چرا امینی در جلب نظر دانشجویان ناموفق بود؟

از ژست دموکراسی تا سرکوب عملی

امینی در چند هفته بعد از انتخاب به‌عنوان نخست‌وزیر؛ در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی که بخش قابل‌توجهی از دانشجویان آن نزدیک به جبهه ملی بودند، حاضر شد. دانشجویان حضور او را در این جمع مغتنم شمردند و به نقشی که او در عقد قرارداد کنسرسیوم در دولت زاهدی داشت اعتراض کردند. درواقع دانشجویان به امینی به‌عنوان فردی که منابع نفتی را در اختیار بیگانگان قرار داده بود، می‌نگریستند.
از ژست دموکراسی تا سرکوب عملی
اگر بر اساس گفته ماکیاول، یک سیاستمدار باید دو شرط بخت و فضیلت را داشته باشد، مروری بر کارنامه امینی نشان می‌دهد که او در زمان نخست‌وزیری از هر دو اینها بی‌بهره بوده است. این مسئله باعث شد تا زمانی که او ازنخست‌وزیری برکنار شد، بیشتر نیروهای سیاسی حاکم در صحنه سیاسی کشور از رفتن او خوشحال شوند. در این میان یکی از نیروهای اجتماعی که همواره با امینی سر ناسازگاری داشت و هیچ‌گاه او را مورد تایید قرار نداد، دانشجویان بودند. دانشجویان در طول دوران زمامداری امینی حوزه‌های مختلف اعم از اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را با نقدهای خود به چالش می‌کشیدند، مسئله‌ای که باعث شد روزبه‌روز رابطه آنها با امینی سردتر شود؛ اما چرا دولت امینی که با داعیه اصلاحات سیاسی و اقتصادی بعد از بحرانهای دهه 30 روی کار آمده بود و حتی برخی از سران جبهه ملی به او امید بسته بودند، نتوانست در طول دوران زمامداری خود رابطه مناسبی با دانشجویان برقرار کند. در این نوشتار درصدد بررسی این مسئله هستیم.
 
جنبش دانشجویی بعد از کودتایی 28 مرداد 1332 و سرکوب هرگونه فعالیت سیاسی در دهه سی در عمل تعطیل‌شده بود، بااین‌حال در اواخر دهه سی هم‌زمان با اوج‌گیری بحرانهای اقتصادی و سیاسی، کشور هرروز شاهد تجمعهای صنفی بود که اقشار مختلف در آنها نسبت به وضعیت خود اعتراض می‌کردند. این مسئله باعث شد تا بخشی از دانشجویان که در سالهای گذشته فعالیت سیاسی را کنار گذاشته بودند، تحرکات سیاسی خود را آغاز کنند. در همین برهه زمانی فشارهای آمریکا به ایران برای اجرای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی افزایش یافت، مسئله‌ای که درنهایت باعث شد محمدرضا پهلوی، علی امینی را به‌عنوان نخست‌وزیر انتخاب کند تا او سکان بخشی از اصلاحات را به‌دست بگیرد. تلاش برای ارتباط با مخالفان وضع موجود یکی از اقداماتی بود که امینی در اولین هفته‌های انتخاب شدنش به‌عنوان نخست‌وزیر انجام داد. براین اساس او سعی کرد با اعضای جبهه ملی، دانشجویان و روحانیون ارتباط برقرار کرده و خود را حامی اصلاحات نشان دهد. دراین ‌ارتباط امینی در چند هفته بعد از انتخاب به‌عنوان نخست‌وزیر؛ در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی که بخش قابل‌توجهی از دانشجویان آن نزدیک به جبهه ملی بودند، حاضر شد و سعی کرد تا با آنها ارتباط برقرار کند. در این جلسه هرچند امینی سعی کرد با صحبت از دموکراسی و تأکید بر اجازه دادن به فعالیتهای آزاد دانشجویی، نظر جوانان حاضر در جلسه را جلب کند، بااین‌حال دانشجویان حضور او را در این جمع مغتنم شمردند و به نقشی که او در عقد قرارداد کنسرسیوم در دولت زاهدی داشت اعتراض کردند. درواقع دانشجویان به امینی به‌عنوان فردی که منابع نفتی را در اختیار بیگانگان قرار داده بود، می‌نگریستند.1
 
یکی از مهم‌ترین رویاروییهای دانشجویان با دولت امینی در مراسم سالگرد 30 تیر اتفاق افتاد. در این مراسم که ظاهراً با تایید ضمنی دولت برگزارشده بود، قرار بود جبهه ملی وضعیت را کنترل کرده و نگذارد شعارها به سمت رادیکال شدن پیش برود. بااین‌حال در این تجمع برخلاف توافقهای صورت گرفته دانشجویان شعارهای رادیکالی درباره وضعیت سیاسی کشور، برگزاری انتخابات آزاد و حاکم بودن شرایط استبدادی سر دادند، مسئله‌ای که باعث شد تا بعدازآن امینی دیگر مجوزی برای برگزاری تجمعهای جبهه ملی صادر نکند.2ذهنیت منفی دانشجویان و برخوردهای تندی که بعد از تجمع 30 تیر روی داد باعث شد آنها از هر فرصتی برای نشان دادن مخالفت خود با او استفاده کنند. به‌عنوان‌مثال در روز 29 مرداد 1340 زمانی که امینی در بین جوانان برای سخنرانی حاضرشده بود، منجمی، دانشجوی دانشکده‌ پلی تکنیک بلند شده و خطاب به او می‌گوید که «امروز ما می‌شنویم که مسئولان باعجله‌ هرچه‌تمام‌تر مشغول ساختن و پرداختن کاخ دانشجویان هستند و با شتاب هرچه بیشتر به تأسیس و تشکیل سازمان هدایت دانشجویان ]رهبری جوانان[ همت گمارده‌اند. آخر از کی تابه‌حال ما دانشجویان این‌همه عزیز شدیم که غیر از تهدید کردن و کتک زدن و زندانی کردن و شلاق زدن برای ما کاخ هم می‌سازند؟ آیا می‌خواهند به این دانشجویان حق‌السکوت بدهند؟»3
 
امینی در سالهای بعد ازنخست وزیری مدام سعی می‌کند، بانفوذ در بین دانشجویان برای خود اعتبار درست کسب کند. در همین راستا گزارشهای ساواک نشان می‌دهد که او در سالهای 41 تا 43 بارها دیدارهای خصوصی با برخی از دانشجویان داشته است که البته به دلیل محدودیت افراد هیچ‌گاه او نتوانسته از این دیدارها سودی حاصل کند. ظاهرا امینی تصور می‌کرده بانفوذ در جنبش دانشجویی بتواند از این مسئله به‌عنوان اهرمی برای چانه‌زنی با شاه استفاده کند.  
بعدازاین جلسه امینی همچنان تلاش کرد بتواند روابط خود با دانشجویان را بهبود ببخشد. براین اساس زمانی که درمهرماه 1340 به تبریز رفت، یکی از برنامه‌های خود را سخنرانی در میان دانشجویان قرارداد. در این جلسه فریدون عطاری، دانشجوی پزشکی خطابه‌ای در حضور امینی خواند که در آن به کودتای 28 مرداد اشاره و دولتهای بعدازآن و ازجمله امینی را نامشروع عنوان می‌کرد. این نطق با حمایت شدید دانشجویان مواجه شد به‌طوری‌که آنها مدام این دانشجو را مورد تشویق قرار می‌دادند. برخورد دانشجویان با امینی در آن زمان بازتاب زیادی در رسانه‌های جهانی داشت به‌طوری‌که برخی از روزنامه‌های اروپایی نوشتند که نخست‌وزیر ایران به دلیل اعتراضات دانشجویی مجبور شد، سفر خود به تبریز را نیمه‌تمام بگذارد.4برگزاری مراسم 16 آذر یکی دیگر از فرصتهایی بود که در آن دانشجویان اعتراضات خود را به دولت امینی و دوگانگی رفتاری او نشان دادند. امینی از طرفی مدام خود را طرفدار آزادی نشان می‌داد اما از سوی دیگر در زمان زمامداری او همچنان برخوردهای قهری با دانشجویان، دستگیری و پرونده‌سازی برای آنها ادامه داشت. این مسئله باعث شده بود دانشجویان او را به ظاهرسازی متهم کنند. بر اساس روایتهایی که دانشجویان آن زمان کرده‌اند در روز 16 آذر 1340 تمام دانشکده‌های دانشگاه تهران تعطیل شد و دانشجویان با سردادن شعارهایی مانند مرگ بر دولت قانون‌شکن، رفقای زندانی ما را آزاد کنید، مخالفت خود را با دولت امینی نشان ‌دادند.5بااین‌حال مهم‌ترین رویارویی دانشجویان با امینی را می‌توان به حادثه اول بهمن 1340 و حمله کماندوها به دانشگاه تهران عنوان کرد. در این روز دانشجویان در اعتراض به برگزار نشدن انتخابات مجلس کلاسهای درس خود را تعطیل کرده و به خیابانها آمده بودند. در این زمان شایعه می‌شود که دانشجویان به مجسمه شاه توهین کرده‌اند، از همین رو کماندوها به دانشگاه حمله برده و دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار داده و تعداد زیادی از آنها را نیز دستگیر می‌کنند. این حادثه باعث می‌شود روابط دانشجویان با امینی بیش از گذشته خصمانه شده و دیگر روابط او با آنها تا آخر نخست‌وزیری خوب نشود.6
 
پس از حادثه اول بهمن فشارهای محمدرضا پهلوی بر امینی برای مقابله با مخالفان بیشتر می‌شود. خود امینی نیز از این تاریخ به بعد شدت عمل بیشتری در برخورد با منتقدان نشان می‌دهد. در این راستا نامه‌ای در 9 فروردین‌ماه 41 ازنخست‌وزیری به دکتر فرهاد، رئیس دانشگاه تهران ارسال و در آن تأکید می‌شود که باید محیط دانشگاه آرام باشد؛ ازاین‌رو مسئولان دانشگاه باید با دانشجویانی که قصد برهم زدن این آرامش را دارند، به‌شدت برخورد کنند.7هرچند یک ماه بعدازاین تاریخ دولت امینی سقوط می‌کند، اما نکته قابل‌توجه این است که اسناد ساواک نشان می‌دهد امینی در سالهای بعد ازنخست‌وزیری مدام سعی می‌کند، بانفوذ در بین دانشجویان برای خود اعتبار درست کسب کند. در همین راستا گزارشهای ساواک نشان می‌دهد او در سالهای 41 تا 43 بارها دیدارهای خصوصی با برخی از دانشجویان داشته است که البته به دلیل محدودیت افراد هیچ‌گاه او نتوانسته از این دیدارها سودی حاصل کند. ظاهرا امینی تصور می‌کرده بانفوذ در جنبش دانشجویی بتواند از این مسئله به‌عنوان اهرمی برای چانه‌زنی با شاه استفاده کند.8
 
فرجام سخن
بررسی روابط دانشجویان و امینی نشان می‌دهد که این روابط همواره تحت تأثیر نقش امینی در دولت بعد از کودتا قرار داشته است؛ به‌طوری‌که دانشجویان او را فردی که در تثبیت دیکتاتوری محمدرضا شاه نقش مؤثری داشته است، می‌نگریستند. خود امینی نیز نه‌تنها تلاش جدی برای بهبود روابط با دانشجویان نکرد، بلکه با دستوراتی که بعضاً برای برخورد با منتقدان می‌داد، بیش از گذشته چهره خود را در بین دانشجویان مخدوش کرد. البته دراین‌بین باید به تأکیدات شاه نیز در برخورد تندتر با دانشجویان اشاره کرد. به‌عنوان‌مثال بعد از برگزاری یکی از تجمعات این خود شاه بود که امینی را تحت‌فشار قرارداد با آنچه رادیکالیسم می‌خواند، برخورد کند. درمجموع بررسی روابط دانشجویان و امینی نشان می‌دهد هیچ‌کدام به یکدیگر اعتمادی نداشتند و تمام اقدامات یکدیگر را منفی برداشت می‌کردند و همین مسئله بر تشدید اختلافات آنها دامن می‌زد.
 

علی امینی وزیر دارایی و رئیس هیئت نمایندگی ایران در کنسرسیوم؛ شیر نفت را باز می‌کنند
 درواقع دانشجویان به امینی به‌عنوان فردی که منابع نفتی را در اختیار بیگانگان قرار داده بود، می‌نگریستند

پی نوشت:
 
1. ایرج امینی، بر بال بحران (زندگی سیاسی علی امینی)، تهران، نشر ماهی، 1388 ،ص 349.
2. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، دکتر امینی به روایت ساواک، تهران، بینا، 1379، ص 38.
3. ایرج امینی، همان، ص352.
4. رحیم نیکبخت، جنبش دانشجویی تبریز، تهران، سوره مهر، 1381، ص114.
5. عمادالدین باقی، جنبش دانشجویی در ایران ( از آغاز تا انقلاب اسلامی)، تهران، انتشارات جامعه ایرانیان، 1379، ص 80.
6. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست‌وپنج‌ساله ایران، تهران، موسسه فرهنگی رسا، 1377، چاپ پنجم، ص 189.
7. معاونت خدمات مدیریت و اطلاع‌رسانی دفتر رئیس‌جمهور، اسنادی از جنبش دانشجویی (1357-1320)، جلد اول، تهران، انتشارات وزارت ارشاد، 1380، ص141.
8. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، همان، ص 165.
  https://iichs.ir/vdcg.793rak9xypr4a.html
iichs.ir/vdcg.793rak9xypr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما