دامنه کتابسوزی کسروی و گروه باهماد آزادگان تنها به سوزاندن کتابهای مذهبی محدود نمیشد. دیوان حافظ نیز ازجمله کتابهایی بود که سوزانده شد. از نظر کسروی سوزاندن این کتابها در راستای «بسط سکولاریسم» و «بهکارگیری نیروی خِرَد» بود...
انقلاب مشروطه و در پی آن به قدرت رسیدنِ رضاشاه از مهمترین تحولاتی است که زمینهساز ظهور و ابراز وجودِ نیروها و گرایشهای سیاسی متفاوت شد. رضاشاه سُنت را در تضاد با تجدد میدید و نیروهای همراستای با او به فعالیت در این زمینه پرداختند. احمد کسروی ازجمله این افراد بود که با شروع سلطنت رضاشاه انگیزه پیدا کرد تا افکار و عقاید خود را نشر دهد. در نوشتار پیش رو به فعالیتهای کسروی در این زمینه خواهیم پرداخت.
کسروی؛ آغاز مخالفت رسمی
جو حاکم بر جریان روشنفکری دوره اول سلطنت رضاشاه اندیشههای «ایرانشهری» و همچنین جدایی دین از سیاست را بازتاب میداد و از همین منظر نیز به حمایت از رضاشاه و سلطنت او مینگریست. روزنامههای عصر و از آن جمله مهمترین آنها «ایرانشهر»، «فرنگستان» و «آینده» عملا بر ریشههای اسلامی تمدن ایرانی میتاختند. نگاهی به موضوعات این روزنامهها چنین نکتهای را روشن میسازد.
از مجموع 236 مقاله روزنامه ایرانشهر، 73 مقاله بر اهمیت آموزش عمومی و «غیرمذهبی» و 45 مقاله بر ضرورت بهبود وضعیت زنان و از آن جمله «آزادی حجاب» تأکید داشت. حدود 30 مقاله به توصیف ایران پیش از اسلام اختصاص داشت و 40 مقاله نیز درباره مسائل تکنولوژی جدید و فلسفه غرب بحث میکرد. تحت چنین شرایطی کسروی فرصت یافت تا اندیشههای خود را نشر دهد. او در روزنامه آینده که بیشتر مقالات آن را مینوشت، یکدست کردن حاکمیت در کشور، تسری زبان فارسی به همه نواحی و غلبه بر روحانیان و گرفتن جایگاه آنها در میان عامه را تشویق و ترغیب میکرد.1 چنین موضعگیریهایی فقط به مطالب روزنامه محدود نمیشد، بلکه کسروی در ادامه و در کتابهای خود نیز بر این موارد تأکید میکرد. او به بهانه مبارزه با فرقهگرایی این رویکرد را در پیش میگرفت و مبارزه با جریانهای اصیل تاریخ ایران را آغاز کرد.2 به عبارتی دیگر او به پیوندی که مذهب در درون جامعه ایجاد میکرد توجهی نداشت.
پاکدینی کسروی
احمد کسروی مانند رضاشاه برای فراهم کردن زمینههای رواج تجددگرایی و شبهمدرنیسم در جامعه به مقابله با سُنت و گرایشهای مذهبی جامعه دست زد. تلاش برای یکسانسازی تفکر و اعتقاد از مشخصههای دولتهای مطلقه در ایران و اروپا بوده است؛ اینکه هیچ کس به گونهای متفاوت نیندیشد. با توجه به همین موضوع به نظر میرسد کسروی دقیقا در مسیر سیاستهای رضاشاه در حرکت بود. او در این مسیر، راهکار «خرافهزدایی» را در پیش گرفت و با خرافه خواندن دین و مذهب و مناسک مذهبی، کوشید همه ادیان و مذاهب رایج در جامعه را محو سازد. بر این اساس، «جنبش پاکدینی» را بنیاد گذاشت و هدف آن را مبارزه با «خرافات موجود در مذهب» عنوان کرد. او به همین خاطر کسروی کتاب «ورجاوند بنیاد» را «بنیاد پاکدینی» لقب داد.
دین مورد نظر کسروی دینی بود که بر دگرگونیهای تاریخی و زمانه تجددگرایی منطبق باشد. به اعتقاد او دینی میتوانست در زمانه کنونی هدایت آدمیان را بهدست گیرد که به سلاح منطق، خرد و علم عصر مجهز باشد. او ادعا میکرد ادیان موجود فاقد چنین خصیصهای هستند؛3 لذا کوشید تا دینی جدید منطبق بر نیازهای عصر پدید آورد و آن را جانشین دینهای موجود کند.4 بدین ترتیب در نوشتههای کسروی و بهطور ویژه در کتاب «ورجاوند بنیاد» که اصولِ بنیادی پاکدینی در آن آمده است، ترویج نوعی رنسانس اسلامی دیده میشود تا بتواند جامعه مسلمانِ ایران را مستعد چنین تغییری سازد.5 به عبارت بهتر او به دنبال آن بود که آنچه در اروپا پیدا شده بود در ایران نیز پیاده شود.
کسروی و حمله به بنیانهای تشیع
کتاب «بخوانند و داوری کنند» اثر دیگری از احمد کسروی است که در آن حملات تندی به بنیانهای تشیع میکند. زمانِ پیدایش مذهب شیعه در این کتاب، از زمان بنیامیه آمده است.6 کسروی حتی مرتکب اهانتهایی به قرآن، روحانیان و امامان شیعه شده است.7
تلاش برای یکسانسازی تفکر و اعتقاد از مشخصههای دولتهای مطلقه در ایران و اروپا بوده است؛ اینکه هیچ کس به گونهای متفاوت نیندیشد. با توجه به همین موضوع به نظر میرسد احمد کسروی دقیقا در راستای سیاستهای دولت رضاشاه در حرکت بود
تعرض بیامان و بیسابقه کسروی به حریم اسلام و تشیع، جامعه و رهبران دینی را بهشدت نگران کرد. امام خمینی در واکنش به کتاب «اسرار هزارساله» علیاکبر حکمیزاده، کتاب «کشفالاسرار» را نگاشتند و ریشه آموزشهای حکمیزاده را بر بنیاد آرای کسروی دانستند.8
باهماد آزادگان و کتابسوزی
احمد کسروی برای ترویج عقاید خود تشکیلاتی را سامان داده بود با نام «باهماد آزادگان». باهماد آزادگان گروهی از هواداران وی بودند که در زمان حیات او و پس از آن، در راه اشاعه اندیشههای سکولاریستی در تکاپو بودند. کسروی همراه این گروه عمل کتابسوزی را سامان داده بود. آنها یکم دیماه هر سال را عید میگرفتند و در آن روز در همهجا کتابهایی سوزانده میشد. کسروی معتقد بود که بسیاری از این کتابها سرچشمه بدبختی هستند و باید این سرچشمه را خشک کرد. بیشتر کتابهایی که کسروی به سوزاندن آنها اقدام یا تلاش میکرد مذهبی بودند. کسروی در تلاش بود با سوزندان کتابهای مذهبی، به خیال خود اتحاد را برقرار کند.
کتابسوزی کسروی و گروه باهماد آزادگان فقط به سوزاندن کتابهای مذهبی محدود نمیشد. دیوان حافظ نیز ازجمله کتابهایی بود که سوزانده شد. از نظر کسروی سوزاندن این کتابها در راستای «بسط سکولاریسم» و «بهکارگیری نیروی خِرَد» بود. کسروی بیتهایی از حافظ را مثال میآورد که در آن، کوشش نکوهش شده و نیک و بد را از تأثیر ستارهها دانسته است.9
اعدام انقلابی کسروی
احمد کسروی دولت رضاشاه را حاشیه امنی برای بیان و انتشار مطالب ضد دین خود میدید. وی از همراهی دولت و مجلس با مخالفان مذهبیاش بیم داشت و این پیوند را «شوم» میدانست و معتقد بود: «رضاشاه در قطع پیوند دین و دولت، خون دلها خورده بود و لذا هرگز نباید اجازه داد این پیوند نامبارک دوباره برقرار شود».10 با وجود چنین تلاشهایی، پس از سقوط رضاشاه و برقراری آزادی نسبی، نیروهای سیاسی این فرصت را یافتند تا به تجدید سازمان و پیگیری اندیشههای خود تلاش کنند. تحت چنین شرایطی، فعالیتهای مذهبی افزایش یافت و هیئتهای مذهبی فرصت یافتند به نحو چشمگیری فعالیتهای خویش را گسترش دهند. دامنه فعالیتهای این گروهها، جدالهای قلمی با تفکرات کسروی، مبارزه برای بازگرداندن حجاب و ضدیت با مارکسیسم و بهاییگری را دربرمیگرفت. علاوه بر فزونی گرفتن فعالیت مراجع تقلید، تشکلهای مذهبی فراوانی نیز سربرافراشتند.11
نقدهای احمد کسروی به دین و مذهب و رد آنها و متولیان آن و مدافعات او در مقام وکیل مدافع رکنالدین مختاری ــ رئیس شهربانی دوره رضاشاه ــ همگی سبب شد گروه فدائیان اسلام، که محفلی از روحانیان و شاگردان بازار بود و بر اجرای قوانین شریعت در جامعه تأکید میکرد، در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ به زندگی او به دلیل تعرض و تاختن به بنیانهای اسلام و تشیع خاتمه دهد.12
فشرده سخن
فراز و نشیب بسیاری در عقاید احمد کسروی مشاهده میشود. آنچه او را به بیان عقاید ضد مذهب و اسلام برانگیخت روی کار آمدن دولت رضاشاه بود. کسروی انتشار مطالب ضد دین و مذهب را تحت عنوان «خرافهزدایی» و با حمایت دولتِ مرکزی آغاز کرد. در ادامه به مرحله مخالفت رسمی با دین و مذهب رسید که دیگر حکومتِ اقتدارگرای رضاشاه برای حمایت از وی در کار نبود و فدائیان اسلام با هدف «حفظ شریعت اسلام» به مقابله با او برخاستند.
پی نوشت:
1. مهدی نجفزاده، جابهجایی دو انقلاب؛ چرخشهای امر دینی در جامعه ایرانی، تهران، انتشارات تیسا، 1395، صص 251-252.
2. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی و لیلایی، تهران، نشر نی، 1384، چ یازدهم، ص 157.
3. احمد کسروی، ورجاوند بنیاد، بیجا، 1322، ص 51.
4. همانجا.
5. احمد کسروی، ما از فرهنگ چه میخواهیم؟، تهران، کتابخانه پایدار، 1336، ص 27.
6. احمد کسروی، بخوانند و داوری کنند، تهران، چاپخانه پیمان، 1323، صص 7-8.
7. همان، صص 10-11.
8. علیرضا ملائی توانی، از کاوه تا کسروی؛ تأمل دربارهی دین و نقد باورهای دینی ایرانیها، تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام، 1395، صص 205-207.
9. همان، ص 201.
10. همان، ص 197.
11. مهدی نجفزاده، همان، ص 362.
12. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1395، چ سیزدهم، ص 214. https://iichs.ir/vdca.enik49niy5k14.html