عالم مجاهد، حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالنبی نمازی، نماینده کنونی ولی فقیه و امام جمعه کاشان و از چهره هایی است که در ادوار گوناگون حیات نظام اسلامی، با مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی در تعامل بوده است. ایشان در گفت وشنود پیش روی، زمینه ها و پیامدهای تصمیم آیت‌الله مهدوی کنی برای تصدی ریاست مجلس خبرگان را به تحلیل نشسته است.
می گفت: من سرباز رهبری هستم
□ حضرتعالی از چه مقطعی با مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی آشنا شدید و ارتباط شما با ایشان، چگونه توسعه یافت؟
بسم الله الرحمن الرحیم. لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. بنده با نام و شهرت ایشان در دوران مبارزات آشنا بودم و به‌رغم اینکه در قم به سر می‌بردم، اطلاع داشتم که ایشان در تهران مسجد جلیلی فعالیتهای مبارزاتی با ارزش و گسترده‌ای دارند و به خاطرش چندین بار هم زندانهای سختی را تجربه کردند، منتهی اولین باری که ایشان را از نزدیک زیارت کردم، یکی دو روز بعد از ورود حضرت امام به تهران بود. ما قبل از ورود امام، از قم به تهران آمدیم تا در مراسم استقبال شرکت کنیم. استقبال انجام شد و امام به بهشت ‌زهرا رفتند و بعد از ایراد نطق به ترتیبی که همه اطلاع دارند به تهران برگشتند و بعد از چند ساعت به مدرسه علوی تشریف بردند. یکی دو شب بعد، آقایان علمای تهران همگی در سالن آمفی تئاتر مدرسه علوی برای زیارت امام جمع شدند. همین‌طور که آقایان یک به یک داخل سالن تشریف می‌آوردند، یکی از دوستان به من گفت: آیت‌الله مهدوی کنی هم آمدند! و من برای اولین بار، ایشان را زیارت کردم. وقتی انقلاب پیروز شد و مسئولیتهای انقلاب بین مسئولین آن روز تقسیم شد، بنده را به عنوان حاکم شرع در غرب کشور، یعنی شهرهایی مثل کرمانشاه و سر پل ذهاب و قصر شیرین انتخاب کردند. آن منطقه در آن دوره شرایط خاصی داشت و اساساً ناامنی گسترده‌ای در غرب کشور حکمفرما بود. گروگانگیریهای زیادی انجام می‌شد و بعضاً افراد را می‌ربودند و به داخل عراق می‌بردند. اینها مقدمه شروع جنگ عراق علیه ایران بود که به این اشکال بروز پیدا می‌کرد. به هر حال در آن دوره آیت‌الله مهدوی کنی، هم عضو شورای انقلاب بودند و هم وزیر کشور و طبعاً مسائل مربوط به ناامنی، به نوعی به ایشان هم مربوط می‌شد. خاطرم هست در همان روزها، عده‌ای از خانواده‌های کسانی که گروگان گرفته شده و به عراق ربوده شده بودند، به تهران آمده و در وزارت کشور خدمت ایشان رسیده و شکایت شرایط ناامن غرب کشور و گروگان‌گیریها را به ایشان کرده بودند. ایشان در پاسخ فرموده بودند که ما در مرکز نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم و اگر بتوانیم همین التهابات مرکز و شهرهای بزرگ را کنترل کنیم، واقعاً کار بزرگی انجام داده‌ایم! شما برای رسیدگی به کارتان باید در همان جا، به آقای نمازی مراجعه کنید و از ایشان کمک بخواهید. به هر حال این نوع ارتباطات همچنان ادامه داشتند تا اینکه از این سمت استعفا دادم و برای ادامه تحصیل به قم برگشتم. بعد از مدتی باز دوستان به دنبال ما آمدند و این بار گفتند: بنده نمایندگی حضرت امام در سپاه منطقه 2 کشور را بپذیرم و باز به دلیل مسئولیت ایشان در وزارت کشور، در دوره ریاست جمهوری شهید رجایی و نخست‌وزیری شهید باهنر با ایشان ارتباط داشتیم.
به هر حال به تناسب مناصبی که قبول می‌کردیم، هم ارتباط کاری وجود داشت و هم ارتباط فکری و فرهنگی، چون ایشان دوره زیادی از عمر خود را پس از انقلاب صرف کارهای فرهنگی در دانشگاه امام صادق(ع) کردند.
 
 
 
□ در طول این مدت آشنایی با آیت‌الله مهدوی کنی چه ویژگیهایی را در ایشان برجسته دیدید؟ از میان خصال این بزرگوار، کدام یک بیشتر به چشم شما آمد و چرا؟
باید عرض کنم اولین خصوصیت ایشان اخلاص بود. از برخوردهایی که از ایشان سراغ داشتیم، این مسئله کاملاً معلوم بود. ایشان در شرایطی ریاست کمیته‌ها را قبول کرد که اولاً: هیچ سابقه‌ نداشت که یک مجتهد و شخص معنون و ممتاز علمی و روحانی، در ریاست یک نهاد امنیتی قرار بگیرد. الان این کار آسان‌تر شده است، چون در طول 35 سال بسیاری از روحانیون و علما چنین مناصبی را و حتی مناصب امنیتی را تجربه کرده‌اند و طبعاً تجارب و اطلاعات نسبتاً خوبی در این زمینه وجود دارد، ولی در آن مقطع این کار واقعاً دشوار بود، مخصوصاً اینکه شرایط از هر دوره‌ای حادتر بود و ایشان در مقام ریاست کمیته‌ها، وارث نوعی از هم گسیختگی دردوران پس از انقلاب بود. ایشان این کار را با تقوا و پیگیری و صرف وقت بسیار زیادی انجام می‌داد. کسانی که آن روزها ایشان را در عرصه‌های مختلف می‌دیدند، مشاهده می‌کردند ایشان چقدر برای کمیته‌ها وقت می‌گذارند و چقدر علما و شخصیتهای بزرگ را به همکاری و نظارت و ریاست بر کمیته‌ها ترغیب کردند، کاری که فقط از شخص ایشان برمی‌آمد و کمتر از کسان دیگر.
این بیانگر اخلاص ایشان بود. یا بعدها ایشان وزیر کشور کابینه شهید رجایی شدند. وزارت کشور هم تناسبی با شأن علمی و روحانی ایشان نداشت، چون اگر به شخصیت‌شناسی آقای مهدوی دقت کنیم، ایشان بیش از هر چیز به شأن روحانی خود اهمیت می‌داد و بالذات وظیفه یک روحانی را، ارشاد مردم و کار فرهنگی و دینی می‌دانست و اینکه حالا یک نفر با این داب، بیاید و تصدی وزارت کشور را به عهده بگیرد و استاندار تعیین کند و امثال اینها، این کار برای ایشان کوچک بود، اما ایشان این مهم را پذیرفت و این نبود الا به خاطر اخلاصشان.
ویژگی دوم ایشان این بود که بسیار انسان متواضعی بود و هر کسی که با ایشان برخورد می‌کرد، چه از علمای بزرگ یا اساتید ایشان بود، چه همدوره‌ها و چه کسانی که در عِداد شاگردان ایشان محسوب می‌شدند و حتی افراد نوجوان در برخورد با ایشان، جذب می‌شدند. به خاطر اینکه احساس می‌کرد مخاطب از موضع برتری‌طلبی و تفاخر با او صحبت نمی‌کند. از روحانیونی بود که بیشترین جذب را در میان جوانان داشت که بخش زیادی از این اقبال به تواضع ایشان برمی‌گشت. البته تقوا و آثار آن هم، می‌تواند به‌طور طبیعی افراد را جذب کند، ولی نقش تواضع و احترام به دیگران، در جذب مردم بسیار مؤثر است و یک روحانی واقعاً باید از چنین ویژگی‌ای برخوردار باشد.
