به مرور جلسات کانون نشر حقایق اسلامی به قدری پر رونق شد که حتی توجه اعضای حزب توده را نیز به خود جلب کرد و پای آنها را به شرکت در این مجالس باز نمود. آنان به راحتی در این نشستها شرکت میکردند...
«کانون نشر حقایق اسلامی» پس از شهریور 1320، از سوی استاد محمدتقی شریعتی1 در شهر مشهد شکل گرفت. مهمترین هدف شریعتی از تشکیل این کانون، ارائه برداشتی نوین از اسلام و تعالیم آن، مبارزه با بدعتها و جریانهای منحرف دینی، بهویژه مبارزه با فرقههای فکری و سیاسی چون حزب توده و کسرویگرایی بود و بهتدریج بهعنوان پناهگاهی برای روشنفکران مذهبی، جوانان و طلاب علوم دینی درآمد که در این راستا هم به فعالیتهای فرهنگی و هم سیاسی پرداخت.2
محمدتقی شریعتی دراینباره میگوید: «در آن زمان حزب توده در میان تمام فرهنگ و فرهنگیان مشهد نفوذ کرده بود... تودهای شدن آگاهانه یا مصلحتی فرهنگیان، این خطر را داشت که بهزودی افکار کمونیستی از طریق آنها به دانشآموزان و جوانان انتقال پیدا کند. از همان روزهای اول که وارد فرهنگ شدم، در این فکر بودم که از چه راهی میتوان جوانان را به راه راست هدایت کرد؛ به همین دلیل در ابتدا از کلاس شروع کردم، هیجده ساعت درس رسمی داشتم، دوازده ساعت هم به صورت رایگان درس میدادم ... دیدم این ساعات کافی نیست؛ بنابراین در خانهها جلسات دوره قرار دادیم».3
آغازین جلسات کانون با نوآوریهایی همراه بود که آن را از اجتماعات مذهبی دیگر مشهد متفاوت میساخت. پخش اعلامیه و برنامه جلسات شامل تلاوت قران، ترجمه آیات، قرائت مقاله بهوسیله دانشآموزان و درنهایت سخنرانی استاد محمدتقی شریعتی، از این دست نوآوریها بود.
جلسات کانون ابتدا بهصورت دورهای و سپس در منزل طاهر احمدزاده، از اعضای فعال کانون بهصورت عمومی، اما نامنظم و پراکنده تشکیل میشد و تا سال 1323 به همین شکل باقی ماند، اما با استقبال جوانان و علاقهمندان از جلسات کانون، دیگر منزل احمدزاده گنجایش جمعیت را نداشت. این امر عدهای از بازاریان و تجار علاقهمند به این جلسات را به فکر تهیه مکانی ثابت برای برگزاری مراسم بهصورت رسمی و علنی انداخت که پس از تأیید شریعتی، با فراهم کردن مکان ثابت، در سال ۱۳۲۳، «کانون نشر حقایق اسلامی» با هدف مقابله با نفوذ بیخدایی که از سوی کمونیستها ترویج میشد، در مشهد بنیان گذارده شد.
به مرور جلسات کانون به قدری پررونق شد که حتی توجه اعضای حزب توده را نیز به خود جلب کرد و پای آنها را به شرکت در این مجالس باز نمود. آنان به راحتی در این نشستها شرکت میکردند و به بحث و گفتوگو و حتی گاهی ایجاد اختلال نیز میپرداختند.4
در 1323ش کانون با هدف ارائه خطمشی فکری و عملی خود، اساسنامهای را با نام «کارنامه» در سه بخش منتشر کرد: بخش نخست با عنوان «ما و دگران» به مقصود و منظور تأسیس کانون اشاره داشت؛ بخش دوم با عنوان «نیات ما»، به بیان هدفهای کانون در بیست مرحله میپرداخت؛ و بخش سوم با نام «وظایف افراد کانون»، اعضا را به رعایت وظایف دوازدهگانه ملزم میکرد.5 کانون با وجود نوآوریهایی که داشت از نظر تشکیلاتی کاملا سنتی عمل میکرد و در واقع، فاقد تشکیلات منظم و از پیش تدوینشده بود و عموما تشکیلات آن، بر اساس نیاز زمانه تهیه و تنظیم میگردید.6
یکی از شاخصههای مهم کانون نشر حقایق اسلامی آن بود که اغلب کسانی که جذب آن میشدند، جوانان، نوجوانان و روشنفکران بودند؛ به گونهای که در مدت زمان کمی، آنجا «به صورت سنگر اعتقادی، علمی و تبلیغی نسل جوان و گروه روشنفکر و مترقی درآمد که وفاداری خویش را به مذهب حفظ کرده بودند».7
در سال ۱۳۴۱ اجازه فعالیت دوباره به کانون داده شد، اما به شرط آنکه کانون تنها بهعنوان سازمانی فرهنگی ـ مذهبی که دخالتی در امور سیاسی نداشته باشد، به فعالیت بپردازد، اما پس از واقعه 15 خرداد 1342 و با سرکوب و خفقان پدیدآمده، فعالیت کانون محدود شد تا اینکه در سال 1344 بهطور رسمی بسته شد و دیگر اجازه فعالیت نیافت
با شروع نهضت ملی نفت و حضور کانون در این حرکت اجتماعی و فراگیر، فعالیت کانون نشر حقایق اسلامی از حالت فرهنگی و نظری صرف، به فعالیتی گستردهتر و حضور در عرصه سیاسی تبدیل شد. در خلال نهضت ملی شدن صنعت نفت، کانون به طرفداری از آیتالله کاشانی و محمد مصدق برآمد و نشستها، راهپیماییها، و اعتراضهای سیاسی فراوانی را به سود جنبش ملیکردن نفت ترتیب داد.
کانون نشر حقایق اسلامی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و تا پیش از تابستان ۱۳۳۶ که کانون برای نخستینبار تعطیل شد، به مرکز فعالیتهای طرفداران مصدق در مشهد تبدیل شده بود. به این ترتیب که پس از آغاز به کار نهضت مقاومت ملی در سال ۱۳۳۲ که دنبالهرو سیاستهای مصدق بود، اعضای کانون به عضویت آن درآمدند. در تابستان ۱۳۳۶ و در پی انتشار جزوهای با عنوان «نفت» که به بررسی توافقهای ایران با دولتهای غربی بر سر نفت میپرداخت، محمدتقی شریعتی و برخی دیگر از اعضای کانون دستگیر و زندانی شدند؛ در نتیجه فعالیت کانون نیز متوقف شد. این گونه به نظر میرسد آنچه حکومت را بر آن داشت تا مخالفان خود از جمله اعضای کانون را دستگیر و بازداشت کند، بیش از همه شناسایی و کنترل آنان به وسیله ساواک تازهتأسیس بود. آنان میکوشیدند از این طریق علاوه بر نشان دادن قدرت خود به مخالفانشان، خطرات ناشی از فعالیتهای سیاسی و فرهنگی آنان را به حداقل برسانند.8
با رهایی اعضای کانون از زندان در 1336 و بازگشتشان به مشهد بار دیگر فعالیتهای کانون از سر گرفته شد، اما این بار کانون به دلیل شرایط تحمیلشده از سوی رژیم، بهگونهای دیگر به فعالیتهای خود ادامه داد. با بسته شدن کانون فعالیتها به اذن آیتالله میلانی به منزل وی انتقال یافت و این شرایط ادامه داشت تا اینکه در سال 1341 اعضای کانون تصمیم گرفتند تا جلسات کانون را در محل سابق کانون برگزار نمایند. بدینسان در سال ۱۳۴۱ اجازه فعالیت دوباره به کانون داده شد، اما به شرط آنکه کانون تنها بهعنوان سازمانی فرهنگی ـ مذهبی که دخالتی در امور سیاسی نداشته باشد، به فعالیت بپردازد، اما پس از واقعه 15 خرداد 1342 و با سرکوب و خفقان پدیدآمده، فعالیت کانون محدود شد تا اینکه در سال 1344 بهطور رسمی بسته شد و دیگر اجازه فعالیت نیافت.
پس از این دوره و با مهاجرت استاد محمدتقی شریعتی و گروهی از مهمترین اعضا کانون به تهران، در سال 1345 فعالیت کانون (درحالیکه رسما بسته بود) بهصورت پنهانی و بسیار کند ادامه یافت.9 بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با حضور شخصیتهای سیاسی همچون یاسر عرفات، سیداحمد خمینی، بنیصدر، حبیبی و... در محل کانون، بار دیگر فعالیت آن در مشهد آغاز شد، اما پس از یک سال، فعالیتش برای همیشه متوقف شد.10
نتیجهگیری
بر اساس آنچه در بالا بدان پرداخته شد شاید بتوان هدف استاد محمدتقی شریعتی از تشکیل کانون نشر حقایق اسلامی را ارائه برداشتی نوین از اسلام و تعالیم آن، مبارزه با بدعتها و جریانهای منحرف دینی بهویژه مبارزه با نحلههای فکری و سیاسی چون حزب توده و کسرویگرایی و جذب جوانان به شریعت اسلام دانست که این حرکت فصل نوینی را در عرصه تنویر افکار جوانان مسلمان ایران در دوره پهلوی پدید آورد.
محمدتقی شریعتی در کنار آیتالله العظمی میلانی، آیتالله محمد واعظزاده خراسانی و رشید بیضون رئیس مجلس لبنان در مشهد
پی نوشت:
1. محمدتقی شریعتی، فرزند شیخ محمود در سال 1286ش در روستای مزینان در نزدیکی سبزوار به دنیا آمد. نزد پدر و عمویش به تحصیل مقدمات صرف و نحو پرداخت. سپس به مشهد آمد و درس خود را در مدرسه فاضلخان که از مدارس معروف آن زمان بود، ادامه داد. وی در این مدرسه، از محضر استادان برجسته حوزه مشهد بهره برد. با محدودیتهای دوره رضاشاه از سِلک روحانیت خارج و با استخدام در اداره فرهنگ مشهد، در دبیرستانهای مختلف مشهد، مشغول به تدریس شد. («استاد محمدتقی شریعتی مدافع شریعت در برابر الحاد و طاغوت»، کیهان فرهنگی، ش 11 (بهمن 1363)، صص 6 -7)
2. محمدمهدی رکنی، «چراغی که در کانون درخشید»، فصلنامه جستارهای ادبی، ش 76 و 77 (بهار و تابستان 1366،)، ص 9.
3. پروین منصوری، تاریخ شفاهی کانون نشر حقایق اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صص 78-79.
4. علی رهنما، چهرهنگاری سیاسی علی شریعتی و آرمانگرایی اسلام، ترجمه مجید نکودوست، تهران، انتشارات حسینیه ارشاد، 1381، ص 20.
5. پروین منصوری، همان، صص 86- 89.
6. همان، ص 89.
7. محسن بهشتیسرشت و پرستو کلاهدوزها، «استاد محمدتقی شریعتی و جایگاه وی در جریان روشنفکری دینی»، فصلنامه سخن تاریخ، س 6، ش 17 (تابستان 1391)، ص 96.
8. پروین منصوری، همان، ص 192.
9. محسن بهشتیسرشت و پرستو کلاهدوزها، همان، ص 106.
10. «روایت کانون نشر حقایق اسلامی»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ش 118 (اسفند 1386)، صص 54-55. https://iichs.ir/vdca.unak49nym5k14.html