آنچه پیش روی دارید،روایت آیت الله حیدرعلی جلالی خمینی از دوست دیرین خویش شهید آیت الله حاج شیخ مهدی شاه آبادی است.ایشان که درطی سالیان طولانی در کنار وهمسنگر آن شهید گرانمایه بوده،شمه ای از خاطرات خویش را در این گفت وشنود باز گفته است،خاطراتی که میتواند ترسیم گر بخشی از منش سیاسی ومبارزاتی آن بزرگ باشد. امید آنکه مقبول افتد.
چون مخلص بود،جوان ها را جذب می کرد
□جنابعالی از چه مقطعی و و چگونه با شهید شاه‌آبادی آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم.آشنایی بنده با ایشان از دوران طلبگی شروع شد و در درس حضرت امام ادامه پیدا کرد. ما به درس خارج مکاسب حضرت امام در مسجد سلماسی می‌رفتیم.درکل باید گفت که حضرت امام شاید بین علمای شیعه بزرگ‌ترین خدمت را به ترویج مکتب ائمه اطهار(ع) کرده باشند و شهید شاه‌آبادی در این زمینه سهم زیادی داشت.
 
□در باره نقش ایشان دردوران مبارزات وتاثیر وی درروند آن ،چه تحلیلی دارید؟
ایشان چه در زمینه تلاش برای نابودی رژیم ستمشاهی و آگاهی‌بخشی به مردم و چه پس از پیروزی انقلاب در استمرار و استقرار نظام، بسیار زحمت کشید. از زمانی که حضرت امام نهضت خود را آغاز کردند، شهید شاه‌آبادی به شکلی جدی وارد میدان مبارزه شد. خیلی‌ها دم از طرفداری  از امام و ولایت می‌زدند، ولی در مقام عمل کمتر جدیت از آنان می‌دیدیم، ولی شهید شاه‌آبادی هم در درس امام و هم در پیروی از خط و راه ایشان فوق‌العاده جدی بود.
 
□چه ویژگی‌هایی در شخصیت ایشان برای شما جالب بودند؟
ایشان فوق‌العاده خوش‌اخلاق، شوخ‌طبع، بی‌ادعا، متواضع و پیگیر بودند. فرزند مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی است که حضرت امام که در باره هیچ عالمی تعبیر «روحی فداه» را به کار نمی‌بردند،اما همواره نام پدر شهید شاه‌آبادی را که می‌بردند، روحی فداه می‌گفتند و می‌فرمودند: خیلی چیزها از ایشان آموختم. بدیهی است که فرزند چنین پدری دارای چه امتیازات برجسته‌ای است.
ایشان فوق‌العاده فعال و پیگیر بودند. همه ما در جامعه روحانیت مبارز حضور داشتیم، ولی ایشان فعالیتی فوق دیگران داشت و تلاش می‌کرد دیگران را به مبارزه با رژیم شاه تشویق کند. خدا رحمت‌اش کند. یک فولکس قدیمی داشت و با آن همه جا می‌رفت. همیشه نامه و اعلامیه‌ای علیه شاه در دست داشت و تلاش می‌کرد از علما امضا بگیرد، در حالی که فضا به‌قدری سنگین بود که کسی جرئت حرف زدن در باره این مسئله را نداشت، چه رسد به اینکه علناً راه بیفتد و امضا بگیرد! چون امضا کردن همان و در معرض تعقیب، آزار و زندان قرار گرفتن همان. اعلامیه‌هایی هم که آن شهید بزرگوار تلاش می‌کرد، برای‌شان امضا بگیرد، همیشه مستقیماً علیه خود شاه بود. در قانون اساسی آن دوره هم آمده بود که حکم هر کسی که به مقام سلطنت اهانت و علیه او اقدام کند، اعدام است! همیشه هم گله داشت که بعضی از علما با من بی‌مهری می‌کنند و می‌گویند: آمده‌ای ما و خانواده‌های‌مان را گرفتار زندان کنی؟ در آن زمان عقوبت کوچک‌ترین اقدام علیه سلطنت تبعید، زندان و شکنجه بود و شهامت زیادی می‌خواست که کسی مثل شهید شاه‌آبادی این‌طور آشکارا در میدان مبارزه باشد. بسیار انسان باهوش، عالم و مخلصی بود.
 
□ازرابطه ایشان با حضرت امام چه خاطراتی دارید؟
ایشان همیشه لبخند بر لب داشت و شاد بود و هر وقت به مسجد سلماسی و سر درس امام می‌آمد، تبسم بر لب داشت و انسان نگاه‌اش که می‌کرد، غم از یادش می‌رفت!بسیار به امام علاقه داشت و همه میزان علاقه امام به پدر بزرگوار ایشان و خود شهید را می‌دانستند. شهید در برابر امام فوق‌العاده متواضع بود و همیشه دوزانو و به حالت حاضر و آماده برای انجام دستورات امام می‌نشست. هر وقت هم سئوال یا مشکلی داشت و می‌خواست از امام بپرسد، فوق‌العاده مؤدبانه می‌پرسید. بسیار خوش‌اخلاق بود و لذا همه دوست‌اش داشتند. با همه رفیق بود و به همه احترام می‌گذاشت.
 
□اشاره‌ای به امضا جمع کردن ایشان برای اعلامیه‌ها و اطلاعیه‌ها کردید. در باره شیوه‌های مبارزاتی چه نکاتی برجسته می نمودند؟
ایشان هر کاری که از دست‌اش برمی‌آمد، برای نابودی رژیم شاه می‌کرد که به امضا جمع کردن برای اعلامیه‌ها اشاره کردم. دیگر سخنرانی‌ها و روشنگری‌های انقلابی و شجاعانه ایشان برای نسل جوان بود و از آنجا که صادقانه و از ته دل سخن می‌گفت و به مقام و مال دنیا کوچک‌ترین وابستگی نداشت، سخنان‌اش بر دل می‌نشست و فوق‌العاده تأثیرگذار بود. بسیار بیان خوبی داشت و از آنجا که مجتهدی عالم و انسانی پرمطالعه بود، منبرهای خیلی خوبی داشت و همیشه سخنان‌اش پر از نکات بدیع و به‌روز بودند و مردم بسیار از شنیدن حرف‌های ایشان لذت می‌بردند.
 
□شهید شاه‌آبادی علاوه بر فعالیت‌های مبارزاتی و مسئولیت‌های سنگینی که به عهده داشتند در تهران هم اقدام به تشکیل حوزه کردند. علت این تصمیم چه بود؟
ایشان در حوزه قم که درس و بحث با ایشان آثار و برکات زیادی داشت، به تهران هم که آمد، حوزه‌ای را تشکیل داد که منشاء برکات زیادی بود. ایشان فوق‌العاده انسان جدی و پرتلاشی بود و درهر زمینه‌ای هر کاری که از دست‌اش برمی‌آمد انجام می‌داد و فرقی نمی‌کرد آن کار مربوط به حوزه باشد یا جای دیگر. هر جا که می‌توانست رفع مشکل و بحران کند، دست به کار می‌شد. اخلاق خاصی داشت که حتی در بحران‌هایی که در جامعه روحانیت مبارز به وجود آمدند، کسی از ایشان گلایه یا انتقادی نداشت.
 

 
□پس از پیروزی انقلاب چه مسئولیت‌هایی به عهده ایشان قرار گرفت؟
بعد از پیروزی انقلاب وضعیت به‌گونه‌ای بود که هر کسی هر کاری که از دست‌اش بر می‌آمد انجام می‌داد. ایشان هم بنا به روحیه و ذات خود آرام و قرار نداشت. گاهی دوستان در جامعه روحانیت مزاح می‌کردند و می‌گفتند: اگر بخواهیم آقای شاه‌آبادی را پیدا کنیم باید سر چهارراه بایستیم! اصلاً آرامش نداشت و در همه جا صادقانه، بی‌چشمداشت و با نهایت تواضع فعالیت می‌کرد.
 
□ظاهراً در خمین مشکل بزرگی پدید آمده بود که شما با کمک ایشان آن حل کردید. ماجرا از چه قرار بود؟
بله، سه سال از انقلاب گذشته بود و گروهک‌ها به‌شدت در خمین فعالیت می‌کردند و مردم را به جان یکدیگر می‌انداختند. امام هیچ‌وقت در امور اجرایی دخالت نمی‌کردند، ولی در خمین کار به جایی کشید که شخصاً وارد شدند. یک روز مرحوم حاج‌ احمد آقا به من زنگ زد و گفت: بیایید امام با شما کار دارند. رفتم و دیدم حضرت امام فوق‌العاده از قضیه خمین ناراحت هستند. عرض کردم: نگران نباشید. خودم اهل خمین هستم و ان‌شاءالله با لطف خدا و دعای حضرتعالی مشکلات خمین را حل می‌کنم! امام این را که شنیدند، لبخند زدند و از سر آسودگی نفس عمیقی کشیدند.
به خمین رفتم و دیدم مشکلات زیادی دارد. هر روز عده‌ای علیه یکدیگر تظاهرات می‌کردند و شعار می‌دادند. شب‌ها علیه من و خانواده‌ام شب‌نامه پخش می‌کردند، شیشه ماشین‌ام را می‌شکستند و خلاصه شرایط بسیار دشواری را به وجود آورده بودند. یکی از نعمت‌هایی که در حل مسئله خمین خیلی به من کمک کرد و واقعاً نقش پررنگی داشت، حضور و کمک‌های ارزشمند شهید شاه‌آبادی بود. ایشان در نماز جمعه خمین سخنرانی بسیار عالی و عالمانه‌ای را ایراد کرد. نقش دیگر ایشان صحبت‌هایی بود که با یکی از علمای بزرگ خمین به اسم آقای حبیب‌اللهی کرد که خیلی از شهید شاه‌آبادی حرف‌شنوی داشت، چون سابقاً در زندان با هم بودند و هر وقت هم آقای حبیب‌اللهی به تهران می‌رفت، به منزل شهید شاه‌آبادی می‌رفت. ایشان انسان خوب و مؤمنی بود، ولی منافقین به شکل موذیانه‌ای از طرفداران ایشان به نفع مسائل خودشان استفاده می‌کردند. در هر حال شهید شاه‌آبادی توانست با صحبت با آقای حبیب‌اللهی کمک بسیار بزرگی در حل بحران خمین به من بکند. بیان شیوا، اخلاص و صداقت این شهید بزرگوار همیشه گره‌گشا بود.
 
□به نظر شما این تأثیرگذاری از کجا می‌آمد؟
از ایمان و اخلاص. ایشان چه در عبادت، چه در فعالیت‌های اجتماعی و در همه زمینه‌ها از روی نظم و حساب و کتاب کار می‌کرد و چیزی جز رضای خدا در نظرش نبود.
 
□هیچ‌وقت از زندان و شکنجه دوران شاه با شما حرف می‌زدند؟
خیر، ایشان ابداً عادت نداشت در باره مسائلی که تشخص و امتیازی برای ایشان به حساب می‌آمد با کسی حرف بزند. همه ما زندان رفته بودیم و گرفتاری‌ها برای ما بود، اما ساواک برای ایشان حساب خاصی باز کرده که برای هیچ‌یک از ما باز نکرده بود، چون نقش ایشان بسیار برجسته بود. نقشی که چه در نهضت امام، چه بعد از انقلاب در مسئولیت‌های مختلفی که روی دوش این بزرگوار قرار گرفت و چه در دفاع مقدس به شایستگی ایفا کرد.
 
□از شکل‌گیری جامعه روحانیت مبارز و نقشی که ایشان در آن ایفا کرد و همچنین مسئولیت خودتان چه خاطراتی دارید؟
جامعه روحانیت به این ترتیب به وجود آمد که حضرت امام به شهید مطهری فرموده بودند علمای شاخص تهران را دعوت کنید تا دور هم جمع شوند و حتی یک فنجان چای با هم بخورند و هیچ کار دیگری هم نکنند، اما چنین جلساتی را با هم داشته باشند. شهید مطهری از علمایی که در مناطق مختلف تهران شاخص بودند، دعوت کرد و این جلسات به راه افتادند. افراد از جنبه تأثیرگذاری تفاوت داشتند، اما شهید شاه‌آبادی مخصوصاً در انتشار اعلامیه‌های امام از همه فعال‌تر بود. بعد از انقلاب هم آقای هاشمی رفسنجانی تمام کسانی را که آن اعلامیه‌ها را امضا کرده بودند و تعدادشان هم زیاد نبود، دعوت کرد تا اعضای جامعه روحانیت مبارز را انتخاب کنند. شهید شاه‌آبادی رأی آورد و ما در خدمت ایشان و مرحوم آقای مهدوی کنی بودیم و جامعه روحانیت تشکیل شد. بنده در جامعه روحانیت مسئول مساجد بودم، یعنی مشکلات مساجد را حل و فصل می‌کردم. شهید شاه‌آبادی همیشه سعی می‌کردند در جاهایی که علمای مساجد مشکل داشتند پا در میانی کنند، ولی اگر مشکل حل نمی‌شد، کاری می‌کردند که آن فرد از آن مسجد برود. همیشه ایشان نامه‌ می‌نوشتند و ما امرشان را اجرا می‌کردیم که تأثیر بسیار خوبی داشت.
 
□در باره ماجرای تشکیل« ائتلاف بزرگ»در مجلس اول، که شهید شاه‌آبادی نقش مؤثری در ایجاد آن داشتند، توضیحاتی بفرمایید.
در انتخابات مجلس اول بین حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت اختلافاتی پیش آمد و قصد داشتند لیست جداگانه‌ای بدهند. شهید شاه‌آبادی از طرف جامعه روحانیت و آیت‌الله خامنه‌ای از طرف حزب تلاش کردند ائتلاف بزرگ را شکل بدهند و همین ائتلاف باعث شد تا بتوانند اکثریت مجلس اول را به دست آورند. این قضیه اختلاف واقعاً داشت تبدیل به معضل بزرگی می‌شد و شهید شاه‌آبادی نقش بسیار مهمی در رفع این مشکل ایفا کردند و خوشبختانه به نتیجه هم رسید. شهید شاه‌آبادی اهل موضع‌گیری و دامن زدن به اختلافات نبود و فقط مراقب بود کاری نکند یا حرفی نزند که اسباب تکدر امام شود. به نظر من ایشان انسان بسیار سعادتمندی بود که شهید شد، وگرنه در آن جریانات و اختلافات هیچ معلوم نبود عاقبت انسان چه شود.
 
□جنابعالی در اداره کمیته‌ها هم با شهید شاه‌آبادی همکاری داشتید. از آن دوران چه خاطراتی دارید؟
طرح کمیته‌ها هم یکی از عنایات الهی به حضرت امام بود که همیشه ابتکارات بدیعی داشتند. در آن دوران که نهادها و وزارتخانه‌ها هنوز شکل نگرفته و روحانیون که مورد اعتماد مردم بودند باید به اوضاع سر و سامان می‌دادند، در چنین شرایطی نقش امثال شهید شاه‌آبادی و مرحوم آقای مهدوی کنی و دیگران فوق‌العاده برجسته است و اگر امثال اینان نبودند، واقعاً جان و مال مردم در معرض خطر قرار می‌گرفت، اما با عنایات الهی همه توانستند به وظایق شرعی خود عمل کنند و بخش اعظم مشکلات حل شدند و انقلاب توانست بحران‌های بسیاری را از سر بگذراند.
 
https://iichs.ir/vdcc.0q1a2bqiila82.html
iichs.ir/vdcc.0q1a2bqiila82.html
نام شما
آدرس ايميل شما