خدابخش قربانپور دشتکی، نویسنده کتاب «تشکیل دولت پهلوی اول و تأثیر آن در فروپاشی نظام ایلی»، در گفتوگو با خبرنگار پژوهشکده تاریخ معاصر، با اشاره به کمبودهای پژوهش درباره جامعه عشایری ایران گفت: یکی از برجستگیهای این کتاب استفاده از اسناد دست اول، اسناد خانوادگی و منابع دیگر است
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ سومین دوره جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی با همکاری پژوهشکده تاریخ معاصر و خانه کتاب و ادبیات ایران در دیماه 1402 برگزار شد. با توجه به اهمیت برگزاری این رویداد فرهنگی و پس از گفتوگو با جواد حقگو، دبیر گروه تحقیقات و پژوهشهای تاریخی و کلیات این دوره از جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی، به سراغ آقای دکتر قربانپور دشتکی، نویسنده کتاب برگزیده بخش تحقیقات و پژوهشهای تاریخی (تشکیل دولت پهلوی اول و تأثیر آن در فروپاشی نظام ایلی، با تأکید بر ایل بختیاری) رفتیم تا با او درباره تلاشهایش و نیز مشکلات و موانع سر راه او برای به ثمر رساندن چنین پژوهشی گفتوگو کنیم.
درباره چگونگی نگارش کتاب و اهمیت موضوع کتاب «تشکیل دولت پهلوی اول و تأثیر آن در فروپاشی نظام ایلی» صحبت بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. من پایاننامه دوره کارشناسی ارشدم در خصوص روابط انگلیس و خوانین بختیاری بود که در آن یک محدوده زمانی سیساله، یعنی از سال 1896 تا 1925 را بررسی کردم. زمانی که کار پایاننامه ارشدم را انجام میدادم، به موضوع دوره پهلوی اول و سیاستهایی که نسبت به جامعه عشایری داشت علاقهمند شدم. به همین جهت در دوره دکتری روی این موضوع کار کردم. چون خودم هم تعلقات ایلی دارم و هم از شاخه چهارلنگ، طایفه خواجه موگویی هستم، علاقهمند بودم بررسی کنم که حکومت در دوره پهلوی اول در مواجهه با عشایر چه اقداماتی انجام داده است؛ بنابراین شروع کردم به کار کردن و واقعیتش به مسائل جدیدی رسیدم. در همین جا از استادانم در دوره دکتری جناب آقای دکتر علیاکبر جعفری، مرحوم دکتر فریدون اللهیاری و دکتر مرتضی نورایی تشکر میکنم.
متأسفانه ما درباره جامعه عشایری عمدتا به تحقیقات و پژوهشهای بیگانگان وابستهایم. اگر الان بخواهیم در خصوص شاهسوند، قشقایی، حتی ایل بختیاری و ایلات دیگر یک منبعی معرفی بکنیم که مبتنی بر منابع متعدد و بر روش پژوهشی باشد، به سراغ کارهایی میرویم که بیگانگان انجام دادهاند. به همین خاطر من تصمیم گرفتم کاری انجام بدهم. نه اینکه ایراد نداشته باشد، بالاخره هر کاری ضعفهای خودش را دارد، ولی خب نسبت به کارهایی که در گذشته انجام شده، به نظرم من سعی کردم از اسناد دست اول، اسناد خانوادگی و منابع دیگر استفاده کنم تا کمبودهای کارهای قبلی در خصوص جامعه عشایری را برطرف کنم.
شما به تفاوتهای کارهایی که پیش از این انجام شده است اشاره فرمودید. شاخصه اصلی تمایز کار شما با کارهای گذشته در چیست؟
آنهایی که در حوزه ایلات و عشایر کار میکنند و وابستگیهای ایلی دارند، متأسفانه کاری که انجام میدهند کمی با تعصب آمیخته است. ما در کارهای علمی نباید این موارد را در نظر بگیریم. به نظر خودم مهمترین شاخصه کاری که من انجام دادم، بحث تأکید بر اسناد است. من از سه دسته اسناد استفاده کردم: یکی اسناد خانوادگی که در اختیار خانوادههای بزرگ بود و هنوز هم به سازمان اسناد ملی تحویل ندادهاند؛ دوم اسناد سازمان اسناد ملی و سوم حدود 293 سند که از خارج از کشور برای من فرستادند و مربوط به اسناد وزارت امور خارجه انگلیس و دیوان اسناد عمومی است. این یکی از برجستگیهای کار است که البته همان گونه که مطلع هستید، سند به خودی خود مزیت یک کار را بالا نمیبرد؛ سند را باید تحلیل کرد.
نکته دوم که در خصوص این کار قابل توجه است بحث مبانی نظری است. من در بحث مبانی نظری، از نظریههایی که درباره دولت پهلوی وجود داشت و دارد، مثل رویکرد سلطانیسم، رویکرد ساختاریابی و رویکرد نوستالژیها و نظریه دولت مطلقه و مدرن هم در این کار استفاده کردم و در واقع یک پیوندی بین دولت پهلوی و جامعه عشایری با این دیدگاهها و نظرات بهوجود آوردم. به نظرم برجستگی کار به لحاظ همین دو موردی هست که خدمتتان توضیح دادم.
شما در فصل هفتم کتابتان به بحثی اشاره میکنید با عنوان «سازوکارهای حکومت رضاشاه در راستای فروپاشی ایل بختیاری»؛ کمی این موضوع را باز بفرمایید.
چون کار با تأکید بر ایل بختیاری بود، مسئله اولی که دراینباره بررسی کردم بحث اسکان عشایر بوده که این کار در این دوره با [ایجاد] وحشت و خشم از سوی دولتیها انجام شده است. نکته دوم این است که حکومت پهلوی قلمرو بختیاری را تقسیم کرده و یک اختلافی بین چهارلنگ و هفتلنگ بهوجود آورده تا خودش بهتر بتواند این کار را به نتیجه برساند.
نکته بعدی این است که پس از اینکه نفت در منطقه بختیاری کشف شد، یک شرکتی با نام «شرکت نفت انگلیس بختیاری» تأسیس شد که 3 درصد سود سهام این شرکت متعلق به خوانین بختیاری بود و این هم در سال 1316 از بختیاریها گرفته شد؛ چون هم تأمین نگهبان، هم بحث راهداری و 3 درصد از سود نفت ــ و نه همه آن ــ در اختیار خوانین بختیاری بود.
نکته بعدی بحث خلع سلاح بود که در ایل بختیاری انجام شد. در این بخش آمار دقیق هم ذکر کردهام که از هر طایفهای چقدر سلاح گرفتند.
نکته دیگر نظام وظیفه و اجباری در ایل بختیاری و انتقال اجباری عشایر بختیاری به مناطق دیگر بود. اینها مهمترین نکاتی بودند که دولت پهلوی در خصوص ایل بختیاری انجام داد؛ البته در ساختار قدرت و مناصب هم یک تغییراتی بهوجود آمد؛ چون ما بعدا ایلخان داشتیم و ایلبیگی که در ادامه کلا به یک منصب تحت عنوان «حاکم بختیاری» تبدیل شد.
شما در کارتان به قتلدرمانیها درباره عشایر هم پرداختهاید؟
بله؛ تقریبا از سال 1306 به منظور مقابله با سیاستهای رضاشاه حرکتی در بین ایلات و عشایر بهوجود آمده بود که البته بیشتر در فارس و کهکیلویه و بویراحمد و لرستان و جاهای دیگر بود و بههرحال بختیاریها هم تحت تأثیر این قضیه قرار گرفتند.
این مسئله در ایل بختیاری در سال 1308 اتفاق افتاده است. بعد از اینکه حرکت علیمردانخان در بختیاری به وسیله حکومت از بین رفت، تعداد زیادی از خوانین را دستگیر کردند؛ از جمله حتی خود جعفرقلیخان (سردار اسعد سوم) که هم وزیر جنگ رضاشاه و هم وزیر پست و تلگراف بود، بهاضافه ده، دوازده نفر دیگر از خوانین بختیاری که اینها را در زندان به شکلهای مختلفی از بین بردند. بحث علیمردانخان و تعداد زیادی از خوانین جدا بوده است. درباره جعفرقلیخان (سردار اسعد سوم) هم که وزیر جنگ بود، زمانی که رضاشاه داشت به سمت شمال میرفت، آمدند گفتند که اینها تعدادی را بر سر یکی از گردنهها نگه داشتهاند که رضاشاه را ترور بکنند. البته هدف اصلی دستگیری جعفرقلیخان بود که او را همان جا در خود استان گلستان دستگیر کردند و بعد به زندان قصر انتقال دادند و در ادامه از بین رفت. بله، خیلی از خوانین بختیاری بودند. ده دوازده نفر از بین رفتند و اعدام شدند.
در آخر، از موانع و مشکلاتی بفرمایید که در نگارش کتابتان با آنها مواجه بودید.
در مباحث تاریخ معاصر یکی از مهمترین مواردی که میتوانیم بر آن تکیه کنیم بحث اسناد است. من متأسفانه در بهدست آوردن اسناد با مشکلات متعددی مواجه بودم؛ مثلا درباره همین حرکت علیمردانخان در سال 1308 یکی از خانوادهها بود که حدود شصت سند شخصی و خانوادگی داشت که با ارتباطات متعدد توانستیم تعدادی از این اسناد را بهدست آوریم و استفاده کنیم. نکته دیگر هم چون بحث یک بحث جدیدی بود، ما ناچار بودیم به مناطقی که اسکان در آنها اتفاق افتاده، سرکشی کنیم. این هم یکی از مشکلاتی بود که ما با آن مواجه بودیم.
نکته بعدی هم این است که از کسانی که دستاندرکار چاپ هستند، خواهش میکنم به کارهایی که بهخصوص به این دوره یکصد و چند ساله انقلاب اسلامی ارتباط دارد، کمی توجه بیشتری نشان بدهند. پایاننامه ارشد من هم در همین پژوهشکده تاریخ معاصر چاپ شده، منتها الان دوستان زیادی هستند که کارهای متعددی درباره ایلات و عشایر دارند. اگر زمینهای برای چاپ آثار این دوستان ایجاد بشود، بسیار بهتر است و میتواند به آشنایی بیشتر با تحولات تاریخی ایران در دوره معاصر کمک کند.