نکته جالب‌تر و مهم‌تر جنبه ولایی بودن ایشان بود. همه می‌دانیم مناصبی که ایشان در اول انقلاب پذیرفت و به احسن وجه هم از عهده برآمد، عمدتاً به خاطر ارادتی بود که به امام داشت. این ارادت از سالها قبل در ساحت استاد و شاگردی شکل گرفته بود و ایشان به‌رغم استقلال فکر و حتی دیدگاههای متفاوتی که داشت، تا به آخر ارادت خود را به امام حفظ کرد. واقعاً به ایشان علاقه‌مند بود و حتی در یکی از سخنرانیهایش فرموده بود: دوست دارم علاوه بر تمام عقاید حقّه و محبت پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع)، با محبت امام خمینی از دنیا بروم. این سخن بسیار جالب است.
 
□ این ویژگی ایشان را، پس از رحلت امام و در دوره زعامت رهبر معظم انقلاب، چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ایشان بعد از رحلت حضرت امام بدون کم و کاست همان ارادت را نسبت به مقام معظم رهبری ابراز کرد و در موارد متعدد و مقاطع دشوار هم، عملاً در این مسیر به میدان آمد. خاطرم هست در همین اواخر جلسه‌ای را خدمت مقام معظم رهبری بودیم، آیت‌الله مهدوی کنی فرمود: ما سرباز رهبری هستیم. همه می‌دانیم فاصله سنی ایشان با رهبری قابل توجه بود. ایشان حدود یک دهه از مقام معظم رهبری بزرگ‌تر بودند. در همان جلسه رهبری فرمودند: ما در دوره‌ای تحت ریاست آقای مهدوی بودیم! منظورشان عضویت در جامعه روحانیت مبارز بود که رئیس آن آیت‌الله مهدوی کنی بود.
 
□ از منظر جنابعالی، چه شد که ایشان پس از سپری شدن سالیان اولیه تأسیس نظام، از مناصب رسمی فاصله گرفتند و پس از سالها، بعد از فتنه سال 88، دوباره بدان بازگشتند؟
همان‌طور که عرض کردم، وقتی انقلاب پیروز و جمهوری اسلامی تشکیل شد، ایشان مناصب بسیار سخت و حتی امنیتی را پذیرفت. اما بعد از اینکه احساس کرد نظام تثبیت شده است و نیازی به حضور پررنگ ایشان نیست، به کار فرهنگی و کادرسازی فرهنگی برای نظام روی آورد که نتایج بسیار با ارزش و مبارکی داشت. دانشگاه امام صادق(ع) آینه تلاشها و مجاهدات فرهنگی و علمی آیت‌الله مهدوی کنی است.
بعد از فتنه 88 ایشان وقتی شرایط پر التهاب جامعه را دید و احساس کرد بخشی از این التهاب ممکن است از راه ریاست مجلس خبرگان از بین برود و به آرامش مبدل شود، احساس تکلیف کرد که به میدان بیاید. البته بسیاری از بزرگان انقلاب چه در خود مجلس خبرگان و چه در خارج از آن، این را از ایشان خواستند، یعنی ترکیبی بود از احساس وظیفه شخصی و درخواستهای اکید و گسترده‌ای که بعضی از نمایندگان خبرگان از ایشان می‌کردند، چون شرایط آن روز جامعه، عده‌ای را در درون خود مجلس خبرگان هم نگران کرده بود. با این همه وقتی ایشان تصمیم گرفتند این منصب را بپذیرند، با دقت و سیاستی که به خرج دادند، این انتقال به آرام‌ترین شکل انجام شد، مخصوصاً بیاناتی که در روز قبول این سمت در مجلس خبرگان فرمودند، مسئله را به‌گونه‌ای طرح کردند که کمترین التهابی پیش نیاید، احترام افراد حفظ شود و این نقل و انتقال به شکل آرام صورت بگیرد. این در حالی بود که حال ایشان برای پذیرش چنین سمتی مساعد نبود. ایشان از همان روزی که برای ریاست خبرگان انتخاب شدند، با ویلچر به مجلس آورده می‌شدند. اگر فیلم آن روز را هم ببینید، هنگامی که در جایگاه ریاست مجلس قرار گرفتند و نکاتی را به عنوان موعظه وعلل پذیرش این سمت بیان فرمودند، واقعاً به سختی صحبت می‌کردند و نفس‌ نفس می‌زدند! اما با درایت و دقتی که داشتند، سعی کردند این انتقال خیلی آرام صورت بگیرد. بعد از پذیرش این سمت هم، رفتار ایشان با افراد و جریانات گوناگون در مجلس، به شکلی بود که همه می‌دیدند حق‌شان محترم شمرده می‌شود. سعی می‌کردند جمع را به سمت وفاق سوق بدهند و نظرات و دلها را به هم نزدیک کنند و همه را در خدمت نظام و رفع کدورتها و ایجاد وحدت قرار بدهند. به نظر من این کار ایشان در آن برهه، بسیار عالمانه و دقیق انجام شد و در نوع خودش خدمت بزرگی به انقلاب بود.
 
 
 
□ آیت‌الله مهدوی کنی شخصیت نظریه‌پرداز و اندیشمندی بودند. یکی از نظریاتی که ایشان بعد از ریاست مجلس خبرگان بیان فرمودند، این است که شأن نظارتی مجلس را، به جای اینکه بیشتر بر نظارت بر عملکرد شخص رهبری متمرکز کنند، بر حفاظت از جایگاه و مکانت ولایت فقیه در جامعه متمرکز کردند و به آن سمت بردند. این تفسیر در مجلس خبرگان و بیرون از آن چقدر بازتاب داشت؟
به نظر من این تفسیر به‌رغم اینکه برای اولین بار و به شکل جدیدی ابراز می‌شد، حرف درستی بود. مسلماً نمایندگان مجلس خبرگان نظارت می‌کنند که یک وقت از رهبری سلب عدالت نشود و رفتار او به‌گونه‌ای باشد که همچنان عدالت را محفوظ نگه دارد. سخن ایشان این بود که خیلی کم پیش می‌آید که یک فقیه عادل جامع‌الشرایط، به عمد خطایی کند که از او سلب عدالت شود. شأن نظارتی که در قانون اساسی برای مجلس خبرگان نسبت به رهبری آمده، در واقع حفاظت از جایگاه ولایت فقیه در جامعه است. فقهای مجلس خبرگان فقط در صدد عیب‌جویی از رهبری نیستند، بلکه سعی‌شان این است که اساساً از این جایگاه حفاظت کنند. اگر اصل این جایگاه زیر سؤال برود، دیگر چیزی از آن باقی نمی‌ماند که کسی بخواهد به فرع آن توجه کند، که مثلاً مصداقش که رهبری باشد، اشتباهی کرده یا نکرده باشد. به نظر من تفسیر ایشان امر غریبی نبود، بلکه بسیار متین و متقن بود. ما اول باید اصل را حفظ و در مقابل هجمه‌ها از آن حفاظت کنیم تا نوبت به مراتب بعدی نظارت برسد. نظر ایشان همان‌طور که اشاره کردید این بود که نظارت مجلس خبرگان بر رهبری، استحفاظی است، یعنی باید این جایگاه را حفظ کرد که اساساً حرف درستی است. به هر حال طرح این مسئله از برکات حضور ایشان بود و من شاهد بودم که وقتی این انتخابات صورت گرفت، بسیاری از نیروهای وفادار به نظام و حزب‌اللهیها خوشحال شدند و می‌آمدند از ما تشکر می‌کردند و منتظر چنین اتفاقی بودند. این اتفاق یک بار در هنگام انتخاب آیت‌الله مهدوی کنی به ریاست خبرگان افتاد و یک بار هم بعد از آن و اخیراً در جریان انتخاب آیت‌الله یزدی. با این انتخاب نوعی آرامش و اطمینان خاطر در نیروهای وفادار به انقلاب پیش آمد و باید به خاطرش خدا را شکر کنیم و آن را تجربه‌ای برای ادامه درست و صحیح راه مجلس خبرگان در آینده قرار بدهیم ان‌شاءالله. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
https://iichs.ir/vdcg.79wrak9qwpr4a.html
iichs.ir/vdcg.79wrak9qwpr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما