امام برای اولین بار و بهطور نه چندان مستقیم در کتاب کشفالاسرار به حکومت فقها اشاره نمود. این کتاب که در پاسخ به برخی از شبهات دینی و فقهی فردی به نام علیاکبر حکمیزاده نوشته شده بود، بر ضرورت حکومت مجتهدان تأکید داشت.
یکی از موضوعات مطرح شده توسط امام و برخی از مبارزان انقلاب در آستانه پیروزی انقلاب و بعد از آن، نظریه ولایت فقیه و تأسیس حکومت متناسب با آن بود. همین مسئله باعث شد تا اقلیتی از مخالفان، امام و گروههای مذهبی همچون روحانیون را به فرصتطلبی و قبضه ناگهانی قدرت متهم نمایند؛ اما واقعیت آن است که نظریه ولایت فقیه از مدتها پیش توسط امام مطرح شده بود. درواقع امام این نظریه را پیش از پیروزی انقلاب و زمانی که در نجف به سر میبرد مطرح کرده بود. از این رو و بر اساس این مقدمه، به بررسی اندیشه امام پیرامون ولایت فقیه و روند تاریخی آن از سوی امام پرداخته میشود.
نظریه ولایت فقیه و دیدگاه روحانیون
نظریه ولایت فقیه از جمله موضوعاتی است که در بسیاری از آیات قرآن به صورت مستقیم و غیرمستقیم به آن اشاره شده است. در تاریخ معاصر ایران، این موضوع در زمان قاجار و در پی پیروزی مکتب اصولیون بر اخباریون مطرح شد. مکتب اصولی توسط آیتالله وحید بهبهانی رشد و توسعه قابل توجهی یافت. بهبهانی به سیطره اخباریون خاتمه داد. وی با این کار فقه شیعه را از نو احیا کرد. بهبهانی مشرب اصولی را که مدعی حقانیت وظایف مجتهد بود، به عنوان مذهب غالب در عالم تشیع تثبیت کرد.1 از این رو در این دوره شاهد طرح ضرورت نظریه ولایت فقیه و تشکیل حکومتی با رهبری انبیا و یا جانشینان آنان در عصر غیبت از سوی برخی از علما همچون ملا احمد نراقی هستیم. نراقی شرط لازم برای حاکم را عدالت معرفی کرد و مشخصه فرد عادل را دانستن قواعد شرع و درک شریعت عنوان نمود؛ زیرا به زعم او کسی که قواعد شرع را بداند میتواند عدالت را درک کند و از طریق آن جامعه را هدایت نماید. بر این اساس از نظر نراقی، حاکمان فقیه، بهترین گزینه برای اداره جامعه هستند؛ زیرا آنان بهخوبی بر مسائل شریعت آگاه و واقفند.2 بعد از سقوط قاجاریان و تشکیل پهلوی اول، به دلیل تهدید کمونیسم و برخی از خطرات بالقوه آن و نیز سیاستهای استبدادی رضاشاه، مجال چندانی برای طرح مجدد نظریه ولایت فقیه از سوی روحانیون بهوجود نیامد؛ اما بعد از برکناری رضاشاه و انتقال قدرت به فرزندش محمدرضا، موضوع ولایت فقیه از سوی امام خمینی مطرح شد.
امام برای اولین بار و به طور نه چندان مستقیم در کتاب کشفالاسرار به حکومت فقها اشاره نمود. این کتاب که در پاسخ به برخی از شبهات دینی و فقهی فردی به نام علیاکبر حکمیزاده نوشته شده بود، بر ضرورت حکومت مجتهدان تأکید داشت. در بخشی از این کتاب آمده است: «ما ذکر کردیم که هیچ فقیهی نگفته تاکنون و در کتابی هم ننوشته که ما شاه هستیم. یا نگفته که سلطنت حق ماست. آری آنطور که ما بیان کردیم، اگر سلطنت و حکومتی تشکیل شود، هر خردمندی تصدیق میکند که آن خوب است و مطابق با مصالح کشور و مردم است. البته بهترین تشکیلات آن است که بر اساس احکام خدا و عدل الهی باشد، لکن اکنون که آن را از آنها نمیپذیرند، اینها هم با این هیچگاه مخالفت نکرده و نمیخواستهاند که اساس حکومت را برهم بزنند».3 با اینکه نظریه ولایت فقیه در این کتاب و برخی از آراء امام در دهههای 20 تا 40 مطرح شده بود؛ اما تدوین و طرح مشخص و جامع این نظریه در نجف اشرف و در اواخردهه 40 صورت گرفت.
طرح نظریه ولایت فقیه امام در نجف اشرف
امام در سال 1348 و در نجف اشرف به صراحت بر موضوع ولایت فقیه اشاره نمود. آراء سیاسی امام خمینی در ضرورت قیام علیه نظام کهنسال شاهنشاهی و لزوم تشکیل و تأسیس حکومت اسلامی، با تدوین درسهای فقه ایشان در نجف اشرف (به سال 1348 ش.) به نام «ولایت فقیه» منتشر شد.4 این کتاب درواقع محصول صحبتهای امام پیرامون مسائل حکومت، مردم و ولایت فقیه است که در سال 1349، در بیروت به صورت کتاب پیاده و تدوین شد. «آراء مکتوب فقهی امام (در سال 1396 ق.) در ضمن بحث فقهی استدلالی "بیع"، به شیوه مرحوم ملا احمد نراقی در کتاب عوائدالایام نگارش یافته است.»5 امام در این کتاب به دو شیوه عقلی و نقلی به اثبات نظریه ولایت فقیه پرداخته است و «ضمن بحثهای استدلالی بر روش متقن فقهی، به برنامهریزی عملی برای تحقق ولایت فقیه در امر حکومت با طرح راههای مشخص و عملی توجه کرده است».6
امام در سال 1348 و در نجف اشرف به صراحت بر موضوع ولایت فقیه اشاره نمود. آراء سیاسی امام خمینی در ضرورت قیام علیه نظام کهنسال شاهنشاهی و لزوم تشکیل و تأسیس حکومت اسلامی، با تدوین درسهای فقه ایشان در نجف اشرف (به سال 1348) به نام «ولایت فقیه» منتشر شد. این کتاب درواقع محصول صحبتهای امام پیرامون مسائل حکومت، مردم و ولایت فقیه است که در سال 1349، در بیروت به صورت کتاب پیاده و تدوین شد.
امام در ارائه ادله نقلی به برخی از آیات و روایات اسلامی و قرآنی همچون حادثه غدیر استناد میکند: «و غدیر آمده است که بفهماند که سیاست به همه مربوط است، در هر عصری باید حکومتی باشد با سیاست، منتها سیاست عادلانه که بتواند به واسطه آن سیاست اقامه صلوه کند، اقامه صوم کند، اقامه حج کند، اقامه همه معارف را بکند و راه را باز بگذارد برای اینکه صاحب افکار، یعنی آرام کند که صاحب افکار، افکارشان را با دلگرمی و با آرامش ارائه بدهند».7 درواقع امام، ولایت فقیه را عامل عطف و اتصال دین و سیاست دانسته و از همینرو بر مبنای اصل ولایت فقیه، وجود حکومتی که بتواند شریعت را اجرا کند لازم میداند. از همین رو در تعریف ولایت عنوان میکند که ولایت، یعنى «حکومت و اداره کشور و اجراى قوانین شرع مقدس»،8 به عبارتی امام، ضرورت تشکیل حکومت را بخشی از ولایت فقیه معرفی میکند؛ زیرا از نظر امام لازمه تحقق ولایت فقها، تأسیس حکومت اسلامی است. «این طور نیست که ما خیال کنیم که ولایتی که در اینجا میگویند، آن امامت است و امامت هم در عرض فروع دین است، نهخیر؛ این ولایت عبارت از حکومت است، حکومت مجری اینهاست، در عرض هم به آن معنا نیست، مجری این مسائل دیگر است. این انحرافات خیلی زیاد است، نمیشود همهاش را احصاء کرد.»9
