بررسی علل اهمیت هندوستان برای انگلستان و پیامدهای آن برای ایران؛

سایه سنگین هندوستان بر سر ایران

شبه‌قاره هند به‌واسطه اهمیت منابع اقتصادی و مالی فراوان و موقعیت تجاری خاصی که دارد از دیرباز مورد توجه اروپایی‌ها بوده است. در این میان انگلیسی‌ها در سال 1600م با تأسیس «کمپانی هند شرقی» در سواحل غربی هندوستان توانستند به‌تدریج بر تمام هند مسلط شوند و این آغازی شد بر تغییر ژئوپلتیک ایران
سایه سنگین هندوستان بر سر ایران
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ شبه‌قاره هند به‌واسطه اهمیت منابع اقتصادی و مالی فراوان و موقعیت تجاری خاصی که دارد از دیرباز مورد توجه اروپایی‌ها بوده است. از قرن پانزدهم میلادی رقابت استعمارگران پرتغالی، هلندی، فرانسوی و انگلیسی برای تسلط بر این سرزمین آغاز شد. در این میان انگلیسی‌ها در سال 1600م با تأسیس «کمپانی هند شرقی» در سواحل غربی هندوستان توانستند به‌تدریج بر تمام هند مسلط شوند. این نوشتار به بررسی علل اهمیت هندوستان برای استعمارگران اروپایی به‌ویژه استعمار بریتانیا و تأثیر این امر بر مسائل ژئوپلتیکی ایران اختصاص یافته است.
 
رد پایِ استعمارگران اروپایی در هندوستان
پس از کشف دماغه امید نیک، بازرگانان و دریانوردان پرتغالی از این مسیر به هندوستان راه یافتند و به تأسیس تجارتخانه‌هایی در این سرزمین پهناور و ثروتمند دست زدند. به دنبال این تحولات، استعمارگران فرانسوی و تاجران انگلیسی نیز مشتاق بهره‌برداری از منافع هندوستان شدند. از منظر تاریخی از اواخر قرن پانزدهم تا نیمه قرن هجدهم میلادی، یعنی حدود 250 سال، اروپایی‌ها در هندوستان حضور داشتند، ولی گام نظامی یا سیاسی جدی برنداشتند و به تصرف خاک هند دست نزدند. البته در این 250 سال بیکار ننشستند و مدام در پی راهی برای نفوذ بودند.
 
در نیمه قرن هجدهم میلادی، اقتصاد اروپا همچنان برپایه اهمیت پول و توسعه ارضی به‌منظور دستیابی به ثروت و طلای بیشتر بود؛ البته اندیشه تجارت آزاد و صدور کالا به بازار سرزمین‌های شرقی و جذب سرمایه و ثروت این مناطق نیز اهمیت ویژه‌ای داشت؛ ازاین‌رو تسخیر سرزمین‌های بیشتر به‌ویژه کشورهایی همچون هند که دارای مواد خام طبیعی و منابع عظیم مالی بود، در رﺃس فعالیت‌های سیاسی دولت‌های قدرتمند اروپا، ازجمله فرانسه و بریتانیا، قرار داشت. در همین زمان از بین اروپایی‌ها انگلیسی‌ها احساس کردند فضا برای استعمارگری مهیا شده است. با پیروزی انگلستان در نبردهای دریایی با استعمارگران قدرتمندی همچون فرانسه و اسپانیا، زمینه برای تسلط انگلستان بر شبه‌قاره هند و نقش‌آفرینی در آن مهیا شد.با تشکیل کمپانی هند شرقی، روابط مستقیم میان دو کشور آغاز شد و امپراتوری بریتانیا به‌سرعت به تأسیس دفترخانه‌های تجاری در مناطق مختلف هند، انعقاد قراردادهای تجاری و... روی آورد و موقعیت خود را در هندوستان تثبیت کرد.این قدرت به‌تدریج بر تمامی جنبه‌های حیات سیاسی، اقتصادی و نظامی این سرزمین دارای ثروت‌های افسانه‌ای استیلای تام یافت و با تسلط بر سراسر هندوستان، با ایران همسایه شد و با مداخله در مناطق همجوار این کشور، همچون خلیج فارس، صفحه جدیدی در تاریخ این منطقه گشود.
 
هندوستان؛ گوهرِ امپراتوری بریتانیا
سیاست استعماری بریتانیا از موقعیت جغرافیایی سرزمین خود، در جایگاه جزیره‌ای مستقل از اروپا، تأثیر می‌پذیرفت. ازآنجاکه تسلط بر اراضی اروپا ممکن نبود، بریتانیا نیز به تبعیت از سیاست اقتصادی روز، متوجه آسیا و آمریکا شد و درصدد برپایی بازارهای مناسب برای توسعه تجارت و صنعت خود در سرزمین‌های آن ‌سویِ دریاها برآمد.3
 
در این میان هندوستان نقش و جایگاه ویژه‌ای داشت؛ چرا که این سرزمین منبع اصلی تهیه مواد خام اولیه و نیروی کار ارزان قیمت بود و کشتزارهای آن به کارخانجات انگلیس بیش از سرزمین خود سود می‌رساند. صنایع بافندگی لانکشایر، یعنی قلب انقلاب صنعتی، به پنبه حاصل از مزارع هند وابسته بود و منسوجات تولیدی را نیز در بازارهای بزرگ آن سرزمین به فروش می‌رساند. تاراج و چپاول هندوستان، ابزاری کارآمد در پرداخت هزینه‌ها و کسری بودجه عمومی بریتانیا بود.
 
بدین‌گونه نه تنها وجوه سرمایه‌گذاری‌‎شده در هند، بلکه بخش عمده‌ای از درآمد کل سرمایه‌گذاری‌شده در خارج، که تراز پرداخت‌های بریتانیا را در ربع آخر قرن نوزدهم از مازاد برخوردار کرد، به‌وسیله هند فراهم آمده بود و هند به‌راستی گوهری بر دیهیم امپراتوری بریتانیا بود. از منظر نظامی نیز نیروی انسانی هند در بسیاری از تهاجمات استعماری بریتانیا شرکت داده می‌شد و به‌صورت مزدور در برمه، چین، ایران، خاورمیانه و حوزه‌های اقیانوس هند و آرام می‌جنگید؛ چنان‌که در جنگ جهانی اول، ارتش هند با 670هزار نیرو در ایران و خلیج فارس برای تحکیم موقعیت انگلیس به‌کار گرفته شد.4
  
افزون بر این، آنچه برای انگلیسی‌ها از همه مهم‌تر بود غارت کردن منابع عظیم خزانه‌های هندوستان مانند خزانه مرشدآباد توسط رابرت کلایو بود تا پایه‌های استعمار جهانی خود را توسط این ثروت محکم سازند. اهمیت این حادثه چنان است که منابع تاریخی تاراج خزانه مرشدآباد به‌وسیله کلایو و همدستانش را با تاراج معادن الماس آفریقای جنوبی به‌وسیله سر سیسیل رودز مقایسه می‌کنند.
 
عده‌ای از سربازان هندی ـ انگلیسی در ایران دوره قاجار
عده‌ای از سربازان هندی ـ انگلیسی در ایران دوره قاجار
شماره آرشیو: 1116-121خ
 
بنابراین هندوستان به منزله مهم‌ترین مستعمره انگلیس و مرکز ثقل سیاست خارجی، اقتصادی و نظامی آن بود و هرگونه تحولی در سرزمین‌های همجوار هند و حتی در اروپا با سنجش وضعیت هند و چگونگی تأثیر جریانات بر آن مطرح
می‌شد. حفظ هندوستان بخش اصلی سیاست‌های راهبردی دولتمردان انگلستان در شرق به‌شمار می‌آمد؛ به‌گونه‌ای که لرد کرزن، نایب‌السلطنه هند، دراین‌باره گفته است: «انگلستان بدون هند امکان زیستن ندارد. در دست داشتن هند سند تعویض‌ناپذیری از فرمانروایی در جهان شرق است. از زمانی که هند شناخته شده است سرورانش همواره صاحب نیمی از جهان بوده‌اند. این مملکت قدرت و عظمت انگلستان را تشکیل می‌دهد...».
 
