آخرین شاه قاجار در دام یک اشتباه سیاسی؛

چرا احمدشاه به ایران بازنگشت؟

احمدشاه قاجار در مدت پادشاهی‌اش، سفرهای متعددی به اروپا انجام داد. او یک بار در آبان 1298ش، بار دیگر در بهمن 1300ش، و آخرین بار در آبان 1302ش از ایران خارج شد. سفر آخر او سفری بی‌بازگشت بود و پس از آن او هرگز به ایران بازنگشت
چرا احمدشاه به ایران بازنگشت؟
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ مجلس شورای ملیِ چهارم در آخر خرداد 1302ش به پایان رسید و به رسم آن روزگار تا اتمام انتخابات و گشایش دوره بعدی، ایران بدون مجلس ماند. هم‌زمان پیکره دولت و نظام سیاسی نیز در شکننده‌ترین حالت ممکن بود: قوام‌السلطنه تبعید شده بود، کابینه مشیرالدوله به تازگی برافتاده بود و مجلس در فترت به سر می‌برد و رکود سیاسی بر تهران حکم‌فرما بود. چنین اوضاع و احوال دشواری، رضاخان را به عرصه قدرت رهنمون می‌کرد؛ به‌طوری که در آبان 1302ش شرایط از هر نظر مساعد ریاست‌وزرایی رضاخان سردار سپه بود و احمدشاه با اکراه و اجبار در 3 آبان 1302ش دستخط ریاست‌وزرایی رضاخان را صادر کرد و او هم در 5 آبان کابینه‌اش را به شاه معرفی کرد و وزارت جنگ را نیز بر عهده گرفت.
 
احمدشاه نیز، که از مدت‌ها قبل انگیزه سلطنت را از دست داده بود و در خود توان رویارویی با رضاخان یا ایستادگی در برابر او را نمی‌دید، به‌رغم مخالفت برخی نخبگان سیاسی در 15 آبان 1302ش به سفر فرنگ رفت: سفری بی‌بازگشت! سفری که سهم به‌سزایی در برافتادن دودمان قاجار و برآمدن پهلوی داشت و بعدها بزرگ‌ترین اشتباه احمدشاه خوانده شد.
 
سلطنت احمدشاه؛ آخرین برگ تاریخ قاجار
احمدشاه، هفتمین و آخرین پادشاه سلسله قاجار، نوجوانی که در ده‌سالگی ولیعهد شد و طعم تلخ سیاست را در روزگار پادشاهی پدرش چشید، در دوازده‌سالگی، مجبور به آغاز سلطنت در ایران شد. ازآنجاکه وی در زمان پادشاهی به سن قانونی نرسیده بود، عضدالملک و ناصرالملک را به نایب‌السلطنگی او انتخاب کردند تا پادشاه جوان را در اداره بهتر کشور یاری کنند تا اینکه مقارن با انتخابات مجلس سوم شورای ملی، احمدمیرزا به سن قانونی رسید و با نام احمدشاه در مرداد ۱۲۹۳ش رسما تاج‌گذاری کرد و چنان‌که مخبرالسلطنه هدایت نوشته است: «احمدشاه را به مشایعت عده قزاق روس و سوار هندی و قزاق ایرانی از زرگنده به سلطنت‌آباد آوردند و از تخت حمایت بیرون آمد و بر تخت سلطنت قرار گرفت. نایب‌السّلطنه و مؤسسین استقبال کردند. گفتند: امیدواریم پادشاه خوبی باشی. گفت: ان‌شاءالله».[1]
 
 احمدشاه هنگام جلوس بر تخت مرمر در کاخ گلستان
 احمدشاه هنگام جلوس بر تخت مرمر در کاخ گلستان
 
 
 احمدشاه از کودکی تا سلطنت در آینه تصاویر
 
 
 