امام در ارائه آراء عقلی، معتقد است اثبات ولایت فقیه از نظر عقلی، نیاز به استدلال چندانی ندارد؛ زیرا ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آن موجب تصدیق میشود و از این رو چندان به برهان احتیاج ندارد. «به این معنی که هر کس عقاید و احکام اسلام را، حتی اجمالاً، دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بیدرنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت.»10 از این رو مشاهده میشود که طرح موضوع ولایت فقیه از اهمیت خاصی نزد امام برخوردار بود؛ اما برخی از مسائل مانع از طرح و اجرای کامل آن تا سال 1348 شده بود. هرچند تا پیش از آن نیز رگههایی از این نظریه در آثاری چون کشفالاسرار به خوبی مشهود است؛ اما ضرورت این مسئله نزد امام در آن سالها بیشتر شد. به عبارتی شرایط سیاسی دهه 40، اهمیت طرح این نظریه را بیش از پیش ضروری نمود: «اینکه امروز به ولایت فقیه چندان توجهی نمیشود و احتیاج به استدلال پیدا کرده، علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموماً و حوزههای علمیه خصوصاً میباشد».11 امام در بخشی از صحبتهای خود با انتقاد به رخوت علما و روحانیون، رسالت خود را در مشارکت فعالتر در امور سیاسی میدید. البته امام به نقش استعمارگران در این موضوع و در حاشیه قرار گرفتن روحانیون و مباحثی چون ولایت فقیه نیز اشاره کرده و معتقد بود «با وجود ولی فقیه اعلم و عادل است که کافر و فاسق و منافق نمیتواند در امور مسلمین مداخله کند و دولتهای استعمارگر نمیتوانند کشورهای اسلامی را زیر سلطه خود بگیرند».12 در نهایت مجموع این مسائل باعث شد تا امام در نجف اشرف نظریه ولایت فقیه را مطرح نماید.
سخن نهایی
امام در سال 1348 و در نجف اشرف به صراحت از نظریه ولایت فقیه صحبت کرد و تأسیس حکومت اسلامی را جزئی ضروری از آن دانست. مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی، این نظریه بسیار پررنگتر از قبل شد و بعد از پیروزی انقلاب رسماً با تأسیس حکومت جمهوری اسلامی به اجرا درآمد، اما نکته قابل تأمل در تأسیس این حکومت آن است که این موضوع ریشه در اندیشه امام داشت؛ به عبارتی گرچه امام حکومت اسلامی را مطلوبترین شکل حکومت میدانست؛ اما تأسیس آن را منوط به خواست مردم و رفراندوم کرد و با رضایت مردم آن را محقق ساخت.
دهه50. امام خمینی در حال زیارت روزانه حرم مقدس علوی(ع) در نجف/ عکس از دکترصادق طباطبایی
پی نوشت:
1. رضا رمضان نرگسی، "سیر تکاملی ابعاد اجتماعی ولایت فقیه از دوران مغول تا مشروطه"، نشریه علمی پژوهشی معرفت فرهنگی- اجتماعی، سال اول، شماره سوم، تابستان 1389، ص 141.
2. ملا احمد نراقی، سیفالامه و برهانالمله، تهران، قدیم، بی تا، ص 47.
3. سیدروح الله خمینی، کشف اسرار، قم، نشر مظفر، 1323، ص 186.
4. نبیالله ابراهیمزاده آملی، نظریه ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1387، ص 31.
5. ابراهیمزاده آملی، همان، ص 31.
6. اصغر میرشکاری و محمدعلی خسروی، روزنگار زندگی و تاریخ سیاسی اجتماعی امام خمینی، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج ، 1391، صص 348 -349.
7. میرشکاری و خسروی، همان، ص 122.
8.میرشکاری و خسروی، همان، ص 349.
9. سیدروح الله خمینی، حکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1384، ص 122.
10. سید روح الله خمینی، همان، ص 129.
11. سید روح الله خمینی، همان، ص 129.
12. محمدمهدی باباپور، روند تاریخی نظریه ولایت فقیه از دیدگاه امام(ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1378، ص 525. https://iichs.ir/vdcg.793rak9tupr4a.html