حسادت محمدرضا پهلوی به رضاشاه؛

خودشیفتگی شاه از کجا ناشی می‌شد؟

محمدرضا پهلوی، دومین شاه سلسله پهلوی، همواره می‌کوشید این سلسله را در تاریخ معاصر ایران ویژه و خاص معرفی کند؛ بنابراین همواره تلاش می‌کرد اولا میراث پدرش، رضاشاه، را محترم شمرد و ثانیا خود را ادامه‌دهنده راه او نشان دهد؛ البته با وجود اینکه محمدرضا باور داشت که باید از پدرش تمجید شود، این تمجید با محدودیت‌هایی روبه‌رو بود
خودشیفتگی شاه از کجا ناشی می‌شد؟
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ محمدرضا پهلوی، دومین شاه سلسله پهلوی، همواره می‌کوشید این سلسله را در تاریخ معاصر ایران ویژه و خاص معرفی کند؛ بنابراین همواره تلاش می‌کرد اولا میراث پدرش، رضاشاه، را محترم شمرد و ثانیا خود را ادامه‌دهنده راه او نشان دهد؛ البته با وجود اینکه محمدرضا باور داشت که باید از پدرش تمجید شود، این تمجید با محدودیت‌هایی روبه‌رو بود.
 
حسادت ریشه‌دار
محمدرضا پهلوی، دومین شاه از سلسله پهلوی، در دوره 37 ساله سلطنتش تلاش می‌کرد همواره جایگاه پدرش، رضاشاه، را در تاریخ ایران پراهمیت نشان دهد؛ بااین‌حال، با نگاهی عمیق به آثار و سخنان او این موضوع آشکار می‌شود که او در تلاش بود خود را برتر از پدرش نشان دهد. این تلاش از مجموعه‌ای از عوامل شخصیتی و تاریخی سرچشمه می‌گرفت که در او و در دوره سلطنت او وجود داشتند. دلیل عمده حسادت فرزند به پسر را می‌توان در شخصیت محمدرضا جست. او از ابتدای زندگی با مشکلات فراوانی روبه‌رو بود که موجب تضعیف اعتمادبه‌نفس او شده بود.[1]
 
محمدرضا به دنبال آن بود که نه تنها در برابر پدرش بلکه در برابر جامعه ایرانی، خود را رهبری قدرتمند و کارآمد معرفی کند. این موضوع باعث می‌شد او همواره خود را با رضاشاه مقایسه کند و در تلاش برای برتری یافتن بر تصویر ارائه‌شده از او باشد. این مسئله از آنجا ناشی می‌شد که محمدرضا پهلوی پس از حمله متفقین به ایران و در شرایط بی‌ثباتی حکومت، آن هم بدون حمایت مردمی و تنها با پشتیبانی آمریکا و انگلیس به قدرت رسیده بود. این وابستگی به قدرت‌های خارجی، مشروعیت او را در داخل کشور زیر سؤال می‌برد و او را در موقعیتی قرار می‌داد که همواره نیاز به اثبات خود داشت. این امر باعث می‌شد او در هر فرصتی از اقدامات خود یاد کند و آنها را بزرگ جلوه دهد.
 
دوران تحقیرآمیز شهریور 1320 و حوادث مرداد 1332 نیز در شکل‌گیری این حس مؤثر بودند. محمدرضا پهلوی پس از این وقایع، خود را در مقامی می‌دید که باید همواره در تلاش باشد تا قدرت و نفوذ خود را تثبیت کند. این تلاش‌ها، او را به سمت مقایسه خود با پدرش سوق می‌داد. هنگامی که بحث مشروعیت نداشتن حکومت او و پدرش در جامعه ایران مطرح می‌شد، این تلاش‌ها شدت بیشتری به خود می‌گرفت. او برای تثبیت خود و حکومتش، از خاطرات پدرش یاد می‌کرد و اقدامات خود را به نحوی بزرگ جلوه می‌داد که برتری او را نسبت به رضاشاه نشان دهد.[2]
 
 شاید این مطلب برای شما هم جالب باشد:
 
 حال روز محمدرضا پهلوی پس از اشغال
 
 
 
تفاوت‌ها و سودای برتری
بخش از حسادت‌های محمدرضا پهلوی نسبت به پدرش در این مهم خلاصه می‌شد که وی ضمن تعریف و تمجید از پدرش، تلاش می‌کرد در دید دیگران، از پدر خود برتر جلوه کند. در کتاب «پاسخ به تاریخ»، پس از تعریف و تمجیدهای فراوان از پدر، ناگهان و به منظور ایجاد تصویر برتر از خود نسبت به پدر، خود را نظرکرده ائمه معرفی کرده است. در این قسمت از کتاب، محمدرضا پهلوی بازگو کرده است که اندکی بعد از تاج‌گذاری پدرش، مبتلا به حصبه شد و در اوج بیماری بود که شبی علی ابن ابی‌طالب را به خواب خود دید. وی یادآور می‌شود که امام اول شیعیان در دست راست خود شمشیر دو دم معروفش ذوالفقار را داشت و در دست چپش جامی محتوی یک مایع که به وی داد تا بنوشد و او نیز چنین کرد. محمدرضا پهلوی مدعی شده است که فردای آن شب تب او فرونشست و حالش رو به بهبود گذاشت.[3]
 
 شاید این مطالب برای شما هم جالب باشد:
 
 آیا محمدرضا پهلوی نظرکرده بود؟
 
 توهم شاهانه!

 
 
  
محمدرضا پهلوی با وجود تلاش‌های فراوان، همواره احساس می‌کرد که در سایه پدرش قرار دارد و این موضوع باعث می‌شد با یادآوری مداوم نام رضاشاه و مقایسه خود با او، تلاش کند خود را برتر و موفق‌تر از او نشان دهد. این حسادت و تلاش برای اثبات خود، یکی از عوامل مهم در شکل‌گیری سیاست‌ها و رویکردهای محمدرضا پهلوی در دوره حکومتش بود. پهلوی دوم، که در مقایسه با پدرش از اقتدار و نفوذ نظامی برخوردار نبود، همواره سعی می‌کرد با افزایش هزینه‌های نظامی و خرید تسلیحات پیشرفته، خود را در چشم مردم و نیروهای نظامی مقتدر نشان دهد. این تلاش‌ها نشان‌دهنده حسادت عمیق او به قدرت نظامی پدرش بود؛ به همین دلیل پیش از دیگران، خود به مقایسه با پدرش اقدام می‌کرد و چنین استدلال می‌کرد که «شخصیت پدرم با من تفاوت داشت و طینت و سجایای ذاتی او برای خدماتی که مصمم به انجام آن بود کاملا او را مجهز ساخته بود که برای
اوضاع امروز مناسب نبود». وی ادامه می‌دهد که «شخصیت من برای اوضاع کنونی از شخصیت پدرم مناسب‌تر است».[4]
 
خود بزرگ‌نمایی و غلبه بر حقارت
محمدرضا پهلوی همواره تلاش می‌کرد در مقایسه با پدر، پیش‌دستی کند و خود را از وی برتر جلوه دهد؛ در سال 1355 و در بزرگداشت پنجاهمین سال پادشاهی خاندان پهلوی، با افتخار به نتایج دوره سلطنت خود اشاره کرد و گفت: «توفیق یافتیم با قرارداد شط‌العرب، این لکه ننگ را بعد از 150 سال از دادمان ایران بزداییم». او همچنین به قرارداد نفت و جزایر ایران، که به گفته‌اش از امپراتوری انگلیس باز پس گرفته شده بودند، به عنوان دستاوردهای خود اشاره کرد و افزود: «نه تنها نفت را در دست گرفتیم، بلکه در قیمت‌گذاری هم توفیق یافتیم... خلاصه تمام لکه‌های ننگ را زدودیم». در واقع، شاه خود را نه تنها برتر از پدرش بلکه به‌طور کلی برتر از گذشتگانش می‌دانست. این احساس برتری و برتری‌جویی او باعث شد به مرور زمان از یارانی که پیش از این برای او مفید بودند، فاصله بگیرد و حتی آنها را به دیدی منفی بنگرد؛ برای نمونه، حکیم‌الملک نخست‌وزیر را فراماسونر و میرزا صادق‌خان مستشارالدوله (صادق صادق) را خائن خواند.[5]
 
محمدرضا پهلوی در مواجهه با انتقادات و گزارش‌هایی که شخصیت او را به چالش می‌کشید، به‌شدت واکنش نشان می‌داد؛ برای نمونه زمانی که روزنامه «دیلی تگلراف» گزارشی از کتاب‌های وی منتشر کرد و علم این گزارش را به او نشان داد، شاه با عصبانیت گفت که این گزارش توهین‌آمیز است و از علم پرسید که آیا می‌داند واژه «megalomania»  به چه معناست؟ وقتی علم توضیح داد که این واژه به معنای «بزرگ‌طلبی» است، شاه با عصبانیت پاسخ داد: «تا حد دیوانگی». این حسادت و خودبزرگ‌بینی محمدرضا پهلوی به‌وضوح نشان‌دهنده فاصله عمیق او از واقعیت‌ها و تلاش برای جلوگیری از مقایسه منفی با پدرش بود. در حقیقت او با کوچک شمردن رضاشاه می‌کوشید اقدامات خود را موفقیت‌آمیز جلوه دهد و کاری کند که ذهن دیگران به سمت تقدیر از گذشته نرود و او را پیشوای برتر بدانند.[6]
 
محمدرضا پهلوی در لباس تشریفات
شماره آرشیو: 1129-121ه
 
منطق روان‌شناسانه حسادت
محمدرضا پهلوی به قامت و ارتفاع خود و همچنین قامت پدرش بسیار حساس بود. رضاشاه، که به عنوان وزیر جنگ و سپس نخست‌وزیر و شاه ایران شناخته می‌شد، دارای قامت بلندی بود و محمدرضا پهلوی در مقایسه با قامت پدرش، به‌ویژه از لحاظ روانی، احساس کمبود می‌کرد. توصیف پدر به‌عنوان «کوه دماوند» و همت بلند او در مقایسه با «کوه‌های مرتفع» که احساسات پهلوی دوم را تحریک می‌کردند، نشان‌دهنده‌ای از اثرات عمیق روانی این تفاوت‌ها و مقایسه‌ها بر روی اوست. این موضوع به‌طور خاص در رفتار او با دیگران و نیز در انتخاب لباس و کفش‌هایی که قد را بلندتر نشان می‌دهند، مشهود بود. این حسادت نسبت به قامت و چهره پدر به نوعی می‌تواند نشانه‌ای از تلاش‌های او برای جبران احساس ضعف در برابر پدر و رسیدن به موقعیت مشابه در مقایسه با او باشد.
 
رضاخان و محمدرضا پهلوی
رضاشاه و محمدرضا پهلوی
 
رفتار محمدرضا پهلوی در تعاملات اجتماعی نیز نشان‌دهنده این حسادت است؛ برای مثال، او در دیدار با یک خانم، به طور مستقیم به قد او توجه و حتی به مقایسه قامت خود با او اقدام می‌کرد. این نوع رفتار به‌ویژه در مورد مقایسه‌های فیزیکی و توجه به ظاهر، نشانه‌ای از نداشتن اعتمادبه‌نفس و تلاش برای جبران نقص‌هاست. محمدرضا پلهوی به طور مکرر در عکس‌ها در موقعیت‌هایی قرار می‌گرفت که او را بلندتر از فرح نشان دهد. این رفتارها نمودهایی از تلاش او برای حفظ تصویر قدرت و برتری در برابر دیگران و به‌ویژه نسبت به پدر بود.[7]
 
در حقیقت، هراس محمدرضا پهلوی از مقایسه ‌شدن با پدر و تأثیر آن بر زندگی شخصی و حرفه‌ای او به نظر می‌رسد که ناشی از نیاز به جبران احساسات بی‌کفایت و نارضایتی از خود باشد. این احساسات به‌طور مداوم بر رفتارهای او تأثیر گذاشته و موجب شده بود که او به‌طور ویژه به قامت و تصویر فیزیکی خود توجه کند و در تلاش برای نمایش خود به‌عنوان فردی با قدرت و برتری باشد.
 
فشرده سخن
حسادت محمدرضا پهلوی به پدرش، رضاشاه، در تحلیل‌های تاریخی و سیاسی به‌وضوح مشهود است. او به‌ویژه در دهه 1350، خود را فراتر از پدرش می‌دید و به طور مداوم در تلاش بود دستاوردهای خود را از دستاوردهای رضاشاه برتر معرفی کند تا مورد مقایسه منفی قرار نگیرد. او با خودبزرگ‌بینی، نه تنها خود را موفق‌تر از قوام و مصدق، بلکه حتی برتر از پدرش معرفی می‌کرد.
 
محمدرضا پهلوی و فضل‌الله زاهدی
محمدرضا پهلوی و فضل‌الله زاهدی
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. ماروین زونیس، شکست شاهانه (روان‌شناسی شخصیت شاه)، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1370، صص 13-20.
[2]. محمود سریع‌القلم، اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی، تهران، فرزان روز، 1397، صص 47-60.
[3]. محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، بی‌تا، صص 32-33.
[4]. مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی دوم در فراز و نشیب، ج چهارم، لندن، چاپخانه پکا، 1368، ص 26.
[5]. امیراسدالله علم، یادداشت‌های عَلَم، ج 6: 1356-1355، تهران، کتاب‌سرا، 1390، صص 515-516.
[6]. امیراسدالله علم، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیراسدالله علم)، ج 2، تهران، طرح نو، 1371، صص 788.
[7]. ماروین زونیس، همان، صص 26-27.
 
https://iichs.ir/vdchz-ni.23nmkdftt2.html
iichs.ir/vdchz-ni.23nmkdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما