نگاهی به اقتصاد پلانتوکراتیک؛

چگونه استعمار کشتزارهای بزرگ برپا کرد؟

مطابق تعریف، «اقتصاد پلانتوکراتیک یک نوع سازمان کشاورزی سرمایه‌داری است که در آن تعداد قابل توجهی از کارگران غیرآزاد تحت هدایت و کنترل واحد در تولید یک محصول عمده به کار گرفته می‌شدند». این تعریف به وضوح نشان می‌دهد که پایه اصلی اقتصاد پلانتوکراتیک چیست
چگونه استعمار کشتزارهای بزرگ برپا کرد؟
 
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ اقتصاد پلانتوکراتیک یا اقتصاد مبتنی بر «کشتزار‌های بزرگ» عمدتا در میان سده‌های پانزدهم تا هجدهم میلادی در مناطق گرمسیری آفریقا و آمریکای جنوبی به‌وجود آمد. ماهیت نظام اقتصاد پلانتوکراتیک بر پایه بهره‌کشی و استثمار نیروی کار به جهت تولید مازاد و صادرات محصولات زراعی استوار شده بود؛ لذا کشت به صورت تک‌محصولی و عمده (پنبه، شکر، قهوه و...) انجام می‌شد. این سیستم ابتدا در اروپا توسعه یافت، اما از قرن پانزدهم میلادی به بعد، بازار‌های اروپا میل سیری‌ناپذیری به محصولات زراعی استوایی پیدا کردند؛ لازمه پاسخ به این فشار تقاضا در بازار‌های اروپایی این بود که محصولات مازاد بیشتری تولید شود؛ بنابراین باید سیستم اقتصاد پلانتوکراتیک توسعه می‌یافت؛ ازاین‌رو استعمارگران  انگلیسی، فرانسوی و هلندی کشتزارهای خود را در کارائیب و سایر نقاط جهان توسعه دادند. به این ترتیب بود که سیستم کشتزارها به سمت دنیای جدید منتقل شد. منتها چرخ‌دنده‌های سیستم اقتصاد ‌پلانتوکراتیک‌ برای تولید مازاد، نیازمند کارگران بیشتری بود[1] که کار در کشتزار‌ها را با کمترین هزینه انجام دهند؛ ازاین‌رو برای جبران نیروی کار در مزارع، استعمارگران به تجارت و استثمار برده روی آوردند. پس از آن بود که مناسبات اقتصاد پلانتوکراتیک به‌ عنوان یک زیرمجموعه از مناطق پیرامونی (هنیترلند) که توسط نیرو‌های مرکز (متروپل) به‌وجود آمده است، شناخته شد.[2]  
 
زمینه‌های اقتصاد پلانتوکراتیک
ریشه‌های نظام اقتصادی پلانتوکراتیک در نهاد‌های سرمایه‌داری اولیه نهفته است. در واقع، در جوامع ماقبل سرمایه‌داری، تولید تنها خصلت معیشتی و مصرفی داشت؛ به این معنا که هدف اصلی تولید صرفا تأمین نیازهای روزمره و بقای جامعه بود، اما با گذار تاریخی از «جوامع مصرفی» به «جوامع تجاری»، که در قرن‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی شکل گرفت، نهاد مالکیت و نقش تولید در جامعه دچار دگردیسی اساسی شد. در این مقطع زمانی، زمین‌داران و نخبگان اجتماعی به این نتیجه رسیدند که تولید نباید صرفا به مصرف داخلی محدود شود، بلکه می‌تواند به عنوان ابزاری برای افزایش ثروت و انباشت سرمایه عمل کند.
 
برداشت‌های جدید از مناسبات سرمایه‌داری که در این دوران شکل گرفت، به این معنا بود که مالکیت دیگر به معنای ساده کنترل بر زمین و منابع طبیعی نبود، بلکه باید به شکل انحصاری و تجاری اداره می‌شد.[3] در این دیدگاه جدید، زمین‌ها باید به عنوان سرمایه‌ای برای تولید مازاد تجاری و ثروت‌اندوزی به کار رود نه فقط به منظور تأمین معاش؛ همچنین، تولید دیگر نه محلی برای امرار معاش، بلکه به منبعی برای ایجاد مازاد تجاری و مبادله تصور شد؛ در نتیجه، این تغییرات عاملی شد تا با تجاری‌شدن تولیدات کشاورزی در اروپا، سرمایه‌داری اولیه پا بگیرد و از این پس زمین مهم‌ترین شالوده اصلی تولید مازاد و انباشت ثروت شود.
 
این تغییر در نگاه به زمین و تولید، باعث شد زمین‌داران بزرگ اروپایی به تولید محصولاتی روی آورند که بازارهای بین‌المللی برای آنها تقاضا داشتند؛ در نتیجه، کشاورزی در اروپا به‌مرور از یک فعالیت معیشتی به فعالیتی تجاری تبدیل شد و این تحول، اولین گام‌های شکل‌گیری نظام اقتصادی پلانتوکراتیک بود؛ ازاین‌رو، با گسترش تجارت بین‌المللی و افزایش تقاضا برای محصولات کشاورزی خاص، زمین به عنوان یک منبع کلیدی برای تولید مازاد و سود تجاری در مرکز توجه قرار گرفت.
 
در پی ظهور سرمایه‌داری اولیه یا سرمایه‌داری زارعی، فشار تقاضا‌ها در سراسر کشور‌های مرکز احساس ‌شد. در ابتدا کشور‌های استعماری مانند انگلستان تلاش‌ کردند با استفاده از قانون «اجاره»، که در خود انگلستان مبنای استفاده از نیروی کار بود، به این تقاضا‌ها پاسخ دهند، اما مشکل این سیستم آن بود که نه تنها باعث افزایش هزینه‌ها می‌شد، بلکه با رشد بی‌شمار کمبود نیرو‌ی کار مواجه بود؛ در نتیجه، کارآمدترین سیستم اقتصادی که می‌توانست تقاضا را پاسخ دهد، نظام اقتصادی پلانتوکراتیک بود. این نظام اقتصادی، که  مبتنی بر کار بردگان بود، توانست راه‌حلی برای بحران نیروی کار و افزایش تولید ارائه دهد و به همین دلیل در مستعمرات کشورهای اروپایی به‌سرعت رواج یافت.
 
مطابق تعریف، «اقتصاد پلانتوکراتیک یک نوع سازمان کشاورزی سرمایه‌داری است که در آن تعداد قابل توجهی از کارگران غیرآزاد تحت هدایت و کنترل واحد در تولید یک محصول عمده به‌کار گرفته می‌شدند».[4] این تعریف آشکارا نشان می‌دهد که اقتصاد پلانتوکراتیک بر استفاده گسترده از نیروی کار اجباری، به‌ویژه بردگان، استوار بود. بدین‌صورت، می‌توان مهم‌ترین ویژگی‌های اقتصاد پلانتوکراتیک را استفاده «اجباری» از نیروی کار دانست.[5] ازاین‌رو آسان‌ترین شیوه‌ای که به طرز شگفت‌انگیزی می‌توانست نیروی اجبار مورد نیاز را تأمین کند، به‌کارگیری بردگان رنگین‌پوست بود.
 
برده‌داری

به اعتقاد مارکس، تملک و شکل‌گیری چنین مناسبات تولیدی، که به تصاحب مازاد می‌انجامید، نیازمند کنترل وسایلی بود که مارکس آن را ابزار «فرااقتصادی» می‌نامید. به باور مارکس، تصاحب مازاد تولید تنها زمانی ممکن است که توسط ابزار قهری مستقیمی صورت گیرد.[6] به بیانی دیگر، تبلور سرمایه‌داری
اولیه و نیاز به انباشت ثروت، همراه قدرت نظامی کشور‌های مرکز، زمینه‌ را برای شکل‌گیری سیستم اقتصادی پلانتوکراتیک فراهم کرد. این نظام اقتصادی به کشور‌های استعماری امکان می‌داد تا با استفاده از زور و اجبار، به منابع و نیروی کار ارزان در مستعمرات دست یابند و ثروت و قدرت خود را افزایش دهند.
 
پیامد‌های اقتصاد پلانتوکراتیک
برقراری سیستم اقتصاد پلانتوکراتیک برآیند مجموعه‌ای از قواعدی بود که بقای آن را تضمین می‌کرد. این قواعد نه تنها ساختار اقتصادی جامعه را شکل می‌دادند، بلکه ابزاری برای حفظ و گسترش قدرت اقتصادی و اجتماعی اقلیت‌های حاکم بر مستعمرات بودند. به زعم بسیاری از متفکران نهادگرا همچون عجم اغلو و رابینسون، این قواعد که آنان از آن با عنوان نهادهای استثماری یاد می‌کنند، اساسا در خدمت حفظ وضعیت نابرابر قدرت و ثروت بودند.
 
در قرن‌های شانزدهم و هفدهم، منطقه شمال شرقی برزیل، به‌ویژه پرنامبوکو، به مرکز اقتصاد کشتزار نیشکر تبدیل شد که توسط پرتغالی‌ها تأسیس شده بود. این تحولات اقتصادی که در پی تسلط پرتغال رخ داد نه تنها ویژگی‌های اقتصادی منطقه را دگرگون کرد، بلکه به‌شدت بر جنبه‌های اجتماعی، فرهنگی و زیست‌محیطی نیز تأثیر گذاشت. حتی پس از استقلال این کشور‌ها، نهاد‌‌های ایجادشده توسط استعمارگران هدایتگر مسیر سیستم اقتصادی در آینده بودند؛ ازاین‌رو اغلو و رابینسون معتقدند مهم‌ترین پیامد اقتصاد پلانتوکراتیک برای کشور‌های مستعمره، نهاد‌هایی هستند که طراحی شده‌اند تا قدرت و ثروت را از دست زیرمجموعه‌هایی از جامعه به نفع اقلیت دیگری از جامعه خارج کنند.[7] در چنین چهارچوبی، میراث استعمار (نهاد‌های استثماری) نه تنها باعث شد اقتصاد محلی از بین برود، بلکه به سد محکمی در برابر نیرو‌های توسعه بدل شد. بدین روی نهاد‌های بهره‌کش با تضمین جریان ثروت باعث افزایش نابرابری در میان کشور‌های مرکز و پیرامون شدند.
 
کار بردگان در مزارع نیشکر
کار بردگان در مزارع نیشکر

از نظر اجتماعی، این سیستم به شکل‌گیری جامعه‌ای به‌شدت نابرابر منجر شد که در آن اقلیت سفیدپوست ثروتمند بر اکثریت برده سلطه داشتند. قدرت و ثروت در دست اقلیتی کوچک از نخبگان سفیدپوست بود که در کشتزارهای نیشکر فعالیت می‌کردند، درحالی‌که اکثریت بزرگی از مردم، که اغلب بردگان بودند، در شرایطی اسفناک و بدون حقوق انسانی کار می‌کردند. این ساختار اجتماعی به نابرابری‌های جدی اقتصادی و اجتماعی دامن می‌زد و ایجاد شکاف‌های عمیق میان طبقات مختلف جامعه را به دنبال داشت.[8]
 
از نظر زیست‌محیطی، جنگل‌زدایی گسترده برای ایجاد زمین‌های کشاورزی و کشت نیشکر باعث تخریب اکوسیستم‌های بومی شد. درحالی‌که زمین‌های گسترده‌ای از جنگل‌های بارانی از بین می‌رفتند، طبیعت بومی منطقه تحت فشار قرار می‌گرفت و بسیاری از گونه‌های گیاهی و جانوری به‌سرعت در حال انقراض بودند. این تخریب‌ها نه تنها به از بین رفتن تنوع زیستی انجامید، بلکه به تضعیف منابع طبیعی، که برای بقای بسیاری از جوامع بومی و همچنین کشاورزی پایدار ضروری بودند، منجر شد. این فرایند از جنبه‌های مختلف زیست‌محیطی تأثیرات عمیقی به همراه داشت که آثار آن تا امروز نیز در مشکلات زیست‌محیطی این منطقه مشهود است.[9]
 
از دیگر پیامد‌های نظام اقتصادی پلانتوکراتیک وابسته شدن مستعمرات به بازار‌های کشور‌های مرکز بود. وابستگی و تک‌محصولی بودن عاملی شد تا این کشور‌ها تا امروز با کوچک‌ترین تکانه‌‌ها در اقتصاد بازار‌های هدف با مشکلات اقتصادی عدیده‌ای مواجه شوند. از مشکلات دیگر این کشور‌ها، که نتیجه میراث اقتصاد پلانتوکراتیک است، رشد فزاینده بیکاری نیروی متخصص است. پیش از استقلال، اسپانیایی‌ها در آمریکای جنوبی تنها از نیروی کار در کشتزار‌ها استفاده می‌کردند؛ درنتیجه سازمان‌ها و نظام اقتصادی پیچیده‌ای که نیازمند نیروی متخصص باشد، شکل نگرفت. بر اساس گزارش‌ها از بیکاری در بازار کار ۲۰۲۲م آمریکای لاتین و کارائیب، درحالی‌که متوسط نرخ بیکاری جوانان در این منطقه ۱۶ درصد برآورد می‌شود، حدود ۶۰ درصد از جوانان در دام اشتغال غیررسمی(اشتغال به قاچاق و مواد مخدر) گرفتار هستند؛[10] ازاین‌رو با افزایش نابرابری درآمدی میان افراد جامعه، این کشور‌ها با خطر بی‌ثباتی‌های سیاسی گسترده مواجه هستند.
 
نتیجه
اقتصاد پلانتوکراتیک در واقع پاسخ مبرم سرمایه‌داری اولیه به انباشت ثروت بود. در پی فشار تقاضا در کشور‌های مرکز، این کشور‌ها با استفاده از نیروی نظامی خود، مستعمرات را در سایر سرزمین‌ها گسترش دادند تا با استفاده از نیروی کار «اجبار» مقدمات مازاد تولید را فراهم کنند؛ ازاین‌رو سیستم اقتصاد پلانتوکراتیک، که بر پایه کشتزار‌های بزرگ و استفاده از نیروی کار «اجبار» استوار بود، شرایط را به گونه‌ای فراهم کرد تا جریان و انباشت ثروت برای کشور‌های مرکز تضمین شود. منتها برقراری چنین سیستم اقتصادی حتی پس از آنکه این کشور‌ها به  استقلال رسیدند، مشکلات بسیاری مانند توسعه‌نیافتگی، تک‌محصولی بودن، عدم رشد فنّاوری‌‌های نوین، بیکاری، بی‌ثباتی سیاسی و... را به همراه داشته است.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. Marten Schalkwijk, The Plantation Economy and the Capitalist Mode of Production, New Perspectives on Slavery and Colonialism in the Caribbean, Volume 2012, pp 119.
[2]. Pantin D., The Plantation Economy Eodel and the Caribbean, The IDS Bulletin, Volume 12, 1980, pp 17-23.
[3]. الن میک سینزوود، خاستگاه سرمایه‌داری، ترجمه حسن مرتضوی، تهران، انتشارات ثالث، چ چهارم، 1395،  ص 129.
[4]. Marten Schalkwijk,Ibid, p118.
[5]. Jay R Mandle, The Plantation Economy and its Aftermath, Review of Radical Political Economics, Volume 6, 1974, p 33.
[6]. الن میک سینزوود، همان، ص 116.
[7]. عجم اغلو و رابینسون، چرا ملت‌ها شکست می‌خورند، ترجمه محسن میردامادی و محمدحسین نعیمی‌پور، تهران، انتشارات روزنه، 1393، ص 115.
[8]. Mintz, S. W., Sweetness and Power: The Place of Sugar in Modern History, Penguin Books, New York, 1985, pp. 51-54.
[9]. Ibid.
[10]. بانک جهانی، «فرصت‌هایی برای جوانان آمریکای لاتین و کارائیب که با معمای بیکاری روبه‌رو هستند»، 2013، قابل دسترسی در:
https://B2n.ir/z16047
 
https://iichs.ir/vdcizvar.t1awp2bcct.html
iichs.ir/vdcizvar.t1awp2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما