تحلیلهای انجامشده درباره سقوط دولت مصدق وکودتای 28 مرداد 1332 بیشتر بر فعالیت آمریکا و بریتانیا و بازیگران داخلی آنها متمرکز بوده و این در حالی است که اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک ابرقدرت نقش مهمی در سیاست بینالملل دوران جنگ سرد ایفا کرده است
بیشتر ادبیات و مطالب مطرحشده در مورد کودتای 28 مرداد 1332ش بر فعالیت ایالات متحده، سازمان سیا، دولت بریتانیا و بازیگران داخلی آنها متمرکز بوده است. این در حالی است که اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک ابرقدرت نقش مهمی در سیاست بینالملل دوران جنگ سرد ایفا کرده است. حتی برخی از گزارشها حاکی از آن است که نقش آمریکا و حمایت علنی واشنگتن از کودتا ناشی از ترس ایالات متحده از افزایش قدرت حزب توده بوده است. در واقع برخی بر این باورند رهبران کاخ سفید سیاستهای نخستوزیر وقت، یعنی محمد مصدق را در راستای افزایش قدرت و نفوذ حزب توده و در نهایت افزایش نفوذ اتحاد جماهیر شوروی تحلیل میکردند و عامل اصلی حمایت آمریکا از کودتا را ترس دولت آیزنهاور و سازمان سیا از افتادن ایران به دام کمونیسم ارزیابی میکنند. بر این اساس تلاش میشود تا رویکرد دولت اتحاد جماهیر شوروی در قبال دولت مصدق و سکوت این کشور در قبال کودتای 28 مرداد 1332ش مورد ارزیابی قرار گیرد.
موضوع نفت و بدبینی استالین به شکلگیری انقلاب در ایران
با پایان جنگ جهانی دوم و در حالی که ایران در اشغال نیروهای بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی بود استالین، رهبر انقلابی مسکو، از موقعیت روسها در مرزهای جنوبی این کشور راضی به نظر نمیرسید. همین امر روسها را بر آن داشت تا به دنبال کسب امتیاز نفت روند. روسها بر این باور بودند که علیرغم رقابت واشنگتن و لندن در دستیابی به منابع ایران، در صورت حضور نیروی سومی آنها با یکدیگر متحد میشوند. بعد از شکست در تلاشهای اولیه برای دستیابی به امتیاز نفت در ایران روسها برای تضمین امنیت خود در مرزهای شمالی ایران تلاش کردند از حزب توده و نیروهای کرد و آذری استفاده نمایند. آنها تلاش کردند تا با قدرت گرفتن این نیروهای سیاسی در مجلس و حضور نیروهای نظامی خود زمینه انعقاد امتیاز نفتی مورد نظر خود را فراهم آورند. سیاستی که در نهایت به شکست منتهی شد، نیروهای روس از ایران خارج شدند و مجلس ایران امتیاز نفت را تأیید نکرد.1
در همین حال استالین بر این باور بود که ایران ظرفیت و پتانسیل ایجاد یک انقلاب بلشویکی را ندارد. او میگفت که تعداد کارگران در ایران و سازماندهی آنها به گونهای نیست که بتوان به انقلاب پرولتاریایی دل بست. بر همین اساس او رهبران حزب توده و جعفر پیشهوری، رهبر فرقه دموکرات آذربایجان، را تشویق کرد که با احمد قوام همکاری کنند. در واقع به روایتی میتوان گفت که روسها نقش چندانی در سپهر سیاسی آن روزگار ایران برای خود قائل نبودند و سیاست این کشور در فاصله سالهای 1947م تا 1952م بر منافع اقتصادی محدود در ایران و رصد کردن فعالیتهای دولت بریتانیا و آمریکا در ایران متمرکز بود. همزمان مسکو در پی آن بود تا لندن و واشنگتن از ایران به عنوان پایگاهی برای ضربه زدن به اتحاد جماهیر شوروی استفاده نکند.2
روی کار آمدن مصدق
این سیاست و رویکرد مسکو در قبال ایران با روی کار آمدن مصدق نیز تغییر نکرد. میخاییل ماکسیموف، یکی از مدیران ارشد وزارت امور خارجه روسیه، در سال 1949م در مورد مصدق میگوید: مصدق سیاستمداری ملیگرا است که در میان جوانان و دانشجویان هواداران بسیاری دارد. وی همچنین اضافه میکند که محمد مصدق دشمن روابط مستحکم مسکو ـ تهران است و رهبران روس نمیتوانند حساب ویژهای روی او باز کنند. او دلیل این برداشت از مصدق را ناشی از مخالفت وی با واگذاری امتیاز نفت به روسها و تهیه پیشنویس قانونی علیه روسها در مجلس ایران بیان میکند. او همچنین به این نکته اشاره میکند که حضور افرادی همچون حسین صدر و کریم سنجابی در اطراف مصدق نشان میدهد که دولت مصدق نگاه مثبتی به روسها و حضور آنها در ایران ندارد.3
آنها همچنین بر این باور بودند که نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران در نهایت به دست آمریکاییها از میان خواهد رفت و بر همین اساس نمیخواستند با نزدیکی به مصدق و حمایت از دولت او سوءظن دولتهای غربی و در رأس آنها آمریکا و انگلستان را موجب شوند؛ نگاهی که بهشدت تحت تأثیر فضای جنگ سرد و نظام دو قطبی در عرصه سیاست بینالملل بود. شواهد تاریخی نیز به خوبی شاهدی بر این ادعاست؛ هنگامی که ایوان سادچیکف، سفیر روسیه در ایران، در سال 1951م به رهبران اتحاد جماهیر شوروی گفت مذاکرات با دولت مصدق بر سر طلا و نفت به جایی نمیرسد. ارزیابی که توسط وزارت امور خارجه و وزارت تجارت روسها تأیید شد و آنها نیز بر این امر صحه گذاشتند که مذاکرات با دولت ایران به نتیجهای منجر نخواهد شد. با این حال تأکید کردند که به مذاکره با دولت ایران ادامه میدهند.4
نزدیک شدن مصدق به دولت آمریکا در ماه ژولای 1952م این سوءظن مسکو را تقویت کرد که جنبش ملی شدن صنعت نفت و در کل سیاست دولت مصدق جایگزینی انگلستان با آمریکا در ایران است و در صورت موفقیت مصدق در ملی کردن نهضت نفت در بر همان پاشنه خواهد چرخید
روسها میگفتند که انگلستان و آمریکا دو قدرت امپریالیست هستند که هدف نهاییشان سلطه بر ایران است. روسها گمان میکردند که حتی اگر انگلیسیها در ایران شکست بخورند آمریکاییها جای آنها را در سپهر سیاسی ایران خواهند گرفت. با این حال، به صورت بسیار محتاطانه و در ابعادی بسیار محدود از تابستان سال 1951م از ملی کردن صنعت نفت و دولت مصدق حمایت کردند. این حمایت بسیار محدود هنگامی رنگ واقعیت به خود گرفت که بر اساس رأی دادگاه بینالمللی لاهه قرار شد درآمد و عواید حاصل از فروش نفت ایران به بانک طرف سومی واریز شود تا اینکه رأی نهایی دادگاه لاهه در مورد شکایت لندن از دولت ایران صادر شود. نزدیک شدن مصدق به دولت آمریکا در ماه ژولای 1952م این سوءظن مسکو را تقویت کرد که جنبش ملی شدن صنعت نفت و در کل سیاست دولت مصدق جایگزینی انگلستان با آمریکا در ایران است و در صورت موفقیت مصدق در ملی کردن نهضت نفت در بر همان پاشنه خواهد چرخید. در ماه می سال 1952م وزیر امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی به استالین گزارش داد که همکاریهای نظامی ایران و آمریکا افزایش پیدا کرده است.5
رویکرد مسکو در ماههای منتهی به کودتا
با مرگ استالین علیرغم تغییراتی که در داخل روسیه ایجاد شد سیاست خارجی این کشور ابتدا به ساکن تغییرات چندانی پیدا نکرد. سفارت این کشور در ایران روابط مصدق و آیتالله کاشانی، که رهبران جنبش ملی شدن صنعت نفت بودند، را از نزدیک رصد میکردند و به این نتیجه رسیده بودند که میان این دو رهبر شکاف ایجاد شده و این دو از یکدیگر دور شدهاند. تغییر رویکرد روسها در سیاست خارجیشان بهخصوص در مورد کشورهای جهان سوم به سال 1955م بر میگردد؛ هنگامی که خروشچف قدرت خود را در مسکو تثبیت کرد. در نتیجه سیاست این کشور در بهار و تابستان سال 1953م و در بحبوحه کودتا علیه مصدق تغییر چندانی پیدا نکرد.6
در واقع روسها بر این باور بودند که در دورن خود نهضت ملی شدن صنعت نفت شکافی عمیق پدید آمده و میان مصدق و آیتالله کاشانی اختلافی عمیق بروز کرده است. در واقع هنگامی که در ماه ژانویه سال 1953م مصدق از مجلس خواست لایحه افزایش اختیاراتش را تمدید کند و این خواسته با مخالفت آیتالله کاشانی روبهرو شد مسکو یقین پیدا کرد که نهضت دچار انفکاک و انشقاقی عمیق شده است و امیدی به موفقیت آن نیست.
همزمان مصدق سرسختی خاصی در مورد احیای مذاکرات میان تهران ـ مسکو بر سر استفاده از دریای خزر از خود نشان داد. توافقی که پیش از این میان دو کشور منعقد شده بود در ماه فوریه سال 1953م پایان مییافت و دو طرف میبایست به مذاکره برای توافقی جدید روی میآوردند. مصدق در مورد این موضوع در خاطراتش میگوید: سفیر روسیه، سادچیکف، یکی دو بار برای مذاکره بر سر گرفتن امتیاز موقت برای ماهیگیری از دریای خزر به دیدن من آمد. در واقع روسها به دنبال یک امتیاز موقت بودند تا بعد سر فرصت بتوانند با تهران بر سر نحوه و چگونگی ماهیگیری در دریای خزر با تهران مذاکره کنند. مصدق در جواب سادچیکف میگوید: نخستوزیری که نفت جنوب را از دست انگلیسیها خارج کرده و آن را ملی اعلام کرده چگونه میتواند به روسها در دریای خزر امتیاز دهد.7 در کل، مصدق از این مسئله شکایت داشت که روسها روابطشان با تهران را به طور کلی به مسئله توافق بر سر استفاده از دریای خزر گره زدهاند.
همزمان با مرگ استالین، روسها به دنبال توافقی برای پایان دادن به جنگ و بحران کره بودند؛ امری که در نهایت به ثمر نشست و در نتیجه روسها نمیخواستند خود را با بریتانیا و آمریکا بر سر ایران درگیر کنند. در واقع مسکو بیم آن داشت که اگر از مصدق حمایت کند و در مقابل کودتا از خود مقاومتی نشان دهد ممکن است تلاشهایی که برای صلح کره انجام گرفته بود از بین رود. در نهایت روسها در ماههای منتهی به کودتای 28 مرداد علیه مصدق، از درک درست تحولات ایران عاجز ماندند. آنها گمان میکردند که مسئله ملی شدن صنعت نفت درگیری میان انگلیسیها و آمریکاییها بر سر ایران است و حتی اگر روسها از جنبش ملی کردن نفت حمایت کنند در نهایت و در صورت پیروزی مصدق، آمریکاست که جای انگلستان را خواهد گرفت و در نتیجه برای مسکو جایی در ایران نخواهد بود.8
در پایان باید گفت که رویکرد روسها به دولت مصدق و کودتایی که علیه او صورت پذیرفت ناشی از روندی بود که از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شده و بهتدریج تثبیت یافته بود. در واقع درک روسها از تحولات ایران یکشبه بهوجود نیامده بود و وقایعی که در عرصههای داخلی و بینالمللی کشورهای مختلف شکل گرفت به برداشت مسکو از تهران منجر شد؛ برداشتی که این نتیجه را در پی داشت که با توجه به مسائل مختلفی که روسها درگیر آن بودند و در عین حال جنبش ملی کردن صنعت نفت را نه یک حرکت ضدامپریالیستی بلکه نهضتی ملی و لیبرال در چهارچوب رقابت انگلستان و آمریکا تحلیل میکردند به این نتیجه رساند که در برابر کودتا علیه مصدق راه سکوت در پیش گیرند.
ملاقات ایوان سادچیکف، سفیر شوروی در ایران، با محمد مصدق نخستوزیر
شماره آرشیو: 1439-4ع
پی نوشت:
1. الهه کولایی، اتحاد جماهیر شوروی و انقلاب اسلامی ایران، تهران، انتشارات علم، 1390، ص 25.
2. The Letter Joseph Stalin to Ja’afar Peshevari, the Iran Crisis of 1945–46, 8 May 1946, p. 23–4.
3. Homa Katouzian, Mussadiq and the Struggle for Power in Iran, London, 1990, p.p 56–8
4. Artemy M. Kalinovsky, the Soviet Union and Mosaddeq: A Research Note, Iranian Studies, 2014, Vol. 47, No. 3, p 406.
5. Ibib, p 406.
6. Ibid, p 412.
7. محمد مصدق، خاطرات و تاملات دکتر محمد مصدق، تهران، انتشارات علمی، 1397، ص 45.
8- Mark Kramer, “The Early Post-Stalin Succession Struggle and Upheavals in East-Central Europe”, Journal of Cold War Studies, No. 1, 1999, p.p 3–55. https://iichs.ir/vdcdfz0f.yt0oj6a22y.html