جمعیت دفاع از آزادی مردم ایران، بر پایه یک نظریه تلفیقی پا به عرصه حیات سیاسی گذاشت و نشریه «مردم ایران»، ارگان این جمعیت، اعلام کرد: «ما با حزب توده متفاوتیم؛ خود را ملزم نمیدانیم از مسکو اطاعت نماییم و اینکه پیرو مکتب مادی نیستیم»
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکدهتاریخمعاصر؛ با شکست دیکتاتوری رضاخان و تبعید وی به خارج از کشور، مردم ایران و بهویژه فعالان سیاسی بهیکباره فضا و زمینه را برای فعالیت سیاسی و تحول عظیم به سمت برونرفت از ایستایی اجتماعی پسارضاخانی و پویایی برآمده از فضای باز ایجادشده، مناسب دیدند. این تحولخواهی از سه گرایش متفاوت، که هرکدام بر مبنای چهارچوبهای نظری و ایدئولوژیک خود در پی دستیابی به سهمی از قدرت اجتماعی بودند، تغذیه میشد. این سه دیدگاه عبارت بودند از: غربگرایی، ملیگرایی و جریان اسلامی. «جمعیت دفاع از آزادی مردم ایران» یکی از گروههایی بود که بر پایه یک نظریه تلفیقی از نگرشهای اسلامی و اندیشههای مدرن چپ، پا به عرصه حیات سیاسی گذاشت. فرازوفرود حیات آن با انشعابات متعددی همراه بود و نامهای گوناگونی ازجمله «نهضت خداپرستان سوسیالیست»، «جمعیت آزادی مردم ایران»، «جمعیت پیروان مکتب توحید»، «نهضت مردم ایران»، «حزب مردم ایران» و سرانجام هسته جداگانه و انقلابی به نام «جنبش آزادیبخش مردم ایران» (جاما)، به خود گرفت. جستار حاضر بر آن است پس از بحث در باب فلسفه وجودی این تشکل، انشعابات آن را با تبیین نگرشها و مبانی نظریاش مورد واکاوی قرار دهد و به این پرسش پاسخ گوید که موضع آن در برابر قیام 15 خرداد چه بود و ماهیت آن را چگونه میدانست.
بازگشت دین به عرصه جامعه و سیاست
پس از شکست رضاخان و تبعید او، «نهضت خداپرستان سوسیالیست» با جذب عدهای از جوانان مذهبی افزون بر حفظ ایدئولوژی اسلامی، تلاش کرد با اندیشههایی از مکتب چپ مدرن که بیشتر بر روی عدالت اجتماعی مانور میداد، از حزب توده تمایز یابد و کاستیهای آن را با اندیشههای اسلامی و فکر خداپرستی تکمیل کند. این امر با محوریت محمد نخشب و همراهی حسین راضی اتفاق افتاد.[1] همانگونه که گفته شد، خاستگاه و مراحل تکوین این تشکل به سالهای اولیه دهه 1320 و فضای نیمهباز سیاسی آن دهه برمیگردد. در آن دوره، اعضای این گروه با شرکت در جلسات حزب توده، آن را نقد میکردند؛ بهطوریکه «رادیو مسکو» به آنان حمله کرد و به آنها برچسب «سوسیالیستهای تخیلی» زد.[2]
محمد نخشب
از همان آغاز، این تشکل بهعنوان یک «راه سوم»، یعنی نقد همزمان دموکراسی واشنگتنی و سوسیالیسم مسکو، به تبیین نیروی سوم و تحقق راه سوم پرداخت و راه متفاوت خود را از حزب توده، ماتریالیسم، آمریکا و کاپیتالیسم اعلام کرد؛ همچنان که نشریه «مردم ایران»، ارگان جمعیت دفاع از آزادی مردم ایران، اعلام کرد: «ما با حزب توده متفاوتیم؛ خود را ملزم نمیدانیم از مسکو اطاعت نماییم و اینکه پیرو مکتب مادی نیستیم».[3] ماهیت اندیشه ما «سوسیالیسم تحققی» است.
نگرش فلسفی نهضت خداپرستان سوسیالیست
محمد نخشب، بهعنوان نظریهپرداز این تشکل، در میانه دو جهانبینی، یعنی اسلام و سوسیالیسم، تلفیقی از فکر خداپرستی و عدالتخواهی سوسیالیستی را مبنای کار مبارزه خود قرار داد و وجه تمایز خود را با ماتریالیسم در مقالهای با نام «بشر مادی» تبیین کرد. او معتقد بود: «اشاعه افکار مادی به نفع کسانی است که میخواهند هرگونه حس جنبش و فداکاری و مبارزه و جهاد در مردم کشته و نابود گردد. طرز فکر خطرناک ماتریالیسم آنقدر بیاعتبار است که انسان را همسنگ ماده میداند، ولی انسان اراده و اختیار دارد و میتواند بر محیط مسلط شود».[4] بنابراین، دنیاپرستی و خداپرستی با هم جمع نمیشود. از طرف دیگر، در نظر ماتریالیسم شرافت، فداکاری و انجام وظیفه و اخلاق معنی و مفهوم ندارد و در مجموع ماتریالیست، نمیتواند سوسیالیست باشد.[5] نخشب، اصول زیربنایی خود را بر «حاکمیت اجتماع» و عدالتخواهی گذارده بود و به این مبنا اعتقاد داشت که اخلاق، مذهب و شکل حکومت باید از نظر تأثیری که در ضعف و قدرت اجتماع دارند بررسی و تحلیل شوند.[6] این اصل بنیادی تشکل، مبنای اختلاف بعدی با حزب ایران و انشعاب از آن شد.
ائتلاف با حزب ایران؛ از همراهی تا جدایی از آن
نخشب بهخوبی میدانست که به دلیل نیروی کم و جوان بودن اعضا نمیتواند تأثیر چشمگیری بر جامعه داشته باشد؛ بنابراین گزینه ائتلاف با احزاب را در پیش گرفت. یکی از این احزاب، «حزب ایران» بود.[7] هدف از این ائتلاف، اشاعه استنباط جدیدی از اسلام و تقویت کار تشکیلاتی و سیاسی بود، اما به سه دلیل نهضت خداپرستان سوسیالیست از ائتلاف خارج شد: اول، درج مادهای در امضای موافقتنامه هشتمادهای در 1329 با حزب ایران، که مایه اختلاف و جدایی بعدی آنها شد. «رویکرد مذهبی» خداپرستان سوسیالیست و «رویکرد غیرمذهبی» گروهی از سیاستمداران «حزب ایران»، علت بنیادی آن بود؛ دوم، پیروزی پنج تن از رهبران اصلی گروه نخشب در کنگره حزب در تهران، که زمینه را برای سوءتفاهمها و اختلافات بعدی فراهم کرد و سوم آنکه نفوذ به حزب به منظور جلوگیری از ائتلاف حزب ایران با حزب توده و تخطی از انضباط حزبی، سبب اخراج آنها از حزب شد.[8] به همین دلیل، در نیمه دوم بهمن 1331، نهضت خداپرستان از حزب ایران جدا شود و به «جمعیت آزادی مردم ایران» تغییر نام داد.[9]
جمعیت آزادی مردم ایران پس از کودتای 28 مرداد، به نهضت مقاومت ملی پیوست و در جلسات آنها شرکت کرد. این جلسات با عنوان «کمیته نهضت مقاومت (کمیته بینالاحزابی)» ابتدا با حضور آیتالله سیدرضا موسوی زنجانی و سپس در منزل یدالله سحابی تشکیل شد. در دور اول جلسات، محمد نخشب، به عنوان نماینده «حزب مردم ایران» شرکت کرد و بعدا به دلیل دستگیری او، ادامه جلسات به خانه سحابی انتقال یافت.[10] مشکلات تشکیلاتی نهضت مقاومت ملی که ناشی از ناهمخوانی بینش سیاسی با قدرت تشکیلاتی در یک جبهه واحد بود، ادامه کار را با مشکل مواجه کرد؛ چراکه فعالیت جبهه، بر اساس توافق در چند اصل مانند استقرار دموکراسی، برابری حاکمیت ملی، تأمین عدالت اجتماعی و مقابله با استعمارگران تدوین شده بود، اما وحدت نظری در تفسیرهای سیاسی برای ایجاد و عملی کردن آن وجود نداشت.
یدالله سحابی در یکی از سخنرانیها در سالهای پایانی دهه 1340
حزب مردم ایران و موضع آن در برابر قیام 15 خرداد
پس از آنکه «جمعیت» به «حزب» تبدیل شد، جوانترها مصرانه از مسنترها خواستند که فعالیتها را گسترش دهند و برای حرکت انقلابی آماده باشند، اما گروهی از اعضای قدیمی که البته از برخوردهای امنیتی و بازداشت فارغ شده بودند، مخالفت کردند. حبیبالله پیمان میگوید: «به این جمعبندی رسیدیم که علیه حزب اقدامی نکنیم؛ چراکه حزب تبلور مترقیترین ایدئولوژی رهاییبخش یعنی سوسیالیسم بر پایه بینش توحیدی بود. در این شرایط جناح رادیکال حزب مردم ایران در نخستین کنگره این حزب در خردادماه 1342 طرح مبارزه قهرآمیز با رژیم را مطرح کردند که با مخالفت اکثریت روبهرو میشود و لذا کار مخفی این گروه برای پایهگذاری جنبش آزادیبخش مردم ایران (جاما) آغاز میشود».[11]
بعد از فشارهای امنیتی و ملاحظات سیاسی، نخشب برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و ادامه مبارزات خود را در قالب جبهه ملی خارج از کشور و تأسیس «خانه دانشجویی» در نیویورک، در مقابل خانه ایران، که تحت سرپرستی شایگان و برادران فاطمی قرار داشت، ادامه داد. اختلافات بین او و شایگان در جبهه ملی و تحولات جریان اسلامی در داخل ایران، آنها را به دو دسته موافق و مخالف قیام 15 خرداد تبدیل کرد. عدهای آن را یک حرکت ارتجاعی قلمداد و از حمایت آن خودداری کردند و عدهای به حمایت از آن پرداختند. نخشب از جمله افرادی بود که پس از آغاز حرکت روحانیت، آن را تأیید و اعلامیهای در حمایت از نهضت امام خمینی، در آمریکا منتشر کرد.[12] بهعلاوه، با انتشار اعلامیهای به همراه جمعی دیگر از دانشجویان به حمایت از نهضت دینی و سیاسی روحانیت پرداخت و میتینگی در حمایت از آنان در نیویورک تشکیل داد.[13] همچنین، زمانی که امام خمینی تبعید شد، او در آمریکا ضمن تهیه و تدوین یک اعلامیه به زبان انگلیسی و توزیع آن در آمریکا، به این اقدام رژیم اعتراض کرد.[14]
جمعبندی
تأیید حرکت روحانیت در قیام 15 خرداد توسط محمد نخشب فصل ممیزی بین او و حزب ایران و جبهه ملی در داخل و خارج است. عامل این تمایز تمایلات مذهبی بود؛ چنانکه اخراج آنها از حزب ایران و مخالفتهای شایگان و برادران فاطمی در آمریکا، به دلیل ابعاد ایدئولوژیکی و اسلامخواهانه جمعیت دفاع از آزادی مردم ایران بود.
[1]. رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی و سیاسی ایران (از روی کار آمدن محمدرضاشاه تا پیروزی انقلاب اسلامی) سالهای 1320-1357، تهران، نشر علم، 1390، ص 85.