«مجیدشریف واقفی،تقی شهرام ویک دگردیسی گروهی»درگفت وشنود با حجت الاسلام والمسلمین عبدالمجید معادیخواه

شهرام را یک «کودتاچی» دیدم

این روزها اکران فیلم «سیانور»اذهان بخش هایی از جامعه را به پدیده تغییر ایدئولوژی سازمان موسوم به مجاهدین خلق متوجه کرده است.این پدیده در بازخوانی تاریخچه سازمان مزبور،اهمیتی درخور داردوبدون توجه بدان،چنین خوانشی ناتمام است. درگفت وشنودی که پیش روی دارید،حجت الاسلام والمسلمین عبدالمجید معادیخواه-که مدتی کوتاه قضاوت در دادگاه تقی شهرام را بر عهده داشته-به بیان پاره ای از خاطرات خویش ازآن دادگاه ونیز زمینه های دگردیسی فکری در سازمان مجاهدین پرداخته است.امید می بریم که انتشار این گفت وشنود تاریخی،علاقمندان وپژوهندگان را به کارآید.
شهرام را یک «کودتاچی» دیدم
□چه شد که تصمیم گرفتید در محاکمات گروه فرقان و بعد هم محاکمه قاتل شریف واقفی، تقی شهرام مسئولیت به عهده بگیرید؟
بنده مدت کوتاهی در دستگاه قضایی حضور داشتم. علتش هم حساسیتی بود که به شهادت مرحوم مطهری داشتم و دلم می‌خواست از نزدیک قاتل ایشان را ببینم. همین مسئله باعث شد برای مدت کوتاهی کار با پرونده گروه فرقان را پذیرفتم. دادگاه‌های انقلاب تازه برگزار می‌شدند و پیشنهاد شد دادگاه‌های بقیه شهرها را هم برگزار کنیم. در دادگاه تقی شهرام هم حضور بنده بسیار کوتاه بود و برای دو سه روز ریاست دادگاه را به عهده داشتم، اما قبل از صدور حکم مسئولیتم را به فرددیگری واگذار کردم.
 
□چرا؟
به دلیل شائبه‌هایی که مطرح شده بود. آن روزها من به نمایندگی مجلس اول انتخاب شده بودم و برخی می‌گفتند: کسی که عضو قوه مقننه است، نمی‌تواند در قوه قضاییه هم فعالیت کند. البته در آن برهه هنوز مجلس تشکیل نشده بود و این شائبه منطقی به نظر نمی‌رسید، ولی وقتی حقوقدان‌های شورای نگهبان معرفی شدند و قوه مقننه تکمیل شد، ترجیح دادم قبل از صدور حکم ،از مسئولیتم در قوه قضاییه کناره‌گیری کنم. در برخی از رسانه‌ها و دانشنامه ها نوشته شده است: بنده حکم تقی شهرام را صادر کرده‌ام، در حالی که مدت حضورم در این پرونده به اندازه‌ای نبود که بتوانم این حکم را صادر کنم و این حرف درست نیست. بنده در دو سه روزی که ریاست دادگاه را به عهده داشتم، قاضی و رئیس جلسه بودم.
 
□روند محاکمه به چه نحو بود؟
قرار بود طبق معمول این دادگاه‌ها ،متهم یعنی تقی شهرام بیاید و در حضور شاکی‌ها و خانواده‌های کشته‌شدگان، از خود دفاع کند و به سئوالات پاسخ بدهد. خانواده مرحوم شریف واقفی در دادگاه حضور یافتند، اما تقی شهرام برای شرکت در جلسه دادگاه شرط‌هایی گذاشت، از جمله اینکه گفت: باید به او یک ساعت فرصت داده شود که قبل از شروع محاکمه، حرف بزند و در واقع سخنرانی کند! گفتم: مدیریت دادگاه با من است و با شما نیست و شما در این دادگاه متهم هستید و وقتی می‌توانید حرف بزنید که من اجازه بدهم. به همین دلیل او دادگاه را ترک کرد! روال هر دادگاهی این است که از متهم سئوالاتی پرسیده می‌شود و او باید پاسخ بدهد، اما شهرام حاضر نشد زیر بار روال قانونی دادگاه برود. شاید اگر می‌ماندم به شکلی این مشکل را حل می‌کردم، چون با این همه، صدور حکم به شکل علنی و در حضور رسانه‌ها انجام شد، در جامعه انعکاس خوبی داشت و عموماً راضی بودند.
 
□دردادگاه،تقی شهرام به ترور شریف واقفی و صمدیه لباف اعتراف کرد؟
تا وقتی من بودم که حاضر نشد حرف بزند و گفت: باید سخنرانی کنم و هر چه دلم خواست بگویم و شما، بعد از من سئوال کنید! من هم زیر بار نرفتم و گفتم: باید خودتان را معرفی و مواضعتان را اعلام و بعد هم از خود دفاع کنید. دادگاه پانزده ساعت به متهم فرصت داده است که از خود دفاع کند و شما می‌توانید از این پانزده ساعت استفاده کنید، منتهی دادگاه باید روال قانونی خود را طی کند. همانطور که گفتم او راضی به این کار نشد ودادگاه را ترک کرد!
 
□غیر از همزمانی انتخاب شما به عنوان وکیل مجلس و ریاست این دادگاه که جنابعالی برای جلوگیری از شبهه عدم تفکیک قوا ، از این سمت کناره گرفتید، آیا دلیل دیگری هم برای کناره‌گیری شما وجود داشت؟
بله، در عین حال که فکر می‌کردم کناره‌گیریم از این پست در جامعه بازتاب خوبی خواهد داشت و در واقع انجام مُرّ قانون است، از سوی دیگر در جریان برگزاری دادگاه، ضعف‌هایی را می‌دیدم که عزمم را برای کناره‌گیری تقویت می‌کرد، از جمله اینکه فکر می‌کردم حضور وکیل چندان واجب نیست. تقی شهرام از طریق بستگانش درخواست وکیل کرده و آقای عبدالکریم لاهیجی هم آمده بود، ولی آقای محمدی گیلانی او را نپذیرفت. البته خودم هم نظر خوشی به وکالت لاهیجی نداشتم، ولی با دید امروز که به آن جریان نگاه می‌کنم، می‌بینم اگر این دید را داشتم، دلیلم را برای عدم پذیرش وکالت لاهیجی بیان می‌کردم و پیشنهاد تغییر وکیل می‌دادم. بعد هم که رفتم دیگر اطلاعی از روند کار نداشتم و نمی‌دانم محاکمه به چه صورت انجام شد.
 
□نظرتان در باره عکسی که از شما و تقی شهرام در دادگاه گرفته شده و در روزنامه‌ها چاپ شد، چیست؟ چون حس و حال مثبتی را به مخاطب منتقل نمی‌کند؟
همین‌طور است. عکاسی که عکس را گرفته قطعاً موضع داشته و گرایش خود را در گرفتن این تصویر دخالت داده، چون در آن سعی شده است فضای دادگاه را خشن نشان بدهد. عکس خوبی نیست و بعضی از روزنامه‌ها هم ناآگاهانه و بدون توجه به موضع عکاس آن را چاپ کردند.
 

 
□ازجنبه تاریخی،تحلیل خود جنابعالی از ترور مجید شریف واقفی چیست؟
در سازمان مجاهدین جریانی به وقوع پیوست که خودشان اسمش را «کودتا» گذاشته بودند و عامل اجرای آن هم بهرام آرام و تقی شهرام بودند. مرحوم شریف واقفی چون به اسلام و احکام آن پایبند بود، تسلیم فشارهای سازمان برای تغییر ایدئولوژی نشد و آن‌قدر مقاومت کرد تا مخالفان او در سازمان، به این نتیجه رسیدند که جز حذف فیزیکی او راهی ندارند. متأسفانه خودم مرحوم شریف واقفی را ندیده بودم و ارتباطی هم با ایشان نداشتم. حرف‌هایی که می‌زنم مبتنی بر سخنان اعضای خانواده ایشان است. البته از قبل هم معلوم بود سازمان مجاهدین کسانی را که ریشه‌های مذهبی دارند و در برابر تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان مقاومت می‌کنند، قربانی می کند و از بین می‌ برد.
 
□ خبر ترور مجید شریف واقفی، توسط رژیم شاه ابعاد رسانه‌ای گسترده‌ای پیدا کرد. چطور از این قضیه باخبر شدید؟
من همراه با مرحوم آقای طالقانی، مرحوم آقای منتظری و آقای هاشمی رفسنجانی در زندان بودیم و در آنجا تغییر مواضع سازمان مجاهدین، انحرافات و جنایت‌هایی که پی در پی مرتکب می‌شدند، موضوع روز بود و دائماً در باره‌اش بحث می‌شد. این قضیه در آن زمان، واقعاً یک فاجعه مصیبت‌بار بود. باید در فضای حاکم بر آن دوران می‌بودید، تا هم ارزش کار مرحوم شریف واقفی و هم عمق زشتی جنایتی را که علیه او انجام شد، متوجه می‌شدید. برای درک اهمیت ماجرایی که برای آقایان شریف واقفی و صمدیه لباف پیش آمد، باید دهه 50 را- که در آن حرکت مسلحانه در ایران رخ داد و اختناق سنگین رژیم را- تجربه کرده باشید تا متوجه شوید این حرکت چه شوقی در مبارزین به وجود آورد، چون در آن فضا نمی‌شد نفس کشید، چه رسد به حرف زدن و مبارزه کردن. به همین دلیل وقتی جریانی دست به مبارزه مسلحانه علیه رژیم زد، همه خوشحال بودند و استقبال کردند. قبلاً حرکت مسلحانه توسط گروه‌های چپ انجام می‌شد، ولی وقتی سازمان مجاهدین-که ترکیب اولیه آن از بچه‌های مذهبی و متدین بود- وارد میدان شد، متدینین خوشحال شدند و در باره آنها تبلیغ و به آنها کمک کردند. خود من هم از لحاظ عاطفی به آنها علاقه داشتم .البته در کار و مسیر مبارزاتی آنها، نقاط قوتی را هم می‌دیدم و در آن دوره، جنبه‌های مثبت سازمان خیلی بیشتر از ضعف‌های آن تلقی می شد، اما به‌تدریج تبلیغات اینها به سمتی رفت که در جامعه از آنها بت ساخته شد! حالا تصورش را بکنید سازمانی با چنین محبوبیت و جایگاهی، ناگهان اعلام کند: تاریخ مصرف اسلام برایش گذشته و مارکسیست شده است! واقعاً موضوع تکان‌دهنده‌ای بود. با توجه به فضایی که وجود داشت، کاملاً مشخص است مرحوم شریف واقفی، فدای چه چیزی شد.
 
□برخی معتقدند تقی شهرام عامل ساواک برای تغییر ماهیت سازمان مجاهدین بوده است. تحلیل شما دراین باره چیست؟
وقتی شما به پرنده تخیل پر و بال بدهید، فرضیه شکل می‌گیرد. در آن برهه هم امکان چنین تخیلی فراهم بود.این فرضیه از این قرار بود که تقی شهرام همراه با یک افسر- که با او همکاری کرده و مخفی شده بود- با عملیات بهرام آرام برای تصاحب سازمان و تصفیه آن از بچه مذهبی‌ها، در کنار بهره‌برداری‌هایی که ساواک از این قضیه می‌کرد،مجموعا دست به یک تبانی بزرگ زده اند. اما برای اثبات فرضیه دلیل لازم است و من دلیلی پیدا نکردم، یعنی در واقع روی این قضیه کار هم نکردم، چون نه اسنادش در اختیارم بود و نه خود موضوع برایم اولویت داشت. در فرار تقی شهرام از زندان و پیامدهای آن، خیلی‌ها می‌توانستند ذی‌نفع باشند، مخصوصاً ساواک که حسابی از این ماجرا بهره‌برداری کرد و ستون فقرات مبارزه را شکست و اگر فوت حاج آقا مصطفی و دکتر شریعتی پیش نمی‌آمد -که دو باره آتش مبارزه شعله بکشد- به نظرم ساواک کاملاً در مهار مبارزات موفق می‌شد. اگر این دو تن فوت نمی‌کردند، به نظرم امریکا شاه را زیر فشار قرار می‌داد که آزادی‌های سیاسی بدهد و در عین حال اوضاع را مدیریت کند، چون خیلی‌ها از مبارزه مأیوس شده بودند و شرایط توسط رژیم، قابل مدیریت بود. وقتی حاج آقا مصطفی فوت کرد و سپس فوت دکتر شریعتی اتفاق افتاد، انرژی جدیدی به جامعه تزریق شد و ظرفیت مبارزه را بالا برد، به‌طوری که آنهایی که محاسبه کرده بودند آزادی سیاسی بدهند و بعد هم شرایط را مدیریت کنند، متوجه شدند در محاسباتشان اشتباه کرده‌اند. اگر این دو واقعه پیش نمی‌آمد، واقعاً ضربه رژیم به پیکره مبارزه کاری بود.
 
□تصور می کنید اگر مرحوم شریف واقفی زنده بود، سازمان مجاهدین به چه سمت و سویی حرکت می‌کرد؟
در همه مراحل تاریخی می‌توانید ده‌ها اما و اگر بگذارید، اما هیچ یک قابل اثبات نیستند! شاید اگر شهید شریف واقفی زنده می‌ماند، گروهی را تشکیل می‌داد و در برابر مارکسیست‌ها می‌ایستاد و نمی‌گذاشت افراد جدیدی عضو جریان مارکسیستی شوند وخیلی شایدهای دیگر.
 
□گفته می‌شود مرحوم شریف واقفی تحت تأثیر اندیشه‌های مرحوم آیت‌الله طالقانی، شهید آیت‌الله مطهری و شهید آیت‌الله غفاری بوده است دراین باره چه دیدگاهی دارید؟.
طبیعی است. اگر غیر از این بود در برابر جریان تقی شهرام و بهرام آرام نمی‌ایستاد. سران سازمان در آن برهه همه همین‌طور بودند.
 
□برگردیم به موضوع دادگاه تقی شهرام.تأثیر اعدام او بر افکار عمومی چقدر بود؟
رسانه‌های مخالف جمهوری اسلامی سر این قضیه خیلی شلوغ کردند، منتهی فضای جامعه به گونه‌ای بود که کسی به این غوغاها توجه نداشت و همه از امام تبعیت می‌کردند. مردم از محاکمه این نوع افراد، خوشحال می‌شدند و مبارزان هم که از فاجعه نابودی سازمان مجاهدین دل خونی داشتند، شاد بودند. افکار عمومی تقی شهرام را جنایتکار می‌دانست و دل کسی برایش نمی‌سوخت. یادم هست کسانی که ماجرای محاکمه تقی شهرام را می‌شنیدند، ناراحت نبودند و کسی با این قضیه مخالفتی نداشت.
 

 
□برداشت و تحلیل کلی شما از شخصیت تقی شهرام چیست؟
با او خیلی حرف نزدم که بدانم چه در ذهن دارد، اما در مجموع او را یک آدم کودتاچی می‌دیدم. این حرفش که گفت: مدیریت دادگاه را به او بسپاریم تا یک ساعت حرف بزند و هر چه دلش می‌خواهد بگوید، یک حرف کاملاً غیر منطقی بود. دادگاه نقص‌هایی داشت، ولی نه در این حد که اداره آن را به دست متهم بدهیم! اگر به او این اجازه را می‌دادیم، باید به سایر متهمان هم این اجازه داده می‌شد. به او گفتیم: پانزده ساعت فرصت داری از خودت دفاع کنی واو گفت: قبول ندارم!جاداشت به او گفته شود: تو که دادگاهی را که به تو وقت می‌دهد از خودت دفاع کنی قبول نداری، پانزده ثانیه به کسانی که کشتی وقت دفاع دادی؟
 
□چرا چنین درخواستی داشت؟
لابد فکر می‌کرد می‌تواند چهره یک قهرمان تاریخی را از خودش ارائه کند و خیلی‌ها را تحت تأثیر قرار بدهد. جریان چپ در آن دوران، جریانی قوی بود. لابد می‌خواست با استفاده از این جریان قوی، اتهاماتش را رفع کند. او به هر حال یک آدم عملیاتی در سازمان نبود، بلکه اهل بحث‌های نظری و تئوریک بود و می‌توانست در این میدان خودی نشان بدهد.
 
□اگر از نظر تئوریک آدم قوی بود، پس چرا دست به ترور شریف واقفی زد؟
تقی شهرام و بهرام آرام، هر دو اهل مطالعه بودند و به این نتیجه رسیده بودند: موتور محرکه تاریخ، تضاد طبقاتی است، بنابراین با هر چیزی که به نظر آنها نشانه‌ای از سرمایه‌داری بود، مخالفت می‌کردند. در چنین معادله‌ای، معلوم است جای روحانیت و بازار کجاست؟ مرحوم شریف واقفی هم سرسپرده اسلام بود و نمی‌توانست جز به اسلام بیندیشد. او در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شده بود و نمی‌توانست به راهی برود که تقی شهرام جلوی پایش می‌گذاشت. همین مقاومت هم منجر به ترورش شد که البته نفس این مقاومت، بسیار ارزشمند است. در شرایط سنگینی که سازمان ایجاد کرده بود و تصور می‌کرد کل جامعه پشت سرش است، چنین مقاومتی قابل تقدیر و نشانه جوهره قوی عقیدتی مرحوم شریف واقفی است.
 
□با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.       
https://iichs.ir/vdce.o8xbjh8vx9bij.html
iichs.ir/vdce.o8xbjh8vx9bij.html
نام شما
آدرس ايميل شما