پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
در سالهایی که در آمریکا تحصیل میکردید، فضای حاکم بر اندیشه و رفتار دانشجویان ایرانی را چگونه دیدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. باید بگویم که در آن دوره، اکثر دانشجویان ایرانی چپ بودند و تعداد مسلمانها، خیلی کم بود. شهید دکتر
مصطفی چمران پیش از ما به آنجا رفته و انجمن اسلامی دانشجویان ایران را در آمریکا و کانادا فعال کرده بوده بودند. ما هم که به آنجا رفتیم، گروه فارسیزبانها را فعال کردند.
آیا تنها دانشجویان ایرانی، عضو این انجمن بودند؟
خیر؛ از همه کشورها بودند، منتها ما ایرانیها بیشتر به گروه فارسیزبان وابسته بودیم.
در این انجمن، مجموعا چند نفر عضویت داشتند؟
در دانشگاه برکلی، حدود ۲۳ نفر بودیم. بعضی از آن افراد، در حال حاضر در ایران خدمت میکنند. دکتر محمود قندی، وزیر پیشین پست و تلگراف، هم ــ که در حادثه ۷ تیر شهید شد ــ در آن سالها در این انجمن فعالیت میکرد.
نقش شهید دکتر مصطفی چمران، در آن انجمن را تشریح کنید.
ما در آمریکا، از شهید دکتر چمران خیلی چیزها یاد گرفتیم. ما از ایشان، کار گروهی را آموختیم. در آن دوره با گروههای چپ مناظره میکردیم و به همین دلیل، باید ایدئولوژی اسلامی و ایدئولوژی چپ را خوب میشناختیم. دکتر چمران یک دوره کامل ایدئولوژی چپ را به ما آموزش دادند. من واقعا مفهوم «ماتریالیسم دیالکتیک» را نمیدانستم و از ایشان یاد گرفتم. ایشان به ما ایدئولوژی اسلامی و فلسفه تاریخ را، که در بحث با گروههای چپ به آنها نیاز داشتیم، آموزش میدادند. درباره اقتصاد اسلامی، با ما جلسات تشریحی داشتند و حتی به من گفتند که درباره حکومت اسلامی تحقیق و سه سخنرانی در این مورد ایراد کنم. ما واقعا هیچ ایده و فکری درباره حکومت اسلامی نداشتیم و حتی آن را یک آرمان دستنیافتنی میدانستیم! منابع تحقیقی و مرجع درست و حسابی هم نداشتیم. خود دکتر چند کتاب در اختیار ما گذاشتند و چند تایی را هم از کتابخانههای آنجا گرفتیم و کار کردیم و به این نتیجه رسیدیم که حکومت اسلامی یک خلیفه دارد که با بیعت مردم انتخاب میشود، یک مجلس شورا هم دارد که قوانین لازم را وضع میکند و خلیفه هم چند وزیر دارد!
این تحقیق در چه سالی انجام شد؟
در سال 13۴۶. البته این جمعبندیِ ما، با آنچه بعدا در ایران اتفاق افتاد، تفاوتهای اساسی داشت. مسئله مهم این است که در آن سالهایی که تقریبا هیچ یک از تحصیلکردههای ما به حکومت اسلامی فکر نمیکردند، ایشان طرح تحقیق درباره این موضوع را به ما دادند. این حاکی از نوعی آیندهنگری در آن بزرگوار بود.
به خاطر دارید که درباره حکومت اسلامی، چه آثاری را مطالعه کردید؟
کتاب مرحوم علامه نائینی، با مقدمهای از مرحوم
آیتالله طالقانی بود؛ کتابی هم با عنوان «حکومت اسلامی»، که به فارسی نوشته شده بود. میدانید که حضرت امام در سال 1348، بحث ولایت فقیه را در نجف شروع کردند و ما بعدا از مفاد آن اطلاع پیدا کردیم. شهید چمران میگفتند: «اسلام مکتب واسطه و ایدئال است و اشکالات حکومتها و مکاتب دیگر را ندارد». در دهه 13۲۰، بحث مکتب واسطه را اندیشمندان مسلمانی چون مامقانی و بعدها مهندس آشتیانی مطرح کردند. بعدا کارِ گروهی و پژوهشی دیگری را هم انجام دادیم، که باز شهید چمران در فرآیند آن خیلی کمک کردند و نهایتا چاپ هم شد. موضوع این تحقیق، «روحانیت و ۱۵ خرداد» بود. مرحوم آقای هاشمی، این مطلب را برای حضرت امام به نجف فرستاد و ایشان، اصلاحاتی را در آن اعمال کردند و برای چاپ فرستادند.
چه ویژگیهایی در شخصیت شهید دکتر چمران، برای شما از همه برجستهتر مینمود؟
شهید چمران، یک شخصیت چندبعدی بود. ایشان به لحاظ علمی، انسان بسیار سطح بالایی بودند، بالاخره رتبه اول دانشکده فنی دانشگاه تهران را داشتند و در بهترین دانشگاههای دنیا، تا درجه دکتری تحصیل کرده و در یک شرکت مهم تحقیقاتی در آمریکا کار میکردند. علاوه براین از لحاظ عرفانی، درجه خیلی بالایی داشتند. علاقه خاصی به حضرت علی(ع) داشتند و همواره در سخنرانیهایشان، بر این مسئله تأکید میکردند. به علاوه از لحاظ کار گروهی و روحیه فعالیت با جوانان، رفتاری داشتند که همه را جذب میکردند. خصلت دیگرشان این بود که ورزشکار بودند. با وجود آنکه با ما اختلاف سنی داشتند، وقتی که به گردش میرفتیم، هر نوع بازی و ورزشی که میکردیم، حتی والیبال و کشتی، ایشان هم میآمدند و شرکت میکردند! از این همه گذشته، دیگر ویژگی مهم ایشان، تواضع بسیار زیادشان بود. این ویژگی حتی در جنگ تحمیلی، رقابتها و اختلافاتی که وجود داشتند، بارز بود و همین باعث میشد که همه ایشان را دوست داشته باشند. شجاعت، بیباکی، مهندسی و سازماندهی امور نظامی، از دیگر توانمندیهای ایشان بود. شهید چمران، بسیار هنرمند هم بودند. نقاشیهای زیبا و متنهای ادبی دلپذیری از ایشان برجا ماندهاند، که نمونه کامل ذوق ایشان هستند. ایشان عکاس بسیار خوبی هم بودند و خط بسیار زیبایی داشتند. قلم توانا و بسیار شیرینی نیز داشتند. مجموعه این خصلتها، از ایشان شخصیتی کمنظیر ساخته بود.
در پایان به خاطرات شخصی خود با شهید چمران نیز، اشارهای داشته باشید.
در اواخر دوره دکتری و اقامتم در آمریکا، یک روز دکتر چمران به من گفتند: «من دارم به لبنان میروم، آنجا یک مدرسه صنعتی هست و قرار است آنجا را اداره کنم». در آن زمان، من در جریان سوابق این کار نبودم و کمی جا خوردم، که چرا لبنان؟! قبل از آن دکتر چمران همیشه میگفتند: «من در اینجا خیلی ناراحتم؛ چون سروکارم با این آمریکاییهاست و وقتی با آنها در مورد فلسطین بحث میکنم، اعصابم ناراحت میشود؛ چون اینها اصلا این موضوع را درک نمیکنند و از این لحاظ خیلی ضعیفاند». باز میگفتند: «حالا دخترم هشتساله شده و من صلاح نمیدانم که اینجا بمانم و میخواهم از آمریکا بروم». وقتی ایشان تصمیم قطعی گرفتند، ما هم یک مراسم خداحافظی برایشان ترتیب دادیم و همه بچهها در آنجا جمع شدند و بعد دکتر چمران به لبنان رفتند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان یک روز به شیراز آمدند و در آستانه شاهچراغ(ع) سخنرانی کردند. در آن مقطع، بدنه مردم اصلا دکتر چمران را نمیشناختند، اما سخنرانی ایشان که تمام شد، همه دورشان جمع شدند و این برای من خیلی جالب بود. دکتر چمران بعد به منزل ما آمدند و در خدمتشان بودیم. چند روزی در آنجا بودند.
و سخن آخر؟
شهید دکتر چمران در تربیت و آموزش بنده، نقش اساسی داشتند و بر افکار من نیز بسیار تأثیر گذاشتند. حالا هم که گاهی با افرادی بحث میکنم، میگویم من اینها را از دکتر چمران یاد گرفتهام و نمیتوانم خودم را عوض کنم!