ایران؛ دروازه ورود به مستعمره ممتاز انگلستان
در قرن نوزدهم امپراتوری‌های عظیم روسیه، فرانسه و بریتانیا به منظور گسترش استعمارگری‌های خود در جهان، در رقابت تنگاتگی به‌سر می‌بردند. ایران با داشتن مجموعه شرایط ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک در مرکز توجه این دولت‌ها قرار گرفت. روسیه و فرانسه با هدف تضعیف قدرت بریتانیا می‌کوشیدند با ایجاد التهاب در مرزهای هند و تصرف سرزمین‌های مجاور آن به‌ویژه ایران که دروازه ورود به آن شمرده می‌شد، گلوگاه عمده بریتانیا را در آسیا خفه کنند.6
 
بر این اساس ایران به عنوان منطقه‌ای بسیار حساس در ورودی مستعمره هندوستان، محل تمرکز سیاسی، اقتصادی و نظامی دقیق سیاستمداران دولت لندن قرار گرفت و حفظ موقعیت برتر در آن به‌ویژه در حوزه خلیج فارس، که از آسان‌ترین راه‌های دسترسی به شبه‌قاره هند بود، بخش تفکیک‌ناپذیر سیاست خارجی انگلستان شد.
 
از منظر ژئوپلیتیکی، پیشرویِ روس‌ها در آسیای مرکزی و رسیدن به مرزهای هندوستان باعث شد دیپلماسی حکومت انگلستان در مرزهای شرقی ایران و به‌طور خاص نواحی خراسان، قائنات، بیرجند و سیستان فعال شود. اهمیت این منطقه باعث شد هیئت‌های نظامی و سیاسی انگلستان به منطقه اعزام شوند تا راهی برای کاهش نفوذ روسیه در منطقه پیدا کنند. سیستان به دلیل نزدیکی به مرز بلوچستان بهترین کانون قدرت انگلستان در شرق ایران بود. از طرف دیگر، انگلستان با تصرف بخش‌هایی از خراسان و سیستان می‌توانست آمادگی لازم را برای مقابله با روس‌ها در خراسان فراهم کند.7
 
براساس همین سیاست بود که انگلیسی‌ها به افغان‌ها (هرات) رشوه می‌دادند تا ادعای استقلال و جدایی از ایران کنند تا بلکه بتوانند از این طریق بر هرات نیز مسلط شوند و درنهایت هم به هدف خود رسیدند؛ چرا که برخورد میان دو کشور رو به افزایش نهاد؛ به‌گونه‌ای که تعیین خط مرزی مشخص در بخش‌های مرکزی خراسان اجتناب‌ناپذیر شد.8 در نهایت، انگلیسی‌ها برای حفظ هندوستان با طرح «کمربند شرق» و اشغال شرق خراسان، تصرف بلوچستان ایران، انعقاد موافقت‌نامه‌های مرزی گوناگون و ایجاد پایگاه‌های بی‌شمار توانست به خلیج فارس دست یابد.
 
همچنین براساس همین اهداف، انگلیسی‌ها پروژه ایران‌زدایی از منطقه خلیج فارس را طراحی کردند و کوشیدند با تضعیف ابزارهای قدرت ایران در این حوزه استراتژیک، استیلای خود را توسعه بخشند. تسلط انگلیس بر خلیج ‌فارس به سیاست‌های استعماری این کشور در قبال ایران امکان بیشتری می‌داد. در اوایل سال 1919 (بهمن 1297) سر پرسی کاکس، وزیرمختار موقت انگلیس، با همکاری وثوق‌الدوله و صارم‌الدوله، طرحی را ریخت که براساس آن، در هر یک از وزارتخانه‌ها و ایالت‌های مهم ایران، مستشاری خارجی حضور داشته باشد. قشون متحدالشکل نیز زیر نظر فرماندهی انگلیسی، با استقلال اجرایی کامل، سازمان یابد. این طرح را می‌توان پیش‌درآمد قرارداد 1919 دانست.9
 
در مهر 1298، لرد جورج ناتانیل کرزن به وزارت خارجه انگلیس رسید. او به مدت چند سال در زمره گردانندگان وزارتخانه‌های خارجه و هند بود. کرزن همواره با دقت و تعصب به ایران می‌نگریست و خلیج ‌فارس را «دریای بسته» و بخشی از مرز آبی هند می‌دانست، و برای حفظ آن نیز آرزو داشت زنجیره‌ای از کشورهای وابسته ایجاد کند که از مدیترانه تا کوه‌های پامیر کشیده شده باشد.10
 
سلطه انگلستان بر ایران با انگیزه‌های ژئوپلیتیکی و استراتژیکی جهت حفظ و تأمین امنیت هند در دوره پهلوی نیز تداوم یافت. انگلستان همواره با فرستادن جاسوس، نیرو‌های نظامی، ایجاد خطوط تلگراف در بلوچستان، نفوذ در خانواده‌های متنفذ محلی و تفرقه‌افکنی میان آنان و دولت، عملا حق حاکمیت ایران را به‌ویژه در نواحی شرق و جنوب شرقی نقض می‌کرد و از هیچ تلاشی برای اضمحلال حاکمیت ایران بر این مناطق، که ارتباط مستقیمی با هندوستان و در نتیجه منافع انگلستان داشت فروگذار نکرد.
 
فرجام سخن
مشی‌ سیاسی‌ دولت‌ بریتانیا در قرن‌های‌ اخیر نسبت‌ به‌ ایران‌ بیش از هرچیز متأثر از ضرورت‌ حفظ‌ و حراست‌ مستعمره زرخیز هندوستان، از چنگ رقبای اروپایی، روس‌ها و... بود و در این میان ایران‌ برای‌ انگلیسی‌ها جزئی‌ از دیواره‌ای‌ بود که‌ راه‌ هند را بر دشمنان‌ می‌بست و در نتیجه آنان خواهان تغییر مرزها و ژئوپلیتیک ایران براساس منافع خود بودند.
 
پی نوشت
-------------------------------------------------
1. عبدالله شهبازی، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1390، صص 72-76.
2. کالین کراس، چگونه امپراتوری بریتانیا به زوال گرایید، ترجمه ا.ش زندنیا، تهران، ایران‌زمین، 1360، ص 67.
3. آلبر ماله و ژول ایزاک، تاریخ قرن هجدهم و انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون، ترجمه رشید یاسمی، تهران، دنیای کتاب و علم، 1367، ص 198.
4. ویلیام جیمز دورانت، اختناق هندوستان، ترجمه رحیم نامور، تهران، گام، 1356، ص 217.
5. لرد کرزن، ایران و قضیه ایران، ترجمه علی وحید مازندرانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1367، ص 59.
6. همایون الهی، خلیج فارس و مسائل آن، تهران، قومس، 1367، ص 17.
7. ایرج ذوقی، مسائل سیاسی و اقتصادی نفت ایران، تهران، پاژنگ، 1370، ص 8.
8. پیروز مجتهدزاده، امیران مرزها و امیران مرزدار خاوری ایران، ترجمه حمیدرضا ملک، تهران، شیرازه،  1378، ص 311.
9. سهراب یزدانی، کودتاهای ایران، تهران، نشر ماهی، 1396، ص 193.
10. همان‌جا.
https://iichs.ir/vdcb09b5.rhbf5piuur.html
iichs.ir/vdcb09b5.rhbf5piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما