رسول سوزن سنجاقی، روستازادهای بود که در تهران صاحب همه چیزی میشود و چون کار و بارش تیار میگردد کاغذی به ولایتش همدان نوشته در آن جملۀ بالا را که (در تهران پول زیر دست و پا ریخته، کسی نیست جمع بکند) آورده روانه مینماید و طولی نمیکشد که تهران را همدانی پر میکند تا آنکه روزی یکی از آنها به نزد رسول آمده میگوید: «پول که در تهران نریخته بود هیچ، به اغوای تو...