائيل آن را «معجزه تسهيل كار» ناميد؟!!
يوري ايوانف در زمينه بيرحميها و قساوتهاي اين قوم فتنهگر، سئوالي را مطرح كرده است. او ميپرسد: «آيا اينها حوادث منفرد و اعمال تصادفي و خشونتآميز چند بيمار رواني است؟ يا ثمره آموزش گروهي و متضمن هدف»؟ 22
جواب اين سئوال را در نوشته «نوم چامسكي» در كتاب مثلث سرنوشت، آمريكا ـ اسرائيل و فلسطينيها مييابيم. او در اين مورد چنين اظهار عقيده كرده است.
«دكترين نظامي حمله به غير نظاميان بيدفاع» از تعليمات «بن گورين» سرچشمه ميگيرد كه با صراحت از آن سخن ميگفت. او در «روزنامه جنگ استقلال» روز اول ژانويه 1948 چنين نوشته است:
در اين باره كه آيا نشان دادن واكنش لازم است يا نه، ترديدي وجود ندارد. مسئله فقط روشن كردن زمان و مكان چنين كاري است. به آتش كشيدن يك خانه كافي نيست. بايد واكنشهائي خشن و نيرومندانه نشان داد . . . اگر ما خانواده دشمن را ميشناسيم ]بايد[ بيرحمانه عمل كنيم و به زنان و كودكان نيز 23 يك سال پس از كشتار اهالي ديرياسين، روزنامه «هاآرتز» چاپ اسرائيل از «جشنواره اسكان» خبر داد كه مهاجرين يهودي در محل دهكده پيشين ديرياسين برپا كرده بودند. «پرزيدنت حيم وايزمن، نامه تبريك» براي برگزاركنندگان فرستاد و «ربياعظم» اسرائيل در آن جشن شركت كرد. «ويرانههاي دهكده ديرياسين را با بولدوزر هموار كردند» و روي استخوانهاي تازه صاحبانش شهركي براي مهاجرين يهودي بنا ساختند.
لازم به يادآوري است كه آنچه از تاريخ تأسيس دولت غاصب اسرائيل بر جا مانده است، قتلعام اهالي ديرياسين، اولين كشتار صهيونيستها از اعراب بود؛ ولي آخرين نبود. از زمان تأسيس آن كشور تاكنون، روزي نبوده است كه حداقل يك فلسطيني به دست يك اسرائيلي كشته نشود. «ليويارو كاج» در كتاب «تروريسم مقدس اسرائيل» كه از روي يادداشتهاي موشه شارت تهيه كرده، چه جالب نوشته است: «در سي و دو سالي كه ]سال 1980 آن كتاب با يادداشتهاي شارت به پايان رسيده است[ از تأسيس دولت اسرائيل ميگذرد، اعراب شاهد تعداد بيشماري از عمليات تروريستي اسرائيليان بودهاند. شمار اين عمليات آن قدر زياد است كه هيچ لازم نيست بمبارانهاي هوايي تأسيسات و صنايع غير نظامي مصر و سوريه را در اواخر دهه 1960 و يا انهدام تمام قسمت جنوب لبنان را در دهه 1980و يا خشونتهاي غير انساني رژيم اشغالگر را در رفتار با فلسطينيان ساحل غربي رود اردن و نوار غزّه و يا . . . ترور بسياري از صاحبنظران و روشنفكران فلسطيني را در پايتختهاي اروپايي در دهه 1970به آنها بيفزائيم». 24
در زمان نخستوزيري «موشه شارت» شش عرب فلسطيني به دست چهار جوان يهودي به ضرب چاقو كشته شدند. بن گورين كه در آن وقت وزير دفاع بود، با خوشحالي بسيار از كم شدن شش تن از جمع فلسطينيان، نحوه كشتن آن بيگناهان را در كابينه، بدين سان توضيح داد: «چهار مرد جوان اسرائيلي، نوجوانان عرب بدوي اردني را يك به يك ربودند و به ضرب چاقو كشتند». 25 و در برابر اين سئوال كه: «اين جنگ چگونه توجيه شود؟» با خونسردي گفت: «يك عمل انتقام جويانه». كسي هم نپرسيد كه: «انتقام از چه چيز و چه عمل؟»
در تابستان سال 1967 كشتار اهالي ديرياسين در يك جلسه سرّي مورد بررسي قرار گرفت؛ يعني بيست سال پس از واقعه. نتيجه آن جلسه در زمستان سال 1968 در روزنامه عقايد 26 به اين شرح به چاپ رسيد: «. . . يكي از شركتكنندگان به نام الداد شعيب 27 گفت: «من هميشه گفتهام كه اگر بناي مجدد معبد يهود كه نشانه عميقترين و اساسيترين آرزوها]ي ما يهوديان[ است، بايد ساخته شود، تمام موانعِ بر سر راه بايد از ميان برداشته شود. ديرياسين نزديك محلي است كه بايد معبد يهود دوباره بازسازي شود؛ لذا نه تنها دهات و ساكنين آن، بلكه . . . مساجد]الاقصاء و حرم شريف[ نيز بايد بطريقي تخريب گردد. اين خرابي تنها براي ديرياسين نيست. تا نيم ميليون عرب در كشور اسرائيل زندگي ميكنند، ]سال 1948[ كشور اسرائيل وجود نخواهد داشت. ما نبايد اين موضوع را با توجه به مسئوليت خود ناديده بگيريم. جنگها همه ظالمانه هستند. راهحل ديگري وجود ندارد. اين سرزمين يا بايد كشور اسرائيل باشد با يك اكثريت مطلق يهودي و يا سرزمين اسمعيل ]اعراب از نسل اسماعيل هستند[ گردد و مهاجرت يهوديان دوباره آغاز شود». 28 ولي مفسر روزنامه عقايد، آقاي الداد نوشت: «بيگناهان ديرياسين در كدام جنگ قتلعام شدند؟ آيا حمله ناجوانمردانه صهيونيستها را به يك روستاي بيدفاع، ميشود جنگ ناميد».
صفحه 1
___________________________________
20. A. M. LiLienthal - The zionist Connection P. 156.
21. John Kimche *
22. يوري ايوانف. صهيونيسم، صفحه 257.
23. نوم چامسكي، مثلث سرنوشت، ص 250، پاورقي.
24. ليويا روكاچ، تروريسم مقدس اسرائيل، ترجمه مرتضي اسعدي، چاپ كيوان 1365 صفحه 84. این کتاب براساس يادداشتهاي «موشه شارت» وزير امورخارجه كه به نخستوزيري اسرائيل نيز منصوب گشت، نوشته شده است. يادداشتهاي نامبرده به زبان عبري است. چاپ آن در اسرائيل ممنوع است. در آمريكا توسط دانشجويان عربي كه به زبان عبري آشنايي داشتند ترجمه و چاپ شد.
25. همان كتاب، و صفحه.
26. De'ot
27. Eldad sheib
28. Uri Davis, op. cit, P. 8.
iichs.ir/vdcguz9x.ak9nw4prra.html