پس از پایان تماس تلفنی با اشراقی، از خودم پرسیدم: در حالیکه مملکت دارد در آتش انقلاب میسوزد، وزیر خارجهاش میخواهد برای یک هفته به لندن بیاید که چه بکند؟... و بعد درست مثل کسی که با او همدرد باشد، مسئله را اینطور توجیه کردم که: افشار طبعاً برای حفظ جان خودش در صدد یافتن یک پناهگاه امن برآمده است...
سهشنبه 28 نوامبر 1978 [7 آذر 1357]
«پس از پایان تماس تلفنی با اشراقی، از خودم پرسیدم: در حالیکه مملکت دارد در آتش انقلاب میسوزد، وزیر خارجهاش میخواهد برای یک هفته به لندن بیاید که چه بکند؟... و بعد درست مثل کسی که با او همدرد باشد، مسئله را اینطور توجیه کردم که: افشار طبعاً برای حفظ جان خودش در صدد یافتن یک پناهنگاه امن برآمده است. ولی چرا حالا، و در زمانی که هنوز موقع مناسب این کار فرا نرسیده، او قصد عزیمت به لندن کرده؟... شاه که هنوز در تهران است و ارتش هم زمام امور را به دست دارد. پس علت چیست که وزیر خارجه میخواهد در این موقعیت حساس دست به سفری بزند که خودش هم خوب میداند به صورت یک اقدام غیر منتظره و بسیار پر اهمیت در تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس جلوه خواهد کرد؟... ولی اصرار او در مخفی نگهداشتن علت این سفر هم مرا به شک میاندازد که: نکند افشار قصد دارد در لندن فقط به پسرش ــ که در اینجا به مدرسه میرود ــ سر بزند، و یا به احتمال زیاد، به خیاطش در لندن سفارش دوختن لباس بدهد؟!»1