مروری بر روش‌های مختلف ساواک در برخورد با مخالفان؛

سیاست چماق و هویج جلادان پهلوی

ساواک که در سال ۱۳۳۵ به ‌منظور سرکوب مخالفان و حفظ امنیت رژیم پهلوی تأسیس شد، به‌سرعت به یکی از ابزارهای اصلی دولت پهلوی برای نظارت بر فعالیت‌های سیاسی و کنترل مخالفان تبدیل شد. بااینحال، درون ساواک، اختلافاتی بین جناح‌های مختلف این سازمان وجود داشت که بر نحوه و شدت برخورد با مخالفان تأثیر می‌گذاشت
سیاست چماق و هویج جلادان پهلوی
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛  ساواک در سال ۱۳۳۵ به ‌منظور سرکوب مخالفان و حفظ امنیت رژیم پهلوی توسط محمدرضا پهلوی تأسیس شد. این سازمان به‌سرعت به یکی از ابزارهای اصلی دولت پهلوی برای نظارت بر فعالیت‌های سیاسی و کنترل مخالفان تبدیل شد. بااین‌حال، درون ساواک، اختلافاتی بین جناح‌های مختلف این سازمان وجود داشت که بر نحوه و شدت برخورد با مخالفان تأثیر می‌گذاشت. در این نوشتار درصدد هستیم تا تأثیر این اختلافات بر شیوه برخورد با مخالفان را بررسی کنیم.
 
شکل‌گیری ساواک  
پس از کودتای 28 مرداد 1332ش، محمدرضا پهلوی با پشتیبانی ایالات متحده آمریکا، دوره حکومت استبدادی 25 ساله‌ای را آغاز کرد که طی آن، کنترل کامل کشور را در دست گرفت. در این دوره، با وجود همکاری ارتش و شهربانی برای ایجاد نظم و تحکیم پایه‌های حکومت، هنوز ساختار یکپارچه‌ای میان تمامی نهادهای سرکوبگر که رژیم به آن نیاز داشت، شکل نگرفته بود؛ به همین دلیل، ضرورت تشکیل سازمانی منسجم احساس می‌شد. این نیاز سرانجام در 23 اسفند 1335 با تصویب قانون تأسیس ساواک برطرف شد. ساواک، که نام کامل آن سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود، مهم‌ترین نهاد امنیتی و اطلاعاتی کشور به‌شمار می‌آمد و در سال 1335 با راهنمایی و حمایت آمریکا بنیان‌گذاری شد. این سازمان پس از تصویب قانون مربوط به آن در مجلس سنا و شورای ملی، فعالیت رسمی خود را از سال 1336 آغاز کرد.[1]
 
امنیتی کردن مسائل جامعه
امنیتی کردن، به فرآیندی گفته می‌شود که به قرار دادن برخی موضوع‌ها در چهارچوب امنیت می‌انجامد، در‌حالی‌که پیش‌تر در این حوزه قرار نداشته است. امنیتی کردن شامل تمام حوزه‌های نظامی و غیرنظامی می‌شود. بوزان و ویور عقیده دارند امنیتی کردن را می‌توان نوع حادی از سیاسی کردن دانست. در این وضعیت، به شکل نظری هر مسئله عمومی به یک مسئله امنیتی تبدیل می‌شود و باید به آن به چشم تهدید نگریسته شود.[2]
 
رویکرد ساواک در برخورد با مخالفان سیاسی را می‌توان به دو رویکرد کلی تقسیم کرد: بخشی از ساواک به دنبال امنیتی کردن تمام فضاهای سیاسی و فرهنگی جامعه بود. این عده اعتقاد داشتند که باید با کوچک‌ترین رفتار مخالفی که در این حوزه‌ها اتفاق می‌افتد برخورد کرد، اما بخش دیگری از ساواک نه تنها بر امنیتی‌زدایی از حوزه‌های سیاسی و فرهنگی تأکید می‌کرد، بلکه جذب مخالفان سیاسی و حتی افرادی را که گرایش‌های رادیکال در مبارزات داشتند در دستور کار قرار داده بود. این عده عقیده داشتند که از این طریق می‌توان راهی برای بازگشت افراد به جامعه فراهم و از تندروتر شدن آنها جلوگیری کرد.
 
در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، بخشی از نهادهای فرهنگی و هنری به‌عنوان بستری برای جذب و ادغام مخالفان فعالیت می‌کردند. علاوه بر سازمان رادیو و تلویزیون ملی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز چنین فضایی را فراهم ساخت. این کانون در پاییز ۱۳۴۴ به ابتکار لیلی ارجمند (جهان‌آرا)، که در رشته کتابداری تحصیل کرده و از دوستان فرح دیبا بود، تأسیس شد. هدف اولیه کانون ایجاد کتابخانه‌هایی برای کودکان بود. در ادامه، سال ۱۳۴۵، برای تکمیل فرآیند تولید و توزیع آثار، انتشارات کانون راه‌اندازی شد. بسیاری از نویسندگان و هنرمندان آن دوران را برای تولید آثار کودک و نوجوان به همکاری فراخوانند. بخشی از کارکنان این نهاد افرادی از گروه‌های چپ‌گرا مانند حزب توده و چریک‌های فدایی خلق بودند که پس از دستگیری و ابراز ندامت، در نهادهای دولتی مشغول به کار شده بودند.[3]
 
رصد و تذکر به مخالفان یکی از شیوه‌های ساواک در برخورد با مخالفان بود؛ برای نمونه دکتر فریدون هژبری، از استادان دانشگاه صنعتی آریامهر، تعریف می‌کند که در دوران دبیرستان دوستی به نام محمدرضا آرام داشته است. سپس در زمانی که استاد دانشگاه می‌شود، فردی از این خانواده به نام بهرام آرام دانشجویش می‌شود و حتی با او بحث‌های سیاسی هم می‌کند. البته او خبر نداشته که بهرام عضو سازمان مجاهدین خلق است. بااین‌حال بعد از کشته شدن بهرام در
یک درگیری مسلحانه با ساواک در سال 1355، او به خانواده بهرام تلفنی تسلیت گفت و حضوری هم به خانه والدین او رفت و در مراسم او شرکت کرد. در قراری که ساواک با او گذاشت، این مسئله را به او یادآوری و تأکید کرد: با وجود آگاهی از اقدامی که تو انجام دادی، قصد برخورد با تو را نداشتیم؛ چرا که قرار بود همان شب حکم دستگیری‌ات صادر شود.[4]
 
استفاده از روابط خانوادگی برای جذب مخالفان سیاسی یکی از راهکارهای ساواک بود. در همین زمینه محمد محمدی (گرگانی)، عضو سابق سازمان مجاهدین در زمان پهلوی، تعریف می‌کند که زمانی که در زندان بوده، ساواک به او اطلاع داده است که همسرش که در زندان بود مسئله‌دار شده  و کمونیست‌ها در حال جذبش هستند. ساواک به او اجازه داد که طی ملاقات‌هایی همسرش را ببیند و با او بحث‌های عقیدتی کند. گرگانی سعی کرد تا شبهات ایجادشده برای همسرش را برطرف کند، اما با وجود تلاش‌های ساواک او به دام آنها نیفتاد و ازاین‌رو ملاقات‌هایش با همسرش قطع شد.[5]
 
اما از طرف دیگری برخی در ساواک به شدت منتقد این شیوه‌ها بودند و بر برخورد شدید با مخالفان سیاسی تأکید می‌کردند؛ برای نمونه ثابتی، معاون ساواک، از جمله افرادی بود که از این روش طرفداری می‌کرد. او در خاطراتش گفته که رضا قطبی، رئیس رادیو و تلویزیون، معاونی به نام فریدون مکانیک داشت که رئیس مدرسه رادیو و تلویزیون بود. او در کلاس‌ها به حکومت پهلوی انتقاد می‌کرد؛ برای همین ثابتی دستور بازداشت او را صادر کرد. قطبی، که نسبت به این قضیه شاکی شده بود، به ثابتی گفت: اگر من یک کاروانسرادار هم بودم دست کم به من می‌گفتید که می‌خواهید این الاغ را از کاروانسرا ببرید. ثابتی هم در جواب گفته بود: متأسفانه شما کاروانسرادار نیستید و پسردایی ملکه هستید. اگر این نسبت را نداشتید، خودتان را هم (به دلیل جمع کردن منتقدان در رادیو و تلویزیون) بازدداشت می‌کردم.[6]
 
بیژن جزنی، رهبر چریک‌های فدایی خلق، تا فروردین ۱۳۴۸ در زندان قصر بود، اما پس از ناکامی یارانش در فرار از زندان، به قم تبعید و پس از عملیات نظامی سیاهکل، به زندان اوین منتقل شد. او سرانجام، در ۳۰ فروردین ۱۳۵۴، همراه با چند نفر دیگر از چریک‌های فدایی خلق شامل حسن ضیاظریفی، احمد جلیلی‌افشار، مشعوف کلانتری، عزیز سرمدی، محمد چوپان‌زاده و عباس سورکی، و همچنین دو عضو سازمان مجاهدین خلق، مصطفی جوان‌خوشدل و کاظم ذوالانوار، به دستور ساواک در تپه‌های اطراف زندان اوین تیرباران شد. روزنامه‌های کشور در فردای آن روز این چنین از اعدام بیژن و یارانش خبر دادند که نُه زندانی در حین فرار از زندان کشته شدند، اما بعدا مشخص شد که ماجرای فرار اساسا دروغ ساواک بود و این چند نفر در واقع به خاطر انتقام عملیات‌ متعدد ترور مجاهدین خلق و چریک‌های فدائی خلق اعدام شدند.[7]
 
استفاده گسترده از شکنجه یکی از روش‌های مورد علاقه ساواک بود. ساواک اختیارات گسترده‌ای در زمینه شکنجه مظنونان به فعالیت‌های مسلحانه داشت. شگفت‌آور نبود که شکنجه به طرز شگرفی با آزادی عمل، شدت، تنوع و پیچیدگی گسترده‌ای به اجرا در می‌آمد. یکی از بازجویان ساواک این امر را ناشی از واقعه سیاهکل دانسته و اظهار کرده است که روز بعد از حادثه، حاکمیت به سازمان وی اجازه داد هر چقدر فشار بدنی لازم است برای یافتن محل اختفای اسلحه‌ها و هم‌دستان آنان وارد کند.[8]
 
فلک کردن زندانی، محرومیت از خواب، ساعت‌ها ایستادن در یک نقطه، کشیدن ناخن‌ها، انداختن مار به جان افراد، سوزاندن با سیگار، نشاندن بر روی اجاق‌های برقی داغ، چکاندن اسید در سوراخ‌های بینی، خفه کردن تقریبی، اعدام‌های نمایشی و صندلی برقی همراه سرپوش بزرگی برای خاموش ساختن صدای فریاد و هم برای تقویت این صدا در سر قربانی از جمله روش‌های مورد استفاده ساواک بود. ساواک با این کار ضمن شکنجه زندانی برای سایر افراد نیز این پیام را می‌فرستاد که بهای مخالفت با حکومت بسیار سنگین است.[9]
 
بررسی روش‌های ساواک در برخورد با مخالفان نشان می‌دهد که هرچند به‌ظاهر دو دستگی در روش برخورد با منتقدان و مخالفان حکومت پهلوی وجود داشت و برخی بر برخورد شدید و برخی بر روش جذب کردن تأکید می‌کردند، اما در مجموع این دو روش به صورت مکمل هم به‌کار می‌رفت؛ به طوری که ساواک با استفاده از حربه چماق و هویج سعی می‌کرد مخالفان حکومت را سرکوب کند.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . بهرام افراسیابی، ایران و تاریخ، تهران، انتشارات زرین، 1364، ص 45.
[2] . باری بوزان و الی ویور، چهارچوبی تازه برای تحلیل امنیت، ترجمه علیرضا طیب، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1402، ص 51.
[3] . علی قلی‌پور، پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی، تهران، مؤسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر، 1398، صص 168-170
[4] . فریدون هژبری، بر آب و آتش: زندگی‌نامه و خاطرات دکتر فریدون هژبری (استاد و معاون پیشین دانشگاه صنعتی شریف)، تهران، کویر، 1395، ص 284.
[5] . محمد محمدی، خاطرات و تأملات در زندان شاه، تهران، نشر نی، 1396، صص 446-450.
[6] . پرویز ثابتی، در دامگه حادثه، آمریکا، شرکت کتاب، 1390، ص 584.
[7] . محمود نادری، چریک‌های فدایی خلق: از نخستین کنش‌ها تا بهمن 1357، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1391، صص 600-603.
[8] . یرواند آبراهامیان، اعترافات شکنجه‌شدگان، سوئد، نشر باران، 1382، ص 151.
[9] . همان، ص 152.
 
https://iichs.ir/vdcfevd0.w6dtvagiiw.html
iichs.ir/vdcfevd0.w6dtvagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما