با امضای قرارداد 1907 و تقسیم ایران به دو منطقه شمالی و جنوبی انتظار میرفت «بازی بزرگ» بین انگلیس و روسیه در ایران، پس از حدود پنج دهه رقابت، به پایان خود برسد، اما حوادث بعدی نشان داد که نه تنها چنین نشد، بلکه این رقابت با شدت بیشتری ادامه یافت.
در قرن نوزدهم، آسیای مرکزی و کشورهای پیرامون هندوستان و قفقاز عرصه منازعات قدرتهای استعماری بریتانیا و روسیه تزاری شدند. در این رقابت، هدف اصلی روسیه نزدیک شدن به دروازههای هندوستان و آبهای خلیج فارس و جلوگیری از نفوذ اروپاییها در منطقه بود. در همین چهارچوب و به منظور خنثیسازی طرح روسها و دورنگه داشتن آنها از کمپانی هند شرقی و آبهای گرم خلیج فارس، انگلیسیها نیز به اعمال متقابلی دست زدند که در ادامه به «بازی بزرگ» معروف شد. در این بازی بزرگ، ایران به دلیل اهمیت ژئوپلیتیکی که در میان کشورهای حائل هندوستان و آبهای خلیج فارس داشت، منطقه اصلی این منازعات گردید. پس از حدود پنج دهه رقابت در ایران و امضای قرارداد 1907 بین روسیه و بریتانیا و تقسیم ایران به دو منطقه شمالی و جنوبی برای کنترل بر آن، به ظاهر دیگر بازی قدرت به پایان رسید، اما برخلاف تصورات، این تازه ابتدای بازی این دو قدرت جهانی در ایران بود و پس از جنگ جهانی اول و دوم و استقرار حکومت پهلویها، این بازی استمرار پیدا کرد. در این نوشتار قصد داریم ضمن بیان مختصری از علل و چگونگی شروع منازعات دو قدرت یادشده در ایران، چگونگی استمرار این «بازی بزرگ» را در زمان حکومت پهلویها تشریح کنیم.
1. شروع بازی بزرگ در ایران
تاثیر و نفوذ غرب در ایران از سال 1800م با فشار نظامی روس و سپس انگلیس آغاز شد. روسها که به سلاحهای جدید مجهز بودند با عبور از آسیای مرکزی و قفقاز، نیروهای متفرق قبیلهای ایران را به آسانی شکست دادند و معاهدههای خفتبار گلستان و ترکمنچای را به فتحعلیشاه تحمیل کردند. از همین جا طرح «بازی بزرگ» ریخته شد و بریتانیا نیز که میخواست از روسها در دریافت امتیازها در منطقه عقب نماند و علاوه بر آن از ایران، به عنوان منطقهای حائل برای محافظت از کمپانی هند شرقی در هندوستان در برابر تزارها استفاده کند، نواحی جنوبی ایران را اشغال کرد و قرارداد پاریس را به شاه قاجار قبولاند. شاهان قاجار در نتیجه این قراردادها، مناطقی همچون گرجستان، ارمنستان و حق کشتیرانی در دریای خزر را از دست دادند و همچنین از همه ادعاهای خود نسبت به افغانستان چشم پوشیدند و غرامتی به مبلغ سهمیلیون پوند به تزار پرداختند و مهمتر از همه اینکه رشتهای از امتیازات را به روسیه و بریتانیا واگذار کردند.1 بدین ترتیب عصر شکار امتیاز، که کرزن به درستی آن را «شبیخون بینالمللی»2 توصیف میکند، آغاز گردید و در دوره پنجاهساله بین 1242 تا 1293 رشته امتیازهایی در ارتباط با بهرهبرداری یا انحصار مواد خام و توسعه زیربنایی از طرف دولت ایران به دول روس و انگلیس داده شد. با این گونه امتیازها، دو قدرت روسیه و بریتانیا توانستند در ایران هرجا که بخواهند مراکز کنسولی و تجاری دایر کنند و تجار خود را از مشکلاتی مانند پرداختهای زیاد گمرکی، تعرفههای داخلی، محدودیتهای مسافرت داخلی و قضاوت دادگاههای شرعی آسوده کنند.
در نتیجه تمامی امتیازهای دادهشده به بریتانیا و روسیه در قالب طرح «بازی بزرگ»، صنایع سنتی ایران تضعیف و به تبع آن آشفتگیهای اجتماعی شدیدی پدید آمد. روسیه و انگلستان سرانجام بر اساس قرارداد اوت 1907 (مرداد ـ شهریور 1286)، با برقراری یک موازنه قدرت و تقسیم ایران به دو نقطه شمالی و جنوبی بین خود، اختلافها را حل کردند تا بتوانند در برابر تهدید روزافزون امپراتوری آلمان و خطری که متوجه هر دو دولت میشد، واکنش نشان دهند. در ادامه با انقلاب کمونیستی 1917 روسیه و فروپاشی روسیه تزاری، به ظاهر بازی بزرگ در ایران به آرامی به پایان خود میرسید،3 اما در عمل این بازی امتیازگیری پایان نیافت و در دوران پهلوی نیز دوباره خود را نمایان کرد.
در بحبوحه جنگ جهانی دوم، دو دولت بریتانیا و شوروی برای مقابله با آلمان فاشیستی، به همکاری با هم در ایران دست زدند و باز به ظاهر بازی بزرگ به انتهای خود رسیده بود، اما پس از شکست آلمان و پایان یافتن جنگ جهانی دوم، دوباره تنشی جدید میان این دو قدرت بر سر مناطق حایل و استراتژیک خاومیانه پدید آمد و طرح «بازی بزرگ» دوباره ادامه یافت.
2. استمرار بازی بزرگ در زمان پهلوی اول
با وجود سقوط امپراتوری تزاری روسیه و روی کار آمدن کمونیستها و قرارداد 1907، طرح «بازی بزرگ» برای بهدست آوردن امتیازها بین دو کشور اتحاد شوروی و بریتانیا ادامه پیدا کرد. در این میان حکومت بریتانیا بیم این را داشت که پس از انقلاب شوروی، ایران ابتدای یک دومینو باشد و منافع خود در ایران، به عنوان حیاتیترین حلقه «دولتهای حایل» برای دفاع از کمپانی هند شرقی، را از دست بدهد؛ بنابراین حکومت بریتانیا به منظور حفظ موقعیت برتر نسبت به اتحاد شوروی در ایران، تلاش گستردهای را آغاز کرد که مهمترین آن تغییر حکومت مرکزی ایران از طریق یک کودتا بود. این حکومت کودتایی که قرار بود بر سر کار بیاید، بر اساس برنامهریزی انگلیسیها میبایست دولتی مقتدر باشد تا هم با جنبشهای ضد انگلیسی در داخل ایران مبارزه کند و هم جلوی پیشروی احتمالی قوای شوروی را به داخل ایران بگیرد. در این میان انگلیسیها رضاخان را مرد قدرتمندی میدیدند که میتوانست منافع و نفت آنها را در ایران حفظ کند و جلوی پیشروی بلشویکها را بگیرد، به همین منظور حمایت از رضاخان را در دستور کار خود قرار دادند؛ برای مثال درباره روی کار آمدن دولت کودتا، رضاخان و سید ضیاء، نرمن، وزیرمختار بریتانیا در تهران، نقل کرده است: «برای منافع بریتانیا، این دولت مناسبترین دولتی است که میتوانست پدید آید».4
اما به نظر میرسد که شورویها هم برای کسب حداکثر منافع، مثل انگلیسیها مشتاقانه میخواستند در ایران ثبات برقرار شود؛ به همین منظور چند روز پس از کودتا، در 8 اسفند 1299 اتحاد شوروی برای عقب نماندن از قافله بازی بزرگ، به سرعت دست به کار شد و از رژیم جدید ایران حمایت کرد و یک پیمان دوستی با دولت کودتا امضا نمود تا به چند هدف حیاتی خود دست یابد؛ یعنی هم مناسبات عادی با ایران برقرار کرده باشد و مانع از حمله نیروهای مخالف شوروی از ناحیه شمال ایران شود و هم مانع از نفوذ همهجانبه رقیب اصلی خود، یعنی انگلیس، در ایران شود. بدین ترتیب دوباره بازی بزرگ بین دو کشور ابرقدرت ــ البته این بار با شدت و ولع بیشتری در چپاول منابع طبیعی ایران ــ آغاز شد. شوروی که قصد داشت در تجارت با ایران از بریتانیا پیشی بگیرد، در سال 1306 امتیاز شیلات دریای خزر در شمال را به مدت 25 سال کاملا در تصرف خود درآورد و علاوه بر آن در همان سال بازار اصلی برنج، دخانیات، خشکبار، پنبه و پشم مناطق شمالی را تصاحب کرد. علاوه بر این امتیازها، شوروی از خاک ایران برای تجارت با دیگر کشورها استفاده و به سود کلانی دست یافت. در نتیجه این امتیازها، شمال و مناطق جنوبی ایران با بحرانهای جدی اقتصادی روبهرو شدند.5 در این بین، حکومت پهلوی فرصت را مناسب دید تا از طریق رابطه با آلمان هیتلری از فشارهای سیاسی و اقتصادی دو قدرت بریتانیا و شوروی بکاهد، اما در جواب این دو کشور در قالب یک اتحاد در سال 1320 در خلال جنگ جهانی دوم به ایران تجاوز و رضاخان را از سمت خود برکنار کردند و قدرت را به پسر او انتقال دادند.
3. استمرار بازی بزرگ در زمان پهلوی دوم
در بحبوحه جنگ جهانی دوم، دو دولت بریتانیا و شوروی برای مقابله با آلمان فاشیستی، به همکاری با هم در ایران دست زدند و باز به ظاهر بازی بزرگ به انتهای خود رسیده بود، اما پس از شکست آلمان و پایان یافتن جنگ جهانی دوم، دوباره تنشی جدید میان این دو قدرت بر سر مناطق حایل و استراتژیک خاومیانه پدید آمد و طرح «بازی بزرگ» دوباره ادامه یافت و به بعد از جنگ جهانی دوم نیز کشیده شد. در این دوره نیز ایران همچون گذشته به عنوان حیاتیترین کشور حائل به لحاظ ژئوپلیتیکی، نقش کلیدی در این بازی ایفا میکرد. بدین ترتیب پس از استقرار محمدرضاشاه در سال 1320، دوباره بریتانیا بر صنعت نفت ایران کنترل یافت و علاوه بر آن خود را به عنوان برجستهترین بازیگر خارجی در اقتصاد ایران تحمیل کرد و سود سرشاری از قِبَل این مسئله برد. از نظر سیاسی نیز بریتانیا بر سران ایالات ایران، روزنامهنگاران و سایر گروههای سلطنتطلب و ضد کمونیستی، بهویژه حزب اراده ملی نفوذ شدیدی پیدا کرد. شوروی نیز برای خنثی کردن اعمال رقیب خود در این بازی بزرگ، با استفاده از حضور نیروهای اشغالگر خود در صفحات شمالی کوشید نفوذ خود در کشور را استمرار دهد و خواستار امتیاز نفت شمال ایران شد و برای فشار بر انگلستان و دولت ایران حتی از جدایی آذربایجان و کردستان حمایت کرد. این قدرت در بعد اقتصادی نیز توانست امتیاز 17 درصد واردات ایران را بهدست آورد.6 بدین ترتیب حضور روسها در ایران و انجام مصاحبههای تهدیدکننده برای خنثیسازی اقدامات انگلیسیها، اوضاع سیاسی ایران را روزبهروز نامنتر میکرد. تمام این اعمال در حالی بود که براساس فصل پنجم معاهده سهجانبه ایران، شوروی و انگلستان، نیروهای متفقین موظف بودند پس از پایان یافتن جنگ، حداکثر تا شش ماه نیروهای خود را از خاک ایران بیرون ببرند، ولی شوروی به دلیل رد درخواست کسب امتیاز نفت شمال توسط مجلس ایران و دادن امتیاز نفت جنوب به انگلیسیها، حاضر نمیشد نیروهای خود را از ایران بیرون ببرد و در انتها با امضای قرارداد قوام ـ سادچیکف، به تخلیه ایران رضایت داد. یکی دیگر از این قراردادهای تحمیلی در قالب طرح بازی بزرگ توسط روسها، امضای قراردادی در 13 آبان 1329 است که براساس آن مقرر شد در مدت زمان یک سال معادل صد میلیون تومان کالا بین ایران و شوری مبادله شود.7
فرجام
بازی بزرگ بین بریتانیا و روسیه، که حتی فراتر از مرزهای ایران توسط دو ابرقدرت برای خنثیسازی اقدامات یکدیگر ادامه داشت، در انتها با مرگ استالین و به قدرت رسیدن کادر جدید حزبی کمونیستها در اسفند 1331 و تغییر سیاستهای خارجی شوروی از یکسو و افول امپراتوری بریتانیا و دادن جای خود در منطقه به امریکا، ابرقدرت تازه ظهورکرده، از سوی دیگر به مرور پایان یافت و به ایالات متحده و شوروی به ارث رسید.
محمدولی خان سپهدار تنکابنی، رئیس الوزرا، و چند تن از وزرای کابینه به هنگام شرکت در مهمانی سفارت انگلستان
شماره آرشیو: 421-1ع
پی نوشت:
1. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گلمحمدی و فتاحی، نشر نی، 1388، صص 66-67.
2. همان، ص 71.
3. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، انتشارات رسا، 1390، صص 179-180.
4. همان، صص 32-38.
5. همان، صص 304- 370.
6. همان، صص 405-406.
7. سید علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (1320- 1357)، انتشارات سمت، 1386، صص 377-379. https://iichs.ir/vdce.w8ebjh8ov9bij.html