نگاهی دوباره به جنگ‌های ایران و روس؛

ردپای دیپلماسی انگلیسی در عهدنامه گلستان

شواهد تاریخی نشان می‌دهد ویژگی دیپلماسی انگلیسی این است که هر جا عهده‌دار میانجیگری شده، زمینه را برای اختلاف و برخورد آینده باقی گذاشته است تا در صورت لزوم، آتش‌افروزی و بهره‌برداری کند. در عهدنامه گلستان نیز چنین ردپایی از انگلیس دیده می‌شود
ردپای دیپلماسی انگلیسی در عهدنامه گلستان
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ اگرچه اندیشه تصرف ایران و تجاوز به مرزهای شمالی کشور به عنوان یکی از اهداف راهبردی روسیه در آسیای غربی، در روزگار پتر کبیر و اواخر عهد صفوی شکل گرفته بود، در اوایل حکومت فتحعلی‌شاه تحولات قفقاز و بی‌تدبیری سیاستمداران دولت قاجار، روسیه را برای حمله به ایران گستاخ‌تر کرد. تزار روسیه، طی فرمانی رسما گرجستان را جزئی از امپراتوری این کشور اعلام و دستور تصرف آن را صادر کرد. با سقوط حکومت محلی گرجستان، روس‌ها هجوم گسترده‌ای را به قفقاز و سپس سایر نواحی تحت تسلط ایران آغاز کردند و بدین‌ترتیب شعله جنگ میان ایران و روسیه برافروخته شد. این نبردها با بی‌خبری حکمرانان ایرانی از سیاست بین‌المللی، ضعف نظامی و مداخله انگلیسی‌ها، به قراردادهای گلستان و ترکمانچای و جدایی بخش وسیعی از قلمرو سرزمینی ایران منجر شد. بررسی علل نزدیکی انگلیس به روسیه و نیز نقش انگلیس در شکست ایران در این جنگ‌ها مسئله اصلی این نوشتار کوتاه خواهد بود.
 
گذری بر جنگ‌های اول ایران و روس
جنگ‌های ‌ایران ‌و روس‌، دو دوره‌ جنگ ‌میان ‌ایران و روسیه‌ (1218ـ 1228/ 1241ـ1243) است بر سر تصرف‌ منطقه‌ قفقاز، که ‌به ‌شکست‌ ایران ‌و انعقاد عهدنامه‌های‌ گلستان ‌و ترکمانچای ‌انجامید. این ‌جنگ‌ها از اثرگذارترین‌ وقایع ‌دو قرن‌ اخیر ایران ‌در ابعاد سیاسی‌، اجتماعی ‌و اقتصادی‌ بودند. مهم‌ترین ‌علت ‌این ‌جنگ‌ها، سیاست‌های‌ توسعه‌طلبانه ‌روسیه‌ بود؛ سیاستی ‌که ‌از زمان ‌پتر کبیر و با رشد سرمایه‌های‌ تجاری‌ روسیه ‌شروع‌ شد. سیاستمداران ‌این ‌کشور، برای ‌پیشرفت‌، تسلط ‌بر هند را شرط‌ لازم‌ می‌شمردند و ازاین‌رو، توجه‌شان به ایران‌ و خلیج فارس‌ به ‌مثابه ‌دروازه ‌هند جلب شد‌. گفتنی است که توسعه‌طلبی ‌دولت‌ روسیه ‌همسنگ‌ سیاست‌های ‌استعماری ‌دولت‌های ‌اروپایی‌ بود.[1]
 
در اواﻳﻞ ﺣﻜﻮﻣﺖ فتحعلیﺷﺎه، ﺗﺤﻮﻻت داخلی ﻗﻔﻘﺎز و ﺑﻲ‌تدبیری ﺳﻴﺎستمداران اﻳﺮان، بار دیگر روسﻫﺎ را ترغیب کرد که ﺑﻪ ﺷﻤﺎل اﻳﺮان حمله کنند؛ بنابراین آﻧﺎن ﺑﺎ ﺿﻤﻴﻤﻪ کردن گرﺟﺴﺘﺎن و ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻗﻔﻘﺎز، رودرروی حکومت ﻗﺎﺟﺎر ﻗﺮار گرفتند. خبر سقوط گنجه و تسلیم ایروان و قراباغ در دربار قاجار غوغایی برانگیخت. عباس‌میرزا، نایب‌السلطنه، روانه آذربایجان شد و نیروهای محلی و قبایل آن نواحی را بسیج کرد.[2] در مراحل اولیه جنگ، خان‌های‌ باکو، قبه‌، لزگی ‌و داغستان ‌با ایران‌ متحد شدند و سپاه ‌ایران ‌با کمک ‌توپچی‌های ‌انگلیسی ‌نیروهای ‌روسی‌ را شکست‌ دادند؛ سپس‌، با قطع ‌خطوط‌ ارتباطی ‌روس‌ها، نیروهای‌ ایران ‌در حوالی ‌گنجه‌ تفوق‌ یافتند،[3] اما در مراحل بعدی، معادله در میدان جنگ به‌تدریج به نفع روسیه تغییر یافت؛ چرا که هم‌زمان با تهاجم روس‌ها به قفقاز، هریک از قدرت‌های مهم دنیای آن روز، یعنی انگلستان، روسیه و فرانسه، هدف خاص خود را دنبال می‌کرد و ایران به سبب موقعیت جغرافیایی و همسایگی با هندوستان، درگیر رقابت‌های این سه کشور اروپایی شده بود. روسیه ‌با عثمانی ‌قرارداد صلح ‌بخارست ‌را منعقد کرد. با خروج ‌عثمانی ‌از جنگ‌، جبهه ‌چپ‌ ایران‌ خالی ‌شد و روسیه ‌قوای ‌بیشتری ‌به ‌قفقاز فرستاد؛ همچنین ‌تمام ‌کشورهای ‌اروپایی‌، از جمله انگلستان، علیه ‌ناپلئون‌ با روسیه ‌متحد شدند و بدین‌ترتیب کارشکنی‌های انگلیس علیه ایران و به نفع روس‌ها آغاز شد.
 
جنگ ایران و روس اثر محمود ملک‌الشعرا
جنگ ایران و روس اثر محمود ملک‌الشعرا

شبیخون اصلاندوز؛ آوردگاه توطئه و دیپلماسی انگلیسی
انگلیسی‌ها که پیش از اتحاد با روسیه از سیاست تداوم جنگ حمایت می‌کردند، در این برهه تغییر موضع دادند و ‌خواهان ‌صلح‌ بین ‌ایران ‌و روسیه ‌شدند؛ چرا که منافع این کشور ایجاب می‌کرد برای مقابله با توسعه‌طلبی‌های ناپلئون با روسیه همکاری و از این به بعد به منظور حفظ قدرت روسیه تلاش کنند.[4] ژنرال‌ رتیشچف‌، فرمانده ‌قوای ‌روسیه‌، در نامه‌ای ‌از دربار ایران ‌تقاضای ‌مذاکره‌ برای ‌صلح ‌کرد و از سفیر انگلستان، سر گور اوزلی، نیز درخواست کرد واسطه ‌این ‌صلح ‌باشد، اما ایران که در چند نبرد پیروز شده بود حاضر به پذیرش صلح نبود؛ بنابراین اوزلی دست به کار شد. او برای اعمال فشار به ایران و وادار کردن فتحعلی‌شاه و عباس‌میرزا به صلح و درنتیجه رها کردن روس‌ها از درگیری در جبهه قفقاز، به کلیه صاحب‌منصبان انگلیسی در خدمت سپاه ایران اطلاع داد که از قشون خارج شوند و در جنگ با روس‌ها شرکت نکنند؛ همچنین او خبر خروج قوای انگلستان را به اطلاع روس‌ها رساند.[5]
 
خبر خروج افسران انگلیسی باعث تقویت روحیه روس‌ها شد؛ در نتیجه آنها از فرصت استفاده کردند و با قوای محدود خود به اردوی عباس‌میرزا در اصلاندوز شبیخون زدند. اردوی عباس‌میرزا در این حمله از هم پاشید و بسیاری از آنها کشته شدند و قوای باقی‌مانده به تبریز عقب نشستند. به گفته لرد کرزن، عباس‌میرزا به افسران انگلیسی اعتماد داشت و قدرت و اختیارات زیادی به آنها داده بود؛ به‌ویژه مسئولیت توپخانه قشون ایران برعهده آنها بود. با رویگردانی آنها از همکاری
با سپاه ایران، سربازان عباس‌میرزا نه تنها از نظر روحی تضعیف شدند، بلکه نتوانستند از توپخانه استفاده مؤثری کنند و این مسئله سهم مهمی در شکست ایران در اصلاندوز داشت.[6]
 
شکست اصلاندوز سبب شد ایران به‌اجبار مذاکره برای صلح را بپذیرد و انگلیسی‌ها میانجی مذاکرات شدند و با انتخاب میرزا ابوالحسن ایلچی به عنوان نماینده ایران، که فردی نزدیک به انگلیس بود، توانستند اهداف خود را محقق سازند. نتیجه این مذاکرات قرارداد گلستان بود که به موجب آن، گرجستان، داغستان، بادکوبه، دربند و بسیاری مناطق دیگر به روسیه واگذار و در عمل با حذف تعرفه‌های گمرگی، ایران به بازار محصولات کشور روسیه مبدل شد. «هدف سفیر انگلیس از این اقدام تأمین توسعه‌طلبی‌های انگلیس در قسمت‌های آسیایی بود. برای همین در این قرارداد تمامی تلاش خود را کرد تا منافع اقتصادی روسیه به‌صورت یک‌طرفه تأمین شود.»[7]
 
آتش‌افروزی انگلستان ← جنگ‌های دوم ایران و روس
دوازده سال پس از پایان جنگ‌های دوره اول، دوباره روس‌ها تجاوزات خود را آغاز کردند و به بهانه اینکه اراضی گوگچه ایروان طبق قرارداد گلستان به روسیه تعلق دارد و دولت ایران هنوز نماینده‌ای برای تعیین مرزهای تالش نفرستاده است، تحرکات نظامی خود را شروع و تهدید کردند اگر ایران مناطق یادشده را به زبان خوش واگذار نکند، به ضرب شمشیر خواهند گرفت.[8] در واقع، عامل اصلی آغاز دوره دوم جنگ‌های ایران و روسیه ریشه در مفاد قرارداد گلستان و تفسیر متفاوت هر کدام از طرفین معاهده از آن داشت. ایرانیان در این عهدنامه فریفته وعده‌های ایلچی انگلیسی و طرف روسی منعقدکننده قرارداد شدند که به ایرانی‌ها قول دادند تزار بخش‌هایی از مناطق ازدست‌رفته را باز خواهد داد. شواهد تاریخی نشان می‌دهد ویژگی دیپلماسی انگلیسی این است که هر جا عهده‌دار میانجیگری شده، زمینه را برای اختلاف و برخورد آینده باقی گذاشته است تا در صورت لزوم، آتش‌افروزی و بهره‌برداری کند. در عهدنامه گلستان نیز چنین ردپایی از انگلیس دیده می‌شود.
 
بدین‌ترتیب، مرحله دوم جنگ‌های ایران و روس ــ که یازده ماه ادامه یافت ــ آغاز شد و سرانجام با عقب‌نشینی و شکست سپاهیان ایران پایان یافت؛ زیرا درست درحالی‌که سپاه ایران مشغول فتوحات بود، به دلیل بی‌کفایتی دولتمردان و ضعف بنیه نظامی سپاه عباس‌میرزا و خیانت برخی از کارگزاران و حکمرانان، ایران موفق نشد تا ریشه تجاوز روسیه را بخشکاند. افزون بر عوامل داخلی، در این مقطع از جنگ برخلاف روزهای اوج نبرد، مک دونالد و چند تن افسر انگلیسی که به عنوان مستشار نظامی ایران، همه جا در میدان‌های جنگ همراه ولیعهد بودند، او را به ادامه جنگ و نپذیرفتن صلح تحریک می‌کردند. علی‌اصغر شمیم به‌درستی دراین‌باره نوشته است: «دولت انگلستان در این آتش‌افروزی مقاصد گوناگونی داشت که از آن جمله مشغول کردن روس‌ها در جنگ دیگری با ایران در قفقاز بود؛ زیرا تصمیم روس‌ها به اشغال قسطنطنیه به دنبال شکست عثمانی از ایران و علنی شدن ضعف نظامی آن، برخلاف مصالح بریتانیا بود».[9]
 
عباس میرزا، فرمانده جنگ ایران، در جنگ از سربازان ایرانی سان می‌بیند
عباس میرزا، فرمانده جنگ ایران، در جنگ از سربازان ایرانی سان می‌بیند
 
پیشروی قوای نظامی روس در مرحله دوم جنگ‌ها به حدی بود که متجاوزان ضمن عبور از رود ارس، شهرهای مهمی چون خوی و دهخوارقان را تصرف کردند. سرانجام، بار دیگر عهدنامه‌ای که سرنوشت ایران را طی مدت یک قرن بعد، یعنی تا سقوط حکومت تزاری روسیه، تعیین می‌کرد با وساطتت انگلیسی‌ها در ترکمانچای به امضا رسید. به موجب این عهدنامه، «علاوه بر ایالاتی که طبق عهدنامه گلستان از ایران جدا شده بود، ایالات نخجوان، ایروان، تالش، قراباغ و شوره‌گل به روسیه واگذار و سرحد بین دو کشور رود ارس تعیین شد. مقرر شد مبلغ ده کرور (پنج‌میلیون) تومان بابت غرامت جنگ به روس‌ها پرداخت گردد و عبور و مرور کشتی‌های جنگی در دریای مازندران منحصرا به دولت روسیه تعلق بگیرد».[10] بار دیگر تاریخ تکرار شد و در دوره دوم جنگ‌های ایران و روس، که به شکست دوباره ایران و پیمان‌نامه ترکمانچای انجامید، نیز دست پیدا و پنهان انگلیس کار خود را کرد.  
 
فرجام سخن
تردیدی نیست که شرایط و عوامل داخلی از جمله ضعف در صنایع نظامی، ناآگاهی سیاسی، خیانت برخی کارگزاران حکومتی و حکمرانان محلی شکست ایران در جنگ با روس‌ها را اجتناب‌ناپذیر می‌نمود، اما این تمام ماجرا نبود. قوای نظامی ایران چه در دور اول جنگ با روس‌ها، چه در مرحله دوم جنگ، به پیروزها‌یی قابل توجهی نائل شده بود، اما سیاستی که پشتوانه عملیات نظامی سپاهیان ایران باشد، از حداقل انسجام و استقلال هم برخوردار نبود؛ زیرا سررشته مصالح مملکت را به دست بیگانگانی همچون انگلستان سپرده بودند که از همان ابتدا هدفی جز استعمار و تسلط بر منطقه نداشتند. به این ترتیب، حقیقت این است که دولت ایران در جنگ‌های ایران و روس، نه در میدان جنگ، بلکه در میدان سیاست شکست خورد.
 

 پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. رابرت گرانت واتسون، تاریخ قاجار، ترجمه عباسقلی آذری، بی‌جا، بی‌نا، 2536، ص 115.
[2]. میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی، نامه‌های پراکنده قائم‌مقام فراهانی، به کوشش جهانگیر قائم مقامی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 2537، صص 15-16.
[3]. رضاقلی‌خان هدایت‌، تاریخ روضه‌الصفای ناصری، ج ‌9، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، اساطیر، 1380، صصص 478ـ 481.
[4]. دنیس رایت، نقش انگلیس در ایران، ترجمه فرامرز فرامرزی، تهران، فرخی، 1361، ص 165.
[5]. کلمنت مارکام، تاریخ ایران در دوره قاجار، ترجمه میرزا رحیم فرزانه، به کوشش ایرج افشار، تهران، فرهنگ ایران، 1367، ص 48.
[6]. جرج کرزن، ایران و قضیه ایران، ترجمه وحید مازندرانی، ج 1، تهران، علمی و فرهنگی، 1380، ص 733.
[7]. مینا ظهیرنژاد، اسنادی از روابط ایران و انگلیس در عهد محمدشاه قاجار، تهران، وزارت امور خارجه، 1381، ص 217.
[8]. میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی، همان، صص 71-75.
[9]. علی‌اصغر شمیم، ایران در دوره‌ سلطنت قاجار، تهران، کتابخانه ابن‌سینا، 1344، ص 70.
[10]. همان، ص 75.
 
https://iichs.ir/vdcgqt9x.ak9nn4prra.html
iichs.ir/vdcgqt9x.ak9nn4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما