نقش سیاسی قشقایی‌ها در تاریخ ایران؛

تعامل و تقابل یک ایل با حکومت مرکزی

ایل قشقایی یکی از ایلات عشایری بزرگ و مهم ایران است که تاریخچه‌ای غنی و پرتحول دارد. این ایل که از تیره‌های مختلفی تشکیل شده، در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران تأثیر بسیاری داشته است. قشقایی‌ها به واسطه موقعیت جغرافیایی خاص خود و ساختار اجتماعی مستحکم، همواره توانسته‌اند در معادلات قدرت منطقه‌ای و ملی تأثیرگذار باشند
تعامل و تقابل یک ایل با حکومت مرکزی
 
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ ایل قشقایی یکی از ایلات عشایری بزرگ و مهم ایران است که تاریخچه‌ای غنی و پرتحول دارد. این ایل که از تیره‌های مختلفی تشکیل شده، در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران تأثیر بسیاری داشته است. قشقایی‌ها به واسطه موقعیت جغرافیایی خاص خود و ساختار اجتماعی مستحکم، همواره توانسته‌اند در معادلات قدرت منطقه‌ای و ملی تأثیرگذار باشند. این نوشتار به بررسی ساختار سیاسی ـ اجتماعی ایل قشقایی و سهم آنها در تحولات تاریخی ایران، به‌ویژه در مواجهه با سیاست‌های حکومت پهلوی اختصاص یافته است.
 
ساختار سیاسی
قشقایی‌ها یکی از ایلات مهم ایران هستند که در تاریخ، تحولات بسیاری را پشت سر گذاشته‌اند. ساختار سیاسی ـ اجتماعی این ایل تحت رهبری ایلخان شکل گرفته که معمولا از خانواده و نوادگان ایلخانان سابق انتخاب می‌شد. این انتخاب در شرایط عادی توسط حکومت مرکزی تأیید می‌شد، اما در مواقع تنش، فردی نزدیک به حکومت منصوب می‌شد. در کنار ایلخان، ایل‌بیگی نیز نقش مهمی داشت که او نیز باید به تأیید شاه می‌رسید و معمولا از اعضای نزدیک خانواده ایلخان بود. سلسله‌مراتب ایل از طایفه‌ها و تیره‌ها تشکیل می‌شد که هرکدام با نظام‌های موروثی اداره می‌شدند. ایل قشقایی در سیاست و قدرت ایران تأثیر به‌سزایی داشته است. اولین ایلخان شناخته‌شده جانی‌آقا قشقایی بود که در زمان شاه‌عباس صفوی به حکومت بر قبایل مختلف فارس منصوب شد. او موفق شد اتحادی سیاسی در منطقه ایجاد کند و قدرت ایل را تقویت نماید. در دوره‌های مختلف تاریخی، ایلخانان قشقایی با دولت‌های مختلف در تعامل بودند و گاه به دلیل تضاد منافع با حکومت‌های مرکزی مانند دوره نادرشاه افشار و آقا محمدخان قاجار، درگیری‌های شدیدی میان آنها رخ داد.[1] ایل قشقایی در دوران صفویه، در سپاه امام قلی‌خان در فتح بندر گمبرون و اخراج پرتغالی­ها حضور داشتند. در فتح هرات و دیلی در دوره نادرشاه افشار نیز فعال بودند.[2]
 
در دوره قاجاریه، قشقایی‌ها تحت ‌فشارهای مختلف مالیاتی و سخت‌گیری‌های حکام محلی قرار داشتند و گاه مجبور به کوچ و جنگ با نیروهای دولتی می‌شدند. در این دوره، اتحادیه‌های ایلی جدیدی مانند اتحادیه خمسه توسط حکومت مرکزی برای مقابله با قدرت ایل قشقایی تشکیل شد. ایلات خمسه یک کنفدراسیون ایلی در فارس بود که شامل پنج ایل ترک‌تبار اینانلو، بهارلو، نفر، ایل پارس‌‌تبار باصری و ایل عرب می‌شد. این اتحادیه در سال 1240 به فرمان دولت مرکزی و برای مقابله با نفوذ قشقایی‌ها تشکیل شد و تحت رهبری قوام‌الملک قرار داشت. اتحادیه خمسه به عنوان یک حریف قدرتمند در برابر ایل قشقایی، در جنگ جهانی دوم نیز به حکومت مرکزی کمک کرد. بااین‌حال، قشقایی‌ها توانستند به‌رغم تمام فشارها و سختی‌ها همچنان به عنوان یک نیروی قدرتمند و متحد در منطقه باقی بمانند. در این دوره، قشقایی‌ها به دلیل قدرت نظامی و اجتماعی خود، از نفوذ بالایی برخوردار بودند. خان‌های قشقایی به عنوان رهبران این ایل، توانستند از طریق ارتباطات خود با دربار قاجار، به مقامات بالای حکومتی دست یابند و در تعیین سیاست‌های محلی و ملی اثرگذار باشند.[3]
 
ایل قشقایی و سیاست مدرن
در تاریخ، ایل قشقایی همواره با حکومت‌های مرکزی ایران در تعامل بوده است. این تعاملات گاه به شکل همکاری و گاه به صورت مخالفت و شورش نمود پیدا می‌کرد. به‌ویژه در دوران صفویان، قاجاریان و پهلوی، قشقایی‌ها حضور فعالی در سیاست داشتند. موقعیت جغرافیایی ایل قشقایی، که در جنوب ایران و در مناطق فارس و کهگیلویه و بویراحمد قرار دارد، باعث شده است این ایل در مسائل امنیتی و نظامی رکنی حیاتی به‌شمار آید. در سلسله قاجار با رواج تفکر اصلاحات و به طور مشخص پس از سلطنت ناصرالدین‌شاه، مسئله ایلات یکی از مباحث اصلاح‌طلبان بود. هرچند ایلات از نیروهای محافظ مملکت و تولیدکننده به‌شمار می‌آمدند، گاهی باعث ویرانی ملک و زحمت رعیت می‌شدند و عنان‌گسیخته کوچ می‌کردند. اصلاح‌طلبان معتقد بودند ایلات باید روزی کشاورز شوند و در وزارت داخله، باید اداره‌ای تشکیل شود تا حالِ ایلات را اصلاح کند. زندگی ایلات، که با اندیشه‌های تجددگرایانه تناسبی نداشت، از عوامل عقب‌ماندگی و انحطاط ایران شناخته می‌شد. پس از مشروطه، در مرام‌نامه‌های احزاب سیاسی به ایلات توجه شد که از آن با عبارت‌هایی همچون «لزوم موقوف‌شدن حکومت ایلیاتی و ملوک‌الطوایفی» و «وضع قانون تبدیل‌شدن چادرنشینی به خانه‌نشینی» و «واداشتن چادرنشین‌ها به زراعت، کار و صنایع» یاد می‌شد.[4] این در حالی بود که اسماعیل‌خان صولت‌الدوله، ایلخان وقت قشقایی، در خلال انقلاب مشروطیت جانب مشروطه‌خواهان را گرفت و پس از آن نیز در تحولات بعدی نیز مشارکت کرد.
 
در دوره پهلوی اول، صولت‌الدوله قشقایی نقش
مهمی در رهبری ایل داشت و توانست با هوشیاری و قدرت نفوذ خود، سلطه بر طوایف ایل قشقایی را حفظ کند. هرچند در نهایت در سال ۱۳۱۱ در زندان رضاشاه درگذشت. پس از او، پسرانش محمدناصرخان و ملک منصورخان قشقایی وظایف ایلخانی و ایل‌بیگی را برعهده گرفتند. در نهایت، در دولت حسین علاء القاب ایلخانی و ایل‌بیگی منسوخ شد و دولت مسئولیت تأمین رفاه ایلات را برعهده گرفت.[5]
 
اسماعیل صولت‌الدوله، رئیس ایل قشقایی، به اتفاق عده‌ای سواران مسلح تحت فرمان خود
اسماعیل صولت‌الدوله، رئیس ایل قشقایی، به اتفاق عده‌ای سواران مسلح تحت فرمان خود
شماره آرشیو: 364-2ع 
 
رضاشاه و ایل قشقایی
رضاشاه پس از به تخت نشستن در سال ۱۳۰۴، برنامه‌ای اصلاحی، سیاسی، اجتماعی و حقوقی را آغاز کرد که تأثیرات عمیقی بر جوامع شهری، روستایی و ایلات گذاشت. برخلاف سلسله‌های قبلی، رضاشاه هیچ وابستگی به ایلات نداشت و سیاست‌های سخت‌گیرانه و بی‌رحمانه‌ای را علیه قشقایی‌ها اعمال کرد. هدف او ایجاد یک جامعه شبه‌غربی بود و کوچ‌نشینان را نماد عقب‌ماندگی می‌دید. بنابراین با روی کار آمدن سلسله پهلوی، وضعیت ایل قشقایی دستخوش تغییرات اساسی شد. رضاشاه پهلوی سیاستی را در پیش گرفت که هدف آن تمرکز قدرت و کاهش نفوذ ایلات و عشایر بود. این سیاست که به «تخت قاپو» مشهور است، به معنای اسکان اجباری عشایر و تبدیل آنان به کشاورزان و ساکنان شهری بود. این اقدام به منظور کاهش قدرت نظامی عشایر و کنترل بهتر آنها توسط دولت مرکزی انجام شد. سیاست تخت قاپو به‌شدت با مقاومت ایل قشقایی روبه‌رو شد. قشقایی‌ها که به زندگی کوچ‌نشینی و آزادانه خود عادت داشتند، حاضر به پذیرش این تغییرات نبودند. این مقاومت‌ها گاه به درگیری‌های مسلحانه نیز کشیده شد. بااین‌حال، دولت پهلوی با استفاده از نیروی نظامی و تدابیر سیاسی مختلف، موفق شد بخش‌هایی از ایل قشقایی را اسکان دهد.[6]
 
این سیاست‌ها به افزایش تنش‌ها و شورش‌هایی منجر شد که نتیجه آن جنگ و تقابل‌های متعدد بین قشقایی‌ها و حکومت مرکزی بود. در مرحله اول، رضاشاه با خلع سلاح و سربازگیری اجباری تلاش کرد ایلات را تحت سلطه حکومت مرکزی درآورد. این سیاست‌ها واکنش‌های شدید قشقایی‌ها را سبب شد؛ زیرا این اقدامات به اقتصاد شبانی آنها لطمه‌های جدی وارد کرد. این سیاست‌ها شامل اسکان اجباری، تحمیل لباس فرنگی و جلوگیری از پوشیدن لباس سنتی بود. علاوه بر این، توهین به اعتقادات مذهبی قشقایی‌ها و دستگیری و تبعید رهبران ایلات نیز باعث تشدید نارضایتی‌ها شد.[7]
 
در مرحله دوم، سیاست اسکان اجباری ایلات با هدف نابودی شیوه زندگی کوچ‌نشینی به‌شدت اجرا شد. این سیاست‌ها نه تنها به اقتصاد کشور ضربه زد، بلکه باعث فقر و گرسنگی در میان عشایر شد. اسکان اجباری بدون در نظر گرفتن امکانات مناسب برای قشقایی‌ها و بدون فراهم کردن شرایط لازم برای تبدیل اقتصاد شبانی به اقتصاد کشاورزی اجرا شد که نتیجه آن واکنش شدید و تنفر قشقایی‌ها نسبت به حکومت رضاشاه بود. سیاست‌های رضاشاه در اسکان اجباری ایلات و سرکوب آنها به مرگ و میر گسترده در میان عشایر و از دست دادن اموال و اراضی آنها منجر شد. این سیاست‌ها باعث شد قشقایی‌ها به طور فزاینده‌ای از حکومت مرکزی منجر شوند و در نهایت به تضاد و تقابل شدید بین قشقایی‌ها و حکومت منجر شد. رضاشاه با دستگیری و تبعید رهبران ایلات و اعمال سیاست‌های خشن، تنفر عمیقی در میان قشقایی‌ها ایجاد کرد. این تنفر به تقویت روحیه مبارزه‌جویانه در میان آنها منجر شد و زمینه‌ساز تقابل‌های بعدی با حکومت مرکزی گردید. درکل سیاست‌های رضاشاه نه تنها به نابودی شیوه زندگی کوچ‌نشینی منجر نشد، بلکه باعث افزایش مقاومت و نارضایتی در میان ایلات شد.[8]
 
 شاید این مطالب برای شما هم جالب باشد:
 
 فرهنگ چگونه اهرم سیاست تخته‌قاپو کردن عشایر شد؟
 
 رضاشاه کثرت در عین وحدتی را که در ایران بود، نمی‌خواست

 
 
 
فشرده سخن
ایل قشقایی یکی از ایلات بزرگ و مهم ایران است که تاریخچه‌ای پرتحول دارد. ساختار سیاسی ـ اجتماعی این ایل تحت رهبری ایلخان و ایل‌بیگی، که معمولا از خانواده ایلخانان انتخاب می‌شدند، شکل گرفته است. در دوره‌های مختلف تاریخی، از صفویان تا پهلوی، قشقایی‌ها با حکومت‌های مرکزی در تعامل بودند و گاه به دلیل تضاد منافع دچار درگیری می‌شدند. در دوره پهلوی اول، سیاست‌های رضاشاه برای اسکان اجباری عشایر و کاهش نفوذ آنها به مقاومت و تنش‌های شدید بین قشقایی‌ها و حکومت مرکزی منجر شد. این سیاست‌ها باعث فقر و گرسنگی در میان عشایر شد و تنفر عمیقی در میان قشقایی‌ها ایجاد کرد. با وجود این، قشقایی‌ها به‌واسطه ساختار اجتماعی مستحکم خود توانستند تا حد زیادی در برابر این سیاست‌ها مقاومت کنند.

 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. سید حامد اکبری، مصدق و عشایر (قشقایی، بویراحمد، ممسنی و کهگیلویه)، شیراز، نوید شیراز، 1395، صص 25-38.
[2]. منوچهر کیانی، تاریخ مبارزات مردم ایل قشقایی: از صفویه تا پهلوی، تهران، کیان نشر، 1380، صص 51-82.
[3]. همان، صص 75-80.
[4]. بابک زیالبپور و مرتضی دهقان‌نژاد، «تحلیلی بر سیاست اسکان دولت پهلوی اول در ایل قشقایی»، فصلنامه علمی پژوهش‌های تاریخی، ش 49 (بهار 1400)، صص 22-23.
[5]. پیر ابرلینگ، کوچ‌نشینان قشقایی فارس، ترجمه فرهاد طیبی پور، تهران، شیرازه، چ دوم، 1393، ص 245.
[6]. مجید حکیمی خرم، «قشقایی‌ها و نهضت ملی ایران (از ابتدا تا پایان دولت مصدق)»، تاریخ اسلام و ایران، ش 10 (1390)، صص 103-114.
[7]. غلامرضا میرزایی دره‌شوری، قشقایی‌ها و مبارزات مردم جنوب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، صص 300-320.
[8]. محمد بهمن بیگی، عرف و عادت در عشایر فارس، شیراز، انتشارات نوید شیراز، 1381، صص 101-110.
 
https://iichs.ir/vdceof8w.jh8nwi9bbj.html
iichs.ir/vdceof8w.jh8nwi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما