در دوره نخستوزیری محمد مصدق اندیشهورزی پیرامون مشروط ساختنِ قدرتِ سلطنت جانی دوباره گرفت و در فاصله 25 تا 28 مرداد 1332 حتی به جدالِ طرفداران جمهوری و سلطنت انجامید که عملکرد مصدق در نتیجه این جدال بسیار مؤثر بود
در دوره نخستوزیری محمد مصدق اندیشهورزی پیرامون مشروط ساختنِ قدرتِ سلطنت جانی دوباره گرفت. گروههای سیاسی گوناگون به اظهار نظر میپرداختند و تقریبا فضای مطبوعاتی به روی منتقدانِ سلطنت باز شد. آنچه به فعالیت گسترده و شجاعت اندیشهای گروههای سیاسی و نزدیکانِ مصدق دامن زد، تدارکاتِ شاه در جهتِ کاهشِ قدرت مصدق بود. فعالیت و شجاعت منتقدانِ سلطنتِ غیر مشروط در گذرانِ 25 تا 28 مرداد 1332 به دلیلِ شرایط کودتایی گستردهتر شد و بخشی از خواستههای آنان به جمهوریخواهی مربوط میشد. این نوشتار به اندیشه جمهوریخواهی در فاصله 25 تا 28 مرداد 1332، مواضع موافقان و مخالفان اختصاص یافته است.
حزب توده؛ در اندیشه برافراشتنِ پرچمِ جمهوری
از همان ابتدای نخستوزیری محمد مصدق مخالفتهای محمدرضا پهلوی با سیاستهای او آغاز شد. جدال مصدق و شاه بر سر دادنِ اختیاراتِ بیشتر به نخستوزیر هر روز گستردهتر میشد. مصدق با بیم از اینکه مجلس علیه او جبههگیری کند دست به همهپرسی زد و انحلال مجلس را اعلام کرد. با این اقدام بر نگرانیهای محمدرضا پهلوی افزوده شد و توطئهگران بدون فوت وقت دست به اقدام زدند. مطبوعات پایتخت را در کنترل گرفتند و پس از آن سرهنگ نصیری، فرمانده گاردِ سلطنتی، در ساعت 1 بامداد روز 25 مرداد 1332 با فرمانِ عزل مصدق به محل اقامت نخستوزیر آمد تا او را توقیف کند، اما مصدق با آگاهی از این ماجرا دستور داد نصیری را بازداشت کنند. مردم اخبار کودتای ناموفق را با خشم و شادی دریافت کردند. تظاهرات عظیمی در میدانِ بهارستان برگزار شد که طی آن، فاطمی، شایگان و دیگران سخنرانی کردند.1
بدین ترتیب نیروهای سیاسیِ حاضر در میدانِ سیاستِ ایران فعالیتهای گسترده خود را آغاز کردند تا مواضع خود پیرامون چگونگی گذار از بینظمی کودتا را اعلام کنند. روز 27 مردادماه حزب توده ندای تشکیل جبهه مردمی «سازمانهای ضدِ استعماری»، الغایِ نهاد سلطنت و اخراجِ مقامهای ایالات متحده از ایران را سر داد. همچنین اعلامیههایی بر در و دیوار چسبانیدند که در آنها خواهانِ اعلامِ فوری «جمهوری دموکراتیک» شده بودند.2 تودهایها مجسمههای شاه و پدرش را پایین کشیدند. حتی در برخی از شهرها مثل رشت و بندر انزلی آنان ساختمانهای شهرداری را تصرف کردند.3 بنابراین واکنشِ رهبرانِ حزبِ توده به تظاهرات مرتبط با کودتای 25 مرداد تلاش در جهتِ الغای سلطنت و برقراریِ جمهوری دموکراتیک بود و بهزعم خود فرصتِ مناسب برای عملی ساختنِ آنچه را همواره بهصورت شعار مطرح میکردند بهدست آورده بودند.
فاطمی؛ در اندیشه به زیر کشیدنِ سلطنت جبهه ملی بهعنوان یکی از نیروهای عمده و تأثیرگذارِ حاضر در میدان روزهای کودتا (25 تا 28 مرداد 1332) یکدست نبود. صبح 25 مرداد، جبهه ملی طی اعلامیهای از مردم تهران دعوت کرد برای اطلاع از واقعه کودتای شب پیش در تجمع ملی ساعت 5:30 بعد از ظهر در میدانِ بهارستان حضور یابند. به دنبالِ این اعلامیه، از سوی حزبِ ایران، حزب ملت ایران، حزب زحمتکشان ملت ایران، جامعه بازرگانان و اصناف، پیشهوران تهران، دانشگاه تهران، جمعیت آزادی مردم ایران، کمیتهها و سندیکاهای ملی، اعلامیهای صادر شد که در آن از مردم برای شرکت در تجمع بعدازظهر دعوت شده بود. تجمع عصر روز 25 مرداد بسیار عظیم و پرشور بود و برای نخستین بار در دورانِ سلطنت پهلوی، از سوی مردم، شعارهای ضد دربار و ضد شاه داده شد.4
چند تن از افرادی که در اطراف مصدق ایستاده بودند، در برهه دو کودتا بر طبل جمهوریخواهی کوبیدند. حسین فاطمی، وزیرِ امور خارجه، پیش از کودتا اندیشههایی مبنی بر جمهوریخواهی را بروز داده بود که شرایط کودتا زمینه را برای ارائه جدی آن رقم زد. او که شب 24 مرداد 1332 دستگیر و سپس آزاد شده بود، یکی از عناصر رادیکالِ حاضر در جبهه ملی بود5 که در روزهای کودتا نیز نقشآفرینی کرد. دکتر فاطمی برای نخستین بار از تاریخِ تأسیس رژیم پهلوی، محمدرضا پهلوی و پدرش را به خیانت، فساد و نوکری اجانب متهم کرد. نگرشِ فاطمی به روزهای کودتا و چگونگی فائق آمدن بر آن حتی به انتقاد از دکتر مصدق هم انجامید و اندیشه به زیر کشیدنِ سلطنت را ترویج میکرد. او در «باختر امروز» خطاب به مصدق نوشت: «اکنون شما جلو رفتهاید و به دست خود، گور بدنامی، سیاهکاری و اجنبیپرستی را کَندید».6 فاطمی در راهپیمایی هوادارانِ مصدق نزدیکِ مجلس شورا سخنرانی و چندین نطقِ رادیویی کرد، همه در تقبیح شاه، و او را خائن خواند. روزنامه فاطمی، دربارِ شاهی را روسپیخانه خواند و گفت خواستِ مردم ایران اعدامِ شاه است. عرصه بر محمدرضا پهلوی تنگ شد و بیآنکه به زاهدی یا به نیروهای سی.آی.ای بگوید، هراسان از ایران فرار کرد و با هواپیما اول به بغداد و بعد به رم رفت.7 فاطمی با چنان شدتی از شاه انتقاد کرد که تا به حال چنین عملی از یک عضو کابینه دیده نشده بود. او خواستار لغو نظام سلطنتی در ایران شد.8
او [: فاطمی] که شب 24 مرداد 1332 دستگیر و سپس آزاد شده بود، یکی از عناصر رادیکالِ حاضر در جبهه ملی بود که در روزهای کودتا نیز نقشآفرینی کرد. ... نگرشِ فاطمی به روزهای کودتا و چگونگی فائق آمدن بر آن حتی به انتقاد از دکتر مصدق هم انجامید
مصدق؛ در اندیشه تداومِ مشروطیت
میدان دادن به فعالیتهای اعتراضی از 25 تا 28 مرداد 1332 زمینهساز تضعیفِ قدرت مصدق در عرصه سیاستِ ایران و کارویژههای دولت او بود. در کنارِ اقداماتی که برای خبررسانی انجام شد، انعکاسِ تنش روزافزون فضای کشور باعث شد تا بسیاری از ایرانیان معتقد شوند که مصدق بهتدریج در مهارِ وضعیتِ خشونتبار شکست خواهد خورد؛ ازاینرو بسیاری از غیرنظامیها و اعضای نیروهای مسلحِ ایران، در جریانِ رخدادهای سرنوشتساز روز 28 مرداد نمیتوانستند از مصدق حمایت کنند.9 مصدق دستور داد همه اعلامیههای مبنی بر الغای سلطنت و یا جمهوریخواهی را به فوریت از در و دیوار بکنند. وضعیت سیاسی و تصمیمگیری برای ادامه یا تغییر در ارکان سیاستِ ایران شکننده بود؛ چرا که دولت هنوز نمیدانست چه باید بکند. ایجاد شورای سلطنتی در غیابِ شاه به ریاست علیاکبر دهخدا، لغتشناس و فرهنگنویس، مورد بحث قرار گرفت، اما پیگیری نشد. دولت متوجه شده بود که برای حفظ نظم باید مداخلاتی را صورت دهد. مصدق تلفنی از تمامی رهبرانِ احزاب جبهه ملی خواست برای روز بعد، نیروها و افرادشان را از خیابانها جمع کنند، تظاهرات را ممنوع کرد و از نیروهای انتظامی و ارتشی خواست با متخلفان بهشدت برخورد کنند.10
واکنشهای مصدق از فشارهای متعددی که از جانبِ سلطنتطلبان به او وارد میشد سرچشمه میگرفت. او را بهعنوان کسی بازنمایی میکردند که برای دست یافتن به قدرت هر چه بیشتر، علیه سلطنت توطئه میکند؛ ازاینرو مصدق به مشروطیت میاندیشید تا الغای سلطنت و برقراری جمهوری؛ حتی در جلسه محاکمه خود نیز بر این موضوع تأکید داشت. مصدق با استناد به اصلِ 46 متمم قانون اساسی معتقد بود که فرمانِ شاه جنبه تشریفاتی دارد و مصلحت مملکت حکم میکند که شاه در کارها مداخله نداشته باشد. چرا که اگر بنا بود که پادشاه هر وقت خواست وزیری را عزل و نصب کند، مشروطیت معنا و مفهوم پیدا نمیکرد و با استبدادِ پیشامشروطیت برابری میکرد.11
بخش دیگری از عدم همراهی مصدق با شعارهای رادیکال و بهطور ویژه حزب توده، هراس مصدق از این بود که آمریکا کمک سیاسی، اقتصادی و مهمتر از همه دیپلماتیک خود را از او دریغ کند و یا اتهاماتِ چپگرایی که به مصدق زده میشد تأیید شود. مصدق در گفتوگویی سرنوشتساز با سفیر آمریکا که وعده داده بود در صورت برقراری دوباره نظم و قانون، آمریکا به دولتِ مصدق کمک خواهد کرد به ارتش فرمان داد تا خیابانها را از همه تظاهرکنندگان پاک سازند.12 این وضعیت، اساسا ناشی از تردید و دودلی مصدق بود که نمیدانست چه اقدامی به عمل آورد. همچنین مصدق نسبت به وفاداری ارتش به حکومت، بسیار مشکوک بود و احتمالا در صورت موافقت وی با درخواست تندروها برای لغو نظامِ سلطنتی، ارتش دیگر به حمایت از او ادامه نمیداد.13
فشرده سخن
از هنگامِ ورود اندیشه مشروطیت به ایران، شکلِ جمهوریِ حکومت موردتوجه برخی از طیفهای سیاسی قرار گرفت و این توجه ادامه یافت. با گشوده شدنِ فضای سیاسی یا بحرانهایی که شاه مسبب آن بود نیز فرصتِ اندیشیدنِ به جمهوری فراهم میآمد که گذرانِ چهارروزه 25 تا 28 مرداد 1332 از جمله این فرصتها بود. با این حال اتحادی بر سر موضوع جمهوریخواهی وجود نداشت. حزب توده بهواسطه ماهیت اندیشهای و دکتر فاطمی بهواسطه گرایشِ همیشگی خود به جمهوری و نقدِ سلطنت از آن دفاع کردند. در مقابل، مصدق از آن دفاعی به عمل نیاورد. چرا که او از همان ابتدا از جانبِ سلطنتطلبان بهعنوان خیانتکننده به سلطنت بازنمایی شد؛ ازاینرو تلاش کرد تا استقرارِ حکومتِ مشروطیت را که از ابتدا در تحقق آن میکوشید، دنبال کند. بستر و محیط روزهای 25 تا 28 مرداد 1332 که اندیشههای جمهوریخواهی، مشروطیت و حفظ سلطنت در آن مطرح میشد بسیار شکننده بود و در نهایت با مشتِ آهنین کودتا اندیشه جمهوری و مشروطیت از بین رفت و سلطنت پیروز میدان شد.
حسین فاطمی پس از دستگیری در کنار تیمور بختیار
شماره آرشیو: 1470-4ع
پی نوشت:
1. همایون کاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چ دوم، 1372، صص 335-345.
2. مارک گازیوروسکی، کودتای ایرانی: 28 مرداد، قرنی، نوژه، ترجمه بهرنگ رجبی، تهران، نشر چشمه، چ دوم، 1398، ص 68.
3. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نشر نی، چ یازدهم، 1384، ص 344.
4. غلامرضا نجاتی، مصدق: سالهای مبارزه و مقاومت، ج 2، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چ دوم، 1378، ص 58.
5. عباس میلانی، نگاهی به شاه، تورنتو، نشر پرشین سیرکل، 1392، ص 187.
6. غلامرضا نجاتی، همان، ص 58.
7. مارک گازیوروسکی، همان، ص 68.
8. سپهر ذبیح، ایران در دوران مصدق: ریشههای انقلاب ایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، موسسه انتشارات اعطائی، چ دوم، 1370، ص 174.
9. همان، ص 72.
10. همایون کاتوزیان، همان، صص 345-346.
11. غلامرضا نجاتی، همان، ص 62.
12. یرواند آبراهامیان، همان، ص 344.
13. سپهر ذبیح، همان، ص 175. https://iichs.ir/vdciq3az.t1azr2bcct.html