[3] .
اطلاعات، 8 آبان 1345، ص 10. «این کاخ باید مرکز اخلاق و درستی و پاکدامنی باشد...». این جمله آغازین سخنان محمدرضا پهلوی در بازدید از نخستین کاخ جوانان بود که در 3 آبان 1345 در تهران افتتاح شد. کاخ جوانان قرار بود مرکزی برای فعالیتهای آموزشی، اخلاقمداری، تربیت نسل جوان و آموزش پاکدامنی به آنها باشد، اما آیا کاخهای جوانان واقعا چنین عمل کردند؟ آیا کاخ جوانان بهتدریج از برنامههایی که سنگ بنای کاخ بر آن نهاده شده بود فاصله گرفت یا اینکه بهتر است بگوییم از همان ابتدای شکلگیری هم چنین هدفی را دنبال نمیکرد؟
تأسیس کاخ جوانان
نخستین شعبه کاخ جوانان، که از نگاه رژیم پهلوی یکی از مراکز مهم فرهنگی و آموزشی بهشمار میآمد، با حمایتهای فرح، که خود را به عنوان مهمترین چهره فعال در عرصه فرهنگی و آموزشی کشور معرفی کرده بود، در تهران تأسیس شد و پس از آن بهتدریج شعب دیگری با عنوان «خانه جوانان» در مناطق مختلف تهران و سایر شهرها از جمله تبریز، سمنان، مشهد، ساری، سنندج، مهاباد و... تأسیس شدند و در تهران نیز کاخ جوانان با سه شعبه مرکزی، غربی و جنوبی به فعالیت خود ادامه داد.
ریاست هیئتمدیره آن از ابتدا بر عهده غلامرضا نیکپی، شهردار وقت تهران، بود و جوانان ایرانی اعم از دختر و پسر در فاصله سنی هجده تا سی سال میتوانستند به عضویت آن درآیند. برای فعالیتهای کاخ جوانان امکانات زیادی در نظر گرفته شده بود.
برنامههای کاخ جوانان؛ اهداف اعلامی
در کاخ جوانان برای اجرای برنامهها، حوزههای مختلفی شکل گرفته بود که شامل گروههای آموزشی از جمله آموزش عکاسی، موسیقی، گروههای هنرهای نمایشی مانند دورههای آموزشی تئاتر و هنرپیشگی و... گروههای ورزشی در رشتههای ورزشی مختلف، گروه ادبی در سه شاخه شعر، نویسندگی و سخنوری، گروه موسیقی، برگزاری مسابقات مختلف ورزشی، شعر و شعرخوانی، نمایش فیلمهای ایرانی و خارجی، نمایش تئاتر و بازدید از مراکز تفریحی، علمی و برگزاری نمایشگاه کتاب میشد.
در گزارشی که کاخ جوانان در سال 1350 از برنامههای خود ارائه میکند آمده است که بیش از هفتهزار برنامه در زمینههای مختلف اجرا شده که در همه این برنامهها هدف اعلامی این بود که زمینههای مساعد برای ابراز فعالیتهای شخصی و آشنایی اعضا با رشتههای گوناگون امور اجتماعی فراهم شود، اما در عمل برخی از این برنامهها محتوایی سطحی داشت و به برنامههای آوازخوانی با حضور دستههای هنری سایر کشورها مانند آمریکا، انگلستان و شوروی و... اختصاص پیدا میکرد.
با گذر زمان حضور خوانندگان خارجی از آمریکا و اروپا در شعب مختلف کاخ جوانان بیشتر و بیشتر میشد و این خوانندگان با صرف هزینههای گزاف و به بهانه ترویج برنامههای آموزشی به ایران دعوت میشدند تا در مراسم شبنشینیهای مختلف به اجرای برنامه بپردازند.
کاخ جوانان در مدت کوتاهی بعد از تأسیس، به تعبیری از برنامههایی که مدعی اجرای آن بود دور و به یک کلوب ورزشی و عمده برنامههایی که به رقص و آواز دستهجمعی اختصاص داشت تبدیل شد.
شاید یکی از عرصههایی که میتوان گفت کاخ جوانان تا حدی در آن موفق عمل کرد همین برنامههای ورزشی بود که با استقبال جوانان روبهرو شد، اما حتی پروژههای فرهنگی و اجتماعی کاخ جوانان نیز بیش از آنکه به دانشهای جدید غربی بها دهد به دنبال ترویج و بسط ارزشها و الگوهای فرهنگی غربی از جمله مصرفگرایی و بازتعریف روابط اجتماعی در میان جوانان ایرانی بود. با هدف پیگیری و اشاعه همین اهداف بود که در نشریه کاخ جوانان نیز مطالب متعددی با هدف ترویج ارزشهای غربی و در مواقعی غیر اخلاقی در جامعه، که تناسبی با نظام ارزشی بومی و فرهنگ ملی نداشت، منتشر میشد؛ برای مثال در بهمن 1350 نشست بزرگی در ارتباط با سقط جنین و لزوم آزادی آن منتشر شد که مباحث حاشیهای بسیاری را به دنبال داشت و مطالب آن در نشریه کاخ جوانان در قالب یک گزارش به چاپ رسید. در بخشی از این گزارش آمده بود: «امروز زنان و مادران خود تصمیم میگیرند که بچه داشته باشند یا خیر. اجتماع امروز فرصتی برای بچهداری باقی نمیگذارد». در ادامه نیز به انتقاد از قانون ممنوعیت سقط جنین پرداخته و آن را قانونی بسیار پوچ خوانده که برای زنان ایجاد محدودیت میکند و باید از سر راه برداشته شود.
در نمونه دیگری مطلبی در خصوص کاهش همبستگیهای خانوادگی جوانان منتشر شد که درصدد تضعیف بنیان خانواده در جامعه ایرانی بود و موارد مشابه متعدد که عملا در پی تغییر ذهنیت جوانان ایرانی در خصوص مواردی مانند ازدواج، خانواده و حتی میهندوستی بود.
در واقع، اعضای مسئول کاخ جوانان در تربیت نسل جوان الگوهایی را از دیگر فرهنگ ها اقتباس میکردند که با الگوهای جامعه ایرانی در تضاد و تقابل آشکار قرا داشت. بررسی وضع جوانان دیگر کشورها از سوی مسئولان کاخ جوانان و اجرای همان الگو در ایران نشاندهنده سطحی و نمایشی بودن طرحها و برنامهریزیهای کشور در حوزه آموزش و تربیت نسل جوان بود؛ برای نمونه غلامرضا نیکپی، شهردار تهران و رئیس کاخ جوانان، در نامهای به عباس اخباری، مدیر کاخ جوانان، خواستار اعزام تیمی از مسئولان ایرانی برای بررسی وضع جوانان اسرائیل به آن کشور میشود تا به اقتباس الگو از آن کشور مبادرت کنند.
این در حالی بود که نیکپی خود در روز افتتاح کاخ جوانان در گزارشی درباره هدفهای آینده و تشکیل سازمان داخلی کاخ جوانان اعلام کرده بود در کاخ جوانان برنامهها با هدف بالا بردن سطح اخلاق و معلومات جوانان تهیه و تنظیم شده است.
به این ترتیب برنامههای کاخ جوانان در سالهای فعالیتش که برچسب برنامه آموزشی خورده بود عمدتا به برنامههای تفریحی و مواردی مانند شبنشینیهای متعدد و گروههای رقص و آواز متمرکز بود. حتی در موارد آموزشی مانند آموزش زبان انگلیسی نیز کاخ جوانان بهروشنی و با صراحت از تسهیل خروج دانشجویان از کشور و تحصیل در خارج دفاع میکرد که به نوعی تشویق نخبگان برای مهاجرت از کشور بود، اما این تفاوت میان برنامههای اعلامی کاخ جوانان و آنچه در عمل اجرا شد اتفاقی نبود و رژیم پهلوی از افتتاح کاخهای جوانان در سراسر کشور به دنبال دستیابی به مقاصد خود بود.
نتیجه آنکه حکومت پهلوی از هر وسیلهای برای بیخبر نگاه داشتن مردم و بهویژه جوانان، که به نوعی نیروی فعال هر کشوری هستند، استفاده میکرد. کاخ جوانان با مسئولانی که داشت وظیفه خطیری در تأثیر گذاشتن بر باورها، ارزشها و نگرشهای جامعه به عهده داشت تا بدین صورت آن را در جهتی که خود موافق بود شکل دهد. کاخ جوانان در اصل قرار بود به تربیت و آموزش نسل جوان بپردازد، اما آنچه در عمل بهجا ماند ابتذالگرایی و کشاندن اندیشههای خلاق به سوی تقلید از مظاهر فساد بود.