«نگاه زنده‌یاد آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی، به رسالت روحانیت شیعه در دوران معاصر» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی

او به معنی واقعی کلمه، جانب اعتدال را نگاه می داشت

حفظ مکانت روحانیت در دوران معاصر و تلاش برای صیانت از آن، از اهداف دائمی زنده‌یاد آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی، در ادوار گوناگون حیات وی بود. در گفت‌وشنود پی‌آمده، زنده‌یاد آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی با استناد به برخی از خاطرات شخصی خویش، ابعاد این موضوع را بسط داده است
او به معنی واقعی کلمه، جانب اعتدال را نگاه می داشت
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
ارزیابی جنابعالی از جایگاه زنده‌یاد آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی، در میان روحانیت معاصر چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم. در آغاز، به یک نکته مقدماتی اشاره می‌کنم. بنده در چهارده‌سالگی، پدرم را از دست دادم و برادر بزرگم، دوستانی در کن داشت که با آنها رفت‌وآمد داشتیم. این دوستان جزوه‌ای به من دادند درباره مرحوم آیت‌الله حاج ملا علی کنی، که با خواندن آن، به‌شدت مجذوب حالات ایشان شدم. علاوه بر این شوهر خواهرم، در کن منزل داشت و با روحیات مردم آن منطقه، آشنا بود. در دوره تحصیل هم، دوستی داشتم به نام آقای حاج شیخ محمدرضا کنی، که هم‌مباحثه آقای مطهری بود و در درس مرحوم امام هم، شرکت می‌کرد. دوست دیگری هم به نام آقا رضا قدوسی کنی داشتم و خلاصه با کن و علمای آنجا آشنا بودم.
من احساس می‌کنم که مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی (رضوان‌الله تعالی علیه)، مرحوم آیت‌الله حاج ملا علی کنی را الگوی زندگی خود قرار داده بودند و از جنبه‌های مختلف، مثل ایشان رفتار می‌کردند و نهایتا، شخصیتی شبیه به ایشان پیدا کرده بودند! مرحوم حاج ملا علی کنی در زمان ناصرالدین‌شاه، روحانی اول پایتخت بود و شاه، از ایشان خیلی حساب می‌برد! علتش هم این بود که ایشان، در مقاطع خطیری مثل قرارداد رویترز، با این کار مقابله کرده و جلوی آن را گرفته بود! مرحوم حاج ملا علی کنی علاوه بر این، بسیار مورد احترام و علاقه مراجع زمان خود بود. مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی هم در تهران، چنین جایگاهی پیدا کرده بودند و تقریبا در میان روحانیان تهران و حتی در سطح کلان‌تر در میان روحانیان سراسر کشور هم، یک جور حالت پیشکسوتی، ریاست و آقایی پیدا کرده بودند.
 
آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی
 
از نظر شما، چه ویژگی‌هایی در شخصیت ایشان، از همه جذاب‌تر بودند؟
مراعات «اعتدال» در شخصیت ایشان، یک ویژگی پایدار بود و در حد شعار انتخاباتی و امثال اینها نبود. ایشان به معنی واقعی کلمه، حد وسط و اعتدال را نگه می‌داشتند و از اول تا آخر عمر، بر همین مدار بودند، بدون ذره‌ای کندروی یا تندروی! معتقد بودند که روحانیت، همان‌طور که در اول انقلاب توانست با وحدت کلمه، اعتماد مردم را جلب کند، تا آخر هم باید به همین شیوه ادامه بدهد. هر وقت ایشان به شیراز تشریف می‌آوردند، من از همه علما، ائمه جمعه و روحانیان دعوت می‌کردم تا بیایند و از آقای مهدوی خط بگیرند! چون ایشان شخصیت محبوبی هم بودند، حرفشان تأثیر می‌کرد.
از دیگر ویژگی‌های برجسته ایشان، پرهیز از ریاست‌طلبی بود و همچنین قبول مسئولیت، بر اساس ادای تکلیف. ایشان نمونه کامل یک انسان بی‌هوی بودند. در هر واقعه یا ماجرایی هم که دخالت می‌کردند، انسان استقامت فکری، اخلاص و بصیرت را در ایشان می‌دید. بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیت اداره کمیته‌ها را به عهده ایشان گذاشتند، درحالی‌که ایشان نه سابقه کار انتظامی و امنیتی داشت و نه شأنشان به عنوان یک عالم محترم، این بود که رئیس کمیته شوند، اما زمانی که امام از ایشان خواستند، قبول کردند. واقعا هم کمیته‌ها در آن برهه حساس، خدمات شایانی کردند. افرادی که در کمیته‌ها خدمت می‌کردند، نوعا آدم‌های مخلصی بودند و به دلیل سلامت اعتقادی، مالی و رفتاری مرحوم آقای مهدوی، فضای کمیته‌ها، فضای سالمی بود و همه برای رضای خدا کار می‌کردند و آن دوره، یکی از امن‌ترین دوره‌ها بود! یکی از رموز موفقیت ایشان در مقام مدیریت، این بود که ایشان تا جایی که می‌توانستند، رأفت به خرج می‌دادند و اساسا انسان بسیار رئوف و متواضعی بودند. این یک اصل است که رأفت و محبت، فضای کاری انسان را امن و آرام می‌کند. این حالت را در تمامی حیطه‌های مسئولیتی ایشان می‌توان دید.
 
از نگاه شما، مبنای آیت‌الله مهدوی کنی در پذیرش مناصب سیاسی و در نگاهی کلان‌تر، مداخله در سیاست چه بود؟
ایشان در اولویت‌بندی‌های خود، کارهای علمی و تربیتی را ارجح می‌دانستند، ولی به دلیل جایگاه والا و خاصی که داشتند، هر گاه انقلاب و نظام اسلامی با مشکل بزرگی روبه‌رو می‌شد، بزرگان و به‌خصوص شخصِ مرحوم امام، از ایشان کمک می‌گرفتند. یادم هست در سال‌های 1359 و 1360، بین بنی‌صدر و حزب جمهوری اسلامی اختلاف شدیدی رخ داد. امام برای رفع این اختلاف، یک هیئت سه‌نفره متشکل از: آقای یزدی به نمایندگی از مجلس، مرحوم آقای اشراقی به نمایندگی از بنی‌صدر و مرحوم آقای مهدوی کنی به نمایندگی از خود را مأمور کردند. ازآنجاکه مرحوم آقای مهدوی، جزء هیچ‌یک از طرفین دعوا نبود، تقریبا حرف آخر را می‌زد و تفوق و جایگاه ایشان، از اینجا معلوم می‌شود. همین انتخاب امام نشان می‌داد که از نظر ایشان، آقای مهدوی مافوق حزب جمهوری اسلامی و رئیس‌جمهور است! ایشان هم انصافا در آن هیئت، نقش خود را به بهترین نحو ممکن ایفا کردند.
 
با توجه به بنای آیت‌الله مهدوی کنی در خودداری از قبول مناصب اجرایی، به نظر شما پذیرش ریاست مجلس خبرگان از سوی ایشان، بر چه اساس بود؟
ایشان سال‌ها بود که همه وقت خود را صرف مسائل آموزشی و کادرسازی در این عرصه‌ها کرده بودند. پس از رحلت مرحوم آیت‌الله مشکینی، خیلی‌ها به این نتیجه رسیدند که باید کسی با همان جایگاه و وزانت اجتماعی، جایگزین ایشان در مجلس خبرگان شود. بااین‌حال آقای مهدوی نپذیرفتند که رئیس مجلس شوند. در جریان فتنه 88، که کشور در شرایط بحرانی و خطیری قرار گرفت، بسیاری به این نتیجه رسیدند که غیر از ایشان، کسی قادر نیست مجلس خبرگان را از آسیب‌های آن فضا حفظ کند. در آن مقطع غیر از آقای مهدوی، کس دیگری نمی‌توانست با آقای هاشمی رقابت کند. آقای هاشمی هم وقتی دید آقای مهدوی کاندید شده‌اند، خودبه‌خود کنار کشید! انصافا آقای مهدوی در آن شرایط ملتهب، بسیار مدبرانه عمل کردند و توانستند با کمترین تنش، هم حرف خودشان را بزنند و هم احترام دیگران را حفظ کنند.
 
آیت‌الله مهدوی کنی برای روحانیت، شأن بسیار والایی قائل بودند و این موضوع را نیز در مقاطع مختلف بیان می‌کردند. ارزیابی شما، از رویکردهای ایشان دراین‌باره چیست؟
ایشان معتقد بودند روحانی باید جوشکن باشد، نه اینکه اسیر جو شود! ایشان در سفری که به شیراز داشتند، در جمع روحانیان شهر، این نکته را فرمودند. من آن موقع امام جمعه شیراز بودم و دستور دادم این عبارت را با خط درشت بنویسند و در دفتر امام جمعه نصب کنند! خود ایشان هم واقعا همین‌گونه بودند و وقتی می‌دیدند که چیزی خارج از شأن اسلامی و طلبگی است، حتی اگر فضای جامعه هم علیه ایشان تحریک می‌شد، حرفشان را می‌زدند! یادم هست در آستانه دوم خرداد و در فضای خاص آن دوره، تنها کسی که با شهامت تمام گفت: «من دارم صدای پای لیبرالیسم را می‌شنوم»، ایشان بودند که از سوی نشریات مختلف، مورد هجمه‌های سنگینی هم قرار گرفتند، اما پا پس نکشیدند! بعدها هم بارها درباره خطرهایی هشدار دادند که متأسفانه برای آنها، گوش شنوایی وجود نداشت و نهایتا هم اتفاق افتادند! ایشان معتقد بودند روحانیت، باید شأن خود را حفظ کند. دعواهای علنی در جامعه، شأن این قشر را در نظر مردم پایین می‌آورد و باعث می‌شود احترام آنها از بین برود! انتقاد اشکالی ندارد، اما حملات تند صحیح نیست. خودشان هم هیچ وقت، اهل برخوردهای حاد و تند نبودند.
 
آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی
 
همان‌طور که اشاره کردید، علاقه اولیه ایشان، پرداختن به فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی بود. آیا می‌توان تأسیس و توسعه دانشگاه امام صادق(ع) را از مصادیق این امر قلمداد کرد؟
بله؛ آقای مهدوی معتقد بودند: باید معارف دینی را همپای آخرین دستاوردهای علوم انسانی، به دانشجویان آموزش داد تا علاوه بر تسلط بر معارف دینی، علوم و یافته‌های روز را هم بدانند. ایشان با برنامه‌ای دقیق و منسجم، توانستند رجال برجسته‌ای را تحویل نظام بدهند. خروجی‌های دانشگاه امام صادق(ع)، عمدتا نخبه هستند.
 
شما هم در دانشگاه امام صادق(ع) تدریس داشته‌اید؟
بله؛ ایشان یکی دو بار از من دعوت کردند که در دانشگاه امام صادق(ع) و مدرسه مروی، کلاس اخلاق بگذارم. همکاری با ایشان، بسیار دلنشین بود و من هم هر وقت که می‌خواستند، در خدمتشان بودم. ما رابطه صمیمی و نزدیکی داشتیم؛ مخصوصا مرحومه همسر بنده، به خانم ایشان بسیار علاقه داشت. هر وقت هم که مرحوم آقای مهدوی به شیراز می‌آمدند، هم برای بنده و هم برای ائمه جمعه و طلاب و مردم، که از فرمایشات ایشان بهره‌مند می‌شدند، خاطرات شیرینی به یادگار می‌گذاشتند. همان‌طور که عرض کردم، ایشان فوق‌العاده متواضع و صمیمی بودند و لذا هر کسی که با ایشان روبه‌رو می‌شد، شیفته رفتار و اخلاقشان می‌شد؛ به همین دلیل هم جوانان، مخصوصا طلاب مدرسه مروی و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)، به ایشان علاقه بسیار زیادی داشتند، که نشانه‌هایی از آن را در مراسم تشییع و بزرگداشت ایشان دیدیم.    
  https://iichs.ir/vdcdks0x.yt0fs6a22y.html
iichs.ir/vdcdks0x.yt0fs6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما