«گفتنیهایی از حوزه علمیه اصفهان و نامداران آن» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدی مظاهری

اصفهان در دوره ما «دارالعلم»بود

روزهایی که برما می‌گذرد تداعی‌گر سالروز ارتحال واعظ شهیر زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا مهدی مظاهری است. هم از این روی گفت‌وشنود پیش روی، که ایشان طی آن به بیان خاطراتی از حوزه اصفهان و نامداران آن پرداخته‌اند، به حضورتان تقدیم می‌شود.
اصفهان در دوره ما «دارالعلم»بود
□ به عنوان سوال نخست، لطفا بفرمایید که از چه دوره‌ای و در کجا مشغول تحصیل در حوزه علمیه شدید و استادان برجسته شما چه کسانی بودند؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من در آغاز، برای تحصیل مدتی به قم رفتم. از قم که به اصفهان برگشتم، به مدرسه صدر رفتم و در آنجا به تحصیلات خود ادامه دادم. از استادانم یکی شهید آیت‌الله شمس‌آبادی بود که عده‌ای از افاضل از محضر ایشان کسب فیض می‌کردند. البته من در حین تحصیل، به کارهای فرهنگی هم می‌پرداختم.
 

 
□ شما چه درسی را نزد مرحوم آیت‌الله شمس‌آبادی خواندید؟
درس ریاض. همراه با آقایان: حاج میرزا علی‌آقا میرمحمدصادقی، حاج شیخ مرتضی رشتی، حاج‌آقا باقر صدیقین، آقای هاشمی و عده‌ای دیگر در آن درس شرکت می‌کردیم.
 
□ علل گرایش شما به منبر و خطابه چه بود؟
من صدای خوبی داشتم و به منبر و تبلیغ هم از همان ابتدا علاقه‌مند بودم. وقتی هم منبر و تبلیغ را شروع کردم، مردم علاقه زیادی نشان دادند و مرا به شهرهای دیگر هم دعوت می‌کردند.
 
□ از کی فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی را شروع کردید؟
در کنار کار تبلیغ و منبر، کارهای خدماتی و فرهنگی را شروع کردم؛ از جمله تشکیلاتی به نام انجمن مددکاری امام زمان(عج) را راه‌اندازی کردم که چندین هزار نفر را تحت پوشش گرفت.
 
□ هزینه این انجمن چگونه تأمین می‌شد؟
مردم خیّر و کسانی که در جلسات منبر و دعایم شرکت می‌کردند، هزینه این انجمن را تأمین می‌کردند. صندوقی هم برای تهیه جهیزیه درست کردیم؛ همچنین در تعمیر و تأسیس مساجد و مدارس فعال بودیم. الحمدلله مردم اعتماد داشتند و بسیار کمک کردند. این اواخر هم دارالقرآن را با بیش از 150 شعبه در استان اصفهان و بیرون از آن تأسیس کردیم. دانشکده علوم قرآنی هم بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت. انجمنی هم به نام انجمن ام.اس راه‌اندازی کردیم و توانستیم با یاری حق و کمک مردم، داروهای افراد بی‌بضاعت را تأمین کنیم. در ایام جنگ هم با استفاده از جلسات منبر و دعا توانستیم کمکهای بسیاری برای جبهه گرد آوریم.
 
□ سرمایه اولیه برای شروع این کارها را از کجا تأمین می‌کردید؟
سرمایه اولیه‌ای در کار نبود و ما از همان جلسات شروع می‌کردیم. اگر کمکهای مردمی نبود که کاری پیش نمی‌رفت، ولی الحمدلله مردم استقبال و کمک می‌کردند.
 
□ معلوم می‌شود توانایی شما برای جلب کمکهای مردمی بسیار بالاست. این مهارت را چگونه کسب کرده‌اید؟
جمعیتی که در جلسات دعا، به‌خصوص در شبهای ماه رمضان می‌آمدند، بسیار زیاد بود. مردم واقعا همت می‌کردند و ما به پشتوانه آنها کار را شروع می‌کردیم.
 
□ به کمکهای مردمی برای جبهه اشاره کردید؛ آیا هیچ‌وقت خودتان هم به جبهه رفتید؟
بله؛ چند بار برای توزیع کمکها به جبهه‌های جنگ رفتم و انجام وظیفه کردم و برگشتم.
 
□ در آنجا هم منبر و سخنرانی داشتید؟
خیر؛ در جبهه‌ها سخنرانی نمی‌کردم، اما دیگران این کار را می‌کردند و جوانان را برای ادامه جنگ ترغیب می‌کردند. من بیشتر سعی‌ام را بر جمع‌آوری کمک برای جبهه‌ها متمرکز کرده بودم.
 
□ در زمانی که از قم به اصفهان آمدید، ریاست حوزه با چه کسی بود؟
مرحوم آیت‌الله حاج سیدمحمدرضا خراسانی. بعد از ایشان هم مرحوم آیت‌الله حاج‌آقا حسین خادمی و پس از ایشان آیت‌الله حاج آقا حسن صافی.
 
□ در محضر این بزرگان هم منبر می‌رفتید؟
بله؛ گاهی در حضور این بزرگان منبر می‌رفتم و مردم هم خیلی استقبال می‌کردند. این را هم عرض کنم که بنده در اوایل، مقداری از شهریه طلبگی استفاده کردم، ولی بعد سعی کردم از سهم امام زندگی خود را اداره نکنم.
 
□ عملکرد آیت‌الله خراسانی را در اداره حوزه چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ایشان بسیار قدرتمند، شایسته و مقبول بودند و عموما از رژیم و افراد وابسته به دربار انتقاد می‌کردند. در دوره ایشان در حوزه کارهای زیادی انجام می‌شدند و مردم هم استقبال می‌کردند. در آن مقطع طلاب بیشتر فقه و اصول می‌خواندند و به دروس دیگر، از جمله دروس معقول، توجه کمتری داشتند.
 
□ شما محضر آیت‌الله حاج میرزا علی‌آقا شیرازی را هم درک کردید؟
بله؛ ایشان بیشتر نهج‌البلاغه درس می‌دادند. یک بار شهید آیت‌الله مطهری آمده بودند اصفهان و می‌گفتند: تا قبل از اینکه به محضر ایشان برسم، تصور می‌کردم نهج‌البلاغه استاد نمی‌خواهد، اما حالا می‌بینم نه تنها استاد لازم دارد، بلکه استاد کم هم هست... ایشان بسیار مورد احترام مردم اصفهان بودند.
 
□ ظاهرا مطب هم داشته‌اند!
نمی‌شود گفت: مطب، ولی طلاب و غیرطلاب به ایشان مراجعه می‌کردند و دستورات غذایی و داروهای گیاهی می‌گرفتند و اغلب هم معالجه می‌شدند.
 
□ چه ویژگیهایی در ایشان وجود داشت که برای شما جالب بودند؟
حاج میرزا علی‌آقا اهل بحث و منبر بودند، اما هیچ‌وقت حاضر نشدند در جایی امام جماعت شوند، مگر در مواردی که آیت‌الله حاج‌ شیخ محمدحسن نجف‌آبادی به سفر می‌رفتند و حاج میرزا علی‌آقا به جای ایشان نماز می‌خواندند، اما خودشان با اینکه مورد قبول همه مردم بودند، هرگز قبول نکردند امام جماعت شوند. علمای شهر هم خیلی به ایشان احترام می‌گذاشتند و قبولشان داشتند. منبرهای ایشان هم بسیار مفید و مؤثر بودند. من همیشه در مسجد سید پای منبرهای ایشان می‌رفتم و چیزهای بسیاری از ایشان یاد گرفتم. ایشان انسان بسیار بزرگواری بودند.
 
□ از منبری‌های مهم آن دوران هم یادی بکنید.
حاج میرزا علی هسته‌ای، که از بزرگان و علما و مورد احترام علما، بزرگان و مردم بود و از نظر علمی هم جایگاه بسیار رفیعی داشت؛ آقای صهری؛ آقای حاج آقا محمد نوری و آقای حاج‌آقا میرزا دهکردی. از همه مهم‌تر آقای حسام‌الواعظین، آقای حاج میرزا علی شیرازی. منبرهای آن زمان خیلی پرمحتوا بودند. مردم هم اقبال زیادی نشان می‌دادند.
 
□ به نظر شما چرا محتوای منبرها کم شده است؟
چون آن روزها عالم‌ترین و بهترین روحانیان منبر می‌رفتند. این روزها روحانیان وارد مشاغل مختلف فرهنگی و اجرایی شده‌اند و طبعا وقت چندانی برای مطالعه و تحقیق به ترتیبی که سابق بر این متداول بود ندارند. آن روزها وظیفه صرف روحانیت تبلیغ، هدایت، منبر و محراب بود.
 
□ جنابعالی با آیت‌الله میرجهانی هم آشنایی داشتید؟
بله؛ ایشان شاعری ادیب، خوش‌خط و عالم بود. منبر بسیار خوبی هم داشت. مرد فاضل، بزرگوار و باکمالاتی بود.
 
□ با مرحوم حسام‌الواعظین چطور؟
ایشان هم از منبریهای بسیار خوب، شاعر، مورخ، خوش‌نویس و فاضل بود. مثل ایشان در بین منبریها کم داشتیم و همه منبریها، ایشان را به استادی قبول داشتند. منبرهای بسیار پرجاذبه‌ای داشت. بسیار باکمال و اهل علم بود.
 
□ وضعیت تفسیر و درس اخلاق در حوزه اصفهان چگونه بود؟
اصفهان در آن دوره دارالعلم بود و آیت‌الله بروجردی نخست در اینجا تحصیل می‌کردند و بسیار هم مورد احترام بودند. بعد هم که به نجف مشرف شدند حوزه اصفهان بسیار مشهور و بااهمیت بود. در مدرسه نیم‌آور، عده زیادی از علما و مدرسین اصفهان حضور داشتند که برخی از مراجع تقلید بودند، از جمله: آخوند ملاحسین فشارکی و مجتهدین عالی‌قدری چون آیت‌الله سیدمهدی درچه‌ای و آیت‌الله سیدمحمدباقر درچه‌ای. حوزه اصفهان بسیار قوی و مهم بود.
 
□ مرحوم آیت‌الله خادمی چه ویژگیهایی داشتند؟
ایشان بسیار شوخ و حاضرجواب بودند و درسشان در زمان خودشان اول بود و شاگردان فاضل و خوبی داشتند. مدتی هم که رئیس حوزه بودند. ایشان شخصیت بسیار مهمی بودند. خدا رحمتشان کند. همیشه به من توصیه می‌کردند: شما همین راه خودتان را بروید و یک وقت کاندیدای مجلس و این حرفها نشوید! باورشان این بود که من در این عرصه مفیدتر هستم.
 
□ اشاره کردید به تلمذ نزد مرحوم آیت الله شمس آبادی. ایشان تاچه حد بر ترویج وهابی‌مآبی در جلسات اصفهان حساس بودند؟
بله؛ ایشان با فردی که در مساجد جلسات بحث می‌گذاشت و منبر می‌رفت و تحت لوای دینی اهداف دیگری را دنبال می‌کرد، به‌شدت مخالف بود؛ زیرا او کلا با روحانیت و علما دشمنی داشت و به تخریب جایگاه آنان می‌پرداخت. شهید شمس‌آبادی هر وقت مطلع می‌شد او جلسه گذاشته است، آنجا را تعطیل می‌کرد! یک آشیخ قنبری هم بود که در مدرسه جده بزرگ کتابفروشی داشت و اهل قهدریجان بود. شهید شمس‌آبادی با دعوت آشیخ قنبر، در قهدریجان منبر می‌رفت و دار و دسته آن آقایی که اشاره کردم با رفتن ایشان به آنجا مخالف بودند.
تا وقتی که شهید شمس‌آبادی برای حج عمره به مکه مشرف شدند و وقتی برگشتند، اینها درصدد آزار و اذیتشان برآمدند. شهید شمس‌آبادی صبحها در مسجد جعفر طیار نماز جماعت برگزار می‌کرد. یک روز راننده ایشان دیر می‌آید و آقای شمس‌آبادی پیاده راه می‌افتد که به مسجد برود. ماشینی جلوی پای ایشان توقف و پیشنهاد می‌کند آقا را به مسجد برساند. ایشان چون فرزندی نداشت، صبحها با خانمشان به مسجد می‌رفت. آنها خانم را سوار نکردند و راه افتادند. بعد ایشان را می‌برند و در جاده قهدریجان خفه می‌کنند و جنازه را کنار جاده می‌اندازند و می‌برند.
 
□ واکنش این اتفاق در بین مردم چه بود؟
سر و صدای عجیبی بلند شد که آقا را دزدیده‌اند و پس از جست‌وجوی زیاد جنازه ایشان را کنار رودخانه پیدا کردند. جمعیت زیادی در تشییع جنازه ایشان شرکت کردند. مردم خیلی به مرحوم شمس‌آبادی علاقه داشتند و جلسات متعدد ختم و فاتحه برای ایشان برگزار کردند. در مورد محل دفن ایشان در تکیه ملک ــ که همیشه جلسات دعای کمیل را برگزار می‌کردم ــ آمدند و از من اجازه خواستند ایشان را در آنجا دفن کنند. من هم چون بسیار به ایشان علاقه داشتم، گفتم: اشکال ندارد. بعد هم شهید شمس‌آبادی شمع شهدا شد و شهدای بسیاری را در این مکان دفن کردند. همیشه هم جلسات دعا و عبادت در آنجا برگزار می‌شود. بعدها پیکر شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی را هم آوردند و در همان نزدیکی دفن کردند.
 
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.  
https://iichs.ir/vdcf.vdviw6djcgiaw.html
iichs.ir/vdcf.vdviw6djcgiaw.html
نام شما
آدرس ايميل شما