برپایی جبهه ملی در اواسط آبان 1328ش، به رهبری مصدّق و کاشانی، منجر به نزدیکی دو طیف ملّی و مذهبی، و در نتیجه آن نیز حضور یک ائتلاف قدرتمند متشکّل از نیروهای ملّی‌گرا و مذهبی در عرصی سیاسی ایران شد. جبهه سیاسی مذکور، به خاطر مخالفت قاطعانه با مداخلات بیگانگان در امور داخلی ایران و اصرار بر کاهش اقتدار سیاسی دستگاه سلطنت، و همچنین با داشتنِ دو رهبر بانفوذ و وجیه‌الملّه یعنی مصدق و کاشانی، خیلی زود به...
سیاه‌نمایی اوضاع اجتماعی ـ اقتصادی ایران از سوی مطبوعات در دوره دوم نخست‌وزیری مصدق

برپایی جبهه ملی در اواسط آبان 1328ش، به رهبری مصدّق و کاشانی، منجر به نزدیکی دو طیف ملّی و مذهبی، و در نتیجه آن نیز حضور یک ائتلاف قدرتمند متشکّل از نیروهای ملّی‌گرا و مذهبی در عرصی سیاسی ایران شد. جبهه سیاسی مذکور، به خاطر مخالفت قاطعانه با مداخلات بیگانگان در امور داخلی ایران و اصرار بر کاهش اقتدار سیاسی دستگاه سلطنت، و همچنین با داشتنِ دو رهبر بانفوذ و وجیه‌الملّه یعنی مصدق و کاشانی، خیلی زود به مهمترین جریان سیاسی کشور تبدیل شده، طیفهای دیگر، به ویژه سلطنت طلبان را تحت‌الشعاع خود قرار داد. سیر صعودی شتابناک جبهه ملی در صحنه قدرت سیاسی ایران، زمانی به نتیجه منجرگردید که تقریبا هجده ماه بعد از تشکیلِ جبهه، شخصِ اولِ آن، نخست وزیر ایران شد. قرارگرفتنِ مصدق در این منصب کلیدی و مهم، حضور پُررنگ عناصر مرتبط با این جریان در سازمانهای اجرایی و ساختار دولت را به همراه داشته، ازینرو، چالش میان جبهه و مخالفان، علی الخصوص درباریان و طرفداران سلطنت، تشدید گردید، تا آنکه در نهایت، به قیام سی تیر1331ش انجامید. رویداد مذکور، که با همراهی تمام قد آیت‌الله کاشانی و حمایت راسخِ مردم ایران، به ثمر نشست، بیش از پیش خشمِ مخالفان دولت ملی را برانگیخت، و اگرچه به خاطر نیروی مردم، جرات مقابله از طریق قوه قهریه و رویارویی مستقیم با دولت را نداشتند، اما از طرق مختلف و به صورت غیرمستقیم، درصدد تزلزلِ پایه‌های آن برآمدند. یکی از این ترفندها، ارائه رویکردِ کاملا بدبینانه به شرایط اجتماعی ـ اقتصادی کشور و تیره و تار نشان دادنِ وضعیت زیستی جامعه ایران، توسط مطبوعات بود. این نگرش منفی‌انگارانه، نه فقط از سوی مخالفانِ مصدق و دولت، بلکه از طرف برخی نشریات نیز (عمدا یا سهوا) در اذهان عمومی تزریق گردید، که این مطالب، طبیعتا می‌توانست در تخریب وجهه مصدق و دولت او در اذهان عمومی تاثیرگذار باشد، و در نهایت، راه را برای انجام کودتای 28 مرداد 1332ش هموار نماید. این مقاله، درصدد است تا نگاهی مختصر به مطالب موردنظر بیندازد.
 
روزنامه «مرد امروز» که در آن مقطع، با مدیریت امیرهوشنگ شمس مستوفی منتشر می‌گردید، از همان نخستین ماه بعد از واقعه سی تیر، رویکردی شدیدا غیرخوشبینانه نسبت به مسائل کشور به جامعه تزریق نمود:
ما بشاه و مصدق می‌گوئیم: که در وضع حاضر مملکت رو به انقراض می رود! طوفان انقلاب وزیدنی است، امروز یا فردا! دارم کم کم از همه چیز و از همه کس مایوس میشوم... دارم از فرط تاثر و تفکر به حال این ملت اسیر بلاتکلیف به آستانه مرگ نزدیک میشوم! دارم فریاد میزنم ای وای... این چه مملکتی است؟  این چه جهنم الیم و دوزخ روحکشی است!...  اینها میگویند بشما چه مربوط که ملت به سکرات مرگ افتاده است بشما چه مربوط که مملکت در شرف اضمحلال و انقراض است... بشما چه مربوط که مردم فاقد ضروری‌ترین وسایل زندگی می باشند... 1
 
شمس مستوفی که به اصطلاح، دلی پر خون از شرایط موجود کشورش و وضعیت ایران داشت، از همه کس و همه چیز ناامید شده بود، چنان که در عبارتی دیگر از روزنامه مرد امروز، چنین آمده است:
مملکت را به کجا میبرید؟ همه از این اوضاع ناراضی اند حتی شخص دکتر مصدق ، همه از آینده تاریک و مبهم هراس دارند و اظهار نگرانی می کنند حتی آیت الله کاشانی، همه بهم افترا و تهمت میزنند حتی اعضای جبهه ملی... همه از مقام و موقعیت خود و مملکت سواستفاده میکنند حتی آقازاده‌های کاشانی... همه بیکدیگر دروغ میگویند و در عین حال متحدا علیه مصالح مردم اقدام می کنند حتی وزرای کابینه ملی... همه و همه برای اشتعال این جهنم هیزم و سوخت جمع‌آوری میکنند و در عین حال همه از شرر جانگدازش رنج برده و در زحمت‌اند. 2
 
روزنامه «نبرد ملت» با مسئولیت کرباسچیان، در همان برهه زمانی نزدیک به قیام سی تیر1331ش که هنوز نیروهای مذهبی و ملّی با یکدیگر متحد بوده، و مصدق با حمایت کاشانی، بار دیگر توانست قدرت را به دست بگیرد، شدیدترین حملات را علیه نخست وزیر در دستور کار داد و از هر راهی برای کاهش وجهه او استفاده می‌کرد: « دین و وطن در خطر است... امروز کار افلاس و بدبختی مصدق به جائی رسید که میخواهد بقیمت ادامه حکومت جابرانه خود زنجیر کُشنده‌ای را که از خون میلیونها بشر تیره روز، ننگین شده است به گردن نحیف این ملت مفلوک نهاده و با کوچ دادن میلیونها بشر دربدر و گرسنه یک قربانی دیگر  بر قربانیان مسلح سرخ بیفزاید». 3
 
این روزنامه، تا پایان دولت مصدق، به طور مستمر و مداوم، شدیدترین حملات را نثار او نموده، بطوری که در راستای ترغیب مردم علیه دولت‌اش، در چند روز منتهی به کودتا آورده است: «اتحاد همگانی و قیام رشیدانه برادران مسلمان تنها ضامن بقا و دین وطن و یگانه وسیله نجات خلق مسلمان ایران از مفاسد اخلاقی، بحران اقتصادی و خطرات مهلک داخلی و خارجی است» 4، و این همان روزنامه‌ایست که بلافاصله در اولین شماره‌اش بعد از وقوع کودتا 28مرداد نوشت: «آتش خشم و غضب ملت مسلمان و ضداجنبی جز به ریختن خون دشمنان دین و وطن و ناموس جاسوسان کمونیزم و عمال بیشرم اجنبی خاموش نخواهد شد اگر حکومت انقلابی سرلشگر زاهدی کمترین ارفاقی نسبت به جاسوسان و جنایتکاران بنماید بزرگترین خیانت را به دین و خلق و وطن نموده است». 5
 
نشریه «کاویان» که توسط ربیع مشفق همدانی اداره می‌شد نیز با بزرگنمائی معضلات و تاکید بر نارسائیهای اجتماعی ـ اقتصادی جامعه، درصدد بود تا ازین طریق، هشداری به نخست وزیر و عناصر دولت او بدهد. این روزنامه در یکی از شماره‌های خود از تشدید و افزایش بیش از پیشِ نومیدی مردم ایران به خاطر اهمال و قصور برخی عناصر دولت وقت صحبت به میان آورده و از زمامداران امور خواسته که به احتیاجات فوری «ملت محروم ایران» توجه نمایند. 6 این مجله در یکی دیگر از شماره‌هایش در ماههای منتهی به کودتا، این طور آورده است:
بحران اقتصادی، ترقی سرسام‌آور قیمت زندگی، عدم لیاقت عده کثیری از اعضای دولت و کسانیکه مقامهای حساس را احراز کرده‌اند فرصتی به دست مخالفین داد که آنچه در نیرو دارند برای ساقط کردن دولت و تولید هرج و مرج و آشفتگی به کار برند... هرگاه دولت جدا برای خنثی کردن نقشه مخالفین اقدام نکند و از طرف دیگر برای پایین آوردن قیمت زندگی کاری نکند احتمال می‌رود مخالفین مشکلات جدیدی برای دولت ایجاد نمایند و حوادث ناگواری بوجود آورند. 7
 
نشریه «نور آزاد» که به مسئولیت سیدحسین کروبی در تبریز چاپ می‌شد، مناقشات اجتماعی و همچنین منازعات سیاسی را که سبب افتادنِ چرخهای کشور در سراشیب سقوط می‌گردید، مورد توجه قرار داد:
در پرتگاه اضمحلال: در کشوری که از متصدیان عالی مقام امور تا افراد عادی بیکاره، یک فردی عالم و عامل بوظیفه نتوان یافت، در کشوری که زعمای قوم و پیشوایان ملت عالما و عامدا برای نفع شخصی و حفظ مقام لجام گسیخته به ترک وتاز مشغول بوده... در کشوری که مالک و زارع، کارفرما و کارگر، تاجر و کسبه، پیر و جوان، دارا و ندار، روشنفکر و خرافاتی، در یک کلمه تمام افراد ملت از هر طبقه و از هر دسته، بر علیه یکدیگر قیام نموده و جز محو و نابودی همدیگر هدفی ندارند، چه امید و خیر و چه امید سعادت و موفقیت توان داشت؟... تاجر، کارفرما روشنفکر، نظامی، دارا، جاهل، مامورین کشوری، عوام، کارگر، جوان، پیر همه تیشه به ریشه همدیگر می‌زنند ولی نمیدانند که این راه جز سقوط مملکت به جائی منتهی نمیشود. 8
 
بعد از آنکه مصدق توانست، علی رغم تمام چالشها، اختیارات یک ساله را از مجلس و شاه دریافت کند، نشریه فکاهی «توفیق» با مسئولیت محمدعلی توفیق، با دستاویز قرار دادن این مسئله، با زبان طنز و کنایه، مصدق را آماج حملات‌اش قرار داد، چنان که در یکی از شماره‌های نشریه مذکور چنین امده است:
دو کلمه با پیشوا، خوب جناب پیشوا این سفر میخوام باهات چند کلمه خودمانی صحبت کنم  الحمدالله اختیارات یکساله رو گرفتی و خیالت راحت شد حالا برو تخت و با خیال راحت زیر پتو بخواب و مذاکرات نفت و ادامه بده همه مون میدونیم که نمیذاری سر قضیه نفت کلاه سرت بذارن ولی بالا غیرتا... جون ننه حسنی یا مرگ اصغری به همین نفت اکتفا نکن بیا و یه فکری هم به حال ملّت فلکزده بکن دیگه یکسال اختیارات تام گرفتی و خیالت راحته... 9.
 
در این میان، علاوه بر نشریات علی الظاهر بی طرف، مطبوعات مخالف مصدق، با نیرویی مضاعف و البته عامدانه در راستای تخریب پایه‌های دولتِ وقت، به اغراق و بزرگنمائی کاستیها و عیوب جامعه ایران در زمینه اجتماعی و اقتصادی مبادرت ورزیده، و ریشه اصلی آن را نیز در بی توجهی نخست‌وزیر و بی کفایتی عناصر دولت عنوان می‌نمودند.
 
عباس صبوحی که می توان او را در طیف سلطنت‌طلبان قرار داد، در نشریه «صبح وصال»، به بهانه داشتنِ دغدغه برای مشکلات مردم ایران، این طور می‌آورد:
تصویب قانون انتخابات که حق رای را به باسوادان تفویض نماید از خواسته‌های مردم روشن ضمیر این مملکت می‌باشد آقای دکتر مصدق! اکنون که لایحه اختیارات به تصویب مجلسین رسیده  و با فداکاری افراد دستجات مختلف شما مجددا زمام امور کشور محروم و ستمدیده ما را به دست گرفته‌اید و اوضاع و احوال نیز به دلخواه شما و یاران شما جریان دارد و هیچ یک از فئودالهای زالوصفت، یارای کوچکترین مخالفتی ندارند شایسته است لایحه انتخابات را اجرا نمایید. 10
 
لطف‌الله ترقّی وکیل پایه یک دادگستری، که در راس نشریه «ترقی» به روزنامه‌نگاری نیز می‌پرداخت، نه به صورت کاملا مستقیم، بلکه همانند صبوحی در صبح وصال، به طور تلویحی مصدق و دولت او را در نوک پیکان حملات لفظی‌اش، مبنی بر علت اصلی نابسامانی اقتصادی جامعه ایران، قرار می‌داد. برای نمونه، در یکی از شماره‌های خود، با نقل قول از یک روزنامه سوئیسی، اوضاع ایران را ترسیم نمود. در واقع، درج این مطالب را می‌توان، کوششی از سوی ترقی برای نابهنجار جلوه دادن شرایط کشور در زمان زمامداری مصدق دانست. در حالی که روی سخنِ او، نخست‌وزیرِ وقت ایران بود، با اینحال، سعی کرد تا فقط بعنوان یک مترجم و انتقال دهنده مطالب یک روزنامه خارجی به مردم ایران نشان دهد:
انگلیسیها حکومت مصدق را به رژیم فرانکو و موسولینی تشبیه میکنند! یک روزنامه سویسی مینویسد به زودی بیکاران تهران و آبادان مانند گرگهای گرسنه دندانهای خود را به دکتر مصدق نشان خواهند داد. نطق شنبه گذشته مصدق را مطبوعات انگلیسی بعنوان اعلام شکست علنی دکتر مصدق تلقی کردند. به عقیده دیگر مطبوعات اروپائی، مصدق با این نطق، شکست و ناکامی خود را در حل قضیه نفت علنا اعتراف کرده و گفت که با وجود موفقیت در اخراج انگلیسیها از ایران، هدف مطلوب حاصل نشد. روزنامه سویسی در مقاله‌اش مینویسد بیش از یکسال از تاریخی که دکتر مصدق با نطقهای پرسروصدای خود وعده یک آینده سعادتمند و درخشان را به ملت خود میداد نمیگذرد که خود او با نطق گریه‌آلود تازه‌ای تمام وعده‌های گذشته خود را پس میگیرد و بجای اینکه یکبار دیگر ملت خود را با وعده‌های طلائی دلخوش کند آنها را به تحمیل شدائد و مصائب بیشتری دعوت مینماید... در پایان مقاله خود مینویسد آنچه را که دکتر مصدق نمیتواند درک کند درجه تحمل مردم در برابر فقر و فلاکت و فشار اقتصادی است سیاست مبهم و بی‌اعتنایی او به فقر و بدبختی روزافزون مردم بالاخره روزی را پیش خواهد آورد که فوج بیکاران تهران و اصفهان و آبادان و دیگر نقاط ایران چون گرگهای گرسنه در خیابانها به راه می‌افتند و با یک انقلاب خونین  اساس حکومت او را واژگون سازند شاید خود دکتر مصدق همچنین روزی را پیش بینی بکند. 11
 
اگر صبوحی و ترقی سعی می کردند به صورت غیرمستقیم و تلویحا، شرایط جامعه را تاریک و کِدِر جلوه داده، بدین ترتیب، وجهه دولت را زیر سوال ببرند، سیدمحمد هاشمی که او نیز در طیفِ سلطنت‌طلبان قرار داشته و در راس روزنامه «اتحاد ملّی» فعالیت می‌کرد، به نوعی در سیاه‌نمائی اوضاع پایتخت ایران اغراق نمود که کاملا مشخص و مبرهن بوده از روی خصومت و کینه‌جوئی بدین کار مبادرت می‌ورزد، و نکته جالب‌تر این که، به نحوی همه ابعاد و جوانب زندگی و حیات تهران را آشفته و ظلمانی ترسیم کرد که قابلیت سوق دادنِ هر ایرانی به سوی یاس و سرخوردگی را داشت:
نفت را فراموش کنید به فجایع تهران رسیدگی نمائید مردم تاب تحمل این همه فجایع را ندارند تهران یا مرکز  فجایع! نمیخواهم در طی این سطور  راه اغراق بپیمایم یا دستخوش احساسات بشوم ولی منکر نمیتوان شد که در اثر گُل روی نفت وسیاست و تصادم منافع نفتی دول بزرگ در این کشور مخصوصا در این تهران خراب شده  پُر از فجایع، مفاسدی بروز کرده که قوه تحمل را از همه سلب کرده است. وقت دکتر مصدق تمام صرف نفت میشود، وزراء در سنگر نشسته به هیچ کاری دست نمیزنند، سیاست خارجی از گرفتاری دولت و مصدق حداکثر استفاده را میکند و مردم را به جان یکدیگر انداخته انحطاط اخلاقی خودمان به این هرج و مرج دامن میزند و در نتیجه اوضاعی پیش آمده که امروز در خیابانهای تهران کسی به جان، مال و ناموس خود اطمنیان ندارد، جانت در خطر، مالت در معرض اتلاف و ناموست درخطر تعرض هر بی سروپایی است. پرده عصمت عمومی دریده شده زبانها باز شده الفاظ رکیک وقاحت خود را از دست داده و نتیجه این خودسری و تجرّی در بین طبقه سوم و کسانی که از لحاظ اخلاقی در درجات پست‌تر و منحط تری زندگی میکنند آن میشود که... دانشگاه متشنج و آماده زدوخورد است و تق و لق، کارخانجات تعطیل و پُر از اعتصاب،... و در میان این منجلاب پر از فجایع ما دلمان خوش است که نفت داریم و به نفت رسیدگی میکنیم و میخواهیم ایران را در روی دریای مواج نفت خوشبخت سازیم. 12
 
 و در نهایت، روزنامه «قیام ملی» که ناشر افکار گروهی به نام «جانسپاران میهن» بود، به عنوان حامی متعصّب و دو آتشه دربار پهلوی، حملات خود را به شدیدترین وجه ممکن، از همان ماههای نخستینِ حضور مصدق در راس دولت، به نخست وزیر و مهمترین حامی او یعنی کاشانی شروع کرده بود، از هر طریق در پی ترسیمِ یک چهره زشت و نامطلوب از دولت ملّی و حامیان آن بود، چنان که در یکی از شماره‌هایش آمده است:
مصدق‌السلطنه در سایه عبای کاشانی و چاقوی شعبان بی مخ: حکومت مصدق در این هشت ماه از هیچ خیانتی خودداری نکرد مردم بی چاره و بیگناه را به مسلسل بست... به مردم وعده میداد که از عواید سرشار نفت، ایران را بهشت برین کند... و کار این تبلیغات به جائی رسید که خود مصدق  از عواید روزی 300هزار لیره صحبت میکرد و اطرافیان بیشرم او اعلام میکردند که به هر فرد ایرانی در روز مبلغ 183 ریال تحویل خواهد شد... مصدق در روز 3شنبه در برابر مجلس و در برابر افکار عمومی اعتراف کرد که از آدمکشی و قتل و جنایت در راه حفظ موفقیت متزلزل حکومت خائنانه خود ابا ندارد. مصدق اعتراف کرد که چاقوکشان دولتی و شعبان بی مخ  به کمک مامورین پلیس روزنامه‌ها را غارت کردند و از این عمل خائنانه و بیشرمانه نیز تحسر و تاسفی ندارد. شکست روز سه شنبه در مجلس و بیداری مردم، اجامر و اوباش را به تکاپو انداخت و مصدق داغدار را به عبای کاشانی پناهنده ساخت... ما نمیدانیم این مسخره‌بازی و خیمه شب‌بازی تا چه وقت ادامه دارد. کاشانی در این کشور چه کاره است که هر روز برای مردم بدبخت و بینوای این کشور که از همه چیز محروم هستند گربه رقصانی میکند و بخشنامه صادر مینماید و با سرنوشت صدها هزار نفر جوان تحصیل کرده و شرافتمند بازی می‌کند. 13

پی نوشت:
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مرد امروز، ش 40، صص 1و2.
2. همان، ش 43، ص2.
3. نبرد ملت، ش 64، ص 1و 2.
4. همان، ش 74 ، ص 1و 4.
5. همان، ش 75، ص 1.
6. کاویان، ش 32، ص 2.
7. همان، ش 32، ص 2.
8. نور آزاد، ش 14، صص 1و 4.
9. توفیق، ش 11، ص2.
10. صبح وصال، ش 1، ص 1.
11. ترقی، ش 46، ص 2.
12. اتحاد ملی، ش 238، ص 4.
13. قیام ملی، ش 29، ص 1 و4. https://iichs.ir/vdcgrz9n4ak97.pra.html
iichs.ir/vdcgrz9n4ak97.pra.html
نام شما
آدرس ايميل شما