اما بخت چندان با شاه جوان یار نبود؛ تاج‌گذاری وی مصادف شد با شروع جنگ جهانی اول و سلطنت او با اشغال ایران از طرف قوای انگلیس و روس و عثمانی و تشکیل یک دولت در مهاجرت در کرمانشاه، در مقابل دولت مرکزی ایران ادامه یافت. بعد از پایان یافتن جنگ، وثوق‌الدوله، نخست‌وزیر وقت که با پشتیبانی انگلیسی‌ها به این مقام منصوب شده بود، با امضای قرارداد اتحاد سیاسی و نظامی با انگلستان، که ایران را عملا تحت‌الحمایه انگلستان قرار می‌داد، بحران سیاسی بزرگی به‌وجود آورد. امضای این قرارداد، که به قرارداد 1919م معروف شده است، به حرکت‌های تجزیه‌طلبانه در آذربایجان و گیلان انجامید و سرانجام با کودتای 1299ش و اشغال تهران از طرف نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان، احمدشاه فرمان نخست‌وزیری سیدضیاءالدین طباطبائی، عامل سیاسی کودتا، را صادر کرد و رضاخان با لقب سردار سپه به فرماندهی قوای مسلح ایران منصوب شد.[2]
 
احمدشاه قاجار همراه رضاخان
احمدشاه قاجار همراه رضاخان
 
 شاید این مطالب برای شما هم جالب باشد:
 
 اهداف قرارداد 1919
 
 آیا قرارداد 1919 به نفع ایران بود؟
 
 قرارداد 1919 یا گواهی مرگ ایران
 
 قراردادی که با انتحار افسر ژاندارمری مخدوش شد
 
 
 
قرارداد 1919 با توافق قبلی بین سیدضیاءالدین و انگلیسی‌ها لغو شد، ولی حکومت سیدضیاءالدین هم بیش از صد روز دوام نیافت و احمدشاه پس از تشکیل کابینه‌های بی‌دوام به ریاست قوام‌السلطنه و مشیرالدوله و مستوفی‌الممالک سرانجام فرمان نخست‌وزیری رضاخان سردار سپه را صادر کرد و خود عازم اروپا شد.
 
سفر به فرنگ؛ سنتی که به تبعید تبدیل شد
احمدشاه هم به دلیل سنت سفر به اروپا، که در دوره‌ شاهان پیش ایجاد شده بود و هم به دلیل جوانی، همواره آرزوی رفتن به اروپا را داشت. او در مدت پادشاهی‌اش که هفده سال طول کشید، سفرهای متعددی از طریق استقراض از بانک‌های خارجی به اروپا انجام داد. سفر اول وی در آبان 1298ش انجام شد؛ سفر بعدی گویا در بهمن 1300ش بود که ده ماه طول کشید و بار دیگر در آبان 1302ش از ایران خارج شد؛ در بعضی از منابع این چنین بیان شده که سفر آخر احمدشاه نه برای تفریح و خوش‌گذرانی بلکه پس از قدرت گرفتن سردار سپه و تحمیل خود به احمدشاه به‌عنوان نخست‌وزیر، به دلیل شاه ناتوانی در سامان‌دهی اوضاع انجام شد.
 
احمدشاه قاجار سوار بر اتومبیل در راه سفر به اروپا
احمدشاه قاجار سوار بر اتومبیل در راه سفر به اروپا
 
رضاخان در غیاب احمد‌شاه روزبه‌روز موقعیت خود را تحکیم می‌کرد و درعین‌حال می‌کوشید با تبلیغاتی گسترده علیه احمدشاه او را نسبت به سرنوشت مملکت لاقید و بی‌‌اعتنا نشان دهد. عوامل رضاخان در شهرهای مختلف چنین تبلیغ می‌کردند که شاه علاقه‌ای به ایران ندارد و به دنبال عیاشی در فرنگ است. حسین مکی درباره تأثیر چنین تبلیغاتی نوشته است: «بسیاری از اشخاص
تصور می‌کنند احمدشاه مردی عیاش و لاابالی بود. عمده این تصور ناشی از تبلیغات شدیدی است که به‌هنگام تغییر سلطنت و مدتی قبل از آن به‌عمل آمد...».[3]
 
احمدشاه پس از تثبیت موقعیت رضاخان در ایران و به‌ویژه پس از رأی اعتمادی که در فروردین 1303ش از مجلس گرفته شد، برای بازگشت به ایران در حالتی تردید‌آمیز به‌سر می‌برد، اما پس از مدتی مطالعه سلطنت را حق طبیعی خود دانست و تصمیم به بازگشت به ایران و حفظ سلطنت گرفت: «من حق ندارم ملت ایران را از شراکتی که در سلطنت و فرمانروایی دارد محروم گردانم و ملت ایران نیز نمی‌تواند مرا از حق سلطنت محروم کند».[4]
 
انگلیسی‌ها وقتی که از تصمیم شاه برای عزیمت به ایران مطلع شدند، نزد او رفتند و ضمن مبالغه در اوضاع آشفته ایران صلاح او را در این دانستند که تا مدتی از رفتن به ایران چشم بپوشد تا رضاخان بتواند امنیت لازم را در کشور برقرار کند. انگلیسی‌ها قیام شیخ خزعل را نمونه‌ای از ناامنی برشمردند و احمدشاه که از واقعیت پشت پرده تا حدود زیادی بی‌خبر بود، به‌راستی باور کرد که در گوشه و کنار کشور شورش‌هایی وجود دارد که حتی در صورت ورود وی به ایران ممکن است جان او به خطر بیفتد؛ بنابراین، او که با خروج از کشور اشتباهی بزرگ مرتکب شده بود با تصمیم به تداوم اقامت در فرنگ دچار اشتباه دیگری نیز شد. در حقیقت، سفر آخر احمدشاه در نهایت به تبعیدی خودساخته تبدیل گردید؛ امری که باعث شد از یک‌سو، محدود هواداران وی در جامعه و نیز مجلس شورای ملی دلگرمی و قدرت لازم را برای دفاع از سلطنت وی از دست دهند و از سوی دیگر دشمنان سلطنت وی از پادشاه بی‌تاج و تخت آن روزگار ایران، یعنی سردارسپه، حمایت کنند.
 
احمدشاه در فرنگ
احمدشاه در فرنگ
 
غیبب شاه قاجار؛ تحقق رویاهای یک قزاق
غیبت طولانی احمدشاه و حضور نداشتن او در ایران، زمینه را برای هرگونه فعالیت رضاخان فراهم کرد و رضاخان پس از شکست طرح جمهوری، خواستار براندازی و انقراض قاجار شد که درنهایت از آن کامیاب بیرون آمد. رضاخان پس از سرکوب قیام شیخ خزعل و تصرف خوزستان برای اینکه یک قدم به تخت سلطنت نزدیک­تر شود لقب فرماندهی کل قوا را که طبق قانون مختص شاه بود، برای خویش لازم و ضروری ­دانست، درحالی‌که دادن این لقب به شخص دیگری نیازمند تغییر قانون اساسی از طرف نمایندگان مجلس شورای ملی بود.[5] به دنبال این ماجرا نمایندگان اعلام کردند این اقدام محظورات قانونی دارد، اما با فشار و اصرار رضاخان، سرانجام کمیسیون مجلس لقب فرماندهی کل قوای ایران را از احمدشاه سلب و به رضاخان واگذار کرد.[6]
 
با تصویب لایحه لقب فرماندهی کل قوا به رضاخان در 26 بهمن 1303ش و با تأیید اکثر نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی، در حقیقت انقراض قاجاریه اعلام شد.[7] رضاخان در آخرین گام پس از اینکه توانست قدرت نظامی، سیاسی و مالی خود را مسجل سازد با گذاشتن تله‌ای، از احمدشاه محافظه‌کار، که همیشه به بهانه‌های واهی کشور را ترک می‌کرد، خواست به کشور بازگردد. احمدشاه بی‌خبر از مسائل پشت پرده و به‌رغم تمایل نداشتن به بازگشت، در تلگرافی تصمیم بازگشت به کشور را اعلام کرد و رضاخان از این امر به‌ظاهر ابراز خرسندی نمود، اما وی را در شرایطی ــ بحران نان ــ قرار داد که نتواند به ایران بازگردد تا پس از آن با بهره‌گیری از امتناع شاه جهت بازگشت به مملکت، دست به براندازی حکومت قاجاریه بزند.[8]  
 
پس از آنکه آخرین تلاش احمدشاه برای بازگشت به ایران ناکام ماند، در آبان 1304ش رضاخان آماده شد که واپسین پرده طرح پادشاهی خود را به اجرا بگذارد. بر اساس هماهنگی‌های قبلی و به دستور سردار سپه، امیران لشکر جمع زیادی از مردمان صاحب نفوذ، مقامات محلی و اداری را از سراسر کشور به تلگرافخانه‌ها بردند تا تلگراف‌هایی مبنی بر خلع احمدشاه و خاندان قاجار به مجلس، دولت و مطبوعات ارسال کنند. به همین جهت همه‌روزه سیلی از تلگراف‌ها به پایتخت فرستاده می‌شد.[9] روز 7 آبان بحثی طولانی در مجلس درباره گزارش کمیسیون عرایض در مورد تلگراف‌های رسیده از مردمی که خواهان عزل قاجاریه بودند، درگرفت و سرانجام با تلاش‌های هواداران رضاخان، مجلس با اکثریت آرا به نام «سعادت ملت» با پذیرش تغییر دادن اصول 36، 37، 38 و 40 متمم قانون اساسی، انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام کرد.[10] به این‌ترتیب، احمدشاه با رأی مثبت مجلس شورای ملی در ۹ آبان ۱۳۰۴ش از سلطنت خلع شد. به دنبال این امر، با تشکیل مجلس مؤسسان رضاخان حکومت را در دست گرفت و سلسله سلطنتی ۱۵۳ساله قاجار در ایران پایان یافت.
 
 شاید این مطالب برای شما هم جالب باشد:
 
 شاهی که خود به تبعید رفت
 
 آیا احمدشاه در برابر رضاخان منفعل بود؟
 
 احمد شاه قاجار چگونه از سلطنت عزل شد؟
 
 تکنیک‌های رضاشاه برای خلع قاجار

 چرا فاصله کودتا تا سلطنت رضاشاه کوتاه بود؟
 
 
 
فرجام سخن
وقایعی که به سقوط احمدشاه از اریکه سلطنت و استقرار رضاخان در مقام سلطنت انجامید بی‌شک، یکی از پیامدهای سفر احمدشاه به اروپا ــ آن هم در شرایطی که کشور دچار نوعی بحران درهم‌تنیده سیاسی و اقتصادی شده بود ــ به‌شمار می‌آید. هرچند، واقعیت آن است که خلع قاجاریه از همان سحرگاه کودتای اسفند 1299 رخ داد، اما زمینه‌های قانونی و حقوقی آن با سفر احمدشاه و غیبت طولانی‌مدت او ــ که در واقع بیانگر ناکارآمدی و بی‌توجهی وی به اداره امور کشور بود ــ فراهم شد.
 

پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. مهدی‌قلی هدایت، گزارش ایران: قاجاریه و مشروطیت، تهران، نقره، 1363، ص ۲۴۲.
[2]. محمود طلوعی، صد سال، صد چهره، تاریخ مصور ایران و جهان در قرن بیستم، تهران، علم، 1378، صص 890- 8.
[3]. حسین مکی، زندگی سیاسی سلطان احمدشاه، تهران، امیرکبیر، 1357، ص 22.
[4]. بهمن دهگان، اسرار سقوط احمدشاه، خاطرات رحیم‌زاده صفوی، تهران، فردوسی، 1362، ص 42.
[5]. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی دوره قاجاریه، ج 3، تهران، زوار، 1343، ص 648.
[6]. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره پنجم، 1303ش، جلسه 126.
[7]. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج 3، تهران، علمی، 1361، ص 330.
[8]. سیدمهدی فرخ، خاطرات سیاسی فرخ، ج 1، تهران، سپهر، 1347، ص 226.
[9]. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، همان، ص 343.
[10]. عبدالله مستوفی، همان، ص 663.
 
https://iichs.ir/vdcg379x.ak9n34prra.html
iichs.ir/vdcg379x.ak9n34prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما