اثرگذاری نیروی دریایی در رقابت‌های استعماری؛

آنچه ناپلئون آن را آقایی دنیا نامید!

در سال 1588م جنگ سختی میان اسپانیا و انگلستان رخ داد؛ اسپانیای کاتولیک، که از یک ناوگان قدرتمند دریایی برخوردار بود، به انگلستان پروتستان حمله کرد، اما آنچه در این درگیری نتیجه جنگ را مشخص کرد نه توان دریایی بلکه بادی بود که در تاریخ ماندگار شد
آنچه ناپلئون آن را آقایی دنیا نامید!
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ دریا همواره در تاریخ اثر تعیین‌کننده‌ای در رقابت میان قدرت‌های بزرگ داشته است. بسیاری از کشورها به واسطه محاط شدن به وسیله دریا از گزند دشمنان در امان بوده‌اند و کمتر در معرض تعرض و تاخت و تاز قرار گرفته‌اند. نمونه آن آمریکاست که تقریبا در جنگ جهانی دوم تا مقاطعی درگیر جنگ نشد. به تبع اهمیت دریاها، نیروی دریایی نیز اهمیت خاص خود را پیدا می‌کند. در واقع می‌توان این گزاره را مطرح کرد که  نیروی دریایی نیز در تاریخ همواره اهمیت حیاتی در رقابت‌های استعماری داشته است. قدرت‌های دریایی با سلطه بر آبراه‌ها، تنگه‌ها، کانال‌ها و دریاهای بزرگ نه تنها از منافع اقتصادی آن بهره بردند، بلکه منافع سیاسی و ژئوپلیتیک را نیز کسب کردند. بر این اساس، تلاش خواهیم کرد در سطور زیر اهمیت نیروی دریایی در رقابت‌های استعماری را روشن سازیم.  
 
پیشرفت در عرصه کشتی‌سازی
به لحاظ تاریخی آنچه سبب توسعه و پیشرفت بسیار در عرصه دریایی شد ساخت کشتی‌ها بر اساس علوم و فنون جدید بود. در واقع ابداعات و اختراعات علمی در قرن‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی سبب شد در عرصه ناوبری دریایی پیشرفت‌های چشمگیری حاصل شود. به روایتی، در سراسر قرن پانزدهم و شانزدهم، فنون کشتی‌سازی و ناوبری به اندازه‌ای بهبود پیدا کرده بود که کشتی‌های بادبانی اروپایی را قادر می‌ساخت تا گذرگاه‌ها را به سمت قاره آمریکا و اقیانوس هند فتح کنند و سپس جهان را دور بزنند و یک شبکه جهانی تجاری جهانی محدود را به‌وجود آورند؛ به همین دلیل، برخی بررسی روابط بین‌الملل را در چهارچوب اروپایی شدن آن قابل تحلیل می‌دانند.[1]
 
به تعبیری، نقطه آغاز روابط بین‌الملل در دوران مدرن را با قدرت‌گیری اروپایی‌ها هم‌زمان می‌دانند. این فناوری به اروپایی‌ها اجازه داد تا از نظر تجاری و نیز از نظر نظامی بر حوزه دریایی سیطره داشته باشند. البته چینی‌ها در اوایل قرن پانزدهم میلادی بر شیوه‌های کشتی‌سازی و ناوبری اقیانوس‌پیما، که از بسیاری جهات پیشرفته‌تر از اروپایی‌ها بود، سلطه پیدا کردند، اما پس از چند سفر چشمگیر در مقیاس بزرگ، که عمدتا در اقیانوس هند بین سال‌های 1405م تا 1433م انجام شد، چینی‌ها از کشتی‌رانی طولانی‌مدت کنار کشیدند. این وضعیت در چند دهه بعد راه را برای اروپایی‌ها هموار کرد و آنها توانستند بدون رقیبی جدی به توسعه این صنعت دست زنند و از آن در جهت توسعه قدرت و توان خود استفاده کنند.[2]
 
بااین‌حال، به واسطه ظرفیت کم و سرعت پایین کشتی‌های بادبانی به انقلابی دیگر نیاز بود تا اروپایی‌ها بتوانند سلطه خود را بر دریاها و سراسر جهان بگسترانند؛ برای مثال، بیش از دو ماه طول کشید تا کشتی می فلاور در سال 1620م، از اقیانوس اطلس عبور کند. این انقلاب در نهایت به وسیله کشتی‌های بخار عملی شد. کشتی‌های بخار با افزایش گسترده ظرفیت تعامل، به نوعی انقلاب دوم را در دریا ایجاد کردند. این وسایل حمل و نقل آثار پیشرفت‌های قبلی را با افزایش سرعت، کاهش هزینه‌ها و افزایش اطمینان خاطر و ظرفیت حمل و نقل به شکل چشمگیری شدت بخشیدند. به این ترتیب، گذشتن از مسیرهای دریایی برای قدرت‌های بزرگ اروپایی تسهیل شد.[3]
 
اولین قدرت‌های استعمارگر
به لحاظ تاریخی اولین قدرت بزرگ استعماری که از نیروی دریایی گسترده برخوردار بود و توانست دریاها را درنوردد و به قاره آمریکا پا گذارد اسپانیا بود؛ البته پیش از آن پرتغالی‌ها پیشرفت‌هایی در این عرصه کرده و مناطقی را در جهان به تصرف خود درآورده بودند. در واقع، در قرن‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی اسپانیا و پرتغال پیشگامان عصر اکتشاف بودند؛ زیرا به کمک نیروی دریایی خود، سرزمین‌های جدیدی در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا را کشف و به مستعمره خود تبدیل کردند. افراد و چهره‌های مشهوری مانند کریستف کلمب و واسکو دوگاما از نیروی دریایی کشورهای خود برای فتح این مناطق بهره بردند و مناطق مختلفی را در جهان تصرف کردند.[4]
 
بااین‌حال، در بحث از قدرت دریایی با توان بالا برای کشورگشایی و درنوردیدن مناطق مختلف جهان باید اسپانیا را اولین نمونه ذکر کرد. شاید اولین نبرد دریایی میان قدرت‌های استعمارگر که یک برهه حساس تاریخی به‌شمار می‌آید نبرد میان اسپانیا و انگلستان بود. در قرن شانزدهم میلادی بود که جنگ‌های مذهبی میان کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها شدت گرفت و این اختلافات به روابط انگلستان و اسپانیا نیز کشیده شد؛ البته تنها اختلافات مذهبی نبود و مسائل سیاسی و خانوادگی نیز بر روابط دو کشور سایه افکنده بود. اختلافات دو کشور در حوزه متصرفات نیز مزید بر علت شد و حملات کشتی‌های انگلیسی به کشتی‌های اسپانیایی در منقطه آمریکا شعله جنگ میان دو کشور را روشن کرد.[5]
 
باد پروتستان
به این ترتیب،
در سال 1588م جنگ سختی میان اسپانیا و انگلستان رخ داد که در نهایت با پیروزی انگلستان به پایان رسید. اسپانیای کاتولیک، که از یک ناوگان قدرتمند دریایی برخوردار بود، به انگلستان پروتستان حمله کرد، اما طوفانی که در این درگیری درگرفت و کشتی‌های اسپانیایی را درهم کوبید باعث پیروزی انگلستان و نجات یافتن جان ملکه الیزابت اول شد. این طوفان در تاریخ به باد پروتستان مشهور است. این نبرد که در سال 1588م به وقوع پیوست به عنوان یک رویداد عظیم و دگرگون‌ساز در نظر گرفته می‌شود؛ زیرا باعث تغییر جایگاه قدرت‌های استعماری شد.[6]
 
ناوگان اسپانیایی آرمادا و کشتی‌های انگلیسی در اوت ۱۵۸۵م
ناوگان اسپانیایی آرمادا و کشتی‌های انگلیسی در اوت ۱۵۸۵م

در حقیقت، نتیجه مهم این جنگ انتقال قدرت دریایی اسپانیا به هلند و انگلستان بود. در سال 1601م شرکت هند شرقی انگلستان و در سال 1602م شرکت هند شرقی هلند تأسیس شد. دولت ملی در این کشورها به‌هنگام، و صنعت به‌موقع رشد کرد درحالی‌که کشورهای اروپای شرقی به واسطه دور بودن از دریا و دلایل دیگر به این موفقیت‌ها دست پیدا نکردند. به این شکل، همکاری هلند و انگلستان برای استعمار سرزمین‌های دیگر شروع شد. در سال 1607م انگلیسی‌ها در ویرجینیا و در سال 1612م هلندی‌ها در نیویورک یا همان ایالات متحده امروزی مستقر شدند. در عوض اسپانیا به دوران زوال خود قدم گذاشت. این روند نشان می‌دهد که تفوق در دریا و برتری در این عرصه چگونه باعث آغاز و گسترش استعمارگری شد.[7]  
 
کنترل مسیرهای تجاری دریایی
به این ترتیب، عصر استعمارگری انگلستان و تسلط این کشور بر دریا آغاز شد. قدرت انگلستان به‌تدریج آن چنان افزایش پیدا کرد که توانست بر بخش گسترده‌ای از منابع دریایی مسلط شود. در حقیقت آنچه از آن با نام امپراتوری بریتانیا یاد می‌شود را می‌توان در این بازه زمانی مشاهده کرد. البته توانایی انگلستان صرفا به دستیابی به مستعمرات محدود نشد. این قدرت توانست کنترل مسیرهای تجاری را نیز به‌دست آورد. این مسئله به توان اقتصادی انگلستان در کنار توان سیاسی‌اش افزود؛ برای نمونه، انگلستان با تسلط بر مسیرهای دریایی بین هند و اروپا و کنترل تنگه‌های استراتژیک مثل تنگه مالاکا، توانست تجارت جهانی را تحت تأثیر قرار داده و منابع عظیمی را از مستعمرات خود در آسیا و آفریقا به‌دست آورد. به این ترتیب، انگلستان بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی و سیاسی جهان شد.[8]
 
اهمیت کار زمانی دو چندان می‌شود که بدانیم انگلستان در دوران رقابت‌های استعماری انحصار تجارت برخی از کالاها را در اختیار داشت؛ برای نمونه، با قدرت و توان بالای نیروی دریایی خود، به‌ویژه در اقیانوس هند، تجارت ادویه‌ها، پارچه‌ها و محصولات دیگر هند و آسیا را در انحصار خود قرار داد و رقبای دیگر را از دسترسی به این منابع محروم کرد.
 
جنگ هفت‌ساله میان انگلستان و فرانسه  
البته باید به این نکته اشاره کرد که سلطه انگلستان بر دریاها بدون رقیب و دردسر نبود. در واقع، دیگر قدرت‌های دریایی نیز تمام تلاش خود را می‌کردند تا بتوانند بر دریاها سلطه پیدا کنند. نمونه این مسئله را می‌توان در نبرد هفت‌ساله میانه فرانسه و انگلستان مشاهده کرد. انگلستان، که به لحاظ قدرت و توان نظامی دست بالا را نسبت به فرانسه داشت، تلاش کرد تا این برتری را به نقطه بی‌بازگشتی برساند و تمام مستعمرات فرانسه را از چنگ این کشور خارج کند؛ به همین دلیل در سال 1755م بود که دولت وقت انگلستان به ناوهای جنگی خود دستور داد تا کشتی‌های تجاری فرانسه را در سواحل هند و آمریکا توقیف کنند.[9]
 
به این ترتیب، درگیری میان طرفین آغاز شد و تقریبا هفت سال نیز به درازا انجامید؛ البته این درگیری دو طرف دیگر، یعنی اتریش و پروس، را داشت که اتریش متحد فرانسه و پروس متحد انگلستان محسوب می‌شد. به هر صورت در این نبرد فرانسه به‌سرعت متصرفات خود را در هند و کانادا از دست داد و انگلستان جزایر کوبا و مارتنیک را تصرف کرد. این نبرد در نهایت در سال 1763م به پایان رسید و طرفین قرارداد صلح را امضا کردند. بااین‌حال، درگیری و رقابت میان فرانسه و انگلستان در دریاها ادامه پیدا کرد و با قدرت‌گیری ناپلئون در فرانسه وارد عصر جدیدی شد؛ به‌خصوص که ناپلئون به اهمیت دریاها کاملا واقف بود و به فرمانده نیروی دریایی فرانسه گفته بود که کسی که بتواند شش ساعت بر دریای مانش ــ مهم‌ترین شاهراه ارتباطی انگلستان با اروپا ــ مسلط شود آقای دنیا خواهد بود.[10]
 
این روند بعدا در جنگ‌های جهانی اول و دوم نیز ادامه پیدا کرد و با پیشرفت روزافزون تکنولوژی اهمیت دریاها دو چندان شد. این مسئله امروز نیز در اولویت کشورهاست و قدرت‌های نظامی تلاش می‌کنند بر توان دریایی خود بیفزایند.  
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. بری بوزان و گئورگ لاوسن، دگرگونی جهانی: تاریخ، مدرنیت و تکوین روابط بین‌الملل، ترجمه محمدجواد سلطانی گیشینی و محمدرضا چیت‌سازیان، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران، 1403، ص 119.
[2]. همان، ص 120.
[3]. همان، صص 120-121.  
[4]. کاشفین سرزمین‌های جدید، ترجمه گودرز شفیعیان، نورآباد ممسنی، فریاد کویر، 1383، صص 5-15.
[5]. احمد نقیب‌زاده، تاریخ دیپلماسی و روابط بین‌الملل، تهران، انتشارات قومس، 1388، ص 14.
[6]. همان‌جا.
[7]. همان، ص 15.
8. Hasan Kamran Dastjerdi and Narjessadat Hosseini Nasrabadi, Role of Malacca Strait with a Geopolitical and Strategic Approach, Geopolitics Quarterly, Volume 16, 2021, pp 269-270.
[9]. جواد موسوی دالینی و لیلا مودت، «برتری بریتانیا بر فرانسه در هند: مقدمه گسترش اقدامات بریتانیا در خلیج فارس»، فصلنامه پژوهش‌های تاریخی، ش 38 (1397)، ص 58.
[10]. دیوید تامسون، اروپا از دوران ناپلئون، ترجمه خشایار دیهیمی و احمد علیقلیان، تهران، نشر نی، 1393، صص 58-85.
 
https://iichs.ir/vdcbgzb5.rhbswpiuur.html
iichs.ir/vdcbgzb5.rhbswpiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما